کلیدواژگان: سیستم مترادفات، توحید مختلفات، کتابهای رجالی، درایة النور.
مراحل کار در سیستم مترادفات
در بحث «سیستم مترادفات»، محقّق با عناوین متعدّدی روبهروست که در واقع، میتوانند از یک نفر حکایت کنند. با توجّه به ضرورت شناسایی عناوین متعدّد یک راوی، اکنون به بررسی مراحل کار میپردازیم.
الف. رجوع به کتابهای رجال
به عناوین زیر توجّه کنید:
- أحمد بن محمد بن خالد البرقی؛
- أحمد بن محمد بن خالد؛
- أحمد بن أبی عبد الله البرقی؛
- أحمد بن أبی عبد الله؛
- أحمد بن محمد أبی عبد الله؛
- أحمد البرقی.
شکل 1
تمام این عناوین، از یک نفر حکایت میکنند. (شکل 1) برای اینکه محقّق، این حقیقت را باور کند و به این امر، هیچگونه تردیدی نداشته باشد، باید مراحلی را طیّ کند که اوّلین آنها، رجوع به کتابهای رجال به منظور دستیابی به اطّلاعات موجود درباره عناوین فوق است.(1)
معمولاً ذهنیّت اوّلیه هر پژوهشگری هنگام رجوع به کتابهای رجال، چنین است که اطّلاعات مربوط به عناوین واقعشده در اسناد، خصوصاً عناوینی که بیش از دیگر عناوین در اسناد به چشم میخورند، بهسادگی قابل دسترسی است؛ امّا حقیقت امر، چنین نیست.
فرض میکنیم محقّق هنگام بررسی مسئلهای از مسائل فقهی، به روایتی برخورد کرد که در سند آن، عنوان «أحمد بن أبی عبد الله» در کنار عناوین سایر راویان به چشم میخورد. در صورتی که پژوهشگر از اتّحاد مصداق این عنوان با عنوان «أحمد بن محمد بن خالد» آگاهی نداشته باشد، طبیعتاً در لابهلای کتابهای به دنبال عنوان «أحمد بن أبی عبد الله» خواهد بود؛ حال آنکه کتابهایی که عهدهدار ذکر ترجمه روات هستند و معمولاً در مراجعات مورد استفاده قرار میگیرند،(2) چنین عنوانی را به طور مستقل طرح نکردهاند. تنها عنوان «أحمد بن أبی عبد الله البرقی» در «رجال شیخ» در زمره اصحاب امام هادی(ع)(3) شمرده شده است؛ درحالیکه در لابهلای ترجمه «أحمد بن محمد بن خالد»، از او به عنوان «أحمد بن أبی عبد الله» یا «أحمد بن ابی عبد الله البرقی» تعبیر شده است.
برای مثال، نجاشی در ترجمه عنوان «أحمد بن محمد بن خالد»، پس از معرّفی و ذکر کتابهای او، بدون اینکه کوچکترین اشارهای به ارتباط بین این دو عنوان داشته باشد،(4) در ذکر طریق خود به کتابهای «أحمد بن محمد بن خالد» چنین میگوید: «أخبرنا بجمیع کتبه الحسین بن عبید الله قال: حدّثنا أحمد بن محمد أبو غالب الزراری، قال: حدّثنا مؤدبی علی بن الحسین السعدآبادی أبو الحسن القمی قال: حدّثنا أحمد بن أبی عبد الله بها.»
و یا در ذکر تاریخ وفات او میگوید: «و قال أحمد بن الحسین ـ رحمه الله ـ فی تاریخه: توفی أحمد بن أبی عبد الله البرقی فی سنة اربع و سبعین و مائتین.»(5)
همچنین، مرحوم شیخ طوسی در «فهرست»، در ترجمه «أحمد بن محمد بن خالد» بدون ذکر هیچ ارتباطی بین این دو عنوان(6)، پس از ذکر شرححال «أحمد بن محمد بن خالد» در ذکر طُرُق خویش، به کتابهای او چهار طریق را ذکر میکند که سه طریق آن، به عنوان «أحمد بن أبی عبد الله»(7) منتهی میگردد.
