این مقاله، سطوح و ابعادی از تمام این مباحث به هم وابسته را به چالش می کشد و از سر ناسازگاری بررسی می نماید. بیشترین توجّه، به نام های مختلف این رشته شده؛ زیرا تاکنون در مقاله ای مشابه، این مبحث به صورت سیستماتیک بررسی نشده است. سؤالی که مربوط به پارادایم است، تعدادی از آثار را که توسط تعداد زیادی از مؤلفان کنونی تألیف شده اند، در نظر گرفته که نیاز به بحث و بررسی بیشتری دارد.
آیا LIS یک رشته دانشگاهی است؟
بسیار روشن است که LIS یک رشته دانشگاهی است. ما مدارس یا دپارتمان های LIS را با پروفسورها، کتاب های درسی، برنامه های درسی و فعالیت های پژوهشی در سراسر دنیا داریم و از تعداد زیادی ژورنال های علمی - پژوهشی که مختصّ رشته ماست، برخورداریم. مقالات این ژورنال ها، در پایگاه های کتاب شناختی مثل LISA و نمایه استنادی علوم اجتماعی (SSCI) پایگاه آی اس آی، شاخه علوم کتابداری و اطلاع رسانی نمایه می شوند. نقشه هایی از پُرنفوذترین پژوهشگران و گرایش های پژوهشی در LIS، اغلب از نمایه های استنادی تولید میشوند. همچنین، تعداد زیادی کنفرانس های پژوهشی منظّم مثل نشست های سالانه انجمن علم اطّلاعات و فنّاوری آمریکا، کنفرانس های دوسالانه بین المللی انجمن سازماندهی دانش و کنفرانس های دو سالانه در حوزه تئوری رشته (CoLIS) داریم. همچنین، دائرة المعارف هایی که دانش رشته ما را خلاصه میکنند، مثل سومین ویرایش دائرة المعارف کتابداری و اطّلاع رسانی که اخیراً منتشر شده، موجود است. به طور خلاصه، ما همه معیارها و ملاک های رسمی و بیرونی که ما را به عنوان یک رشته دانشگاهی مطرح می کند، احراز کرده ایم.
با این حال، در اینکه بخواهیم ادعا کنیم LIS یک رشته دانشگاهی است، دو چالش بزرگ وجود دارد؛ اوّل اینکه LIS یک مونودیسیپلین نیست؛ بلکه رشته ای میان رشته ای است. دومین مورد که جدی ترین چالش است، این است که LIS، یک علم نیست؛ بلکه حرفه ای بر پایه آموزش بعضی از مهارت های کاربردی، مثل جست و جوی پایگاه های الکترونیک و سازماندهی کتاب ها بر اساس قواعد معیّنی مثل AACR است. بر طبق این دیدگاه، LIS یک علم یا رشته دانشگاهی نیست.
آیا LIS مترادف با علم اطّلاعات است یا علم کتابخانه؟ آیا آنها یک رشته هستند یا دو رشته متفاوت اند یا اینکه چند رشته هستند؟ این ها حتّی پیچیده تر هم می شود، وقتی بدانیم از شکل علوم اطّلاعات هم گاهی اوقات استفاده می شود. در LIS چه چیزهایی را باید در نظر بگیریم؟ و از چه چیزهایی باید صرف نظر کنیم؟ برای مثال، پژوهش اینترنت، گاهی اوقات در ژورنال های علم اطّلاعات، گاهی در ژورنال های علم کامپیوتر یا مطالعات ارتباطات و گاهی نیز در ژورنال هایی که اختصاص پیدا می کنند به مطالعات اینترنت، در میان دیگر رشته ها گزارش داده میشود. آیا این، بخشی از علم اطلاعات، علم کامپیوتر، مطالعات ارتباطات یا از همه است؟ یا اینکه خود، رشته جدیدی است؟ چه موقعی از اسم های مختلف برای رشته های مشابه استفاده می کنیم؟ و چه موقع از اسم های مشابه برای رشته های مختلف استفاده می شود؟ چگونه می شود این موضوع را فهمید و مشخص کرد؟
علاوه بر این، برای تطبیق با معیارهای بیرونی و رسمی یک رشته، ابعاد دیگری وجود دارد تا یک حوزه به عنوان یک رشته دانشگاهی پذیرفته شود؛ یعنی وجود تئوری ها و بدنه ای از دانش پذیرفته شده مرتبط که روی نقاط ارجاع مشترک رشته بحث می کنند. آیا می توانیم بدنه دانش LIS را تعیین کنیم؟ مایکل باکلند نوشته ای در خصوص مقدمه ای بر علم اطّلاعات دارد:
- «ممکن است افرادی فکر کنند که برای یک رشته خیلی مهم، نوشتن یک مقدّمه کلّی، خیلی ساده و بی فایده است؛ ولی این گونه نیست. هر کدام از انواع مختلف نظام های اطّلاعاتی (پایگاه های آنلاین، کتابخانه ها و...)، آثار جداگانه بسیار حجیم و بزرگی دارند. توجّهات اصولاً بر یک نوع نظام اطّلاعاتی است که با فنّاوری محدود می شوند و معمولاً نظام های اطّلاعاتی، کامیپوترمحور هستند یا بر یک عملیات، مثل بازیابی تمرکز دارند و محتوای وسیع نادیده گرفته می شود. چیزی که منتشر می شود عمدتاً تخصّصی و فنّی با ترمینولوژی و تعاریف بومی شده است. آثار نظری، معمولاً خیلی خاصّ هستند و بر منطق، احتمالات و نشان های فیزیکی متمرکز هستند. این بسط و گسترش علوم، با شناخت ناکافی از کلمه اطّلاعات که به وسیله افراد مختلف برای نشان دادن چیزهای مختلف استفاده می شود، ترکیب شده است.»
مسائل فرهنگی(1)، اغلب در مدارس LIS تدریس میشوند و مورد پژوهش قرار میگیرند. پژوهشگران در این نوع مدارس، ممکن است تنها بخشی از LIS را در نظر بگیرند؛ امّا بسیاری از آنها، پژوهش های خود را در ژورنال های دیگر منتشر میکنند، در کنفرانس های غیر LIS شرکت می کنند و از این قبیل. به طور رسمی، ممکن است برای بسیاری از این پژوهشگران، تشکیلاتِ بیرونی که LIS به عنوان یک رشته دانشگاهی از آن برخوردار است، مرتبط نباشند. آیا امکانی که امروزه به عنوان i-school یا مدرسه LIS شناخته می شوند، زمانی مدارس کتابداری نامیده می شدند. این نام، نشان می دهد که برنامه آموزشی ما بر پایه هیچ یک از رشته های علمی نبوده، بلکه بیشتر شامل انبوهی از موضوعات است؛ تا به آموزش حرفه ای ما مرتبط شوند. ممکن است، هنوز ترکیبی از رشته ها را به جای یک رشته منسجم داشته باشیم. امکان دارد که بعضی افراد احساس کنند حتی تلاش برای تعبیر این رشته به عنوان یک رشته مستقل(2)، فکر خوبی نیست. می توان گفت که گرایش مایل به مرکز(3)، در LIS وجود ندارد تا رشته را به سمت تشکیل یک رشته مستقل و تقریباً واحد جهت دهد؛ بلکه تمایل به فرار از مرکز(4) وجود دارد که به مطالعه مسائل این رشته در بستر و زمینه دیگر رشته ها مربوط می شود و همچنین، رشته ای میان رشته ای به جای رسیدن به وحدت و یکپارچگی ارتقاء داده می شود.
آیا این به معنای آن است که LIS یک رشته میان رشته ای است؟ به مبحث پویایی شناسی تخصّص ها و رشته ها توسط تنگ استروم(5) (1993) پرداخته شده که تأکید کرده پژوهش میان رشته ای، یک فرایند است؛ نه یک حالت (وضع)(6) یا یک ساختار. وی میان سه سطح از هدف درباره تحقیق میان رشته ای تفاوت قائل می شود:
- • سطح چندرشته ای(7)؛
- • سطح میان رشته ای؛
- • سطح فرارشته ای.
