نقش فناوری اطلاعات در توسعه

پنج شنبه, 27 اسفند 1383 ساعت 14:57
    نویسنده: طاهره عزیزی*
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

اشاره

این نوشتار، نقش فناوری اطلاعات را بر توسعه بررسی نموده، چهار رویکرد: تکامل گرایی، کارکرد گرایی، جامعه شناختی و نئومارکسیستی مورد بحث قرار داده است.
در بخش دوم این مقاله با تعریفی از فناوری و نیز آثار گوناگون آن بر توسعه آشنا می شوید.

واژگان کلیدی: توسعه، فناوری اطلاعاتی، توسعه فناوری.

توسعه در چند نگاه

توسعه از مفاهیم بسیار پیچیده و گسترده است که ابعاد مختلفی را شامل می شود. پیچیدگی مفهوم توسعه دلایل متعددی دارد که از مهم ترین آنها عمومیت داشتن این مفهوم و جهان شمول بودن آن است. کشورهای صنعتی از قرن 19 م تا امروز فاصله بسیاری از کشورهای در حال توسعه گرفتند. این فاصله نه فقط به دلیل دگرگونی در عرصه فناوری و عقیده بود، بلکه تغییری بود برای ایجاد یک فرایند یکسان سازی و تجانس جهانی بر اساس الگویی فرهنگی که از کشورهای توسعه یافته صنعتی نشئت می گرفت؛ اما تحول کشورهای در حال توسعه با چنان سرعتی اتفاق افتاد که اغلب فرصت هر گونه انطباق فرهنگ های بومی را با ساخت ها، فرایندها و فناوری های وارد شده، از آنها سلب می کرد و سرانجام، مشکلات در این کشورها به صورت تنش های اجتماعی آشکار شد.

پژوهشگران غربی با رویکردهای متفاوتی به توسعه نگریستند. که با در نظر گرفتن این رویکردها، به تعاریف مختلفی از توسعه و سیر تکامل این بحث دست می یابیم.

1. رویکرد تکامل گرایی

در این رویکرد، آراء دانشمندانی چون اگوست کنت، تونیس، دورکیم، اسپنسر و والت روستو به چشم می خورد.(1)

اگوست کنت در مطالعات خود معتقد بود که جامعه غرب از ابتدا در وضعیت مدرن قرار نداشته است؛ بلکه روندی تدریجی طی شده و سرانجام، ساخت اجتماعی، متناسب با آن تغییر یافته است. وی تاریخ نوسازی غرب را بر اساس سه مقطع تاریخی؛ یعنی، تفکر اسطوره ای، تفکر متافیزیکی که نمادهایی از رویکرد فلسفی و ایدئولوژیکی بود و سرانجام، پوزیتیویسم که دارای علم ابزاری و نگاه مادی است.

تونیس، گذار از وضعیت گزلشافت به گمینشافت را تحقق نوسازی می داند. وضعیت گزلشافت دارای نمادهایی از اجتماع گرایی است که همبستگی مبتنی بر پیوندهای عاطفی ناشی از تعلق به یک اجتماع بزرگ بود. وی مرحله گمینشافت را برای شرایطی در نظر گرفت که بر اساس آن، جامعه گرایی جایگزین اجتماع گرایی می شود. افراد، کنش های عاطفی خود را از دست می دهند و بر مبنای نمادهایی از سودگرایی و لذت گرایی عمل می کنند.

دورکیم، انسجام در جامعه سنتی را دارای ماهیت مکانیکی می داند؛ در حالی که در جامعه مدرن، ضرورت های انسجام حفظ می شود؛ به دلیل اینکه جامعه از نقش های متنوع، کارکردهای پیچیده و مطلوبیت های بالایی برخوردار است. انسجام ارگانیک، مربوط به شرایطی است که هر فرد و گروه اجتماعی بر اساس مطلوبیت ها و سودمندی های غایت انکارانه به رفتار عقلانی مبادرت ورزد. (2)

روستو نیز توسعه را فرایندی چند مرحله ای می داند که از مراحلی چون سنتی، انتقالی، خیز و بلوغ می گذرد و در نتیجه، به مرحله مصرف انبوه می رسد که عالی ترین مرحله رشد اقتصادی است.(3)

2. رویکرد کارکرد گرایی

پارسونز بر این اعتقاد است که ساخت های جامعه نقش مؤثری بر تحولات اجتماعی و روندهای توسعه دارد. به این ترتیب، پارسونز بیان می دارد که توسعه باید در تمامی حوزه های ساختاری و نهادی یک جامعه شکل گیرد و گسترش یابد؛ به عبارت دیگر، توسعه در سیستم اداری نیازمند آن است که قبلاً در عرصه های فرهنگی آموزشی و اجتماعی نیز زمینه های توسعه فراهم گردد، این اصل، در نگرش پارسونز همانند قانون ظرف مرتبطی عمل می نماید؛ یعنی اینکه باید توسعه در تمامی سطوح جامعه در یک اندازه شکل گیرد و از ایجاد وضعیت های نامتوازن در عرصه های مختلف خودداری شود. این اصل همانند اصل موازنه هانتینگتون (توسعه هم فاز سیاسی و اقتصادی) در روند توسعه بین عرصه های توسعه اقتصادی و سیاسی می باشد.

برای تحقق توسعه باید عرصه های فرهنگی، روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه قرار گیرد؛ یعنی اینکه اگر در جامعه ای شهروندان به توسعه روانی و همچنین فرهنگی دست پیدا نکنند، زمینه برای تحقق توسعه ساختاری بسیار مشکل می باشد؛ به طور مثال، جامعه ای که دارای شهروندان افسرده و یا دارای ذهنیت های زودکنش، تمامیت خواه و یا جلوه های دیگری از ناکامی می باشد، زمینه برای تحقق توسعه فراهم نیست. بنابراین، باید نوسازی در تمامی جلوه های یادشده انجام پذیرد. پارسونز بر این اعتقاد است که نوسازی ساختاری در عرصه های پنج گانه فوق به تغییر در الگوهای رفتار و همچنین متغیرهای الگویی می انجامد. از دیدگاه وی، جامعه سنتی دارای شکل خاصی از متغیرهای الگویی و الگوی رفتاری است که نهادهای چنین رفتاری در جوامع توسعه یافته کاملاً دگرگون می شود. پارسونز برای تغییر متغییرهای الگویی به مؤلفه ذیل اشاره دارد:

  • الف - در جامعه سنتی، الگوهای رفتاری مردم عمدتاً مبتنی بر احساس و عواطف است که در اولین مرحله باید این الگو تبدیل به متغیرهای عقلانی گردد.
  • ب - اگر جامعه به وضعیت عقلانی شدن برسد، شرایط متغیرهای جمع گرا که ویژگی های رفتار در جوامع سنتی است، تبدیل به متغیرهای فردگرا می گردد؛ یعنی هر فرد بر اساس منافع خود به عمل اجتماعی مبادرت می ورزد. این امر، زمینه ظهور لیبرالیسم را فراهم می آورد.
  • ج - در جوامع سنتی، رهبران، تعداد محدودی از افرادند و این افراد مبادرت به هنجارگذاری در جامعه می نمایند؛ در حالی که بر اساس تحقق عقل گرایی، زمینه برای تبدیل متغیرهای خاص گرا به متغیرهای قانون گرا فراهم می شود. قانون، عبارت است از ضرورت رفتاری اجتناب ناپذیر که برای منافع گروه های گسترده ای وضع می شود و حال آنکه متغیرهای خاص گرا برای افراد محدودی شکل می گیرد.
  • د - در این قسمت، مسئله انتساب گرایی مطرح می شود که در جوامع غربی الگوی اکتساب گرایی و مدیریت سازمانی جایگزین آن می گردد.
  • ه - آخرین وضعیت که بیانگر ویژگی جامعه توسعه یافته می باشد، آن است که نهادها بر مبنای وظایفی که عهده دار هستند، از یکدیگر متمایز گردد. در جوامع سنتی زمینه برای تکامل نهادها وجود ندارد. پارسونز توسعه را تحقق شرایطی می داند که هر یک از نهادها کارکرد خاصی داشته باشند. نهایت توسعه شکل گیری کارکردگرایی (Functionalism) است.(4)

3. رویکرد جامعه شناختی

مادیان لوی، از جمله محققانی است که رویکرد جامعه شناسانه به توسعه دارد. وی علت اصلی تحقق نوسازی را تماس میان جوامع نسبتاً مدرن با جوامع غیر مدرن می دارند. ویژگی های جوامع غیر مدرن عبارت اند از: درجه پایین تخصص، سطح بالای خودکفایی، وجود هنجارهای فرهنگی مبتنی بر سنت، خاص گرایی، تأکید نسبتاً کمتر بر گردش پول و بازار، حاکم بودن هنجارهای خانوادگی نظیر وجود روابط غیر رسمی در چارچوب ساختارهای رسمی و جریان یک طرفه کالا و خدمات از مناطق روستایی به مناطق شهری.

در مقابل، ویژگی های جوامع نسبتاً مدرن عبارت اند از: درجه بالای تخصص، وابستگی متقابل سازمان ها، هنجارهای فرهنگی مبتنی بر منطق گرایی، عقلانیت، عام گرایی، ویژه نگری کارکردی، درجه بالای تمرکز، تأکید نسبتاً بیشتر بر گردش پول و بازار، نیاز به جداسازی بروکراسی از سایر نهادها و جریان دو طرفه کالا و خدمات میان شهرها و روستاها. (5)

4. رویکرد نئومارکسیستی

نگاه مارکسیستی در ارتباط با نوسازی و توسعه، با جهت گیری منفی و بدبینانه همراه است. این گروه، اعتقاد دارند که نوسازی با مدل غربی به وابستگی بیشتر جهان سوم به اقتصاد غرب منجر می شود و وابستگی، زمینه را برای ادغام و از دست دادن هویت فراهم می کند و نهادهای جهان سوم در نهادهای اقتصادی غرب حل می شوند.

از این رو، نوسازی، امری است که به مخدوش شدن استقلال کشور می انجامد. در این باره نظریه پردازانی چون پل باران و پل سویزی بین توسعه یافتگی غرب و عدم توسعه یافتگی جهان سوم رابطه برقرار می کنند و توسعه یافتگی غرب را ناشی از نابود شدن منابع اقتصادی کشورهای جهان سوم و به غارت رفتن آن توسط کشورهای سرمایه داری غرب می دانند.

پل باران می گوید: «سرمایه داری انحصاری، دارای رو بنای فاسد در کشورهای جهان سوم می باشد و برای مقابله با سرمایه داری انحصاری و مظاهر رو بنای آن، باید برنامه ریزی متمرکز و عقلایی کرد».(6)

یکی دیگر از اندیشمندان که نظریه وابستگی جدید را مطرح می کند، دوس سانتوس می باشد. وی به این جمع بندی می رسد که در کشورهای جهان سوم انگیزه درونی برای توسعه وجود ندارد؛ بلکه این امر، تحت تأثیر اقتصادی سرمایه داری شکل می گیرد و این نظام، نقش مؤثری در کاهش انگیزه های درونی داشته است. بنابراین، عدم اعتماد به نفس، راحت طلبی و انفعال، زمینه از بین رفتن انگیزه درونی جهت توسعه را فراهم می آورد.

سمیرامین، رویکرد نئومارکسیستی متفاوتی از مکتب وابستگی و وابستگی جدید ارائه نمود. آنچه را سمیرامین و والراشتاین مطرح کردند، در چهار چوب نظام جهانی مورد تفسیر قرار می گیرد. تئوری نظام جهانی، دارای دو عرصه جدا از هم می باشد؛ یعنی مرکز و پیرامون.

سمیرامین در تبیین ویژگی های مرکز و پیرامون، بر مفهوم توسعه خودمحور تأکید دارد و بر این عقیده می باشد که کشورهای مرکز دارای انگیزه توسعه خودمحور می باشند؛ یعنی اینکه ضرورت های توسعه بر اساس شکل بندی های داخلی ایجاد شده است. انباشت سرمایه به گونه ای متمرکز، در کشورهای سرمایه دارای و واحدهای مرکز وجود دارد؛ در حالی که این امر در کشورهای جهان سوم به چشم نمی خورد. (7)

مفهوم فناوری اطلاعاتی

در نیمه دوم دهه 1990 م، از ترکیب رسانه های همگانی جهانی و ارتباطات رایانه ای، سیستم الکترونیکی شکل گرفت که به تمام زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سرایت یافت. ویژگی مهم این سیستم، توانایی بالقوه آن برای ارتباط متقابل بود. ضمن آنکه واژه های گوناگونی را نیز آفرید، واژگانی چون: جامعه اطلاعاتی (Information Society)، فناوری اطلاعاتی(Information tachnoloy)، جامعه شبکه ای (network Society)، دموکراسی دیجیتالی ( (democracy digitalو هویت دیجیتالی (digital identity). همه اینها، گواه ایجاد جامعه ای نوین مبتنی بر فناوری جدید است.

در این جامعه برای تولید انواع کالاها و خدمات، وابستگی زیادی به کاربرد اطلاعات وجود دارد. یک محور این جامعه، بزرگراه های اطلاعاتی مانند اینترنت است که از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فضای تازه ای را برای انسان ایجاد می کند. به اعتقاد ویلیام مارتین، جامعه اطلاعاتی، جامعه ای است که در آن کیفیت زندگی همانند چشم اندازهای تحول اجتماعی و توسعه اقتصادی، به طور روزافزون به اطلاعات و بهره برداری از آن وابسته است. در چنین جامعه ای، استانداردهای زندگی، الگوهای کار و فراغت، و نظام آموزشی و بازار تحت تأثیر پیشرفت هایی در زمینه اطلاعات و دانش ها روی داده است. شاهد این مدعا فرآورده های گسترده محصولات و خدمات اطلاعاتی است که از طریق طیف گسترده ای از رسانه ها انتقال داده می شود و غالب آنها دارای ماهیت الکترونیکی هستند.

جامعه اطلاعاتی، دارای زیر ساخت هایی است که می توان آن را در سه دسته طبقه بندی نمود:

  1. زیر ساخت های ارتباطات از راه دور؛
  2. زیر ساخت های مرتبط با دانش ها که سازمان و پردازش اطلاعاتی را در نظر دارد و دستیابی، کاربرد و تفسیر از اطلاعات را امکان پذیر می سازد؛
  3. زیر ساخت فنی مرتبط کننده اطلاعات. این زیر ساخت، بیان کننده محیطی است که در آن تعاملات متفاوت شکل می گیرد.

به هر حال، حجم بسیار اطلاعات، عامل مهم توسعه جامعه اطلاعاتی است و این فناوری به دو گونه مختلف تقسیم می شود: قدرت رایانه و توانایی انتقال. (8)

فناوری اطلاعاتی، یعنی روش تولید و جمع آوری اطلاعات و استفاده از آن و قابل دسترس بودن یک نظام فکری و فرهنگی، که و همه جلوه های فرهنگی را در بر می گیرد. در جامعه نوین، همه انواع پیام ها در حالتی دوگانه کار می کنند: حضور و غیبت در سیستم ارتباطی چند رسانه ای. در این میان، تنها حضور، قابلیت انتقال و اجتماعی شدن پیام ها را امکان پذیر می سازد.

و امروز این فرایند اطلاعاتی است که شیوه جدیدی از توسعه را معرفی می کند و ویژگی اصلی آن عبارت است از پدیدار شدن فرایند اطلاعات به عنوان هسته فعالیتی بنیادی که اثربخشی و بهره وری تمامی فرایندهای فرآوری، پخش و مدیریت را تعیین می کند.

جریان اطلاعات، به عنوان ویژگی محوری جامعه اطلاعاتی پدیدار می شود و این وابستگی به شبکه، در حال کاهش دادن محدودیت های مکانی فعالیت های معاصر است. (9)

تأثیر فناوری اطلاعاتی بر توسعه

در اقتصاد سیاسی کنونی، سرمایه و فناوری از تحرک برخوردار است و بین المللی شدن موجب شده که شبکه ای از روابط پیچیده و عمیق میان شرکت های بزرگ جهان و کشورهای دنیا به وجود آید و فرهنگ ها و سیاست نیز از طریق مبادلات سریع اطلاعات، اندیشه ها و دانش ها، به همه جا سرایت می کنند.

می دانیم که توسعه بدون فناوری امکان ندارد و همچنین پدیده فناوری به توسعه و گونه گونی آن دامن زده است و این دو پدیده، از هم تأثیر می پذیرند.

فناوری اطلاعاتی در دنیای امروز، نقطه اوج توسعه می باشد و برخی بر این باورند که دسترسی به IT کار چندان مشکلی نیست و می توان به راحتی توسعه یافته شد. آیا واقعاً این گونه است؟

توسعه دارای دو مبنای عقلی و عملی است و این مبانی، به ترتیب در چارچوب نخبگان فکری و ابزاری انسجام می یابد و انسجام نخبگان شامل اجتماع نظر در مورد پدیده های متفاوت و همچنین انسجام درونی است؛ بدین معنا که ضرورت های نهایی را قربانی تفکر و الگوهای عملی متفاوت نکنند. در صورت بروز چنین انسجامی، زمینه برای هویت مستحکم جامعه و نخبگان فراهم می آید و توسعه شکل می گیرد.

اما گسترش فناوری از چند جهت بر توسعه جامعه تأثیرگذار است:

1. توسعه حرفه ای

انسان در جایی از توسعه حرفه ای یا مهارتی برخوردار خواهد بود که زمینه های رشد و توسعه را داشته باشد و باید محتوای مناسب با آن ظرفیت های مهارتی نیز فراهم گردد. در غیر این صورت، مهارت ها کهنه می شود و نیاز افراد و سازمان بر آورده نمی شود.

فناوری اطلاعاتی در ابعاد زیر به توسعه مهارتی کمک می کند:

  • - مهارت های کهنه را بازسازی می کند؛
  • - ظرفیت های خالی قبلی را تکمیل می سازد؛
  • - مهارت های جدید به وجود می آورد؛
  • - بین مهارت افراد پیوند برقرار می کند؛
  • - مهارت آموزی فرایندی می شود.

فناوری اطلاعات همچنین زمینه هایی نظیر: مهارت برقراری ارتباط کلامی - کتبی، قانع سازی و مهارت استفاده از اطلاعات را ایجاد می کند.

2. نهادینه شدن تغییر و نوآوری

یکی از نشانه های توسعه یافتگی این است که دائماً افکار جدید تولید می شود؛ چنان که برخی خلاقیت و نوآوری را تابع فردگرایی مثبت می دانند. این نوع فردگرایی به معنای مسئولیت پذیری، نقد پذیری و هنجارپذیری است. زمینه و محور خلاقیت، وجود اطلاعات کافی است تا بتوان اطلاعات را با یکدیگر ترکیب نمود و مجموعه های جدیدی را ساخت که دارای ویژگی و کاربردی جدیدی هستند. زمانی که نفوذ فناوری اطلاعات و میزان پذیرش از سوی انسان ها کم باشد، در این وضعیت تغییر ایجاد نخواهد شد.

3. تقویت مهارت ادراکی

از جمله نشانه های انسان توسعه یافته، مهارت ادراکی است؛ یعنی درک این نکته که سازمان ها با یکدیگر در ارتباطاند و بر هم تأثیر می گذارند. زیر بنای این مهارت، تفکر سیستمی می باشد و از طریق فناوری اطلاعاتی می توان آن را ایجاد و پرورش داد. فناوری اطلاعاتی، خود یک سیستم است که به سیستمی فکر کردن و عمل کردن کمک می کند.

قدرت شناخت فرد و بالا بردن آگاهی افراد، قدرت درک بین اطلاعات و مؤلفه ها و قدرت درک روابط منطقی داده ها، از جمله آثار این فناوری است.

4. تقویت مهارت در تصمیم گیری

در صورت وجود فناوری اطلاعات، افراد بر اساس اطلاعات دقیق تصمیم گیری می کنند. بنابراین، افراد از مهارت تصمیم گیری علمی بهره مند می شوند. و این گونه، زمان تصمیم گیری به حداقل می رسد و کیفیت تصمیمات افزایش می یابد.

5. به وجود آمدن روحیه پژوهشی

انسان پرورش یافته، روحیه پژوهشگری دارد و اطلاعات، خمیر مایه و اساس تحقیقات است. فناوری اطلاعات در ابعاد زیر به تقویت روحیه پژوهشی می پردازد:

  • - تقویت توانمندی به کارگیری اطلاعات در افراد؛
  • - توانایی انتخاب اطلاعات؛
  • - افزایش قدرت شناخت؛
  • - حساسیت نسبت به اطلاعات؛
  • - شکل گیری پژوهش گروهی.(10)

اینکلس، مشخصات انسان مدرن را در موارد ذیل جستجو می کند و توسعه را منوط به وجود آمدن «انسان مدرن» می داند:

آمادگی برای کسب تجارب جدید، استقلال روزافزون از چهره های اقتدار، اعتقاد به علم، تحرک پذیری برنامه ریزی بلند مدت و فعالیت در سیاست های مدنی. (11)

در تمامی موارد فوق، فناوری اطلاعاتی به کمک انسان می آید و در واقع فرایند پرورش انسان را سرعت می بخشد.

کسب تجارب جدید، قبل از فناوری اطلاعاتی هزینه زیادی داشت؛ ولی با وجود اینترنت این هزینه ها بسیار کاهش یافته است.

انسان از طریق این فناوری به انسان مستقلی تبدیل می شود: چون از طریق IT به تنهایی و با کمترین هزینه می تواند کارهای خود را انجام دهد. سابقاً علم در اختیار عده محدودی بود؛ ولی با وجود ITهمگان قابلیت دسترسی به اطلاعات و علم را دارند.

تحرک پذیری، ابعاد گوناگونی دارد که در تمامی آنها فناوری کارایی دارد. اگر فناوری اطلاعات درست به کار گرفته شود، انگیزه استفاده از آن بالا می رود و در نتیجه، تحرک پذیری ایجاد می شود. لندس، یکی از مؤلفه های مهم توسعه یافتگی را پویایی و تحرک اجتماعی می داند که سبب می شود افراد در امور محلی خود مشارکت کنند.

فناوری اطلاعاتی همچنین به انسان می آموزد که برنامه ریزی از ارکان مهم زندگی است و برای اینکه پیچیدگی زندگی باعث سر در گمی افراد نشود، باید برنامه ریزی کرد.

نتیجه

شکی نیست که فناوری اطلاعات عامل مهم تغییر است و این پدیده نو ظهور، روند توسعه را تندتر کرده است. در غرب، توسعه و فناوری همگام با هم رشد یافته اند. به همین دلیل، مشکلاتی که دامن گیر کشورهای جهان سوم است، برای آنها وجود ندارد.

فناوری به سرعت متحول می شود؛ اما تغییر در نهادهای اجتماعی به کندی صورت می گیرد و نتیجه این امر، ایجاد فاصله میان نظام های جامعه می باشد. در صورت پذیرش فناوری، باید دگرگونی ابعاد جامعه را نیز بپذیریم. البته باید خاطر نشان کرد که این دگرگونی ها نیاز به مدیریت دارد؛ یعنی فناوری یک عامل اصلی در تولید و توسعه اقتصادی و توسعه فناوری یک هدف استراتژیک به شمار می آید و این هر دو بر هم اثر گذارند و نیازمند تلاش در ایجاد تناسب میان این دو ویژگی مهم. این رو، تحول باورهای اجتماعی و فرهنگی در راستای تلاش برای توسعه فناوری، ضرورتاً در تناقض با حفظ شئون علمی و عقیدتی یک جامعه نیست.

راه حلی که در استراتژی توسعه فناوری می توان ارائه نمود، ترکیب فناوری های وارداتی و سنتی است؛ یعنی فناوری های وارداتی جذب، و با شرایط فناوری ملی تلفیق شوند. بنابراین، توسعه فناوری سنتی و در حقیقت جمع کردن مزایای فناوری مدرن به عنوان حاصل دانش پیشرفته تر بشری و فناوری سنتی به عنوان تجربیات نسل های گذشته، می باشد.

پی نوشت ها:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: دوشنبه, 24 اسفند 1383
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 12
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 9
بازدید 12953 بار
شما اينجا هستيد:خانه