هنگام تحقیق در یک عنوان، ممکن است محقّق، به همه زوایای اطّلاعات مذکور در کتابهای رجال توجّه نداشته باشد و این امر، موجب سردرگمی او در چگونگی جمعآوری اطلاعات از کتابهای رجالی گردد؛ امّا اگر در یک کار دقیق و همهجانبه، اطّلاعات موجود در کتابهای رجالی شناسایی و دستهبندی گردد، بهراحتی امکان استفاده از تمام اطّلاعات موجود با همه پراکندگی فراهم میآید. در خصوص مسئله یادشده، ما میتوانیم «سیستم مترادفات» عناوین وارده در کتابهای رجالی را تهیه کنیم و به نرمافزار بدهیم. در این صورت، پژوهشگر هنگام برخورد با عنوانی مثل «أحمد بن أبی عبد الله»، با رجوع به نرمافزار، در کوتاهترین زمان ممکن به مطلوب خویش خواهد رسید.
ب. سنجش طبقه تقریبی راوی
گاه ممکن است با طیّ مرحله اول، محقّق به هدف خویش دست یابد و بینیاز از سایر مراحل گردد؛ امّا باید در نظر داشت که همیشه چنین نیست؛ بلکه لازم است به منظور یقین به اتّحاد بین چند عنوان، تمام اسناد عناوین مورد نظر را ببیند و با توجّه به طبقه راوی و در نظر گرفتن اطّلاعاتی که از کتابهای جمعآوری کرده، به اتّحاد مصداق چند عنوان حکم کند.
دیدن اسناد به منظور فوق، ممکن است به دو صورت واقع شود:
صورت اوّل، زمانی است که پذیرش اتّحاد دو یا چند عنوان با هم، برای محقّق مشکل باشد؛ بدون اینکه منشأ این عدم باور و تردید، سوابق ذهنی پژوهشگر از اطّلاعات بوده باشد؛ مثلاً با رجوع به کتابهای رجالی، بهراحتی میتوان پذیرفت که عناوین چهارگانه «أحمد بن محمد بن خالد»، «أحمد بن محمد بن خالد البرقی»، «أحمد بن أبی عبد الله» و «أحمد بن أبی عبد الله البرقی»، با یکدیگر متّحدند؛ امّا در مورد دو عنوان «أحمد البرقی» و «أحمد بن محمد ابی عبد الله»، ممکن است چنین یقینی حاصل نشود. باید این امکان را برای محقّق فراهم کرد تا به این باور برسد که دو عنوان مزبور، با عناوین دیگر متّحدند؛ بهگونهایکه هیچ احتمال خلافی در کار نباشد. این امر، جز با دیدن اسناد عناوین مختلف و مقایسه آنها با هم، به ضمیمه قراین و اطلاعاتِ بهدستآمده از کتابهای رجالی، امکانپذیر نیست. نقش رایانه در امر دیدن اسناد، در جای خودش به طور مفصّل توضیح داده شده و نیازی به تکرار نیست.
صورت دوم، زمانی است که رجوع به کتابهای رجالی، نیاز محقّق را برآورده نمیکند و پژوهشگر در این مرحله، به هیچ نتیجهای نمیرسد. در این فرض نیز دیدن اسناد برای محقّق، امری ضروری است.
فرض کنید که پژوهشگر با عنوان «ابن فضال» برخورد کرده و قصد تحقیق درباره آن را دارد. از طرف دیگر، در اسناد، عناوین ذیل را نیز مشاهده کرده است:
- - علی بن الحسن بن فضال؛
- - اخوان علی بن الحسن بن فضال؛
- - الحسن بن علی بن فضال؛
- - أحمد بن الحسن بن علی بن فضال؛
- - علی بن الحسن بن علی بن فضال.
اما احتمال میدهد که مراد از «ابن فضال» در اسناد، «الحسن بن علی بن فضال» باشد. برای اثبات این امر، باید مراحل زیر طیّ شود(شکل 2):
شکل 2
در ابتداء باید تمام عناوینی که به «ابن فضال» ختم میگردند، شناسایی شود. در حال حاضر، سادهترین و سریعترین راه برای حصول این مقصود، رجوع به «دلیل معجم رجال الحدیث» میباشد که تمام عناوین واردشده در اسناد کتابهای اربعه را جمعآوری کرده است. با رجوع به این کتاب، محقّق ناچار است برای جدا کردن عناوین مورد نظر، 15540 عنوان را با دقّت بررسی کند. درصورتیکه دیدن هر عنوان، دستکم 2 ثانیه وقت لازم داشته باشد، حدود 520 دقیقه وقت لازم است تا عناوین را بررسی و عناوین مورد نظر را یادداشت کند؛ درحالیکه با استفاده از نرمافزار درایه، با صرف چند ثانیه وقت میتوان به این مقصود نایل شد.
پس از جداسازی عناوین، نوبت به دیدن اسناد، به منظور سنجش طبقه عناوینِ بهدستآمده میرسد. اگر عناوین جمعآوریشده منحصر در 6 عنوان سابق باشد، محقّق ناچار است حدود 1980 سند را جمعآوری کند و به مقایسه آنها بپردازد:
- - ابن فضال: 874 سند؛
- - علی بن الحسن بن فضال: 679 سند؛
- - أخوان علی بن الحسن بن فضال: 16 سند؛
- - الحسن بن علی بن فضال: 265 سند؛
- - أحمد بن الحسن بن علی بن فضال: 138 سند؛
- - علی بن الحسن بن علی بن فضال: 7 سند.
با توجّه به اهمّیّتی که قراین موجود در کتابهای روایی، در فهم اسناد و شناسایی عناوین مردّد دارند ـ همچنانکه پیشتر نیز تأکید کردیم ـ باید هنگام تنظیم اسناد به موارد ذیل توجّه داشت:
- - ترتیب اسناد، به ترتیب ذکرشده در کتاب؛
- - فاصله بین هر دو سند در کتاب؛
- - اختلاف ابواب یا کتب.
برای دستیابی به چنین هدفی، حدّاقل باید یک بار اسناد سه کتاب: کافی، تهذیب و استبصار ـ یعنی حدود 36000 سند ـ بررسی شود و اسناد مورد نظر با در نظر داشتن ویژگیهای فوق، استخراج گردد و در مرحله بعد، با هم مقایسه شوند.(8) پُرواضح است که چنین کاری، نیازمند صرف وقت بسیاری میباشد؛ درصورتیکه این مهم، با وجود برنامه درایة النور، در مدّتزمان کوتاهی قابل دسترسی است.
چند نمونه عینی
در این بخش، به ذکر چند نمونه عینی از عناوین مورد بحث، همراه با نگاهی مقایسهای به «معجم رجال الحدیث» میپردازیم. هدف از این کار، تأکید بر این نکته است که در ارائه راهحلّ برای مشکلات اسناد و از جمله مشکل عناوین مترادف، رجوع به اسناد و استمداد از این منبع (معجم رجال الحدیث)، ضروری است؛ چرا که تحقیق درباره اسناد مشکل، بدون در نظر داشتن خود اسناد، چنانکه بایسته است، به موفقیت نمیانجامد. در نمونههای ذیل، خواهیم دید که اثر ارزشمند «معجم رجال الحدیث»، با وجود همه محاسنی که دارد ـ و بهجرئت میتوان گفت این کتاب را در زمره ارزشمندترین کتابهای رجالی و قابل استفادهترین آنها قرار داده ـ ، به دلیل عدم توجّه کامل به اسناد هنگام استدلال، در بعضی موارد دچار اشتباه شده است.
در گزینش مثالها، سعی کردهایم نمونههایی را انتخاب کنیم که یا متضمّن نکاتی است که توجّه به آنها در استنتاجات نقش تعیینکننده داشته است و یا فایدهای از فواید رجالی مستقیماً بر آن بار میشود.
- مثال اوّل:
از جمله عناوین مبهمی که در اسناد روایات واقع شده و همین ابهام موجب اشتباه در تعیین مصداق آن گردیده، عنوان «القداح» است. از طرف دیگر، با عناوینی نظیر موارد ذیل روبهرو هستیم:
- - ابن القداح؛
- - عبد الله بن القداح؛
- - میمون بن القداح؛
- - عبد الله بن میمون القداح؛
- - عبد الله القداح.
حال، باید دید که عنوان «القداح» با کدامیک از عناوین مذکور متّحد است؛ با «میمون القداح» یا با دیگر عناوین که همگی به یک عنوان رجوع میکند؟ (شکل 3)
شکل 3
ممکن است با توجّه به قراینی، در ابتداء امر چنین به ذهن آید که مراد از عنوان فوق، «میمون القداح» است؛ نه «عبد الله بن میمون» که پسر اوست. از جمله این قراین، تکرار عناوینی است که مراد از آنها «عبد الله» است؛ عناوینی چون:
- - ابن القداح: 112 مورد؛
- - عبد الله بن میمون القداح: 44 مورد؛
- - عبد الله بن القداح: 2 مورد.
از دیگر قراینی که ممکن است موجب تأکید بر نظر پیش گردد، ترجمه «میمون القداح» است. مرحوم شیخ طوسی در سه موضع از او یاد کرده و در هر سه موضع، وی را به «القداح» ملقّب کرده و از او با عنوان «میمون القداح» تعبیر کرده است.(9)
شاید با توجّه به همین قراین بوده است که مؤلّف محترم کتاب مورد بحث ـ اعلی الله مقامه ـ ، در ذیل عنوان «القداح» پس از ذکر موارد روایات او، چنین میگوید: «اقول: أن القداح اسمه میمون، و قد تقدمت ترجمته بعنوان میمون القداح الذی روی عن أبی جعفر و أبی عبد الله ـ علیهما السلام ـ علی ما ذکره النجاشی فی ترجمة ابنه عبد الله، و لکن سید التفرشی اشتبه علیه الأمر فذکر أن القداح اسمه عبد الله بن میمون، مع أنّ عبد الله لم یرو عن أبی جعفر ـ علیه السلام ـ و إنمّا روی عن أبیه عن أبی جعفر ـ علیه السلام ـ .»(10)
در واقع، عمده استدلال ایشان، تکیه بر این نکته است که چون «میمون القداح» از «أبو جعفر(علیه السلام)» روایت کرده است، پس عنوان «القداح» فقط بر او منطبق است؛ درحالیکه مواردی را که ایشان تحت عنوان «القداح» نشانی میدهد، فقط در یک مورد، سند به «أبو جعفر(علیه السلام)» منتهی میشود و اتفاقاً در این سند، تعبیر صریح «القداح» وجود ندارد؛ بلکه سند چنین است:
«محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن ابن فضال، عن ابن القداح، عن أبیه، قال: نزلت علی أبی جعفر ـ علیه السلام ـ .»(11)
لفظی که در سند موجود است و ایشان تطبیق بر عنوان «القداح» کرده، لفظ «أبیه» میباشد. در اینجا، دو مرحله از بحث وجود دارد؛ اوّل اینکه با دیدن مواردی نظیر «ابن القداح عن أبیه» یا «ابن جمهور عن أبیه»، آیا بدون توجّه به هیچ قرینه دیگری، میتوان گفت مراد از لفظ «أبیه»، القداح و یا جمهور است؟ این مرحله را در مثال بعد به طور مفصّل، بررسی خواهیم کرد.
در مرحله دوم، اگر پذیرفتیم که مراد از «أبیه» در سند مورد بحث، عنوان «القداح» بوده و این لفظ هم به قرینه روایت از «أبو جعفر(علیه السلام)»، بر «میمون القداح» منطبق است، چه دلیلی وجود دارد که سایر مواردی که ایشان نشانی داده و تعبیر «القداح» صریحاً به کار رفته است و در هیچ مورد هم، سند به «أبو جعفر(علیه السلام)» منتهی نمیشود، مراد از این لفظ «میمون القداح» باشد؟ آیا اصولاً اگر در یک مورد، مراد از لفظی مشخص بود، در موارد دیگر به اتکاء همان یک مورد و بدون توجّه به سایر قراین، میتوان گفت که مراد، همان است که در مورد پیش بود؟
جواب این سؤال را با ترسیم نمایی کوچک از اسناد «القداح» و دیگر عناوین خواهیم یافت.
به اسناد زیر توجّه کنید:
- - «عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن جعفر بن محمد الأشعری، عن عبد الله بن میمون، القداح، عن أبی عبد الله ـ علیه السلام ـ .»(12)
- - «عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن جعفر بن محمد الأشعری، عن القداح، عن أبی عبد الله ـ علیه السلام ـ .»(13)
- - «علی بن محمد، عن سهل بن زیاد، عن جعفر بن محمد الأشعری، عن القداح، عن أبی عبد الله ـ علیه السلام ـ .»(14)
- - «علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن عبد الله بن میمون القداح، عن أبی عبد الله ـ علیه السلام ـ .»(15)
- - «علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن القداح، عن أبی عبد الله ـ علیه السلام ـ .»(16)
- - «محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن ابن فضال، عن عبد الله بن میمون القداح، عن أبی عبد الله ـ علیه السلام ـ .»(17)
بنابراین، لزوم توجّه به اسناد در برخورد با عناوین مبهم، از جمله عناوینی که بیانگر القاب رُوات هستند، امری ضروری است و رایانه در آسانسازی این امر و فراهم آوردن زمینههای لازم، نقشی بیبدیل دارد.
- مثال دوم:
عنوان «ابن جمهور»، از دیگر عناوین مبهمی است که در اسناد روایات به چشم میخورد. این عنوان، مجموعاً 39 مورد در اسناد کافی، تهذیب و استبصار تکرار شده که در 24 مورد آن، با لفظ «ابن جمهور عن أبیه» از پدر خویش نقل میکند. از طرفی، در اسناد، با دو عنوان «محمد بن جمهور» و «الحسن بن محمد بن جمهور» و در کتابهای رجال، با عنوان «جمهور بن أحمر» که پدر «محمد بن جمهور» است، روبهرو هستیم.
آیا با دیدن تعبیر «ابن جمهور عن أبیه» به این نتیجه میرسیم که مراد از أبیه، «جمهور بن أحمر» است؟ یا لازم است به قراین موجود در سند و از جمله طبقه راوی، توجّه لازم صورت گیرد؟
در معجم رجال الحدیث، در ذیل عنوان «ابن جمهور» می-خوانیم: «أقول: تقدم "محمد بن جمهور" و "الحسن بن محمد بن جمهور" و الظاهر أنّ المراد بابن جمهور فی هذه الروایات هو؛ محمد والد الحسن. وذلک من جهة اقتضاء الطبقة.»(18) و در ذیل عنوان جمهور میخوانیم: «وقع فی اسناد عدّة من الروایات تبلغ واحداً و عشرین مورداً فقد روی عن... و روی عنه فی جمیع ذلک ابنه.»
و در پایان آورده است: «أقول: هو متحد مع ما بعده.»(19) که عنوان بعد، «جمهور بن أحمر العجلی» است.
در واقع، تمامی مواردی را که تعبیر «ابن جمهور عن أبیه» در سند وجود داشته، مؤلّف محترم ـ أعلی الله مقامه ـ روایات «محمد بن جمهور» از پدرش گرفته و بر همین اساس، 21 روایت را به جمهور نسبت میدهد؛ درحالیکه با رجوع به اسناد و مقایسه بین اسناد «محمد بن جمهور» و «ابن جمهور»، این نکته آشکار میگردد که در تمام موارد فوق، مراد از «ابن جمهور»، «الحسن بن محمد بن جمهور» است.
توجّه به اسناد فوق، بیانگر این نکته است که حدّاقل در پارهای از اسناد و در خصوص عنوان «ابن جمهور»، اختصار در نسب به کار رفته است و به هیچ عنوان، نمیتوان مطمئن شد که اختصار در نسب، منحصر به موارد فوق باشد. ازاینرو، ضروری است که در تعیین مصداق یک عنوان، به تمام قراین ـ و مهمترین آنها، اسناد آن عنوان ـ توجّه کامل داشت.
- مثال سوم:
از عناوینی که بهکرّات در اسناد به چشم میخورد، عنوان «ابن محبوب» با 1909 مورد تکرار است. در نگاه نخست، ممکن است مردد بین «حسن بن محبوب» با 1364 مورد تکرار، و «محمد بن علی بن محبوب» با 1159 مورد تکرار باشد. از آنجا که یکی از دو طرف تردید این عنوان، یعنی «حسن بن محبوب»، از جمله اصحاب اجماع میباشد،(20) تعیین مصداق عنوان مزبور با توجّه به میزان تکرار آن و بر اساس قول مشهور در مسئله اصحاب اجماع، ممکن است موجب تصحیح بسیاری از اسناد روایات گردد. نتیجهگیری قطعی در مورد تعین مصداق این عنوان، جز از راه استخراج اسناد عناوین سهگانه فوق و مقایسه آنها با یکدیگر امکانپذیر نیست. هیچ روشی قادر نیست جایگزین این روش باشد. این امر، مستلزم استخراج حدود 4430 و ترتیب و مقایسه آنها با هم میباشد. از آنجا که توجّه به چنین امری، هنگام استدلال و نتیجهگیری در معجم رجال الحدیث، مدّ نظر نبوده است، در ذیل عنوان «ابن محبوب» آمده است: «أقول: و تقدمت ترجمته بعنوان الحسن بن محبوب و محمد بن علی بن محبوب.»(21)
لازمه عبارت فوق، اشتراک عنوان «ابن محبوب» بین دو نفر ذکر شده است؛ حال آنکه رجوع به اسناد سه عنوان یادشده، بیانگر عدم اشتراک و تعیّن عنوان «ابن محبوب» در «حسن بن محبوب» است. (شکل 4)
شکل 4
بار دیگر متذکّر میگردیم که این نگاه مقایسهای، به دلیل تأکید بر ضرورت رجوع به اسناد صورت گرفت و در خلال مباحث پیشین، بهخوبی روشن گردید که استفاده از رایانه، به منظور رجوع به اسناد و دیگر منابع، همچون کتابهای رجال، ضروری و بدون جانشین است.
سخن پایانی
شناسایی «عناوین مترادف»، نیازمند تتبّع وسیع و پیمودن مراحل متعدّد جهت جمعآوری قراین و اطّلاعات درباره اسناد روایات و راویان آنها میباشد. با توجّه به گستردگی منابع و اطلاعات، مراجعه مستقیم به انبوه اطّلاعات موجود در منابع و کتابهای روایی و رجالی، علاوه بر اینکه وقت فراوانی از محقّق میگیرد، تحلیل و نتیجهگیری او را نیز با دشواری مواجه میسازد. نرمافزارهای تخصّصی رجال همچون درایة النور، ضمن آنکه دسترسی محقّق را به منابع کمیاب و نایاب تسهیل مینمایند و جمعآوری حدّاکثری اطّلاعات مورد نیاز وی را سرعت میبخشند، وی را در دستهبندی، مرتّب کردن و تجزیه و تحلیل اطّلاعات به منظور دستیابی به نتایج مطلوب و مستدلّ، یاری میرسانند.
پینوشتها: