کلیدواژگان: محتوا، اطلاعات، دانش، داده، سازماندهی، نظام، بازیابی اطلاعات، ردهبندی، سرعنوانهای موضوعی.
محتوا
در دانش رسانه و نشر، «محتوا» اطلاعات و تجربیاتی است که برای کاربران و مخاطبان در زمینهای خاص، ارزشهایی فراهم میآورند. محتوا، چیزی است که از طریق برخی رسانهها، مانند: گفتار، نوشتار یا هر وسیله دیگری بیان میشود. محتوا ممکن است از طریق وسایل گوناگون، مانند: اینترنت، تلویزیون، لوح فشرده، کتاب، مجله، کنفرانس، نمایشنامه و نظایر آن، واگذار شود. (Wikipedia, 2014)
محتوا همچنین، به موضوع یا ایدهای که در نوشته، گفته یا ارائهای پوشیده گردیده، تعریف شده است. محتوا، موضوعی با قوانین تعبیهشده و دربردارنده مجموعهای از مواد است؛ برای نمونه، یک نشانی، متشکل از: نام خیابان، کد پستی، شهرستان، شهر و کشور است و هر یک از این عناصر تشکیلدهنده نشانی، قوانین خاص خود را دارد. یک بند (پاراگراف)، مجموعهای از جملات است و هرجمله مجموعهای از واژگان نظامیافته مجزا با جایگاه و قواعد دستوری خاص است. تمایز هر محصول، یگانگی آن را توصیف میکند و هر محصول، محتوایی متفاوت دارد.
اطلاعات
اطلاعات (Information)، داده سازماندهی و عرضهشده است. اطلاعات، پیامی است که دربردارنده معنا، التزام یا درونداد مناسب برای تصمیم و یا عمل است. اطلاعات، هم از منابع جاری (مبادلات) و هم منابع تاریخی (دادگان پردازششده، یا تصاویر بازسازیشده) به دست میآید. در اصل، هدف از اطلاعات، کمک به تصمیمسازی، حل مسائل یا تحقق یک فرصت است. اطلاعات، امکان بسط دانش فراتر از احساس را فراهم میآورد. میتوان دادگان را در اطلاعات فراچنگ آورد و سپس آن را جابهجا کرد تا سایر مردم در زمانی دیگر بتوانند به آن دست یابند. اطلاعات، به معنای دانش آگاهیبخش، مؤثر و چیز گفته شده، فقرات دانش و اخبار است. (Aamodt and Nygård, 1995, 196)
دادگان
داده (Data)، ماده خام اطلاعات است که صرفاً وجود دارد و معنایی ورای هستیاش ندارد. داده، نمادهای ثبتشده (برگرفته و ذخیرهشده) و خوانش نشانههاست. نمادها شامل: واژگان، اعداد، جداول و تصاویری است که ارتباطها را شکل میدهند. نشانهها شامل حسگرها و یا خوانشگرهای حسی: نور، صدا، لبخند، مزه و لمس است. (Bellinger, Castro and Mills , 2014)
دادگان بهمثابه نمادها، مخزنی از معنای درونی، یعنی صرف نمایش است. هدف اصلی داده، ثبت فعالیتها یا موقعیتها، کوشش برای به دست آوردن تصاویر درست یا رخدادهای واقعی است. از این روی، همه دادگان، تاریخیاند؛ مگر اینکه برای توضیح اهدافی نظیر پیشنگری بهکارروند. (ibid.)
دانش
دانش (Knowledge)، اطلاعات آموختهشده است. دانش، مجموعهای از اطلاعات مناسب است که قصد آن سودمند بودن است. (Bellinger, Castro and Mills , 2014) هدف از دانش، بهبود زندگی است. در زمینه بازرگانی، هدف از دانش، ایجاد یا افزایش ارزش برای سرمایهگذاری و همه شروطش است. کوتاهسخن آنکه هدف نهایی دانش، ایجاد ارزش است. دانش، عبارت از دانستن یا آشنایی بهدستآمده از تجربه است.
دانش، نه داده است و نه اطلاعات؛ هرچند مرتبط به هردوی آنها میشود و تفاوتها بیشتر دارای مراتب است. به خلاف داده، اطلاعات معنایی دارد. از داده، به وسیله افزودن ارزش، به شیوههای گوناگون به اطلاعات منتقل میشوند. بیشتر مردم میپندارند که دانش، وسیعتر، عمیقتر و غنیتر از داده و اطلاعات است.