تنگ استروم بیان می کند که رویکرد به رشتههای اجتماعی، پویا و در حال تغییر است؛ برای مثال، LIS می تواند به عنوان رشته ای که به عنوان یک رشته میان رشته ای پا به عرصه گذاشته، بر پایه ادبیات، مطالعات فرهنگی کودکان، روان شناسی، جامعه شناسی، مدیریت و علم کامپیوتر دیده شود که به سمت یک رشته مستقل شایسته خودش بسط پیدا می کند. این قضیه، چه اتفاق بیفتد یا نه، بستگی به قدرتی دارد که مرتبط با گرایش های مایل به مرکز و فرار از مرکز در بازی های داخل رشته هستند. این مطلب، در مورد سؤال درباره انجام پژوهش در همه زمینه ها صدق می کند: توسعه LIS در یک زمینه علمی خوبِ یکپارچه، بستگی دارد به تعداد کافی از انسان های متعهّد که تمایل دارند در یک سطح علمی واقعی کار کنند. مهم است که معتقد باشید که کس دیگری برای شما کار نخواهد کرد.
در بعضی مؤسسات، مثل RSLIS، هم علم اطّلاعات و هم ارتباطات فرهنگی تدریس شده و مورد پژوهش قرار می گیرند (با برنامه های آموزشی مشابه). چنان که باکلند (2012) اخیراً خاطرنشان کرده، علم اطّلاعات فرهنگی اصلاح ناپذیر (درست نشدنی)(8) است و خیلی تفاوت دارد که در نظر بگیریم ارتباطات فرهنگی و LIS، دو رشته مجزا هستند و یا اینکه مطالعات فرهنگی، بخشی از LIS است. در جایگاهی که رشته LIS و ارتباطات فرهنگی، دو رشته مجزا (اما متّحد در ارائه برنامه درسی مشابه) در نظر گرفته شده اند، برنامه آموزشی و گرایش های پژوهشی از یکدیگر منفک می شوند؛ شبیه یک چیز سرهم بندی شده و بی برنامه(9). خطری که در اینجا پیش می آید، این است که دانشجویان به دنبال توسعه هویّت حرفه نیستند و صلاحیت های حرفه ای در هر دو زمینه را کسب می کنند.
در نتیجه، بسیار مهم است که ما یک رشته بسازیم و بهترین فرانظریه های جایگزین را برای آن در نظر بگیریم. در این خصوص، انتخاب فرانظریه ها مهم هستند تا یک گرایش مایل به مرکز خودخواسته را در رشته ارتقاء بدهند. در آخر، کرونین (2012) خاطر نشان کرده که «بی قاعدگی معرفتی (شناختی) را از ارزش ها می توان فهمید.»
نام رشته چه چیزی است؟
در این بخش، برآنیم تا ده کاندیدای مختلف (و برخی نام های دیگر) برای نام رشته ای را که به عنوان LIS شناخته می شود، بررسی نماییم. به منظور اثبات این موضوع که این تعدد اسامی، خود یکی از سطوح چالش برانگیز بحث است. هدف از بیان مطالب حاضر، این است که پس زمینه ای برای فهم اختلافات نظری زیربنایی در این رشته فراهم شود. برای یک نام معیّن، فقط یک طرّاحی خنثی کافی نیست؛ بلکه به چیزهایی نیاز است که شامل إدارک قطعی رشته هستند. هدف از مطرح و بررسی کردن نام های مختلف، این است که بعضی از مهم ترین دیدگاه های اساسی درباره ماهیّت رشته به بحث گذاشته شود. اجازه بدهید که روشنتر قضیه را مطرح کنم؛ إدعا نمی کنیم که این ده نام، همگی مترادف هستند. این ادعا خود، مسئله ای بحث برانگیز است که بگوییم این اسامی، مترادف هستند یا نیستند. بنابراین، ما نمی توانیم از پیش هیچ کدام از آنها را حذف کنیم. این مسئله، تاریخ گرا نیز هست؛ زیرا تنها با داشتن دانش درباره توسعه این رشته، فهم مناسبی به وجود می آید تا تصمیم گیری درباره مفاهیم رشته در آینده با اطلاع کافی انجام شود.
1. اقتصاد کتابخانه
وقتی ملویل دیویی(10)، اوّلین مدرسه کتابداری را در سال 1887م در دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده تأسیس کرد، رشته «اقتصاد کتابخانه» نامیده شد. در اوّلین ویرایش رده بندی دهدهی دیویی (DDC) که در سال 1876 منتشر شد، اصطلاح «اقتصاد کتابخانه» در رده 19 به کار رفت. در دومین ویرایش (و تمامی ویرایش های بعدی)، این اصطلاح به رده 020 منتقل شد. اصطلاح «اقتصاد کتابخانه»، تا ویرایش چهاردهم (1942) استفاده شد. در ویرایش پانزدهم (1951)، رده 020 به «علم کتابخانه» تغییر نام پیدا کرد. از ویرایش هجدهم (1971)، برای نشان دادن این رشته، از نام کتابداری و علم اطّلاع رسانی استفاده شد. اقتصاد کتابخانه هنوز در فرانسه و ایتالیا استفاده می شود. به نظر می رسد که اصطلاح اقتصاد کتابخانه، نشان دهنده دیدگاهی به مسائل و فعالیت های LIS است که بیشتر بر جنبه های عملی، مدیریّتی و استانداردها به جای استفاده از دیدگاه نظری و علمی تأکید می کند.
2. علم کتابخانه
اصطلاح علم کتابخانه، اوّلین بار در آلمان استفاده شد؛ جایی که اوّلین کتاب درسی این رشته بین سال های 1807 تا 1829م به وسیله مارتین اشریتنگر(11) منتشر شد. وی علم کتابخانه را شامل «همه قواعدی که برای سازماندهی کاربردی (عملی) کتابخانه نیاز بود، به شرط اینکه آن ها بر پایه اصول درست و ساده به یک قاعده عالی تبدیل شوند...»، می دانست؛ برای مثال، یک کتابخانه باید به گونه ای چیده شود که با حداکثر سرعت، خدمات دهی صورت گیرد. کتاب اشریتنگر، یک رساله سیستماتیک برای قواعد کتابخانه است. با این حال، وکری(12) (1994) نوشته که «ماهیّت عملی کتاب اشریتنگر برای گفتن حداقل ها، قابل بحث است (اگر علم به عنوان یک بدنه سیستماتیک دانش فهم شود، با روش علمی و با در نظر گرفتن تئوری های اصلی شکل می گیرد). آن اثر، حرفه ای بود؛ ولی علمی نبود.» وکری، توسعه علم کتابخانه را به عنوان یک علم در دقیق ترین مفهوم آن مربوط به زمانی می داند که گریسل(13) (1902) دستنامه ای در حوزه کتابداری منتشر کرد. طرح علم کتابخانه، همچنین به وسیله پیرس باتلر(14) استفاده شده که اوّلین کسی بود که از مدرسه کتابداری دانشگاه شیکاگو فارغ التحصیل شد و اوّلین کسی بود که در ایالات متحده در مدرسه کتابداری دکتری گرفت. وی مبحثی با عنوان «مقدمه ای بر علم کتابخانه» را تألیف کرد.
بنابراین، علم کتابخانه، عنوانی قدیمی برای رشته ای است که ما امروزه به عنوان LIS می شناسیم. این عنوان، یک مشکل دارد و آن اینکه مسائل اصلی (هسته) وابسته به توسعه خدمات کتابخانه، مختصّ به کتابخانه ها نیست؛ بلکه ممکن است قواعد مشترک با دیگر انواع نظام های اطّلاعاتی، خدمات اطّلاعات یا کاربردهای دبیزش را هم در بربگیرد؛ برای مثال، نمایه سازی و بازنمایی مدارک در رکوردهای کتاب شناختی، مختصّ کتابداری نیست. در واقع، بیشتر قواعد مرتبطی که امروزه استفاده می شود، در مجامع کتابداری توسعه پیدا نکرده؛ بلکه هم در مورد مسائل مدیریّتی و هم در مورد مسائل فنّی، قواعد بیشتر توسط مجامع دیگری از جمله متخصّصان کامپیوتر مطرح شده اند. مثل نظام های سازماندهی دانش که اغلب به وسیله متخصّصان موضوعی، توسعه پیدا کرده است. شایستگی اصلی کتابداران، این است که آن ها دانش کتاب شناختی را در اختیار دارند؛ به عبارت دیگر، هنوز میان سؤالات پژوهش با کتابخانه، پیوند وجود دارد (مثل تاریخ کتابداری، مدیریت کتابخانه و نقش های اجتماعی کتابخانه ها) که ممکن است به وسیله مفاهیم اطلاعات، دبیزش و یا عناوین دیگر پوشش داده نشود. این موضوع، ممکن است دلیلی باشد بر اینکه چرا هنوز عنوان LIS توسط بعضی ها ترجیح داده می شود. مخالفت اصلی با اصطلاح «علم کتابخانه»، می تواند این گونه بیان شود: «وقتی نام رشته، علم کتابخانه باشد، مثل این است که به رشته پزشکی بگوییم، علم بیمارستان. پزشکی، مطالعات سلامت، بیماری و درمان آن هاست و نه مطالعات بیمارستان. LIS هم مطالعه اطلاعات و تأمین منابع است و نه علم کتابخانه ها.»
3. کتاب شناسی
اصطلاح کتاب شناسی هم برای نوعی از مدرک (document) و هم یک رشته آموزشی استفاده می شود. کتاب شناسی، به عنوان یک مدرک، به عنوان اثری که فقط شامل ارجاع به دیگر آثار است، توصیف می شود. رشته کتاب شناسی، شامل مطالعه کتاب شناسی ها و تکینیک هایی برای تألیف و تدوین کتاب شناسی ها، پایگاه داده های کتاب شناسی، کتاب سنجی (کتاب شناسی آماری) و همچنین مسائل مرتبط با ارتباطات علمی و مطالعه متون و تاریخ کتاب است.
استفاده از نام کتاب شناسی برای نامیدن رشته ای که امروزه به عنوان LIS شناخته میشود، ما را به قرن قبل باز می گرداند؛ برای مثال، پاول اتلت(15)، نهاد بین المللی کتاب شناسی(16) را در سال 1895 تأسیس کرد و در سال 1903 برای تعریف مجدّد آن در علم کتاب شناسی تلاش می شود. آلن پولارد(17) و اس. سی. بردفورد(18)، کسانی که شدیداً تحت تأثیر دیدگاه های کتاب شناسی اتلت بودند. انجمن بریتانیایی، کتاب شناسی بین المللی را در سال 1927 تأسیس کرد. دپارتمان کتاب شناسی در سال 1944 در دانشگاه تارتو در استونیا تأسیس شد. بعدها مؤسسه به دپارتمان کتابداری تغییر نام داد و در سال 1993 به دپارتمان مطالعات اطّلاعات در دانشگاه تالین تغییر نام یافت. یک توسعه مشابه در آفریقای جنوبی اتفاق افتاد که عنوان دپارتمان کتابداری و کتاب شناسی به دپارتمان علم کتابخانه، تغییر نام پیدا کرد.
مشاهده کردیم که کتاب شناسی به عنوان یک نام برای رشته ای که بعدها LIS نامگذاری شد، استفاده می شده است و این تغییر اصطلاح شناسانه با بعضی آراء و نظرات همراه بوده که إدعاء شد پارادایم کتاب شناسانه، قدیمی و کهنه است. یورلند (2007)، دفاعیّه ای را برای مدل کتاب شناسی مطرح کرده که به نظر می رسد، استدلال منطقی برای انکار کتاب شناسی وجود ندارد؛ هنگامی که این مفهوم، یکی از مفاهیم اساسی رشته است. آنچه بیشتر مایه تأسف است، این است که با کنار گذاشتن (یا به عبارتی ناچیز شمردن) مفهوم کتاب شناسی، غفلتی از سوی کتابداران برای توصیف منابع اطّلاعاتی و مدارک برای کاربران اتفاق می افتد.
برای مثال، در سال 1986 انجمن کتابداری آمریکا، یک راهنما برای آثار علوم اجتماعی منتشر کرد که تاکنون به روزرسانی نشده است. این امر، حاکی از آن است که متأسفانه، فقدان توجّه به کتاب شناسی به صورت عمومی و کلّی به وجود آمده است.
4. مستندسازی (دبیزش)
رشته دبیزش (علم مستندسازی یا مطالعات مستندسازی)، با نهضت تأسیس شده توسط اتلت و بردفورد همراه بود. به اتلت به عنوان سرشناس ترین کتاب شناس توجّه شده است. ریوارد (1994) گفته: «اصطلاح دبیزش، یک نوواژه است که به وسیله اتلت ابداع شد؛ برای توصیف رشته ای که امروزه ما تمایل داریم به عنوان ذخیره و بازیابی اطّلاعات نامگذاری کنیم. در حقیقت، این ادعاء خیلی بی مورد نیست، اگر بگوییم «دبیزش»(19)، یکی از اوّلین کتاب های درسی علم اطلاعات است. ارتباط میان کتابداری و دبیزش، در ادامه توضیح داده شده:
تفاوت های اصلی میان علم کتابخانه و دبیزش، به صورت نادرست در حوزه کتاب شناسی شناسایی شده و منشأ نامگذاری دبیزش است. دقیقاً تفاوت های میان متخصّص دبیزش جدید و کتابداران سنّتی، در حال حاضر خوب تبیین و تعریف نشده است. با این حال، موافقت های عمومی وجود دارد که متخصّص دبیزش فقط به رسیدگی فیزیکی به آثار و منابع علاقه نشان نمی دهد؛ بلکه در سطح بسیار وسیع تر از کتابداران سنّتی، محتوای اطّلاعاتی آثار را تشریح می کند و توضیح می دهد. این رشته کاربردی، مولد برخی از تئوری های خود بوده که یک مثال قابل توجه در این باره، قانون scatting بردفورد است.
وقتی پایگاه داده های الکترونیک در دهه 1960 و 70 میلادی در حال عمومی شدن بودند، جستجوها به وسیله رابط (واسطه) انجام می شد که اشاره به کتابداران محقق، مختصصان اطلاعات یا متخصّصان دبیزش دارد. رابط (واسطه) آنلاین آخرین شغل عملگرا، شامل دبیزش در ارتباط با کار اطّلاعات است؛ برای مثال، کتابخانه های پژوهشی (تخصّصی) دانمارک، دپارتمان های دبیزش را تا تقریباً سال 1990 داشتند. با ظهور ابزارهایی که جستوجو توسط کاربر نهایی انجام می شد، دیگر این عملیات در بسیاری از نهادهای پژوهشی کوچک شمرده شد و استفاده از اصطلاح دبیزش، تقریباً به طور کامل ناپدید شد.
اصطلاح دبیزش به طور کامل از حیطه علم اطّلاعات حذف شد؛ به طور ویژه، یکی از این موارد، تغییر نام مؤسسه دبیزش آمریکا (که در سال 1937 تأسیس شده) به ASIS است که در سال 1968 صورت گرفت. با اینکه گرایش عمومی این بود که علم اطّلاعات جایگزین دبیزش شود، امّا در جوامع انگلیسی زبان یک گروه کوچک از پژوهشگران رشد کردند که استدلال می نمودند اصطلاح دبیزش، باید به عنوان توصیفی برای رشته ترجیح داده شود (اطّلاعات بیشتر، در بخش بعدی). در سال 1997م، دانشگاه ترومسو در نروژ تصمیم گرفت که از اصطلاح علم دبیزش، برای برنامه آموزشی خود استفاده کند. بنابراین، برای احیاء این اصطلاح، تلاش کردند. برخی از مزایای اصطلاح دبیزش، این است که (هم به صورت تاریخی و هم به صورت منطقی) با اصطلاح کتاب شناسی که در بخش قبلی بحث شد، مرتبط می شود و اینکه دبیزش بر جنبه های ارتباطات علمی تأکید دارد و نسبتاً از بیشتر جنبه های فنّی، علم کامپیوتر و فنّاوری اطّلاعات متفاوت است. بنابراین، دبیزش هم برای تمرکز خاصّ بر LIS جامع است و هم نگرشی برای ارتباط بیشتر با علم تاریخ و تعیین اهداف رشته را فراهم می کند.
5. فناوری اطلاعات و فناوری اطلاعات و ارتباطات(20)
علم اطلاعات، گاهی اوقات با فناوری اطلاعات و رشته کامپیوتر اشتباه می شود و توسط بعضی از مردم به عنوان اینکه در درجه اوّل در باره فنّاوری اطّلاعات و کامپیوترهاست، دیده می شود. یک شاهد این مدّعا، آن است که در سال 2000 انجمن آمریکایی علم اطّلاعات تصمیم گرفت عبارت «و فنّاوری» را به عنوان خود اضافه کند. دیگر اینکه گرایش به ادغام دپارتمان های LIS با دپارتمان های کامپیوتر وجود دارد. گواه سوم اینکه یک گرایش (subfield) مهمّ رشته با عنوان بازیابی اطّلاعات توسط انجمن کامیپوتر متولّد شده است.
امروزه، اصصلاح فنّاوری اطّلاعات، اغلب به عنوان رسانه ای برای ضبط دانش و منابع کتابخانه ها استفاده میشود؛ برای مثال، امروزه اختراع ماشین چاپ توسط گوتنبرگ در سال 1450م غالباً به عنوان تاریخ فنّاوری اطّلاعات ذکر می شود. أمّا مهم است که در نظر بگیریم فنّاوری اطّلاعات دلالت بر شیوه خاصّ مفهوم رسانه و کتابخانه ها دارد؛ مفهومی که ممکن است برای کتابخانه های خودکار مفید باشد؛ أمّا برای فهم کیفیّت، عملکردهای متن گرا برای پشتیبانی از آموزش، پژوهش و توسعه فرهنگی، سخت و غامض باشد.
امروزه، گرایشی وجود دارد که فنّاوری اطّلاعات را به عنوان یک رشته مستقل از علم کامپیوتر در نظر بگیرد. انتشار ژورنال های تخصّصی و برنامه های آموزشی متفاوت، نشان دهنده این تمایل است. ژورنال فنّاوری اطّلاعات و بنیان آی تی دانشگاه کپنهاگ در سال 2003م، مثال هایی از این مورد است.
نگرش های متفاوتی درباره ارتباط میان LIS و IT وجود دارد. بعضی پژوهشگران، LIS را به عنوان بخشی از رشته فنّاوری اطّلاعات در نظر میگیرند که برای مثال، باچمن(21) (1993) با این دیدگاه، خیلی مخالف است و به آن انتقاد دارد. نگرش خود من، این است که این ارتباط عجیب میان LIS (یا IS) با IT، رشته ما را از بعضی مفاهیم هسته خود محروم کرده است و باعث بحران هویّتی برای رشته ما شده است. همان طورکه وارنر(22) (2010) ذکر کرده، آثار جاری در حوزه بازیابی اطّلاعات، اغلب از دیدگاههای مسلّط رشته علم اطّلاعات مشتق (منتج) شده است. وارنر (2000) و فینمان(23) (1999) تأکید دارند که فناوری اطلاعات، نباید فقط به عنوان عاملی برای توسعه دیده شود؛ بلکه آن شکل معیّن و کارکردی برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
6. آی. اس؛ مطالعات اطلاعات، علم اطلاعات و فناوری
انجمن آمریکایی علم اطلاعات و فناوری (ASIST)، امروزه یکی از تأثیرگذارترین سازمان ها در حوزه علم اطّلاعات است. همان طور که در بخش پیش از این ذکر شد، این مؤسسه از عنوان «مؤسسه دبیزش» آمریکا در سال 1968 به نام انجمن آمریکایی علم اطلاعات تغییر نام داد. سیر تحول نام این سازمان حرفه ای و پُرنفوذ، بازنمونی از حقیقت توسعه یافتن علم اطّلاعات از دبیزش است.
در سالی که انجمن تغییر نام داد، در ژورنال انجمن مقاله ای به وسیله یکی از متخصّصان برجسته اطّلاعات منتشر شد؛ تحت عنوان «علم اطّلاعات چیست؟» که در آن، رشته به این صورت تعریف شده بود:
- «آی. اس، رشته ای است که خصوصیات و رفتار اطلاعات، نیروی حکومت بر گردش اطّلاعات و معنای پردازش اطّلاعات، برای دسترسی و استفاده بهینه از اطّلاعات را مورد مطالعه قرار می دهد.»
این رشته، پیرامون دانش مرتبط با تولید، گردآوری، سازماندهی، ذخیره سازی، بازیابی، تفسیر، انتقال، تبدیل و استفاده از اطّلاعات است. این رشته، شامل مطالعه بازنمایی اطّلاعات در نظام های طبیعی (نهادی) و نیز نظام های مصنوعی (ساختگی) است و استفاده از کدهایی برای انتقال پیام های مناسب و مطالعه ابزارهای پردازش اطّلاعات و تکنیک هایی مثل برنامه نویسی را شامل می شود. علمی میان رشته ای است که با رشته هایی مثل: ریاضیّات، منطق، زبان شناسی، روان شناسی، فنّاوری کامپیوتر، پژوهش عملکرد، هنر گرافیک، ارتباطات، علم کتابخانه، مدیریت و دیگر رشته های مشابه، مرتبط است. این علم، هم عناصر نظری علم را بدون در نظر گرفتن کاربرد بررسی می کند و هم دارای عنصر عملی برای توسعه خدمات و محصولات است.
این تعریف، اخیراً به وسیله کاپورو و یورلند نقد شده:
- «از دیدگاه ما، این تعریف، شامل شناسایی دقیق از علم اطّلاعات نیست. هیچ علمی نباید به وسیله ابزارهایش تعریف شود. فرض می شود که همه رشته ها، مناسب ترین ابزارهای در دسترس را مورد استفاده قرار می دهند. یک علم باید به وسیله موضوعات مورد مطالعه اش تعریف شود؛ به عنوان مثال، بررسی اطّلاعات در این حوزه، یکی از اولویّت هاست. اگر چه ما نیاز داریم از اطّلاعات تعریف تخصّصی داشته باشیم؛ یعنی در ارتباط با تولید، گردآوری، سازماندهی، تفسیر، ذخیره سازی، بازیابی، اشاعه، تبدیل و استفاده از اطلاعات جهت متمایز کردن فعالیت هایی که دیگر حرفه ها صلاحیّت بیشتری برای آن دارند. از نظر ما، حرفه مندان اطّلاعات، معمولاً دیدگاه وسیعی از منابع اطّلاعاتی، طرح جامعه شناسانه در تولید دانش و انواع مدارک دارند. آن ها همچنین، باید دانش گسترده ای از فلسفه علم (پارادایم ها و معرفت شناسی) و از قواعد استفاده زبان برای اهداف خاص داشته باشند. ما معتقدیم که تمرکز حرفه مندان اطّلاعات (جهت تمایز از دیگر گروه های حرفه ای که خدمت رسانی می کنند) بر دیدگاه معرفت شناسانه و جامعه شناسانه، بر تولید، جمع آوری، سازماندهی، تفسیر، ذخیره سازی، بازیابی، اشاعه، تبدیل و استفاده از اطّلاعات دلالت دارد. متخصّصان اطّلاعات، باید در یک محیط از بالا به پایین کار کنند؛ یعنی از یک فیلد کلّی دانش و یا منابع اطّلاعاتی به سمت خاص و جزئی حرکت کنند؛ در حالی که متخصّصان دانش باید در یک محیط از پایین به بالا و از سمت حوزه خاصّ، به سوی حوزه کلّی کار کنند.»
فقدان یک تعریف رضایت بخش از علم اطّلاعات، ممکن است به خوبی با این موضوع که رشته فاقد نهادینه شدن مانند یک رشته کامل (بالغ و تکامل یافته) است، مرتبط باشد که این نکته هم توسط ورسیج(24) (2000) و هم در ویرایش اخیر دانشنامه بریتانیکا ذکر شده:
- «نهادینه شدن علم اطلاعات، به عنوان یک رشته به صورت از هم گسسته رخ داده و تعداد متخصصان شاغل آن، کم است. علم کامپیوتر و مهندسی، به جذب تئوری و موضوعات فناوری گرا تمایل دارند و علم مدیریت، به جذب موضوعات نظام های اطلاعاتی گرایش دارد. صدها انجمن حرفه ای است که با رشته های اطلاعات محور مرتبط اند که یک فروم فراهم می کنند تا افراد بتوانند درباره پردازش اطلاعات، تبادل آراء داشته باشند.»
گاهی اوقات شکل جمع «علوم اطّلاعات» به جای شکل مفرد استفاده میشود که معنای واژه IS را پیچیده تر می کند.
گهگاه، مؤلفی هم از شکل مفرد و هم از شکل جمع این اصطلاح، بدون روشن ساختن تفاوت آن ها، استفاده می کند. مش لاپ و منسفیلد(25) (1983) پیشنهاد دادند که وقتی باید از علوم اطّلاعات صحبت شود که وضعیتی مشابه علوم اجتماعی باشد. چه تعداد علم اطّلاعات داریم (اگر داریم)؟ در عین حال، اختلاف دیگری بر سر عنوان «مطالعات اطّلاعات»(26) هست که آن هم به صورت گسترده کاربرد دارد.
همان طور که پیشتر اشاره شد، در سال 2000 انجمن آمریکایی علم اطّلاعات تصمیم می گیرد که عبارت «و فناوری» را به اسم خود اضافه کند. این تغییر نام، در مجله انجمن هم رخ داد. این تصمیم جهت تغییر نام، به وسیله رئیس انجمن، گارفیلد(27) گرفته شد؛ اگر چه هیچ بحثی از دلایل منطقی برای آن در پیشینه پژوهش وجود نداشت. این تصمیم، عجیب به نظر میرسد: پایه نظری برای بیشتر پژوهش های این رشته، به ضروریّات فنّاورانه سوق داده نمیشود؛ برای مثال، به طور خاصّ، کتاب سنجی خود گارفیلد، به وسیله ضروریّات فنّاورانه هدایت نمیشود؛ بلکه به جای آن از شناخت کتاب شناسی، جامعه شناسی، مطالعات علوم و معرفت شناسی بهره می برند. احتمالاً این تصمیم برای انطباق اسم جدید صرفاً تلاشی جهت گرفتن اعضاء جدید برای انجمن بوده؛ به جای اینکه انگیزش علمی عمیق تری داشته باشد. با این حال، علم اطّلاعات (آن چیزی که انجمن تعریف کرده)، اساساً در باره تحولات در IT مثل مباحث فنی ذخیره سازی و زبان های برنامه نویسی نیست.
امروزه، اصطلاح «علم اطّلاعات» به خوبی تثبیت شده و باید حفظ شود؛ اعتراض ها و مخالفت های تئوریکال، ممکن است از تلفیق آن با دیگر اصطلاحات مثل دبیزش، سرچشمه بگیرد.
7. علم انفورماتیک
انفورماتیک(28)، اصطلاحی گرته برداری شده از واژه های Informatik آلمانی (1957)، informatique فرانسه (1962) و informatika روسی (1966) است.
احتمال دارد که اسم های آلمانی، فرانسه و روسی، مستقل از یکدیگر ساخته شده باشند. این سه اسم خارجی (بیگانه)، در اصل از نظر معنایی متفاوت بودند؛ واژه آلمانی، در اصل به معنای پردازش خودکار اطّلاعات است. واژه فرانسه، در کل شاخهای از مطالعات مرتبط با پردازش اطّلاعات است؛ (اگر چه به طور ویژه به معنای پردازش خودکار اطّلاعات است) و واژه روسی، نظریه ای درباره اطّلاعات علمی است. اخیراً این اصطلاح، جهت دلالت بر رشته آکادمیک که در انگلیسی علم کامپیوتر نامیده شده، استفاده می شود.
اصطلاح علم انفورماتیک، گاهی اوقات به صورت مترادف با علم اطّلاعات استفاده می گردد؛ برای مثال، این مورد در تعریف وردنت(29) آمده: علم اطّلاعات، علم انفورماتیک، پردازش اطّلاعات و آی. پی (علومی که با تجمیع، دستکاری، ذخیره، بازیابی و طبقه بندی رکوردهای اطّلاعاتی مرتبط هستند).
مفهوم روسی واژه، نقشی را در LIS ایفا می کند. فدراسیون بین المللی اطلاعات و دبیزش (FID)، تعریف ذیل را مطرح کرده: انفورماتیک، رشته ای از علم است که بررسی ساختار و ویژگی های (نه الزاماً محتوا) اطّلاعات علمی، همچنین، فعّالیّت بر روی اطّلاعات علمی، تئوری ها، تاریخ، روش شناسی و سازماندهی آن را بر عهده دارد.
دائرة المعارف بین المللی کتابداری و علوم اطّلاع رسانی، هم شامل یک مقاله درباره انفورماتیک و هم یک مقاله درباره علم اطّلاعات است؛ أمّا اینکه در دائرة المعارف نویسندگان این کلمات را مترادف در نظر گرفته اند یا نه، إبهام وجود دارد. گاهی اوقات، انفورماتیک به عنوان یک اصطلاح اعم که هم علم کامپیوتر و هم LIS را در بر می گیرد، استفاده می شود؛ اگر چه ویلسون(30) (1972) پیشنهاد داده که اصطلاح انفورماتیک، باید به علم اطّلاعات ترجیح داده شود. اصطلاح انفورماتیک، به طور کلّی، در معانی خاصّتری برای آی.تی و علم کامیپوتر استفاده میشود و نسبت به LIS، نیازی نیست برای مستثناکردن اصطلاح، از ترکیبات اضافی مانند انفورماتیک اجتماعی و انفورماتیک پزشکی استفاده شود.
8. ال آی اس؛ کتابداری و علم اطلاع رسانی
اصطلاح LIS (همچنین کتابداری و علوم اطلاع رسانی، و مطالعات کتابداری و اطلاع رسانی)، تلفیقی از علم کتابخانه و علم اطّلاعات است. این رشته، وابسته به مدارس LIS است که عموماً در طی نیمه دوم قرن بیستم، از مدارس حرفه ای به مؤسسات دانشگاهی پژوهش محور توسعه یافته اند. در نیمه دوم دهه 1960م. مدارس کتابداری شروع به اضافه کردن واژه «علم اطّلاعات» به نام های خود کردند. اوّلین مدرسه در سال 1964م، در دانشگاه پیتسبورگ این کار را انجام داد. مدارس بیشتری در طول دهه های هفتاد و هشتاد میلادی، این روند را دنبال کردند و در آخر در دهه 1990م، تقریباً تمام مدارس کتابداری در ایالات متحده جزء «علم اطّلاعات» را به نامهای خود اضافه کرده بودند. تحوّلی مشابه با این قضیه، در کشورهای دیگر دنیا نیز رخ داد؛ برای مثال، در 1997م مدرسه کتابداری سلطنتی در کپنهاگ، نسخه انگلیسی نام خود را به RSLIS تغییر داد؛ به طور کلّی، افزایش رو به رشد تأکید بر برنامه های الکترونیک جدید و فنّاوری کامپیوتر، علّت این تغییر نام بود.
امروزه، اصطلاح علم اطّلاعات و LIS گاهی مترادف در نظر گرفته میشوند و گاهی در معنای متفاوت و مجزّاء به کار میروند. در هر دو مورد، واژه اطّلاعات باید دلالت داشته باشد بر چیزی گستردهتر از کتابخانهها؛ این اصطلاح، باید شامل مطالعه آرشیوها، موزهها، پایگاههای کتاب شناختی و اینترنت باشد.
9. مدیریت اطلاعات، مدیریت دانش، علم اطلاعات و نظام های اطلاعاتی
* مدیریت اطلاعات
اصطلاح مدیریّت اطّلاعات، به علّت استفاده فزاینده، در طی بیست سال اخیر وارد شده است. یکی از دلایل تمایل به سوی مدیریت اطّلاعات، این است که مهم ترین مدرسه مطالعات اطلاع رسانی و کتابداری در دانشگاه ایالت کالیفرنیا، برکلی، نام خود را در سال 1995 به «مدرسه مدیریت اطلاعات و نظام ها» تغییر داد.
از همه این حرفها گذشته، تحقیقی در حوزه مدیریت اطّلاعات توسط مسیویست و ویلسون انجام شده که در ادامه آمده است: در دهه 1980، مدیریّت اطّلاعات در حال پیدایش بود و صرفاً به وسیله کتابداری سنّتی درک شده بود. این روند، ادامه پیدا کرد و مدیریّت اطّلاعات رشد نمود و چیزهای زیادی هست که نه تنها حذف نشده، بلکه شامل علم اطّلاعات مدرن است. به هر حال، مدیریت اطّلاعات، ایده ها را هم از کتابداری و هم از علم اطّلاعات بیرون کشیده است؛ به عبارت دیگر، می توان گفت مباحث اطّّلاعات، تقریباً شبیه مسائل سازمان هاست. در این صورت، به شکل دیگری احتمالاً در آینده ادامه پیدا میکند. نوع حلّ مسائل تغییر کرده؛ امّا فهم این مسائل، باعث توسعه راه حل ها می شود.
ویلسون در برنامه درسی دیگری در باب این موضوع اضافه کرد:
مدیریّت اطّلاعات، یا یک مبحث گذراست یا یک شیوه جدید که نقش اطّلاعات را در عملکرد سازمانی در نظر می گیرد و مجبور است در انتظار آزمایش زمان باشد؛ هر چند تردید کمی وجود دارد که این مفهوم تأثیر قابل ملاحظه ای بر تفکّر آثار حرفه ای در حوزه های متنوّعی داشته باشد. مدیران خدمات کامپیوتر، به مدیران اطّلاعات تبدیل میشوند (و حتی سرپرست خدمات مدیریّت اطّلاعات)، مدیران رکوردها، آرشیویست ها، متخصّصان اطّلاعات، کتابداران متخصّص (تخصصی) و عناوین شغلی شان تغییر کرده و در گرایش های حرفه ای هم تغییر روی داده است.
مدیریّت اطّلاعات، واژه مبهمی است. بخشی از مشکلات، ناشی از عدم تعریف واحد و منسجم است که معانی متفاوتی برای یک اصطلاح ارائه می شود و اغلب در عمل جدا نیستند. مدیریّت اطّلاعات، ممکن است معانی ذیل را داشته باشد:
- فرایندی مثل نمایه سازی (مدیریّت اطّلاعات به صورت مستقیم و بی واسطه): ژورنال ذخیره و بازیابی اطّلاعات که عنوان اش در سال 1975 به مدیریّت و پردازش اطّلاعات تغییر کرد، ژورنال هسته در علم اطّلاعات با کاربرد اطّلاعات در معنای اوّل است؛ با توجه به اینکه این اصطلاح، صرفاً مترادفی برای بازیابی و سازماندهی اطّلاعات است.
- فرایند خدمات مدیریّت اطّلاعات (مدیریّت کتابخانه، مدیریّت یک تیم نمایه ساز): به عبارت دیگر، مدیریّت غیرمستقیم اطّلاعات که به طور سنّتی زمینه های مرتبط با LIS را مانند کتابخانه ها و پایگاه های کتاب شناسی در نظر می گیرد.
- مدیریّت اطّلاعات در سازمان ها، علم اطّلاعات تجاری (بیشتر حوزه غیردولتی و منابع غیرکتابی)، سنّت های رشته LIS را در کاربردهای جدید و شاید بیشتر مرتبط با مطالعات تجارت و مدیریّت بسط داده است.
شیلا وبر، عضو هئیت علمی دپارتمان مطالعات اطّلاعات دانشگاه شفیلد، بیان کرده که در دانشگاه های بریتانیا در سطوح کارشناسی ارشد تمایل از تغییر عناوین و برنامه های درسی از IS به IM وجود دارد:
- «در نام برنامه درسی، احتمالاً IM در اوج است. با نگاهی به عناوین برنامه های درسی مقطع کارشناسی ارشد، این موضوع کاملاً مشخص و واضح است. مهندسی: علوم اطّلاعات و الکتریک، تنها کورسی است (از بین 74) که IS در آن ذکر شده است. هیچ کدام از کورس های دیگر، از این عبارت استفاده نکرده اند. IM در عنوان 38 کورس است. در عناوین 18 کورس، کلمه studies آمده است؛ مثل مطالعات اطّلاعات، مطالعات کتابداری و اطّلاعات. 56 کورس مدیریّت اطّلاعات یا مطالعات اطّلاعات را ذکر کرده اند که 45 کورس، عناوین دو قسمتی دارند؛ با موضوعی که آشکارا خارج از رشته است؛ مثل مطالعات تجاری و مدیریت اطّلاعات.»
وبر این گونه استدلال می کند که این تمایل به تغییر عناوین برنامه های درسی، با گرایش ها و امواج اجتماعی پیوند دارد. اصطلاح «مدیریت»، بسیار محبوب است؛ در حالی که واژه «علم»، کمتر برای دانشجویان جذاب است. علاوه بر این، او سؤالی مطرح میکند: کتابداری و مدیریّت اطّلاعات، آیا یک اسم جدید برای رشته IS است؟ آیا رشته ای کاملاً متفاوت است؟ و یا صرفاً یک اصطلاح جدید برای رشته ای قدیمی است که مزایای مدیریتی به آن افزوده است؟
آلستیر بلک، یک مورخ اطّلاعات سرشناس حوزه انگلیسی زبان، عنوان کرده که آموزش کتابداری در انگلیس، در میان دیگر رشته ها تحت فشار است. او اظهار میکند که IM، یک رشته بدون تاریخ است.
هنوز آموزش کتابداری، به طور قطع، در بریتانیا تحت فشار پیدایش رشته های جدید مثل: مدیریت اطلاعات، نظام های اطّلاعاتی و مدیریّت دانش است؛ در حالی که رشته های متنوع زیادی مثل مدیریّت و پزشکی و همچنین حوزه اطّلاعات، دبیزش، کتاب شناسی، علم اطّلاعات و کتابداری، همگی دارای بدنه دانش تاریخی هستند که با آنها پیوند خورده است؛ ولی رشته مدیریّت اطّلاعات، فاقد این بدنه دانش تاریخی است.
* مدیریت دانش
ویلسون، واژه KM را این گونه تشریح می کند:
این واژه تا سال 1986 وجود نداشته و بین سال های 1986 تا 1996 مباحث خیلی کمی پیرامون آن در هر سال وجود داشته؛ أمّا از سال 1997 تاکنون، خیلی پرطرف دار بوده و رشد کرده؛ امّا در تاریخ 2002 إدعاء میشود که نرخ رشد آن، به وضوح کم شده است.
نتیجه گیری قطعی از این تجزیه و تحلیل از تفکّر کی.ام این است که در ابعاد بزرگ و وسیع، یک موج مدیریّت، عمدتاً توسط کمپانی های مشاوره اعلام شد و این احتمال هست که آن امواج، مثل امواج قبلی دور خواهند شد.
مدیریّت دانش، بر دو پایه تکیه زده: «مدیریّت اطّلاعات» که بخش بزرگی از امواج موجود است (و در جایی که برای پدیده جستوجو و بازاریابی جایگزین پیدا می شود) و «مدیریّت اثربخش عملیات کاری». با این حال، اخیراً این عملیات تحت تأثیر تفکّر اتوپیای فرهنگ سازمانی قرار دارد که مزایای تبادل اطّلاعات، بین همه به اشتراک گذاشته می شود؛ جایی که افراد استقلال عمل را در توسعه تخصّص خود به دست میآورند و گروه ها در سازمان میتوانند نشان دهند که تخصّص آنان چگونه استفاده خواهد شد. مسویست و ویلسون اعلام کردند که استفاده از لیبل کی.ام، بر پایه یک انگیزه کوچک است:
در حال حاضر، فشارهای بسیاری وجود دارد بر اینکه مدیریّت اطّلاعات در کی.ام گنجانده شود. اگرچه ما معتقدیم آی.ام پایه نظری محکم تری نسبت به کی.ام دارد و اینکه جدیداً به سادگی یک برچسب طراحی می شود؛ شبیه برچسب های دیگر، برای اهداف قابل عرضه جهت تحت تأثیر قرار دادن مصرف کننده کمپانی های مشاوره برای اینکه این فکر را إلقاء کنند که چیزهای جدید و مهمی هستند. شاید ما بتوانیم این مبحث را بازبینی کنیم. در آینده مشخص میشود که ما درست می گوییم.
* نظام های اطلاعاتی
نظام های اطلاعاتی در ویکی پدیا به عنوان مطالعه مکمّل شبکه های سخت افزاری و نرم افزاری تعریف شده که مردم و سازمان ها برای گردآوری، فیلتر، پردازش، ایجاد و توزیع داده استفاده می کنند. آلیس و همکاران (1999) و مونارچ (2000) ارتباط میان علم اطلاعات و نظام های اطلاعاتی را به عنوان یک مورد از موضوعات مرتبط، امّا رشته هایی مجزا، مورد مطالعه قرار دادند. علاوه بر این، نظام های اطّلاعات غالباً به عنوان یک رشته جداگانه تلقّی می شود؛ هر چند برای مثال، کتابخانه ها و پایگاه های کتاب شناسی، یک نوع از نظام های اطّلاعاتی هستند. ما همچنین، خاطرنشان می کنیم که بالکند (1991) یک کتاب خیلی معروف در حوزه علم اطّلاعات تحت عنوان «اطّلاعات و نظام های اطّلاعاتی» دارد. در نتیجه، جای تأسف دارد که نظام های اطّلاعاتی به عنوان یک رشته متفاوت (جداگانه) در نظر گرفته می شود.
نتیجه گیری کلّی این بخش، آن است که آی.ام و کی.ام و نظام های اطّلاعات، گاهی اوقات به عنوان یک مترادف جدید و مد روز برای علم اطّلاعات استفاده می شوند؛ هر چند آنها گاهی اوقات استفاده میشوند برای نامیدن رشته های جدید نوظهور خارج از رشته. تقریباً هیچ دیدگاه تئوری و مفهومی مفصّلی که بتواند استفاده از این برچسب ها را به عنوان مترادفات آل.آی.اس یا به عنوان نامهایی برای رشته های جداگانه جدید تأیید کند، وجود ندارد.
* علم اطلاعات IS
یک رشته میان رشته ای جدید که حدود سال 1998 جهت ارتقاء مطالعه فرآیندهای اطلاع رسانی در مقابل یک مجموعه متفاوت و متنوع از رشته های آکادمیک شامل: نظام های مدیریّت اطّلاعات، آموزش، تجارت، فنّاوری ساختارنیافته، علم کامپیوتر، ارتباطات، روان شناسی، فلسفه، علم کتابخانه، علم اطّلاعات و خیلی چیزهای دیگر وارد شد. علم اطّلاعات توسط مؤسسه علم اطّلاع رسانی در ژورنال علم اطّلاع رسانی معرفی شد. آل.آی.اس یک رشته بین رشتهای با مرزهای شدیداً باز به نظر می رسد که هنوز انگیزه ای برای توسعه چیزهای دیگر ندارد.
این طور به نظر میرسد که چنانچه گاهگاه رشته های جدید مطرح می شوند، فقط به این خاطر است که ادّعاء نوظهور بودن و بدیع بودن دارند؛ بدون ارتباط با رشته های تثبیت شده کنونی.
ای .آل.ام: آرشیوها، کتابخانه ها و موزه ها (در میان دیگر مؤسسات) مؤسسات حافظه نامیده می شوند؛ در حالی که علم کتابخانه، علم آرشیوی و موزه شناسی به عنوان رشته های جداگانه مطرح هستند، در بسیاری از کشورها(سوئد) گرایش هایی جهت یکپارچه کردن آنها وجود دارد. برای مثال، دپارتمان ای.آل.ام در سال 2000 در دانشگاه اپ سالا در سوئد تأسیس شده است. انگیزه یکپارچه کردن این رشته ها، ممکن است با گرایشی عمومی به سمت یکپارچه نمودن رسانه برای همه انواع مؤسسات حافظه مرتبط باشد که از اینترنت و دیگر رسانه های دیجیتال بهره برداری می کنند. اگر چه «اطّلاعات» و اسناد (دبیزش) در این عنوان گنجانده نشده، ولی ابعاد با اهمّیّت حوزه هایی مثل پایگاههای کتاب شناسی است که به نظر میرسد از هدف جا افتاده است.
گرایش یا فیلد تخصّصی مثل: کتاب سنجی، ارتباطات علمی، کتاب شناسی، پژوهش در اینترنت، سواد اطّلاعاتی و بسیاری از تحقیقات هم سطح دیگر (فیلدهایی که واقعاً در دپارتمان ای.آل.ام آپ سالا آموزش داده می شود)، به وسیله اصطلاح ای.آل.ام پوشش داده نمیشوند.
می توانیم استدلال کنیم که وارد کردن اصطلاح دبیزش و اطّلاعات در نام یک رشته به طور ضمنی، فقط شامل کتابخانهها نمیشود؛ بلکه همچنین انواع دیگری از مؤسسات حافظه را شامل میشود. بنابراین، نیازی به فهرست کردن این مؤسسات، به طور صریح در نام نیست؛ أمّا علایق علمی در مؤسسات حافظه ممکن است کاملاً دلایل استراتژی خوب برای ترجیح دادن لیبل ای.آل.ام را دارا باشد.
10. نام رشته چه باید باشد یا بشود؟
ما الآن یک طرح پیچیده ای از نام ها دیدیم که در فیلدی که ما به آن علاقه مند هستیم، کاربرد دارند. امیدوارم که خواننده به این نتیجه برسد که مباحث پیرامون نامگذاری رشته ما، زیاد و پیچیده هستند و اینکه ما باید برای به دست آوردن سطح بالاتری از شفافیّت در ارتباط با اسم رشته، تلاش کنیم. چه چیزی ذیل نام گنجانده میشود و در رشته های دیگر (أمّا مرتبط)، چه چیزی باید در نظر گرفته شود. چگونه ما می توانیم مشخص کنیم که ظاهراً رشته های مختلف باید بخشی از آل.ای.اس در نظر گرفته شوند؟
مطالعات کتاب سنجی، ممکن است نشان دهد که یک برچسب معیّن برای یک رشته همیشه استفاده میشود؛ امّا مطالعه اینکه برچسب های مختلف فرضیات تئوری مشابه را پوشش می دهند، ضروری است. مفاهیم علمی، شامل برچسب هایی برای رشته هاست تا از لحاظ ظاهری و نظری، ایجاد انگیزه نمایند. آن ها نباید جهت جذب دانشجویان یا مؤسسات سرمایه گذاری، صرفاً مفاهیم جدید إبداع کنند که بر پایه دیدگاه تئوریکال نیست. رشته ها و دانش هایشان باید بر پایه استدلال های قوی باشند. وقتی فردی از اصطلاح مبهم اطّلاعات (هم به معنای بیت و پیام های دارای معنا) یا مدیریّت اطّلاعات استفاده میکند (هم به معنای نمایه سازی و هم به معنای مدیریّت کتابخانه)، چیزهایی به دست می آید و چیزهایی از دست می رود. در کلّ، ساختارهای سازمانی متفاوت به جداسازی فیلدهای مرتبط گرایش دارند.
هدف رشته، چه چیزی است؟
افراد ممکن است دیدگاه های مختلفی به آنچه در LIS در حال انجام است، داشته باشند. برای مثال، پژوهشگرانی علاقه مند به HCI هستند که ممکن است با هدف طراحی و ارزیابی ابزارهای الکترونیک (GPS)، در این تحقیقات همکاری کنند که اینها به سوی سازماندهی دانش گرایش دارند و به دنبال خلق ابزارهایی مثل تزاروس ها و طرح های رده بندی هستند تا کمک کنند به ساخت اطّلاعاتی که تا حدّ امکان به راحتی بازیابی شود. این ها همه تحلیل هایی نیست که بین مفاهیم مختلف رشته پیوند ایجاد میکند. از طرف دیگر، همه مسائلی نیست که پژوهشگران LIS برای حل آنها تلاش میکنند. بیشتر اوقات، مشخص کردن اینکه یک مقاله علمی یا یک کورس (برنامه درسی) مطابق با اهداف است، بسیار سخت است؛ هر چند گاهی ممکن است که اهداف ضمنی استنباط شوند. مسئله این است که آیا یک توافق بین اهداف ضمنی ما و انواع فعالیت های پژوهشی و تدریس ما به عنوان متخصّصان اطّلاعات است یا نه؟
یورلند (2012) اساساً هدف LIS را به این صورت توصیف می کند: «کمک به مردم جهت یافتن کتاب ها، مقالات، تصاویر، موسیقی و منابع اطّلاعاتی که به آنها نیاز یا علاقه دارند که آنها را بخوانند و تجربه کنند. متخصّصان اطلاعات کمک می کنند به دانش آموزان، متخصصان، عموم مردم و هر کس دیگری جهت یافتن مدارکی که به آنها برای انجام تکالیف، نوشتن مقاله، رساله و... نیاز دارند.»
منابع اطّلاعاتی به صورت فیزیکی در کتابخانه ها، آرشیوها و موزه ها نگهداری می شوند؛ هرچند به طور فزاینده ای در فرم دیجیتال ارائه می شوند که دسترسی به آنها گاهی اوقات رایگان است و گاهی نیز با پرداخت هزینه همراه است. ما همه اینها را بوم شناخت اطّلاعات می نامیم و متخصصان اطلاعات افرادی هستند که در حال مطالعه این جهان هستند؛ به منظور کمک کردن به مردم تا از این منابع برای اهداف علمی خود استفاده کنند.
اگرچه بیشتر اطلاعات به صورت دیجیتال در دسترس است، مطالعات اطّلاعات، همانند مطالعات کامپیوتر، فناوری اطلاعات و ارتباطات نیست.
LIS درباره تولید دانش در جامعه است و اینکه چگونه این دانش در مدارک (شامل فرم دیجیتال) نمود پیدا میکند. چگونه این دانش سازماندهی می شود و چگونه این مدارک به منظور خدمات دهی به افراد در گروه های مختلف برچسب گذاری و مدیریت می شود.
LIS درباره این است که گوگل و ویکی پدیا، چه کاری می توانند برای شما انجام دهند و چه کاری نمی توانند انجام دهند. LIS درباره این است که چگونه دسترسی به اطلاعات را بهبود بخشیم؛ هم در بُعد ارتقاء بازیابی کامپیوتر پایه و هم در بُعد أشکال خدمات اطّلاعاتی که توسط متخصّصان اطّلاعات فراهم می شود. این گونه خدمات اطّلاعاتی شامل آموزش سواد اطّلاعاتی به دانش آموزان و کمک به متخصّصان است.
راه دیگر برای توصیف تفاوت بین LIS و علم کامپیوتر، این است که بگوییم در درجه اوّل برای این رشته ها تعامل بین انسان و کامپیوتر، یک موضوع اساسی است. در LIS مسئله، تعامل بین انسان و بوم شناخت کامل اطّلاعات است. این، یک اختلاف بسیار مهم بین این دو رشته است؛ هر چند می توانیم بگوییم کامپیوتر، یک رشته همجوار با LIS است.
در نتیجه، تمرکز منحصر به فرد LIS در ارتباط با دیگر رشته ها این است که مطالعه اکولوژی اطّلاعات به منظور تسهیل این کاربردها برای رسیدن به اهداف تخصّصی بسیاری است. در ادامه، گفته شده که LIS یک حوزه عمل گرا (پراگماتیک) است که دانش و اطّلاعات را برای یک هدف مورد مطالعه قرار می دهد (هدف چیست؟ تا پشتیبانی کند از بهبود بخشیدن به زندگی انسان ها و چیزهایی در جهان را اصلاح کند). البته همه دیدگاه های LIS به این خوبی در خدمت این هدف پیشنهادی نیستند.
نویسنده فعلی این مقاله (یورلند)، بحثی را مطرح کرده که دیدگاه «تحلیل حوزه» را بهترین جایگزین برای این هدف معرفی کرده است.
مفاهیم هسته و کلیدی IS چه هستند؟
در چهارمین فصل از یک کتاب درسی مقدماتی برای علم اطلاعات، باودن و رابین سون (2012) بحثی را درباره مفاهیم اساسی علم اطّلاعات مطرح کردند که از آن میان شامل: اطلاعات، دانش، مدارک، مجموعه ها، ربط، کاربران و کاربرد اطّلاعات است.
مفاهیم ذیل در آن فهرست نبود:
- - حوزه؛
- - نشانه، زبان، زبان ویژه؛
- - مؤسسات حافظه ای (کتابخانه، موزه، آرشیو، سرورهای پایگاه های داده)؛
- - ارتباطات، رسانه، ژانر، ادبیات؛
- - مفاهیم، نظام های مفهومی، رده بندی ها، تئوری ها و پارادایم ها.
این فهرست، کامل و جامع نیست و از بعضی مفاهیم ناآشنا غفلت شده است؛ برای مثال، باودن و رابینسون (2012)، یک فصل را به تحلیل حوزه اختصاص داده اند؛ اما به مفهوم حوزه به عنوان یک اصطلاح پایه ای نپرداخته اند. من تمایل دارم این دیدگاه پذیرفته شود که مفاهیم پایه LIS به پارادایم هایی که در رشته در نظر می گیریم، متّکی باشند. مفاهیم پایه، معیّن نیستند؛ حتّی خود کلمه اطّلاعات هم از میان مفاهیم اساسی مشخّص و معلوم نیست و مبهم است.
باکلند (1991)، یورلند (2000) لوند (2004) اروم (2007) و دیگران بحث کردند که مفهوم document، یکی از مؤثّرترین مفاهیم اساسی در LIS در نظر گرفته شده است. document تعریف شده به عنوان: «هر نشان (علامت) سمبولیک یا عینی (ملموس و مادی) حفظ شده یا ذخیره (ضبط)شده، برای بازسازی یا برای نشان دادن یک پدیده ذهنی یا عینی».
فرنر (2004) استدلال کرده که همه مسائلی که ما نیاز داریم در مطالعات اطّلاعات در نظر بگیریم، می تواند بدون کمک گرفتن از مفهوم اطّلاعات باشد. او پیشنهاد می کند که اطّلاعات، به عنوان ربطی که در حال حاضر پُربارترین دیدگاه برای مطالعات تئوریکال (نظری) اطّلاعات است، شناسایی شود.
مهم ترین فرانظریه ها و سنّت های پژوهشی در LIS چه چیزهایی هستند؟
در LIS نظریّه ها، فرانظریّه ها، دیدگاه ها، پارادایم ها و سنّت های پژوهشی متفاوتی موجود است. این وضعیت، خیلی پُر هرج و مرج است و به دست آوردن یک دید کلّی واضح و روشن از چشم انداز نظری رشته، به عنوان یک کلّ، سخت است؛ حتّی تعریف و فهم چنین اصطلاحاتی، مثل: تئوری، متاتئوری و پارادایم، وظیفه سختی است؛ نه فقط در ارتباط با LIS، بلکه در ارتباط با همه رشته ها. بیتس (2005)، یک پیمایش مفید مقدّماتی را بر روی چنین مفاهیمی انجام داده؛ أمّا بیشتر از اینها نیاز به پژوهش در این زمینه است.
فیشر و همکاران (2005)، مختصراً تئوری های رفتار اطّلاعاتی را به صورت ارائه های کوتاه از 72 تئوری در رشته ما تهیه کردند؛ أمّا آیا همه آنها واقعاً درباره تئوری ها هستند؟
بسیاری از آنها به نظر می رسد که درباره مفاهیم، موضوعات یا پرستکتیوهایی از رشته های دیگر هستند و چطور همه این تئوری ها مرتبط با بیشتر متاتئوری های بنیادین هستند؟ این کتاب، به صورت واضح وضعیت شدیداً تکه تکه (متلاشی) LIS را فاش کرده است.
در اوایل دهه 1990م، به نظر آمد که دو تا متاتئوری (یا پارادایم) بر مقالات (مباحث) رشته آی.اس مسلّط شدند: دیدگاه فیزیکال (سیستم مدار، نظام محور) از یک سو، و دیدگاه شناختی (کاربرمدار، کاربرمحور) از سوی دیگر.
دیدگاه سیستم مدار، وابسته به آزمون هایی از انواع مختلف زبان های نمایه سازی/ ماشین های جستجو و بخش تأثیرگذار نظام های بازیابی مدرک به وسیله مقیاس های معروف (خوب شناخته شده)، جامعیّت و مانعیّت است. از طرف دیگر، دیدگاه شناختی بر پایه این است که «بازیابی باید با یک مدل شناختی کاربر انجام شود.»
مهم است که درک کنیم این گونه پارادایم های مختلف، وابستگی های رشته ای مختلفی هم دارند. این تقسیم کردن، فقط مفهومی و سازمانی نیست. نگاه های خیلی متفاوتی به فرآیندهای مشابه وجود دارد.
در طول دهه 1990 چارچوب های زیادی پدید آمده و در اواسط دهه اوّل قرن 21م، بیتس (2005) توانست 13 متاتئوری مختلف را در LIS مشخص (تعیین )کند که عبارت اند از:
دیدگاه تاریخی، ساخت گرا، تحلیل گفتمان، تحلیلی فلسفی، تئوری انتقادی، قوم نگاری، شناختی اجتماعی، شناختی، دیدگاه کتاب سنجی، فیزیکی، مهندسی، طراحی کاربرمدار، ارزیابانه.
دید کلّی بیتس درباره متاتئوری ها در LIS احتمالاً امروزه بهترین گزینه در دسترس است؛ امّا نیاز به تحقیق خیلی بیشتری در این مسئله وجود دارد؛ برای مثال، استیو فولیر در بخش متاتئوری آدم برفی در CoLIS در لندن 2010، این مسئله را مطرح کرد که آیا کتاب سنجی خودش یک رویکرد است یا اینکه دیدگاه های مختلفی در کتاب سنجی وجود دارد.
یورلند (2010)، دوگانگی بین دیدگاه سیستم مدار و دیدگاه کاربرمدار را مطرح کرده و بر این اساس، به ایده دوگانگی بین دیدگاه فیزیکی و شناختی هم معروف شده است.
بنابراین، به نظر می رسد که بیشتر تفاسیر جاری مختلف از دیدگاه ها در LIS قطعاً نیاز به تحقیق و بررسی در آینده دارند. توسعه و تحوّل کلی در رشته را شاید بتوان با حرکت از سوی تئوری اطلاعات به سمت تئوری نشانه شناسی که به جانب نمادها گرایش دارند، توصیف کرد. از زبان ها و معانی در یک پرستکتیو اجتماعی استدلال شده که تئوری انتقادی عمل گرا، تاریخ گرا، تجربه گرا و عقل گرا، از دیدگاه های پایه LIS هستند و اینکه نسخه هایی از تئوری انتقادی/ مصحلت گرا، مفیدترین تئوری جایگزین است.
در نهایت، می توان گفت که LIS در باره تأمین منابع دانش برای کاربر و چگونگی مشخص کردن آنها، و در آخر، سؤالاتی از دانش شناسی است.
پی نوشت ها: