چاپ کردن این صفحه

بررسی هژمونیک فضای مجازی و تأثیر آن در اسلام هراسی*

چهارشنبه, 29 آذر 1396 ساعت 16:39
    نویسنده: احمد یوسف پور**مهران شعبان خواه لیلی و شهرام معصومی و مصطفی سلطانی پری***
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

اشاره

تحقیقات اخیر نشان داده اند که ایجاد، شدت و میزان حملات اسلام هراسانه در کوتاه مدت، با وقوع یک یا مجموعه ای از حوادث در ارتباط هستند. محققان، به طور ویژه حوادث تروریستی را به عنوان یکی از مهم ترین عوامل ایجاد شکل گیری احساسات اسلام هراسانه و وقوع تنش و ایجاد فضای مناسب برای گسترش عقاید خصومت آمیز و شکل گیری سلسله ای از اقدامات خشونت بار قلمداد می کنند. این اقدام ها، نسبت به گروه هایی صورت می گیرند که در ظاهر عقاید مشابهی با تروریست ها دارند. با وجود آنکه نشانه هایی از اسلام هراسی از همان آغازین روزهای تولّد اینترنت دیده شده، اما این موضوع به تازگی به عنوان یک مشکل اجتماعی که نیاز به بررسی دارد، شناخته شده است.

پرداختن به یکی از پدیده های عصر پست مدرن، یعنی مرزهای مجازی و سایبرنتیک است که با توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات، مفهوم پیدا کرده است. این مقاله، رویکردی توصیفی ـ تحلیلی به مسئله فوق توجه کرده و به این نتیجه رسیده است که فناوری اطلاعات و ارتباطات، به خصوص در عرصه مجازی، در پیشبرد اهداف اسلام هراسانه بسیار موفق بوده است. به نظر می رسد که صیانت از هویت ها، مهم ترین بُعد کارکردی مرز در عصر جهانی شدن است.

پس از حملات تروریستی در فرانسه، رهبر معظم انقلاب در نخستین نامه خود به جوانان غربی، بر لزوم شناخت مستقیم و بی واسطه از دین اسلام تأکید کرد و از آنان خواست که اجازه ندهند مقامات کشورهای غربی، تروریست های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به آنان معرفی کرده، به این بهانه، بر آتش اسلام هراسی بدمند. در این مقاله، قصد داریم با بررسی دو حادثه تروریستی صورت گرفته در اروپا و آمریکا، نشان دهیم همان طور که رهبر حکیم انقلاب بیان نموده، میان این گونه حملات و ایجاد اسلام هراسی، نوعی همبستگی وجود دارد. تمرکز اصلی مقاله حاضر، بر نشان دادن همبستگی میان وقوع حملات تروریستی و ایجاد اسلام هراسی در فضای مجازی است.

کلیدواژگان: هژمونی، فضای مجازی، اسلام هراسی، فناوری اطلاعات و ارتباطات.

مقدمه

مرز و تغییرات مرزی، از اصلی ترین موضوعات مورد توجه در جغرافیای سیاسی است. مفهوم مرز به شکل امروزی، به زمان «معاهده صلح و ستفالیا» در سال 1648م بر می گردد که دولت ها بنا به درخواست ملت ها به وجود آمدند. بدین ترتیب، «منطقه سرحد» که گستره وسیعی را در بر می گرفت، جای خودش را به «مرز» داد که به صورت خط روی زمین ترسیم شد. فلسفه شکل گیری مرزها، تفکیک قلمروهای سیاسی ملت های مختلف است. زیرا مرزها بیش از آنکه مشخص کننده محیط طبیعی باشند، متمایزکننده حاکمیت و مالکیّت ملّت ها هستند.

کارکرد و نقش مرزها، متناسب با زمان و تحوّل فناوری، تغییر می کند. این نقش ها می توانند به شکل اقتصادی، نظامی ـ دفاعی باشند و یا به صورت تفکیک قلمرو حاکمیت دو کشور، محل تعامل نظام (سیستم) دولت، جداسازی جوامع پیرامونی ـ که هویت بوم شناسانه و یکپارچه دارند ـ و کنترل تعاملات اجتماعی و مهاجرت ها محسوب شوند. اکنون کارکرد اصلی مرزها را چنین بیان کرده اند: تفاوت نمایی بین دو فضای جغرافیایی، تفکیک دو حاکمیّت مستقل، یکپارچه سازی یک ملّت، پایان دادن به نزاع و تأمین امنیت بین دو کشور، و بالأخره برقراری ارتباط و تعامل بین دو ملت.

با توسعه فزاینده «فناوری اطلاعات و ارتباطات» در عصر «جهانی شدن» و پیدایش و توسعه «فضای مجازی»، مرزهای سیاسی و بین المللی کارکردهای گذشته خود را تا حدود بسیاری از دست داده اند. از این پدیده ژئوپلیتیکی، دیگر نمی توان کنترل کالا، انسان و اندیشه و نیز حفظ استقلال کامل دولت ـ ملّت ها را انتظار داشت؛ بلکه ضمن حفظ برخی ویژگی های گذشته خود، کارکردهای جدیدی را در دنیای جهانی شدن متأثر از فناوری اطلاعات و ارتباطات بر عهده گرفته که با کارکردهای اوّلیه خود متفاوت است.

در عصر حاضر، کشورهای حامی و پدیدآورنده تروریسم، از این فناوری در جهت بهره برداری هژمونیک و ایدئولوژیکی به اسلام هراسی بین جوانان، خاصّه در اروپا و آمریکای شمالی، روی آورده اند.

نامه رهبری به جوانان اروپا و آمریکا

رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای(مدّ ظلّه العالی) در اوّلین نامه خود (1/11/1393) به جوانان در اروپا و آمریکای شمالی، در خصوص توطئه خطرناک ایجاد هراس در سایه ناامنی و گسترش تروریسم و سپس متهم کردن مسلمانان به انجام این اعمال خشونت بار، هشدار داده، جوانان را که از اندیشه ای کاوشگر و وجدانی بیدار برخوردارند، مورد خطاب قرار داده، در قسمتی از نامه فرموده:

«سخن با شما درباره اسلام است و به طور خاصّ، درباره تصویر و چهره ای که از اسلام به شما ارائه می گردد. از دو دهه پیش به این سو، یعنی تقریباً از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تلاش های زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره گیری از آن، متأسفانه سابقه ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمی خواهم به هراس های گوناگونی که تا کنون به ملت های غربی القاء شده است، بپردازم...؛ بلکه می گویم اجازه ندهید ریاکارانه تروریست های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید و با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن(صلی الله علیه وآله وسلم) آشنا شوید... من از شما می خواهم اجازه ندهید با چهره پردازی های موهن و سخیف، بین شما و واقعیت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بی طرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند... .»

گفتنی است که متن این نامه، آن قدر پُرمحتوا و پیوسته است که انتخاب بخشی از آن دشوار می نماید. در این نوشتار، تنها قسمتی از نامه مذکور را که با گزارش این مقاله متناسب است، نقل می کنیم.

نامه رهبری به جوانان اروپا و آمریکا

کینگ و ساتن (king and Sutton)، سه نوع رویداد مختلف را که یکی از آنها حملات تروریستی است، بررسی کرده، به این نتیجه رسیدند که وقوع پاره ای از حوادث خاصّ می توانند حملات نشئت گرفته از نفرت نسبت به یک گروه خاصّ را (Crimes Hate) در جامعه افزایش دهند. (king and Sutton, 2014, 871-894) هینز و مچن (Hanes and Machin) نیز به صورت تجربی نشان داده اند که پس از حوادث تروریستی یازده سپتامبر 2001م آمریکا و هفتم جولای 2005م انگلیس، حملات اسلام هراسانه و تبعیض علیه مسلمانان در این دو کشور افزایش داشته و به این ترتیب، بر وجود ارتباط میان حملات تروریستی و افزایش اسلام هراسی صحّه گذارده اند. (Hanes and Machin ,267 – 247)

محققان علوم اجتماعی تحقیقات گسترده ای نسبت به چگونگی شکل گیری، مدّت، دامنه و تشدید اسلام هراسی در جامعه صورت داده اند و به نتایج مهمی نیز دست یافته اند؛ اما تحقیقات اندکی روی موضوع اسلام هراسی در فضای مجازی صورت گرفته است. لوین (Levin) در مقاله ای به بررسی چگونگی استفاده گروه های افراطی و راست گرای آمریکایی از شبکه های رایانه ای در این کشور پرداخته است؛ ولی اسلام هراسی، موضوع اصلی مقاله وی را تشکیل نمی دهند. (Levin, 2002 , 988 – 958)

چارچوب نظری

کشور، یک واحد سیاسی ـ جغرافیایی است که از پیوند سه پدیده سرزمین، ملّت و حکومت به وجود می آید. به نظر می رسد که این سه عنصر در چارچوب مرز، مفهوم اصلی خود را پیدا می کنند. حقّ هر کشور برای کنترل سرزمین خود، درون مرزهایش تعریف شده است و از سوی جامعه بین المللی به رسمیّت شناخته می شود.

با توسعه فنّاوری اطلاعات و ارتباطات، بسیاری از افراط گرایان جهانی شدن، سخن از حذف مرزها سر دادند؛ اما نگاه واقع بینانه به این مسئله نشان می دهد که مرزها ماهیّت جداکنندگی خود را از دست نداده اند. ساک تأکید می کند که نوعی نیروی فوق العاده ذاتی در ترسیم و نگهداری مرزها وجود دارد که به سادگی از بین نمی رود. همچنین، وی معتقد است که نیروی مرز، از ساده و واضح بودن آن به عنوان شکلی از ارتباطات، سرچشمه می گیرد.

پاسی تأکید می کند که «قلمروخواهی» در جهان سیّال، با جدیّت خاصّی دنبال می شود؛ ولی اشکالی که در قلمروخواهی اتفاق می افتند، از پیچیدگی بیشتری نسبت به گذشته برخوردارند. قلمروخواهی و محصور بودن، مفاهیم ارزشمند و قدرتمندی برای فهم کنش های «بر خط» هستند. این کنش ها، دلالت صریحی برای تعیین حدود مرزهای قلمروخواهی دارند.

ماهیت مرزها در عصر جهانی شدن، کاهش کارکردهای اقتصادی و کنترل فرسایشی تبادل اطلاعات سرمایه، کالا و انسان است؛ اما بُعد توسعه یافته و قدرتمند کارکرد مرز که با کارکرد مرزهای سایبر توأم شده، بُعد هویّتی و صیانت از هویّت فردی، گروهی، قومی و ملّی در برابر مفاهیم، ارزش ها و پدیده های فرایند جهانی شدن است. ملّت ها، گروه ها، اقلیّت ها و یا شرکت ها، از طریق فنّاوری اطلاعات و ارتباطات قادر می شوند شبکه ایجاد کنند و به شبکه های جهانی متصل شوند. این شبکه ها به آنان امکان می دهند که منافع، اهداف، نظریات و ایده های خویش را به طور مستقل تعقیب و بیان کنند و هویت خویش را در چارچوب دولت ملّی و یا خارج از محدودیت های دولت ملّی ابراز دارند.

هژمونی

واژه نزدیک دیگر به قدرت، هژمونی است. فرهنگ سیاسی آکسفورد می نویسد: هنگامی که یک طبقه اجتماعی فراتر از محدوده قهر یا قانون بر دیگران اعمال قدرت کند، آن قدرت را می توان قدرت هژمونیک توصیف کرد. هژمونی، به معنای به کار بردن زور برای تسلط نیست؛ بلکه موقعیتی ویژه است که یک طبقه با قرار گرفتن در آن، انتظار را به خود جلب و آنان را متقاعد می کند تا به رهبری اش تن دهند؛ آن هم نه فقط در حکومت، بلکه تمامی زمینه های اجتماعی و فرهنگی. بنابراین، هژمونی، به معنای سلطه ایدئولوژیک و فرهنگی است که می توان آن را نوعی تلاش برای به دست آوردن قدرت دانست؛ ولی با واژه قدرت، متفاوت است.

تعریف قدرت

راسل، ضمن تعریف قدرت، به «پدیدآوردن آثار مطلوب» اشاره می کند. به این ترتیب، قدرت، مفهومی کمّی است.

نقد: نقطه ابهام این تعریف، آن است که آیا منظور، پدید آوردن بالفعل آثار مطلوب است؟ یا داشتن استعداد و آمادگی پدید آوردن؟

این مسئله مهم، همان چیزی است که گالبرت نیز می گوید: آنچه کمتر درک شده، این است که هدف از قدرت تا چه حدی صرفاً اعمال قدرت است؟ اگر منظور صرفاً ایجاد و فعلیّت آثار باشد، در این صورت، تا شخص آثار مطلوب خود را به وجود نیاورده باشد، نمی توان گفت شخص واجد قدرت مورد ادعا هست یا نه؛ چرا که تنها پس از تحقق یافتن خواسته می توان گفت او قدرت دارد. نیز روشن نیست که آیا باید این آثار مورد قصد و نیّت شخص باشد یا نه؟ یعنی آیا باید نتایج مورد نظر بوده و قصد شوند یا لازم نیست؟ و نیز آیا زمانی که در برابر اعمال قدرت مقاومت می شود، با زمانی که همکاری می شود، قدرت، همان قدرت است؟

این دو معنا را وبر مد نظر خود داشته که قدرت را امکان تحمیل اراده خود بر رفتار دیگران تعریف می کند. در این تعریف، جنبه احتمال و حیثیت استعداد مورد نظر قرار گرفته که به ناچار ویژگی پیشگویی و سنجش قدرت نیز داخل بحث های جنبی قدرت خواهد بود. از طرفی، تحمیل اراده بدون قصد، ممکن نیست. از این رو، فقط آن قسمتی از تأثیر، مورد نظر وی خواهد بود که با نیّت و قصد باشد. همچنین، ویژگی دیگر این تعریف، آن است که قدرت را در فضای اجتماعی ـ سیاسی می بیند.

ولی از واژه «تحمیل» چنین فهمیده می شود که همواره باید در مقابل قدرت، اراده مخالفت و عدم پذیرش باشد و آن، قسمی که طرف مقابل با سازش و رضایت، اراده شخص را می پذیرد، خارج از تعریف است؛ در حالی که گاهی اوقات افراد خود شخصی را به عنوان رهبر برمی گزینند و از او تبعیت می کنند.

دیدگاه پارسونز

او به دیدگاه سنّتی از قدرت ـ که دیدگاه سی رایت میلز نیز بود ـ انتقاد کرده و معتقد است: قدرت را می توان نظام اجتماعی در نظر گرفت. در دیدگاه سنّتی از قدرت، تصور شده بود قدرتی که در دست یک فرد یا گروه است، در دست فرد یا گروه دیگری که قدرت بر او اعمال می شود، نیست؛ به گونه ای که یک طرف، آن قدر قدرت دارد که بتواند خواست های خود را بر دیگری تحمیل کند و بر این اساس، میزان پیروزی یک طرف، با میزان باخت طرف دیگر، مساوی خواهد بود. در نظر پارسونز، قدرت و پول، نقش مشابهی در دو خرده نظام سیاست و اقتصاد دارند؛ همچنان که کارکرد اصلی پول در اقتصاد مدرن، این است که به عنوان وسیله ای در گردش عمل کند؛ یعنی وسیله استانداردی که می توان بر حسب آن، ارزیابی و مقایسه کرد و به خودی خود، فایده و ارزشی ندارد. قدرت نیز وسیله گردش است که اساساً در خرده نظام سیاست ایجاد می شود. پس، همچنان که پول به دلیل توافق عمومی برای استفاده از آن به عنوان شیوه استاندارد مبادله، دارای ارزش است، قدرت نیز از روی توافق اعضاء برای مشروع ساختن موقعیت های رهبری و اجرای تصمیمات در جهت پیشبرد هدف های نظام به افراد مسئول، به صورت وسیله ای برای دستیابی به هدف های جمعی درآمده است؛ امّا دوباره مانند پول در سه خرده نظام دیگر آثاری دارد. سپس، پارسونز نتیجه می گیرد که بنابراین، قدرت را می توان چنین تعریف کرد: توانایی تعمیم یافته ای برای کمک به اجرای تعهدات الزام آور در واحدهای نظام سیاسی جمعی؛ هنگامی که تعهدات با ارجاع به ربط آنها با هدف های جمعی مشروعیّت می یابند.

پارسونز معتقد بود: قدرت، مستقیماً از اقتدار سرچشمه می گیرد. از این رو، اقتدار در نظر او، عبارت است از مشروعیّت نهادینه شده ای که اساس قدرت را تشکیل می دهد. بر این اساس، او مشروعیت را در تعریف قدرت وارد ساخت. وی این مفهوم رایج را که اقتدار یک شکل از قدرت یا «قدرت مشروع» است، رد می کند و قدرت غیرمشروع از نظر او، اصلاً وجود ندارد. بنابراین، اعمال تهدید و اقدام های قهری و اجباری که بدون مشروعیّت و فاقد توجیه است، استفاده از قدرت نیست؛ بلکه این حالت، حالت محدودکننده‌ای است که قدرت، چون خصلت نمادین خود را از دست داده، به صورت ابزار ذاتی تأمین خواسته ها و نه تعهدات الزام آور درآمده است.

پارسونز معتقد است: معمولاً زور در نظام های سیاسی، با ثبات به عنوان آخرین چاره به کار گرفته می شود و به کارگیری زور، به هیچ وجه نشانه قدرت نیست؛ بلکه در واقع، نشانه شالوده قدرتی پوشالی و بی ثبات است و دیدگاهی که قدرت را با استفاده از زور، یکی می انگارد، بسیار ساده اندیشانه و تابع تعریف وبر از قدرت است. گیدنز نیز در این معنا موافقت خود را با پارسونز بیان می کند.

بنابراین، استفاده از قدرت، غالباً وسیله ای است برای دستیابی به هدف هایی که هر دو طرف در یک رابطه قدرت خواهان کسب آن هستند.

گیدنز درباره نظر پارسونز می گوید: اشتیاق پارسونز برای ایجاد شباهت های صوری بین حکومت و اقتصاد و نیز بین پول و قدرت، چشم های او را به روی واقعیت های فریب کاری های سیاسی بسته است.

تحلیل و بررسی

با وجود آنکه نشانه هایی از اسلام هراسی از همان آغازین روزهای تولد اینترنت دیده شده، اما این موضوع، به تازگی به عنوان یک مشکل اجتماعی که نیاز به بررسی دارد، شناخته شده است. به دنبال وقوع حوادث تروریستی در فرانسه، آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب، در نامه ای خطاب به جوانان غربی، از تروریست های تحت استخدام مقامات کشورهای غربی سخن گفت و به این نکته اشاره کرد که وقوع حملات تروریستی از سوی چنین افرادی، به ایجاد اسلام هراسی و آنچه آنان پروژه «تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از دیگری» از سوی دولتمردان غربی خواندند، کمک می کند. مقاله حاضر، با بررسی دو حادثه تروریستی صورت گرفته در قاره های اروپا (انگلیس) و آمریکا (ایالات متحده آمریکا) نشان می دهد که میان حملات تروریستی و ایجاد پدیده اسلام هراسی در فضای مجازی، نوعی همبستگی وجود دارد و اقدام های تروریست های به ظاهر مسلمانی که به استخدام دولتمردان غربی درآمده اند، نتیجه ای جز پیشبرد اهداف دشمنان اسلام و مسلمانان ندارد.

نامه رهبری به جوانان اروپا و آمریکا

اسلام هراسی در فضای مجازی

اینترنت، به افراد امکان می دهد که یک هویّت جدید و ناشناس کسب کرده، نظارت های سنّتی را پشت سر گذاشته، دیدگاه های خود را به شکل آزادانه ای با میلیون ها نفر دیگر در سراسر دنیا به اشتراک بگذارند. پیام های حاوی اسلام هراسی، می تواند به وسیله کاربرانی با هویت ناشناس یا با استفاده از یک هویت جعلی ارسال گردد و به این ترتیب، شناسایی مجرم مشکل تر شود. ناشناس بودن مجرم در موارد اسلام هراسی در فضای مجازی، فوق العاده خطرناک است؛ چرا که هر کس می تواند از این موقعیت سوء استفاده کند؛ ضمن اینکه مطالب منتشر شده در فضای مجازی، راه را برای خشونت علیه مسلمانان در فضای واقعی نیز باز می کند.

اسلام هراسی و پیامدهای آن

اسلام هراسی که در زبان انگلیسی Islamophobia خوانده می شود، از ترکیب دو کلمه islam و phobia به معنای ترس یا بیزاری نامعقول از چیزی تشکیل شده است. اسلام هراسی، ترس واهی در میان سیاست مداران و افراد عادی است؛ مبنی بر اینکه دنیای اسلام به طور عام و مسلمانانِ مقیم کشورهای غربی به طورِ خاص، منشأ تهدید و خطر برای مردم، فرهنگ و تمدن غربی تلقی می شوند. این ترس نامعقول و واهی از اسلام و مسلمانان، به ناشکیبایی ضد مسلمانان کشورهای غربی دامن زده است. (سید امامی و حسینی فائق، 1390، 101) البته باید توجه داشت که اگر چه کاربرد این واژه به چند دهه اخیر باز می گردد، ولی بحث اسلام هراسی پیشینه ای تاریخی دارد و در پس زمینه آن، علل مختلف تاریخی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و روان شناختی وجود دارد.

به طور کلی، اسلام هراسی بر این مطلب دلالت دارد که اسلام هیچ اشتراکی با دیگر مذاهب و فرهنگ ها ندارد؛ بلکه یک دین خشونت بار، متحجر و نابردبار است و تمدن اسلامی نسبت به تمدن غربی، در درجه پایین تری قرار دارد. بر این اساس، مسلمانان همواره تهدید کننده ارزش های ملی و فرهنگ غربی معرفی می شوند. (سید امامی و حسینی فائق، 1390، 102) شکل گیری فضای ضد اسلام و مسلمانان در کشورهای غربی که توسط احزاب راست افراطی و رسانه ها تقویت می گردد، به سخت شدن شرایط زندگی برای مسلمانان منجر می شود و بدیهی است که این فضا، زمینه را برای اعمال پیش داوری و تبعیض ضد مسلمانان بیشتر می کند.

در مجموع، می توان گفت که اسلام هراسی، واژه ای با شکل های بسیار متفاوت است و برآیند همه شکل ها و پیامدهای آن، اعمال پیش داوری و تبعیض ضد مسلمانان، تجاوز به حقوق آنان، برخورد فیزیکی، توهین لفظی، بی حرمتی به مقدسات، تبعیض سازمان یافته و نادیده انگاری و بیگانه انگاریِ مسلمانان است.

بررسی کشتار سن برناردینو

در تاریخ دوم دسامبر 2015م در یک تیراندازی در شهر سن برناردینو، واقع در ایالات کالیفرنیای آمریکا، 14 نفر کشته و 21 تن نیز مجروح شدند و دو مهاجم نیز در تیراندازی پلیس کشته شدند. تیراندازان، محل مهمانی کارمندان بخش بهداشت عمومی شهرستان سن برناردینو را که در تالار کنفرانس برگزار شده بود، هدف قرار داده بودند.

مهاجمان این حادثه، سید رضوان فاروق 28 ساله و همسر 27 ساله اش تشفین مالک بودند. سید رضوان فاروق از پدر و مادر پاکستانی در آمریکا متولد شده و تشفین مالک نیز در پاکستان به دنیا آمده بود؛ اما بیشتر عمر خود را در عربستان سعودی سپری کرده بود. وی در ماه ژوئیه 2014م با ویزای نامزدی وارد آمریکا شد و با فاروق ازدواج کرد. سید رضوان فاروق به عنوان بازرس مسئول رسیدگی به رستوران ها در سازمان بهداشت بخش سن برناردینو کار می کرد و به گفته مقامات امنیتی آمریکا، از طریق شبکه های اجتماعی با تروریست های به ظاهر مسلمان در سوریه و عربستان، ارتباط داشته است. اینک، به این پرسش پاسخ می دهیم که کشتار سن برناردینو چه تأثیری بر گسترش اسلام هراسی در فضای مجازی آمریکا گذاشت؟

سولتاس و استفن دیویدووتز (SOLTAS and STEPHENS – DAVIDOWITZ)، در یک مقاله مشترک به نام «افزایش جستجوی نفرت در اینترنت» (The Rise of Hate Search) که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد، با استفاده از عباراتی که در گوگل جست و جو شده اند، گسترش احساسات اسلام هراسانه در فضای مجازی در آمریکا را پس از کشتار سن برناردینو اندازه گیری کردند که در ادامه، به بیان مهم ترین نکات این مقاله (2015 SOLTAS and STEPHENS – DAVIDOWITZ,) می پردازیم. آنان به این نتیجه «ترسناک» رسیدند که اگر مدلی که به آن دست یافته اند، درست باشد، اسلام هراسی در بالاترین میزان خود پس از حوادث یازده سپتامبر است.

چند ساعت پس از این حادثه تروریستی و دقایقی پس از آن، رسانه ها گزارش دادند که حداقل یکی از تروریست ها نامی شبیه به اسامی مسلمانان دارد. تعداد بسیاری از مردم کالیفرنیا تصمیم خود را گرفته بودند که قصد دارند مسلمانان را بکشند. بیشترین جست و جوی صورت گرفته در گوگل در ایالت کالیفرنیا که کلمه «مسلمانان» در آن وجود داشت، «کشتن مسلمانان» بود. در بقیه نقاط آمریکا نیز «کشتن مسلمانان»، یکی از عباراتی بود که بیبشترین جستجو در گوگل برای آن صورت گرفته بود. مردم گاهی اوقات افکار شریرانه ای در ذهن دارند و در پاره ای از موارد نیز این افکار را در گوگل به اشتراک می گذارند. چگونه؟ با جست و جوی عباراتی که در گوگل وارد می کنند. بیشتر کاربران، به گوگل به عنوان منبعی نگاه می کنند که می توانند با استفاده از آن، اطلاعاتی را در مورد مسائل مختلف جست وجو کنند؛ اما همین کاربران در غالب موارد، افکار سانسورنشده خود را در حقیقت در گوگل تایپ می کنند و به این ترتیب، پنجره جست و جوی گوگل را می توان به عنوان نوعی اعتراف نامه در نظر گرفت. هر ساله هزاران عبارت در گوگل جستجو می شوند؛ عباراتی نظیر: «من از رئیس خودم متنفرم» و «مردم کسل کننده هستند». در حقیقت، جستجوهای صورت گرفته در گوگل، بیش از هر چیز دیگری، نشان دهنده احساسات انسان ها هستند.

به گفته سولتاس و استفن دیوید وویتز، جست و جو های حاوی کلمات اسلام هراسانه در گوگل در ایالات متحده آمریکا، پس از حملات تروریستی در پاریس، 10 برابر بیش از هفته قبل از این حملات بوده است. به گفته آنان، در مورد حادثه «سن برناردینو» نیز همین اتفاق تکرار شد و جست وجوی کلمات اسلام هراسانه در گوگل افزایش یافت. در ماه نوامبر سال 2015م، حدود 3600 مورد جست و جو برای عبارت «من از مسلمانان متنفرم» و حدود 2400 مورد جست وجو برای عبارت «کشتن مسلمانان»، در آمریکا صورت گرفته بود. سولتاس و استفن دیوید وویتز معتقدند که این جست وجوها در گوگل، نشان دهنده احساسات بخش کوچکی از کسانی هستند که همین احساسات را دارند؛ اما آن را در گوگل مطرح نکردند.

البته نباید محدودیّت ها و مشکلات چنین تحقیقی را نیز نادیده گرفت. به نظر می رسد، تحقیق روی جست وجوهای صورت گرفته در گوگل، از نوعی تبعیض در انتخاب (selection bias) رنج می برد؛ محققان به جای آنکه از یک جامعه آماری تصادفی از شهروندان آمریکایی بپرسند که چه احساسی نسبت به مسلمانان دارند، این اطلاعات را تنها از آنانی به دست آورده اند که تمایل به جست وجو در اینترنت را نداشته اند.

جست وجو برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اسلام و مسلمانان نیز البته پس از حملات تروریستی پاریس و سن برناردینو افزایش یافت؛ اما این افزایش، بسیار کمتر از افزایش صورت گرفته در حیطه اسلام هراسی است. در روزهای پس از کشتار سن برناردینو، به ازای هر آمریکایی که نگران رشد اسلام هراسی در کشورش بود، یک آمریکایی دیگر، در حال جست وجوی عبارت «کشتن مسلمانان» در اینترنت بود. پیش از این حادثه تروریستی، تقریباً 20 درصد از جست وجوهایی که مردم آمریکا در مورد مسلمانان انجام داده بودند، همراه با عبارت اسلام هراسانه بود؛ اما ساعاتی پس از کشتار سن برناردینو، بیش از نیمی از تمامی جست‌جوهای صورت گرفته در مورد مسلمانان، همراه عبارات اسلام هراسانه بوده است.

سولتاس و استفن دیوید وویتز (Soltas and Stephens – Davidowltz) در مقاله خود تأکید کرده اند که نه تنها اسلام هراسی امروزه به بالاترین حدّ خود در آمریکا رسیده، بلکه تبعیض بر ضدّ مسلمانان در این کشور، بیش از تبعیض علیه تمامی گروه های اقلیتی است. آنان جستجوهای انجام شده در اینترنت در مورد گروه هایی مانند: سیاه پوستان، همجنس گرایان، آسیایی ها، یهودیان، مکزیکی ها و مسیحیان را بررسی کرده، با جست و جو های صورت گرفته در مورد مسلمانان مقایسه نمودند و به این نتیجه رسیدند که از سال 2004م که گوگل آرشیوی با جزئیات کامل از میزان جست و جوهای کاربران در این موتور جست و جو را بایگانی می کند، جست وجوی کلمات اهانت آمیز و تبعیضانه علیه مسلمانان در اینترنت، بیش از سایر گروه های اقلیتی است.

تحلیل جستجوهای صورت گرفته در گوگل، همچنین نشان می دهد که دیدگاه مردم آمریکا به مسلمانان، به سرعت و تنها چند دقیقه پس از حملات تروریستی، تغییر می کند؛ پیش از حملات پاریس، 60 درصد از جستجوهای مردم آمریکا در اینترنت در مورد پناهجویان سوری، دیدگاه مثبتی نسبت به آنان داشت و حاوی کلماتی مانند: «کمک»، «داوطلب» یا «یاری رساندن» بود. 4 درصد دیگر از مردم آمریکا در همین زمان، دیدگاه منفی به پناهجویان سوری داشتند و به تهدیدهای امنیتی حضور آنان، مشکوک بودند. این در حالی است که پس از حملات پاریس، درصد افرادی که مخالف حضور پناهجویان سوری در آمریکا بودند، به 80 درصد افزایش یافت.

جست و جوی انجام شده در اینترنت در مورد «مسجد» نیز وضعیت مشابهی دارد؛ در بیشتر سال های دهه گذشته میلادی، معمول جست و جوهای اینترنتی در مورد «مسجد» نشان دهنده کنجکاوی فرهنگی مردم آمریکا بوده و حاوی عباراتی نظیر: «مسجد چیست؟» و «مسجد به چه معناست؟» و «مسلمانان چه زمانی به مسجد می روند» بود؛ اما بلافاصله پس از کشتار سن برناردینو، جست و جو های کاربران در اینترنت در مورد چگونگی بستن و تعطیل کردن مساجد، به یک ششم از جست و جوهای اینترنتی آمریکایی ها در مورد مسجد تبدیل شد.

یکی از راه هایی که برای جلوگیری از گسترش اسلام هراسی پیشنهاد می شود، آن است که رهبران کشورهای غربی با مردم خویش از اهمیت تساهل و غیرعقلانی بودن نفرت بی اساس، سخن بگویند. باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در یکی از سخنرانی های خود پس از کشتار سن برناردینو، از آمریکایی ها خواست که تبعیض مذهبی علیه پناهجویان را کنار بگذارند. بررسی تأثیرات سخنرانی وی بر گسترش اسلام هراسی در فضای مجازی، به خوبی نشان می دهد که برای مبارزه با پدیده اسلام هراسی، چه چیزی جواب می دهد و چه چیزی جواب نمی دهد.

آمار نشان می دهد که سخنرانی اوباما هیچ تأثیر مثبتی روی مردم کشورش نداشته است. در مجموع، می توان گفت که سخنرانی وی بر گسترش اسلام هراسی در فضای مجازی تأثیر مثبت نیز داشته است. اوباما در سخنرانی خود گفته بود: «این وظیفه تمامی آمریکایی ها با هر دین و مذهبی است که تبعیض علیه پناهجویان مسلمان را کنار بگذارند.» اما جست‌وجوهای اینترنتی که مسلمانان را «تروریست»، «بد»، «مهاجم» و «شیطان» می دانستند، در طول سخنرانی اوباما و کمی پس از آن، دوبرابر شد.

اوباما همچنین، در سخنرانی خود گفت: «این، وظیفه ماست که تفتیش مذهبی در مورد کسانی را که می خواهند وارد این کشور شوند، کنار بگذاریم.» اما جستجوهای اینترنتی منفی در مورد پناهجویان سوری که خواهان ورود به آمریکا بودند، 60 درصد رشد داشت و جستجوهایی که خواهان یافتن راهی برای کمک به پناهجویان سوری بودند نیز 35 درصد کاهش یافت. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود گفت: «فراموش نکنیم که آزادی، بسیار قدرتمندتر از ترس است.» این در حالی است که جستجوهای اینترنتی برای عبارت «کشتن مسلمانان»، در طول سخنرانی وی سه برابر شد.

بنابراین، می توان گفت پاسخ مردم آمریکا به سخنرانی باراک اوباما در فضای مجازی، نشان می دهد که درخواست صبر و تساهل از یک ملّت خشمگین، احتمالاً نتایج عکس به همراه خواهد داشت.

نامه رهبری به جوانان اروپا و آمریکا

سخن پایانی

فلسفه حیات بشری، بر پایه تمایزها و تفاوت هاست. انسان ها در زمینه نژاد، دین، مذهب، آداب و رسوم، شیوه پوشش و امثال اینها، با یکدیگر متفاوت هستند. بر مبنای همین تفاوت ها، بلوک بندی و ناحیه بندی با استفاده از مرز در فضای جغرافیایی شکل گرفته است. با گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات و پیدایش مقوله جهانی شدن، مرزها دچار چالش های کارکردی شده اند؛ به گونه ای که نمی توانند فضای پیرامونی خود را به طور کامل کنترل کنند. ازاین رو، مرزها تغییر ماهیّت داده اند. در عرصه تبادل اطلاعات و تجارت و بازرگانی، از ماهیت نفوذپذیری و کنترل ناقص برخوردار شده اند؛ اما در حیطه شاخص های هویت ساز و صیانت هویّت ها، از قلمروهای انسانی به شدت محافظت می کنند. به همین ترتیب، در فضای مجازی نیز، ضمن پیدایش مرز مجازی برای حفاظت از اطلاعات و گزینش اطلاعات متناسب با ارزش های یک جامعه خاصّ، این مرزها کارکردهای هویّت سازی را به عهده گرفته اند. در وهله اوّل، به نظر می رسد که مرزبندی و تعیین حدود در فضای مجازی، با آزادی گردش اطلاعات در عصر جهانی شدن، در تناقض است؛ اما نگاه واقع بینانه به آن، وجود مرزهای مجازی را ضرورتی انکارناپذیر برای برقراری امنیّت شبکه و آزادی جریان اطلاعات تشخیص می دهد.

پس، می توان دریافت که با ظهور فضای مجازی، قدرتی نو به عنوان «هژمونی» برای تسلط بر ایدئولوژی، فرهنگ و جوامع مسلمانان پدیدار شده است. از آنجا که انسان، موجودی اجتماعی است، در روابط خود با دیگران که همراه با جاه طلبی است، سعی دارد در نهایت ممکن از دیگران بهره ببرد؛ البته در این راه، لازم است خود نیز بهره برساند و یا انسان در رده های پایین قدرت، موقعیتی کسب می کند که موجب می شود خود او قدرتی را برای رده های بالاتر ایجاد کند. این مسئله، توزیع قدرت را توجیه پذیر می کند. هر موقعیتی در عین تلاش برای کسب موقعیت بالاتر، قدرتی را نیز درخواست دارد.

قدرت، عبارت است از توانایی انسان در تأثیرگذاری بر اراده فرد یا جمع دیگر و تسلیم در برابر درخواست خود. قدرت، خود هدف نیست؛ بلکه استخدام و برتر بودنِ هدف است که گاهی با قدرت حاصل است و گاهی با اقتصاد. از این رو، ممکن است در موقعیت های گوناگون، هر یک برای رسیدن به دیگری هزینه شوند؛ چنان که اگر هدف انسان الهی شود، از هر دو به عنوان ابزار برای تحقق اوامر الهی بهره می گیرد.

بنابراین، قدرت برای قدرت، و قدرت برای استعلاء بر دیگران، از نظر قرآن کریم روا نیست؛ بلکه قدرت، ابزاری است که اگر در طریق خواست الهی به کار رود، در حقیقت، بسیج نیروها برای فرامین الهی است و اگر در راه باطل به کار گرفته شود، علاوه بر اینکه تابعان، خود مسئول هستند، سردمداران آن قدرت نیز مسئول گمراهی و پیروی تابعان هستند.

نامه رهبری به جوانان اروپا و آمریکا

در این مقاله، تلاش کردیم نشان دهیم همان طورکه رهبر معظم انقلاب در نخستین نامه خود به جوانان غربی تأکید کردند اقدام تروریست های به ظاهر مسلمان تحت استخدام سران کشورهای غربی، تأثیری جز گسترش اسلام هراسی و تقویت پروژه «تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از دیگری» از سوی دولتمردان غربی ندارد. دو حادثه تروریستی بررسی شده که یکی در اروپا (انگلیس) و دیگری در قاره آمریکا (ایالات متحده آمریکا) به وقوع پیوستند، به صورت تجربی، این سخن رهبر فرزانه انقلاب را تأیید می کنند. گسترش سریع اینترنت و شبکه های اجتماعی، این امکان را برای محققان علومی مانند جرم شناسی به وجود آورده است که از طریق بررسی افکار شهروندان در جست و جو های اینترنتی و پیام های ردّ و بدل شده در شبکه های اجتماعی، نگاهی دقیق تر به چگونگی شکل گیری اسلام هراسی پس از حوادث تروریستی ای نظیر کشتار سن برناردینو و قتل سرباز انگلیسی در محله وولویچ شهر لندن داشته باشند.

پی نوشت:

* این مقاله در دومین کنگره بین المللی علوم انسانی، مطالعات فرهنگی در سال 1396 ارائه شده است.
** کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز و مدرس گروه سیاسی دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد محمد رسول الله(ص) تهران
*** کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز

منابع:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: دوشنبه, 27 آذر 1396
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 66
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 60
بازدید 8051 بار

موارد مرتبط