افزون بر آن، دانش، ترکیبی از تجربهها، ارزشها، اطلاعات متنی و بصیرتهای کارشناسی شکلیافته است که چارچوبی برای ارزیابی و شکل دادن تجربهها و اطلاعات نو فراهم میکند. دانش، در ذهن داننده شکل میگیرد و بهکارمیرود.
حکمت
حکمت (Wisdom)، فرایندی است که با آن میان صدق و کذب یا خوب و بد تمییز قائل میشویم و داوری میکنیم. حکمت، صرفاً حالتی انسانی است. (Bellinger, Castro and Mills, 2014)
شکل 1: سلسلهمراتب (هرم) دانش
مفاهیم داده، اطلاعات، دانش و حکمت، سازنده بنای علم اطلاعات و کتابداریاند. مباحث و تعاریف این اصطلاحها، در کتب و مقالات مستقل مرتبط با این علم، یا ضمن مباحث دیگر و به شکل تمهیدی آمده است.
در قلمرو ذهنی، «داده»ها محرکهای حسّیاند که از راه حواس، دریافت یا درک میشوند، و «اطلاعات»، معنای این محرکهای حسی است؛ یعنی درک تجربی؛ برای مثال، صداهایی که میشنویم، داده هستند. معنای این صداها، مثلاً صدای موتور ماشین خراب، «اطلاع» است. شیوه دیگری را میتوان برای تعریف این دو مفهوم در نظرگرفت که بهتر به نظر میرسد؛ «داده»ها، محرکهای حسّی اثر و یا معنای آنها، یعنی درک تجربی هستند. بر این اساس، در مثال بالا، صداهای بلند، و به همانگونه درک حرکت موتور ماشین، «داده» هستند. اطلاعات، دانش تجربی است. در مثال بالا، دانش اینکه موتور اکنون روشن است و ماشین در حال دورشدن است، «اطلاعات» است. این، موردی است که مبتنی بر تجربه است. اطلاعات، یک نوع دانش است و نه یک مرحله واسطهای بین داده و دانش. دانش، اندیشهای در ذهن فرد است که بنا بر باور فرد، از درستی قابل توجیه برخوردار است. دانش، بسته به مورد، میتواند تجربی یا غیرتجربی باشد؛ برای مثال، در منطق یا ریاضی مثل اینکه: «هر سهضلعی، دارای سه طرف است.»؛ دانش دینی، «مثلاً: خدا وجود دارد.»
توجه داشته باشید که دانش، محتوای اندیشه در ذهن فرد است، که بنا بر باور فرد، از درستی قابل توجیهی برخوردار است؛ در حالی که «دانستن»حالتی از ذهن و دارای سه مشخصه است: 1. فرد باور دارد که درست است؛ 2. فرد میتواند آن را توجیه کند؛ 3. آن حالت، درست است یا به نظر میرسد که درست باشد. (چیام، 1390، 1 ـ 2)
نظام
نظام، عبارت است از مجموعهای از اجزای مستقل و متعامل که یک کل یکپارچه را میسازند. هر نظامی با مرزهای فضایی و زمانی خودش مشخص شده، از محیط خود متأثر و پوشیده شده، به وسیله ساختار و اهداف خودش توصیف گردیده و بر اساس توابع خود نیز بیان شده است. (Wikipedia, 2014)
سازماندهی
سازمان، موجودیتی است مانند یک مؤسسه یا شرکت که هدف مجموعهای دارد و مرتبط به محیط خارجی است. این واژه، از لغت یونانی «ارگانون» گرفته شده و خود از واژه مشهورتر «ارگون» که به معنای ارگان است، اخذ شده است. سازمان دادن، به معنای: مجهز کردن با آلات، انداممند کردن، دارای بافت زنده کردن، انداموار شدن، شکل بخشیدن به یک کلیت انداموار، عرضه ساختار منظم به چیزی، شکلدادن و دادن نظام کارآمد به چیزی و ترتیبدادن چیزی برای کاری است.
نظام ساده سازماندهی دانش
نظام ساده سازماندهی دانش (اسکاس) (Simple Knowledge Organization Systems: SKOS)، الگوی داده و واژگانی برای عرضه نظامهای سازماندهی دانش مانند: اصطلاحنامه و فرانماهای ردهبندی در برنامههای وب مفهومی فراهم میآورد. (Baker, et al., 2013, 35) اسکاس، استانداردهایی برای پشتیبانی از استفاده از نظامهای سازماندهی دانش، مانند: اصطلاحنامه، فرانماهای طبقهبندی، نظامهای سرعنوانهای موضوعی و ردهبندیها، درون چارچوب وب مفهومی به دست میدهد و شیوه استانداردی برای نمایاندن نظامهای ردهبندی فراهم میکند و برای این کار، از چارچوب توصیف متن (آر.دی.اف) سود میجوید. رمزگذاری این اطلاعات در آر.دی.اف، سبب میشود که به شیوهای میانکنشپذیر، بین برنامههای رایانهای منتقل شود. اسکاس، از چهار ساختار اصلی: «آر.دی.اف»، «ایکس.ام.ال»، «یو.آر.آی» و «عناصر ابردادهای» تشکیل شده است. توزیع واژگان کنترلشده در محیط وب با استفاده از اسکاس، امکان برقراری ارتباط و ادغام با دیگر منابع اطلاعاتی را که از «آر.دی.اف» پیروی میکنند، فراهم میآورد. (زاهدی، دانش و اسفندیاری مقدم، 1390، 83)
سازماندهی دانش
سازماندهی دانش، حوزهای از مطالعات مرتبط با علم اطلاعات و کتابداری و فعالیتهایی مانند: توصیف سند، نمایهسازی و طبقهبندی در کتابخانهها و بایگانیهاست؛ به بیان دیگر، الگوی ساختاریافته از مفاهیم است که برای نمایش و سازماندهی دانش به کار میرود.
- - سازماندهی اطلاعات در معنای گسترده: در معنای گستردهتر، سازماندهی اطلاعات درباره تقسیم اجتماعی از کوشش ذهنی است؛ یعنی سازماندهی دانشگاهها و دیگر مؤسسات برای پژوهش و تحصیلات عالی، ساختار رشتهها و حرفهها، سازماندهی اجتماعی رسانه، و تولید و توزیع دانش را شامل میشود.
- - معنای محدود سازماندهی دانش: فعالیتهایی درباره توصیف اسناد، نمایهسازی طبقهبندی انجامشده در کتابخانهها و پایگاه دادگان کتابشناختی، بایگانیها و دیگر انواع مؤسسات، توسط کتابداران، بایگانها و متخصصان اطلاعات و متخصصان موضوعی و الگوریتمهای رایانه و افراد عادی را شامل میشود. (Hjørland, 2008, 88)
- - نگاه اثباتگرایانه به سازماندهی دانش: طبقهبندی کتابها برای مؤثر بودن در جنبه عملی باید منطبق با ارتباطهای موضوعها باشد و این انطباق، زمانی ممکن است بهمثابه امری معقول و مفهوم تضمین شود و باید بر نظام لاینفک که در حوزههای دانش است، مبتنی باشد که آن علم نیز به نوبه خود، آیینه نظام طبیعت است.
- - نگاه عملگرایانه به سازماندهی دانش: عملگرایی بر مبنای تحلیل اهداف، ارزشها و نتایج مورد نظر، به نظامهای سازماندهی اطلاعات شــکل میدهــد. نظامهایی که با ایــن رویکرد تدوین میشــوند، بر مبنای پیشــینه فرهنگی و ردهبندی انتقــادی قوام مییابند. ردهبندیهای بســیار تخصصی برای سازماندهی نحلههای فرهنگی ـ فکری مختلف مانند فمینیســم، گونهای از نظامهای مبتنی بر این رویکرد است؛ بهعنوان مثال، درخت، توسط: نجار، باغدار، هنرمند، دانشمند و دلقک، به گونهای متمایز گروهبندی خواهد شد. (Smiragl, 2002, 332)
رهیافتهای گوناگون به سازماندهی دانش
- - رهیافتهای سنتی؛
- - رهیافتهای تحلیل چهریزه؛
- - رهیافت کتابسنجی؛
- - رهیافت تحلیل حوزه (Hjørland, 2008, 90-91).
1. رهیافتهای سنتی
در میان شکلهای عمده در تاریخ سازماندهی دانش، شکل سنتی را میتوان ردهبندیهای «ملویل دیوی»، و «هنری بیلس» برشمرد. رهیافت دیوی، در پی یافتن نظامی بهبودیافته برای پشتیبانی از کاربران کتابخانهها نیست؛ بلکه در پی یافتن شیوهای مؤثر برای مدیریت مجموعههای کتابخانهای است و برای گسترش نظامی که بتواند در بسیاری از کتابخانهها بهکاررود و شیوهای استانداردسازیشده برای مدیریت مجموعههای کتابخانهها بهکارمیرود.
ویژگی مهم در نظام ردهبندی هِنری بلیس، این است که در آن، علوم گرایش به بازنمودن نظام طبیعی دارند و اینکه ردهبندی کتابخانه باید این نظام از دانش را همانگونه که به وسیله علم نمایش داده شده، بازنمایاند؛ به این شکل:
نظام طبیعی ---> طبقهبندی علم ---> طبقهبندی کتابخانه.
در نظام بلیس، کتابداران برای طبقهبندی کتابها باید درباره پیشرفتهای علمی مطالبی بدانند.
اما دیگر اصولی که ممکن است متصف به رهیافتهای سنتی به سازماندهی دانش باشد، عبارتاند از:
- اصل واژگان کنترلشده (Principle of controlled vocabulary): در علم کتابداری و اطلاعرسانی، واژگان کنترلشده فهرستیاز واژگان و عبارتهای به دقت گزینششده است که برای برچسبگذاری واحدهای اطلاعاتی بهکارمیروند تا بهسادگی و از طریق جستوجو قابل بازیابی باشند؛ به عبارت دیگر، واژگان کنترلشده مجموعهای استاندارد از اصطلاحها بهکاررفته به وسیله پایگاههای دادگان برای دستهبندی مقالات بر پایه محتواست. این واژهها، جستوجو در یک پایگاه داده را آسان میکنند. بهترین راه برای بهبود نتایج جستوجو، استفاده از اصطلاحهایی از واژگان کنترل شده است که سبب بازیابی مقالات مرتبطتر خواهد شد. با استفاده از این واژگان، معضلات همآوایی، ترادف و مشترکات لفظی را با تناظر یکبهیک، میان مفاهیم و اصطلاحهای مجاز حل میکند. کوتاهسخن اینکه واژگان کنترلشده ابهام ذاتی در زبان طبیعی را که در آن یک مفهوم ممکن است از واژگان گوناگون به دست آید، میکاهد و ثبات و هماهنگی را ضمانت میکند.
- قانون کاتر درباره ویژه بودن (Cutter's Rule About Specificity): ویژه بودن، خصوصیتی است که با نمایهسازی اصطلاحها و رمزهای طبقهبندی حاصل میشود. قانون کاتر بیان میکند که همواره کلمههای بسیار خاص و بسیار مناسب باید در واژگان تخصیصدادهشده به اسناد جستوجو شود. در این روش، بیاناتی برای عنوانها نهاده شده است که آن عنوانها را قابل بازیابی و بسیار قابل پیشبینی میکند.
اصل ویژهبودن در نمایهسازی به گونه خاص، با قوانین چالز ای. کاتر برای فهرست فرهنگ لغت چاپشده، مطرح شد. کاتر مینویسد: هر اثر را ذیل سرعنوانهای موضوعی خود وارد کنید و نه تحت عنوانهای یک طبقه که شامل آن موضوع میشود؛ برای نمونه، کتاب خانم کاست درباره گربهها را ذیل عنوان «گربه» وارد کنید؛ نه ذیل جانورشناسی، پستانداران یا جانوران خانگی.
- اصل هالم درباره حکم ادبی (Hulme's Principle of Literary Warrant): وینهام هالم (E. Wyndham Hulme, 1911, 447) مفهوم حکم ادبی را بهمثابه پایهای برای طبقهبندی کتاب و تعریف طبقه موضوع در نظر میگیرد. در اصل هالم، طبقات و نامهای طبقهها به جای آنکه از یک نظام فلسفی از پیشادراکشده، از پیشتعیینشده و نوع دلخواه از نظام طبقهبندی مشتق شده باشد، باید از متن نوشتار موجود مشتق شوند. (Hjørland, 2008, 94)
نقد رهیافت سنتی به سازماندهی دانش:
نشانههایی از یک ابهام آشکار، در بنیانهای نظری و روششناختی رهیافت سنتی مشهود است. بیشتر چنین مینماید که سازماندهی دانش، تنها مسأله خوانش روابط درست میان مفاهیم است. نشانههای کافی از اینکه چگونه این کار صورت میگیرد، وجود ندارد. اگرچه دادگانی درباره فلسفه علم، مانند اثباتگرایی، در میان بنیانگذاران سازماندهی دانش ناشناخته نیست، اما درباره عمل سازماندهی اطلاعات این ناروشنی وجود دارد. با گسترش رهیافتهای تحلیل حوزه بود که پرسش درباره ذهنیت و عینیت سازماندهی دانش به شیوهای نظاموار، بنیانهایی روششناختی برای آن ایجاد کرد. بنابراین، میتوان گفت: نظامهای سنتی، فاقد بنیانهای نظریاند؛ اهتمام دیوی، یافتن نظامهای بهینه برای پشتیبانی از کاربران کتابخانه نبود؛ بلکه یافتن شیوهای مؤثر در مدیریت مجموعههای کتابخانه بود؛ در نظامهای سنتی، پیشفرض اینگونه بود که نظام طبیعی در طبقهبندی علمی جلوه میکند و طبقهبندی کتابخانه نیز باید نمایشگر نظام علم باشد.
2. رهیافت تحلیل چهریزه
زمان پیریزی این رهیافت، مصادف با نشر کتاب رانگاناتان (S. R. Ranganathan) با عنوان «طبقهبندی کولن» در سال 1933 بود. این رهیافت، بیشتر توسط گروه پژوهش طبقهبندی بریتانیا بسط یافت. بهترین راه برای تبیین این رهیافت را شاید بتوان توضیح روششناسی تحلیلی ـ ترکیبی دانست. معنای اصطلاح تحلیل، شکستن هر موضوع به مفاهیم اساسی است. معنای اصطلاح تألیف، ترکیب کردن واحدها و مفاهیم مرتبط برای توصیف موضوع بسته اطلاعاتی است.
موضوعهای تعیینشده نخست به چند دسته عمومی تحلیل مییابند که به آن «چهریزه» گفته میشود. رانگاناتان فرمول پیشنهادیاش اینگونه بوده است: شخصیت، ماده، انرژی، فضا و زمان. توضیح اینکه:
- ـ شخصیت، ویژگی متمایز یک موضوع است؛
- ـ ماده، عنصر فیزیکی آن چیزی است که موضوع ممکن است از آن تشکیل شده باشد؛
- ـ انرژی، عبارت از هر عملی است که با توجه به موضوع رخ میدهد؛
- ـ فضا، اجزای جغرافیایی مکان موضوع است؛
- ـ زمان، دورهای است که با موضوع همراه است.
فرض نخست آن است که همه موضوعها ممکن است به این پنج دسته تحلیل یابد و این دستهها پیش از نگارش کتاب و رسیدن به کتابخانه بسط داده شود؛ به عبارت دیگر، این دستهها که نه به شکل پویا گسترش یافتهاند و نه به گونه تجربی عرضه شده اند، منطقی، یعنی دستههای پیشینیاند. هر دسته (چهریزه)، در اصل طبقهبندی یا فهرستی از نمادهای خود را دارد. سند خاص با یک یا چند نماد از چهریزههای مناسب و ترکیب آنها بر پایه قوانین خاص طبقهبندی میشود. این ترکیب، تألیف نمادین خوانده میشود. فرض فلسفی موجود در این اندیشه آن است که عناصر در متون و زمینههای گوناگون، معنایشان عوض نمیشود.
نقد رهیافت تحلیل چهریزه:
فرض فلسفی حاکم بر این رهیافت، آن است که عناصر در متون و زمینههای گوناگون معنایشان تغییر نمییابد؛ در حالی که بر پایه نظریههای جدید از معنا، این فرض قابل مناقشه است. (Hjørland, 2008, 96)
3. رهیافت کتابسنجی
این رهیافت در نگاه نخست، مبتنی بر استفاده از ارجاعات کتابشناختی برای سازماندهی شبکهای از مقالات و صفحات با جفتکردن و اتصال کتابشناختی یا تحلیل هماستنادیهاست. در سالهای اخیر، رهیافت کتابسنجی به فعالیتی عمومی برای ساخت نقشههای کتابشناختی بهمثابه ساختارهای حوزههای پژوهش بدل شده است.
4. رهیافت تحلیل حوزه
این رهیافت، منشأ معرفتشناسی و جامعهشناختی دارد. نمایهسازی سندی خاص ممکن است بازتاب نیازهای گروه خاص از کاربران یا اهداف مشخصی باشد؛ به عبارت دیگر، هرگونه توصیف یا عرضه سندی خاص، کموبیش، درخواست انجام وظیفهای خاص را دارد. توصیف، هرگز عینی و خنثا نیست و غرض استانداردسازی توصیفات یا توصیف یکباره سند همه گروههای گوناگون نمیباشد.
روشهای سازماندهی اطلاعات
- ـ ابزارهای نامگذاری و توصیف: نمایهسازی، گلاسوری، فرهنگ لغات، اصطلاحنامه، هستیشناسی.
- ـ زبان طبیعی: سطوح فهم زبان طبیعی، نمایهسازی بر پایه زبان طبیعی.
- ـ دستهبندی: دستهبندی مبتنی بر ویژگی، دستهبندی سلسلهمراتبی.
- ـ هستیشناسیها: قلمروگرا، وظیفهگرا، هستیشناسیهای نوعی.
زبان طبیعی:
در علوم عصبروانشناسی، زبانشناسی و فلسفه زبان، زبان طبیعی (Natural Language) یا زبان عادی، آن است که در ذهن انسان، بدون مطالعه و بررسی ایجاد میشود. زبان طبیعی، همان است که انسانها برای ارتباط با یکدیگر از طریق: گفتار، نوشتار، لمس یا نشانه، استفاده میکنند. این زبان، متمایز از زبان صوری، مانند زبان برنامهنویسی رایانهای یا زبان مطالعه منطق است.
بازیابی اطلاعات:
بازیابی اطلاعات (Information Retrieval)، فعالیت به دست آوردن منابع اطلاعات مرتبط با اطلاعات مورد نیاز از مجموعهای از منابع اطلاعاتی است. جستوجو ممکن است مبتنی بر فراداده یا نمایهسازی متن کامل باشد. بازیابی به وسیله پژوهش یا تلاش حافظه، بازگرداندن دانش یا بازخوانی ذهن، به دست آوردن دارایی، نجات از حالت بد، احیا کردن، تعمیر کردن، درست کردن، از نمونههای بازیابی اطلاعات به شمار میروند.
نظامهای طبقهبندی:
طبقهبندی (Classification)، مجموعههایی از طبقهها هستند که برای دستهبندی اسناد بر پایه عنوانهای اصلی که اسناد درباره آنهاست، بهکارمیروند. طبقهبندی، به معنای اختصاص هر سند به یکی از طبقهها در نظام طبقهبندی است. طبقهها در سلسلهمراتبی از سرطبقه و زیر طبقه سازماندهی شدهاند. طبقه به وسیله برچسبهای مفاهیم یا دستهها نمایش یا نکات، نمایش داده شده است.
ردهبندی:
ردهبندی (Taxonomies)، از راههای گروهبندی اشیا به شمار میرود؛ برای نمونه، ممکن است خوشههای گوناگون از اقسام حیوانات وجود داشته باشد که میتوان بر پایه خصوصیتهای گوناگون گروهبندی و نامی برای آن تعیین کرد. ردهبندی، از زیستشناسی وارد شده است که در آنها برای تعریف مکان یگانه برای یک بخش درون سلسلهمراتبی پیچیده بهکارمیرفته است. زیستشناسان استدلال میکنند که تکههای گوناگون، متعلق به کدام دستهاند.
دستهبندی:
دستهبندی (Categorization)، فرایندی است که در آن ایدهها و اشیا دستهبندی، متمایز و فهمیده میشوند. دستهبندی، بیانکننده این امر است که اشیا در دستههایی، برای اهدافی خاص گروهبندی میشوند. دستهبندیها، روابط میان موضوعها و مواد دانش را روشن میکنند. دستهبندیها در زبان، پیشبینی، استنتاج، تصمیمسازی و همه انواع تعاملات محیطی، امری بنیادین است. سه رهیافت عمده به دستهبندی ممکن است تعیین شود:
- - دستهبندی کلاسیک (Classical categorization): این رهیافت، نخست در زمینه فلسفه غرب در آثار افلاطون دیده شد که در گفتوگوی سیاستمدار، این رهیافت گروهبندی اشیا بر پایه ویژگیهای مشابه آنها را معرفی کرده است. رهیافت کلاسیک توسط ارسطو در رساله مقولات، تبیین و نظاممندی بیشتری یافت که در آنجا، تمایز میان طبقهها و اشیا را تحلیل کرده بود.
- - خوشهبندی مفهومی (Conceptual clustering): این رهیافت، تغییرات مدرن رهیافت کلاسیک است و از کوششهایی برای تبیین چگونگی عرضه دانش مشتق شده است. در این رهیافت، طبقهها به وسیله صورتبندی، نخست توصیف مفهومی ایجاد میشود و سپس موجودات بر پایه توصیفات طبقهبندی میشوند.
- - نمونه اولیه (Prototype theory): از زمان پژوهش الیانور راش و جرج لاکوف در سال 1970، دستهبندی ممکن است بهمثابه فرایند گروهبندی اشیا بر پایه نمونههای نخستین در نظر گرفته شود. ایده، شرط ضروری و کافی، غالباً در دستههای اشیای طبیعی ملحوظ نمیشود. این رهیافت پیشنهاد میکند که دستهبندی بر پایه نمونه نخستین، اساسی برای پیشرفت انسان است. (Wikipedia, 2014)
اصطلاحهای: ردهبندی، هستیشناسی، دستهبندی و طبقهبندی که همگی از راههای سازماندهی اطلاعات در دستههای گوناگون به شمار میروند، اغلب به جای یکدیگر بهکارمیروند و مشتبه میشوند؛ اما تمایزاتی میان این گونههای سامانبخشیدن به اشیا یا اطلاعات وجود دارد که به آنها اشاره میشود:
تمایز میان طبقهبندی و دستهبندی: شناخت تمایز میان طبقهبندی و دستهبندی، برای ساخت یک محیط اطلاعاتی بسیار با اهمیت است. شکست در تمایز میان این دو نظام سازماندهی، ناشی از درک نادرستی است که از آنها وجود دارد و نیز از این امر نشیت میگیرد که هر دوی آنها ساختاری برای سازماندهی اطلاعات بهشمارمیرود؛ اما با وجود این تشابه، تمایزاتی که میان آنها وجود دارد، متأثر از نظامی است که ایجاد میکنند. تمایزاتی که در متون اطلاعاتی با هر یک از این نظامها ایجاد میشود، نشانگر آن تمایزهاست.
شکل 2: تمایز میان طبقهبندی و دستهبندی
اصطلاحنامه:
در قیاس با طبقهبندی، اصطلاحنامه (Thesaurus) اساساً هسته کارکردی خود را با روابط پذیرفتهشده اضافی، مانند: مترادفات، متصادات و مفاهیم مرتبط، گسترش داده است تا توانایی خود را برای توصیف موضوع متعلق به حوزه خاص یا حوزههای گوناگون مرتبط به هم، بهبود بخشد. اصطلاحنامهها بیشتر بر توصیف دقیق مفاهیم متمرکزند و مفاهیم معمولاً برای توصیف محتوا یا موضوع منبع با هم ترکیب مییابند. نمونهای از اصطلاحنامه، اصطلاحنامه فرهنگی اصفا و اصطلاحنامههای علوم اسلامی مرکز مدارک اسلامی (اسلامیکداک) است.
هستیشناسی:
در علم رایانه و علم اطلاعات، هستیشناسی (Ontology) چارچوبی رسمی برای عرضه دانش است. این چارچوب، گونههای خصوصیات و روابط درونی موجودیتها را در قلمرو یک مبحث، نامگذاری و تعریف میکند. موجودیتها، مفهومیسازی پدیدههایند.
مدارک مستند:
در علم کتابداری، مدارک مستند(Authority File)، یا کنترل اعتبار (Authority Control)، فرایندی است که طی آن، فهرستهای کتابخانه و کتابنگاری را با استفاده از نام واحد و متمایز برای هر عنوان، سازماندهی میکنند. مدارک مستند، فهرستهایی از اصطلاحهاست که برای کنترل نامهای گوناگون برای موجودیتها یا ارزش قلمرو برای حوزههای خاص بهکارمیرود. این فهرستها دربردارنده شکلهای استاندارسازیشده از نامها برای: اشخاص، شرکتها و سازمانها، عنوانها و موضوعهاست. در فهرستهای مدارک مستند، اسامی مرجوح، به نامهای معتبر ارجاع داده میشود. واژه اعتبار یا سندیت در عبارت کنترل اعتبار، از این تصور برگرفته شده است که نام اشخاص، مکانها، اشیا و مفاهیم، دارای حجیت شده است؛ یعنی آنها در یک شکل خاص، بنیان یافتهاند. (Hodge, 2000, 5)
فهرستنویسان برای هر موضوع، مانند: مؤلف، کتاب، مجموعهها یا شرکتها، اصطلاح خاصی بهمثابه سرعنوان نسبت میدهند که به شکلی یگانه و یکدست بهکارمیرود و بدون ابهام و پوشیدگی، همه منابع را که موضوع یکسان دارند، توصیف میکند. این نوع از نظام سازماندهی دانش، به گونه کلی، شامل سازماندهی عمیق یا دارای ساختار پیچیده نیست. عرضه این فهرستها، ممکن است به شکل الفبایی یا با طبقهبندی سطحی سامان یافته باشد.
در عین حال که مدارک مستند، اطلاعاتی درباره موضوعهای خاص فراهم میکنند، کارکرد نخستین آنها فراهم کردن اطلاعات نیست؛ بلکه سازماندهی آنهاست. این مدارک مستند، دارای اطلاعات کافی برای تعیین یگانگی مؤلف یا عنوانی خاصاند.
منابع:
1. Bellinger, G., Castro, D., and Mills, A. (2014, 11 01). "Data, Information, Knowledge, and Wisdom". Retrieved from Systems: http://www.systems-thinking.org/dikw/dikw.htm2. Aamodt, A., and Nygård, M. "Different roles and mutual dependencies of data, information, and knowledge-an AI perspective on their integration". Data and Knowledge Engineering. (1995): 191-222.
3. Baker, T., Bechhofer, S., Isaac, A., Miles, A., Schreiber, G., and Summers, E. "Web Semantics: Science, Services and Agents on the World Wide Web". ElsevierB.V. (2013): 35-49.
4. Bellinger, G., Castro, D., & Mills , A. (2014, 10, 28). "Data, Information, Knowledge, and Wisdom". Retrieved from Systems Thinking: http://www.systems-thinking.org/dikw/dikw.htm
5. Hjørland, B. "What is Knowledge Organization (KO)?" ERGON-Verlag GmbH. (2008): 86-101. .
6. Hodge, G. "Systems of knowledge organization for digital libraries: beyond traditional authority files". Washington, DC: The Digital Library Federatio. (2000).
7. Smiragl, R. P. "The Progress of Theory in Knowledge Organization". LIBRARY TRENDS: (2002): 330-349.
8. Svenonius, E. 2000. The Intellectual Foundation of Information Organization. london: MIT Press.
9. wikipedia. (2014, July 11). "Categorization". Retrieved from Wikipedia, the free encyclopedia: http://en.wikipedia.org/wiki/Categorization
10. Wikipedia. (2014, August 26 ). "Content (media)". Retrieved from Wikipedia, the free encyclopedia: http://en.wikipedia.org/wiki/Content_%28media%29
11. Wikipedia. (2014, October 29). "System". Retrieved from Wikipedia, the free encyclopedia: http://en.wikipedia.org/wiki/System12. چیام، زینس. «معنای سه مفهوم پرکاربرد داده، اطلاع و دانش». ترجمه محمدحسین دیانی. کتابداری و اطلاعرسانی. 54. (1390): 5 ـ 10.
13. زاهدی، راضیه، فرشید دانش و علیرضا اسفندیاری مقدم. «سازماندهی محتوای کتابخانههای دیجیتالی با استفاده از نظام ساده سازماندهی دانش». کتابداری و اطلاعرسانی. 55. (1390): 83 ـ 110.