فضای مجازی و ظرفیت های فرهنگی و هویتی ما
فضای مجازی، یک فنّاوری جدید است که وارد فضای کشور ما شده است و به طور طبیعی، بدون اینکه کشورهای مشابه ما برای پذیرش منطقی و معقول این مسئله آمادگی داشته باشند، زمینه گسترش ارتباط جهشی جامعه ما را با جامعه غرب فراهم کرده است. در گذشته، یک فرد برای ادامه تحصیل به جهان غرب ورود می کرد و طبیعتاً ابتداء زمینه هایی برای گزینش در او ایجاد می شد و سپس، به جهان غرب وارد می شد که به صورت نسبی، می دانست آنجا چه چیزهایی را باید گزینش کند؛ ولی وقتی ماهواره و تلویزیون و فضای مجازی وارد کشورهای جهان سوم می شود، این ارتباط جنبه همگانی پیدا می کند و هر یک از افراد جامعه با توجه به فرصت هایی که دارند و نیازهایی که احساس می کنند، حجم ارتباطشان با فضای مجازی بیشتر می شود؛ یعنی یک نفر عالم دینی که برای زندگی اش برنامه دارد، اگر بخواهد از این فناوری ها استفاده کند، از قبل می اندیشد که چه میزان از وقت خود را برای این مسئله اختصاص می دهد و دنبال چه چیزهایی باید بگردد و در واقع، حساب شده با این ابزار و این فرصت رو به رو می شود. طبیعتاً آسیب هایش هم برای او کمتر خواهد بود؛ ولی وقتی یک کودک یا نوجوان که به واسطه بی برنامگی یکباره سه ماه تابستان تعطیل است و صبح که بیدار می شود، هیچ برنامه ای ندارد و دنبال ابزاری می گردد که خود را سرگرم کند، ناخودآگاه به دامن این پدیده جدید قدم می گذارد. او در گذشته با دوستان خود در کوچه و محل ارتباط می گرفت و بازی می کرد و با وجود اینکه آسیب هایی داشت، أمّا آسیب هایش کم بود و در قبال آن، به دلیل خلاقیت هایی که در بازی ها پیدا می کرد، زمینه رشدش فراهم می شد؛ ولی امروزه شهرها آپارتمانی شده و امکان بازی در کوچه ها نیست و در مقابل، فضای مجازی به سرعت در اختیار آنها قرار گرفته است؛ طبیعی است که این وضعیت اگر خوب مهار نشود، می تواند تبدیل به زمینه ای برای نابودی ظرفیت های فرهنگی و هویتی ما بشود.
تشکیل شورای عالی فضای مجازی به فرمان رهبری
بیش از هر کسی، مقام معظم رهبری ابعاد تأثیرگذاری این مسئله را درک کردند و برای اینکه به صورت جدّی با مسئله برخورد مدیریتی شود و این مسئله تحت هدایت نخبگان جامعه قرار بگیرد، فرمان تشکیل شورای عالی فضای مجازی را صادر کردند. طبیعت مسئله این بود که این موضوع ذیل شورای عالی فضای مجازی تعریف می شد؛ مانند سایر مسائلی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم، مثل: شورای زنان، شورای حوزوی، کمیسیون فرهنگ، شورای فرهنگ عمومی که همه اینها زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی است. به نظر رسید که فضای مجازی هم به صورت یک کمیسیون و شورای خاصی زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد؛ امّا تشخیص درست مقام معظم رهبری این بود که این مسئله آن قدر عمیق است و سرعت گسترش آن زیاد است که باید ظرفیت بالاتری را در اختیار آن گذاشت و مدیران ارشد جامعه همراه با مدیران نخبه و کارشناس، روی هدایت و مدیریت فضای مجازی کار کنند که در عمل، به شکل گیری شورای عالی فضای مجازی منجر شد.
مشکلی که در این بحث ها به طور معمول پیش می آید، این است که در مسئله یاد شده متناسب با توقّعات مقام معظم رهبری عمل نمی شود. فهم ناقص و عدم دریافت ابعاد مختلف مسئله، یکی از معضلات است؛ یعنی مقام معظم رهبری به لحاظ جایگاه و ظرفیت های وجودی خودشان، ابعاد مختلف مسئله را می بینند و تأثیرات کوتاه مدت و میان مدت و بلندمدت مسئله و تأثیر آن در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی را به خوبی رصد می کنند؛ أما در یک لایه پایین تر، یک نفر می شود مسئول اقتصاد و حتی اگر وقت بگذارد و مسئله را بفهمد، بخشی از تأثیرات این مسئله در مقوله اقتصاد را متوجه می شود و حساسیت نشان می دهد. فرد دیگر، تأثیرات این مسئله را در مسائل فرهنگی یا امنیتی متوجه می شود. این هم یک بحث طبیعی است و اهمّیّت موضوع در ذهن این افراد کوچک می شود. ما می گوییم اعضای هیئت دولت مسئولیت مشترک دارند؛ امّا شما هیچ ردّ پایی از این مسئولیت مشترک در بین آنها نمی بینید. هیچ وقت وزیر آموزش وپرورش را نمی بینید که به دفتر وزیر صنعت برود و بگوید برای حل مسائل فرهنگی حوزه تولید و صنعت آماده کمک به شما هستیم دلایل این مسئله این است که ساز و کار انتخاب مدیران، اجازه رشد به ظرفیت مدیرانمان نمی دهد تا مدیر به موضع فعّال برسد.
فضای مجازی و مدیریت انفعالی
مسئله دیگر اینکه وقتی کسی به مدیریت می رسد، تا مدّتی منفعل است؛ یعنی کارهایی را که به آنها ارجاع می شود، مدیریت می کند؛ نه آنکه مدیر بر حوزه مدیریت خودش تسلّط پیدا کرده باشد که به چه اموری باید بپردازد. ما به واسطه مردم سالاری ناقصی که در کشورمان تجربه می کنیم و معضلاتی که در فرهنگ سیاسی مان داریم، وقتی یک جناح پیروز می شود، اصرار دارد که تمام مدیران را تعویض کند و به تبع مدیران، کارشناس هم تغییر می کنند. در نتیجه، به صورت منطقی، نمی توانیم انرژی جوانان را در کنار تجربه افراد با تجربه سازمان دهی کنیم و از همه ظرفیت ها استفاده کنیم. یک روز افراط گرایی در استفاده از تجربیات داریم و روز دیگر، در جوان گرایی افراط می کنیم و به واسطه این افراط و تفریط ها، ظرفیت های تجربی و علمی خود را با انرژی و خلاقیت جوانانمان پیوند نمی دهیم.
مسئله ای که بنده روی آن تأکید دارم، این است که ما باید ساختار دولتی و سایر قوا را آسیب شناسی کنیم و کاستی های قوای سه گانه نسبت به این فضای مجازی که مشغول ایجاد زلزله یا سونامی در فرهنگ جامعه ما هست را جبران نماییم. فضای مجازی در حال به هم ریختن ارتباطات معمول جامعه ماست؛ به طوری که یک پدر دیگر امکان مدیریت فرهنگی خانواده را ندارد. همچنین، امکانات مدیران در سازمان ها در حال تضعیف است و امکان مدیریت جامعه از سوی دولت در حال ضعیف شدن است و امکان مدیریت جامعه از سوی مقام معظم رهبری هر روز سخت تر و پیچیده تر می شود و امکان مدیریت جمهوری اسلامی در سطح جهانی هم مشکل تر و سخت تر می شود. همین طور، مسئله مدیریت افراد در زندگی شخصی شان هم دچار اشکال شده است؛ یعنی آن قدر وقت افراد در فضای مجازی صرف می شود که برنامه افراد در زندگی شخصیشان هم به هم می خورد و برنامه شخصی را نمی توان با برنامه ریزی قبلی دنبال کرد؛ یعنی فضای مجازی، کارکردهای تخریبی خود را در همه سطوح تحمیل می کند.
فضای مجازی و رسالت تاریخی حوزه های علمیه
من دوست دارم اینجا چند جمله در باب رسالت تاریخی حوزه های علمیه در این مسئله عرض کنم. صرف نظر از اینکه چه چیزی در محتوای این پدیده وجود دارد، خود این فنّاوری با نظام اصیل تبلیغ دینی ما چه می کند و چه نکات مثبتی و منفی دارد. بنده یک شیفتگی خطرناک در حوزه های علمیّه به این مسئله می بینم. اینکه حوزه علمیه باید به سرعت با این فناوری آشنا شود و برای تبلیغ دین در سطح جهان و داخل کشور و هم در حوزه های نفوذ هر روحانی در هر جایی که هست، از این ظرفیت استفاده کند، بحثی نیست؛ امّا باید توجه داشت که ما یک سرمایه تاریخی داریم که مدت 1400 سال مذهب تشیع را به یک ترتیبی منتقل کرده است که بعد از گذشت این مدّت و با استفاده از این ظرفیت، توانستیم یک انقلاب ایجاد کنیم و با استفاده از همین ظرفیت های مذهب تشیع، نظام جمهوری اسلامی را شکل دادیم و با همین ظرفیت های دینی، در حال تبدیل به یک قدرت جهانی هستیم. اگر حوزه های علمیه و طلّاب ما اهمّیّت و ظرفیت های این نظام تبلیغات را نشناسند و آرام آرام این نظام تبلیغات تضعیف شود و به جایش فکر کنیم هنر دینی می تواند همان وظیفه را انجام دهد یا اگر این هنر دینی را در فضای مجازی وارد کردیم، مسئله حلّ می شود، فکر غلطی است.
بنده به عنوان فردی که چهل سال کارشناس و مدیر فضای مجازی بوده ام، این را عرض می کنم که هیچ چیز جای منبر و مسجد را که یک تعامل رو در رو در یک محیط جمعی و ذیل نام خدا هست، نمی گیرد و هر عاملی این را تضعیف کند، باعث می شود تا ما یک چیز کوچک را به دست بیاوریم و در مقابل، برکات بزرگ تری را از دست می دهیم. ذات دین داری در جامعه، به این معناست که دین بیاید و باورهای درونی انسان ها را بسازد تا ارزش هایشان شکل بگیرد و رفتارهایشان در ارتباطات فردی و اجتماعی کنترل بشود. این، تعریف دین داری است و دوباره روی این نکته تأکید می کنم که دینداری، فقط باور دینی و عشق به اهل بیت(ع) و زیارت آنها نیست؛ همه آنها، مقدّمه ای است تا در رفتار انسان ها ردّ پایی از دین داری دیده شود. حالا اگر بخواهیم این اتفاق رخ بدهد، باید دو پدیده در کنار هم به یکدیگر کمک کنند: یکی تقویت دین داری در درون افراد، و دیگر اینکه فرد در جمع دینداری کند؛ دین داری در جمع، یعنی حضور در مسجد تا انسان های خداباور با هم تعامل کنند.
حالا اگر رسانه ای به نام تلویزیون داشته باشیم که در آن صد کانال در اختیار دشمن باشد و یک کانال در اختیار ما باشد و کنار این رسانه، فضای مجازی هم وجود داشته باشد و از طریق این تلویزیون به صورت مستقیم و غیرمستقیم و به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه ابزار فضای مجازی را توسعه بدهیم، زمینه ارتباط گسترده جامعه با فضای لجن زار تمدن غرب را ایجاد کرده ایم. البته در فضای غرب امور خوب بسیاری پیدا می شود؛ أمّا آن چیزی که به فضای مجازی منتقل می شود، قسمت حیوانی پدیده است؛ نه اینکه آنها تکنیک های علمی شان را در اینترنت و در اختیار جوانان ما قرار می دهند. إمروزه، وقتی یک جوان بخواهد در فضای مجازی به یک مقاله علمی دسترسی پیدا کند، باید از مسیرهای زیادی عبور کند. اوّل باید به زبان انگلیسی تسلّط عمیق پیدا کند تا مفهوم را بفهمد؛ امّا دیدن یک تصویر غیراخلاقی، فقط به انگیزه شهوانی نیاز دارد و به راحتی هم در اختیار او قرار می گیرد.
بنابراین، نباید استفاده از فضای مجازی طوری باشد که از طریق این ابزار مدرن، سرمایه های بسیار گران قیمت خودمان را که همان نهاد روحانیت و حضور این نهاد به صورت پیوسته و گسترده در مسجد است، نابود کنیم و تنها به این فضا روی آوریم؛ به خیال اینکه می تواند جای سنگر مهمی چون مسجد را پُر کند. اکنون در خصوص ترویج مسائل دینی، در جامعه ما گاهی تحریک احساسات صورت می گیرد؛ مسئله ای که می توان درباره آن گفت در آن رفتار دینی وجود ندارد؛ بلکه بیشتر احساسات دینی وجود دارد. از چنین دینی، نه انقلاب ایجاد می شود و نه اصلاح جامعه و نه اینکه در نسل های جدید گرایشی به دین به وجود می آید. دین احساسی، همان دینی است که فرد عاشق امام حسین(ع) است؛ اما از دهان او کلمات رکیک هم خارج می شود، گناه می کند و چک بی محل امضاء می کند؛ این دین، برای سایر جوانان نفرت انگیز می شود.
اهمیت حضور حوزه و روحانیت در فضای مجازی
امروزه، در نهاد حوزه و روحانیت پیشرفت های خوبی صورت گرفته است، حوزه در ارتباط با استفاده از ابزارهای جدید و فنّاوری اطّلاعات از پیشگامان است و بسیاری از طلّاب و فضلای حوزه اهمّیّت این مسئله را درک کرده اند؛ أما باید گفت که با این حال، هنوز سرعت تحولات در روحانیت ما کُند است. این در حالی است که تحولات جهانی سرعت بالایی دارد. ما انقلاب را از پایگاه مساجد هدایت کردیم و قرار بود که مساجد، پایگاه جوانان و نوجوانان و افراد تحصیل کرده باشد تا عالمانی مشابه علّامه مطهری در مساجد حاضر باشند و به جای یک مطهری، هزار مطهری تربیت کرده باشیم.
مسجد هنوز هم محور تبیین و ابلاغ دین است. در این عصر جدید، باید فضای مجازی در اختیار مسجد باشد تا اگر برای کسی فرصت حضور در مسجد نباشد، در جریان اندیشه های دینی قرار گیرد و اگر کسی قبل از ظهر در منزل آشپزی می کند، بتواند با استفاده از فنّاوری جدید باز هم ارتباط خود را با دین حفظ نماید و آن را مستحکم کند.
رسالت مطالبهگری حوزه های علمیه
در حوزه حاکمیتی، یکی از رسالت های حوزه های علمیه، مطالبه گری درست است. برای مطالبه گری باید دانشی در حوزه های علمیه ایجاد شود که وقتی وزیر ارتباطات نزد مراجع می آید، مراجع متناسب با عظمت این مسئله مطالبه داشته باشند. این ظرفیت، الآن در دفاتر مراجع ما شکل نگرفته است. خیلی صریح و بی پرده عرض می کنم که ابعاد بحث به ترتیبی است که آقایان تسلّط بر موضوع پیدا نمی کنند؛ بنابراین، باید در کنار هر مرجع تقلیدی، چندین طلبه خوش فکر و فاضل با کمک چند استاد دانشگاه متدیّن با بهره گیری از کارشناسانی که در دستگاه های اجرایی هستند و با استفاده از منابع مالی که در اختیار مراجع هست، مطالعه کنند و تصویر روشنی در اختیار مراجع قرار دهند و بعد اجازه بدهند وزیر ارشاد و وزیر ارتباطات و شخصیت های مختلف اجرایی خدمت مراجع برسند و آنگاه مراجع بر اساس این مطالعات، از وزیر ارتباطات و وزیر ارشاد و وزرای آموزش وپرورش و آموزش عالی مطالبه داشته باشند و حال آنکه این گونه نیست. وزیر آموزش و پرورش هر دولتی که در دفتر مراجع حضور پیدا می کند، باید چند طلبه فاضل حضورداشته باشند که با یک کار آماری ملّی که با حداقل 15 هزار دانش آموز به صورت تصادفی مصاحبه کنند تا ببینند دین داری در آموزش و پرورش در حال کاهش و یا افزایش است و اگر خدای ناکرده این مطالعات آماری علمی، اثبات کرد که دین داری در سال های آخر آموزشی نسبت به سال اوّلی که وارد فضای آموزشی می شوند، کمتر شده است، آن عالم دینی یا مرجع تقلید به وزیر آموزش و پرورش بگوید شما برنامه ات را برای اصلاح این روند ارائه بدهید؛ نه اینکه یک وزیر بگوید: خوشبختانه در مدارس سه هزار نمازخانه ساخته ام. قضیه، بسیار فراتر از این است که شما در مدرسه نمازخانه بسازید تا مسئله دین حل بشود.
بحث مطالبه گری حوزه های علمیه از مسئولان، سرفصلی است که باید برای آن همایش ها و سمینارهای علمی برقرار شود و از همگان دعوت کنند تا بیایند و حرفشان را بزنند و مقاله ارائه بدهند؛ چرا که یکی از کارکردهای مهم روحانیت در تاریخ، مطالبه دین از حاکمیت بوده است. اینکه مقام معظم رهبری به اعضای شورای خبرگان مأموریت می دهند که شما باید مطالبه گری بکنید، برای این است که ما هنوز نتوانسته ایم قوای اجرائی را در خدمت اسلام بگیریم و کاری هم به رئیس جمهور یا یک فرد ندارد؛ چون وقتی مطالبه نمی کنید، رؤسای جمهور سرگرم مطالبات مادّی مردم می شوند و اصل رسالتشان در نظام اسلامی مورد غفلت قرار می گیرد. بعد از انقلاب، تمام دولت ها در این دام قرار گرفته اند و الآن در شرایطی قرارگرفته ایم که اخبار روزانه ما مربوط به اشتغال و مسائل مادّی است و هدف اصلی انقلاب که احیاء دین است، مورد غفلت قرار گرفته است و هیچ کس از دولت به عنوان بزرگ ترین عامل دین داری و بی دینی جامعه، مطالبه نمی کند و در نتیجه، به فضای قبل از انقلاب بازگشت می کنیم و می گوییم حالا که از دولت ها کاری بر نمی آید، خوب است با روضه خوانی در محله ها و به کمک هیئت ها و تشکل جوانان در محلات، دین را احیاء کنیم. آن ها هم در جای خودش مهم است و باید از ظرفیت هایشان استفاده کنیم؛ ولی در شرایطی که دشمن به قدرت دین پی برده است و با همه ابزارهایی که در اختیار دارد، به جامعه هجوم می آورد که خانواده را در جامعه متلاشی کند و گرایش ما را به امام حسین(ع) دچار تزلزل کند و باور ما را به امام زمان دچار تردید کند، کلّ دولت باید وارد صحنه فرهنگی شود.
مقام معظم رهبری به صورت آگاهانه ضمن اینکه ما به مشکلات اقتصادی توجّه دارند، همان طور که روی مسائل اقتصادی تأکید می کنند، می گویند: هر کار اقتصادی که انجام می دهید، یک پیوست فرهنگی کنار آن بگذارید. ایشان با این بیان، مدیران را متوجه می کنند که هر تصمیم اقتصادی که شما می گیرید، اثر آن را روی دین هم در نظر داشته باشید. اگر این کار را انجام ندهید، دشمن می تواند با ترفندهایی که در اختیار دارد، ما را مجبور کند تا دست از دین برداریم و ما هم مانند اکثریت کشورهای دنیا، فقط یک مسئله داشته باشیم و آن هم توسعه رفاه برای مردم باشد؛ توسعه رفاه برای مردم، یعنی یک حکومت طاغوتی که دیگر ارزش ندارد کسی جانش را فدای حکومت کند؛ چرا که دیگر قداستی وجود ندارد. قداست وقتی وجود دارد که دولت در جست و جوی استقرار دین باشد و این امر، امروزه به خطر افتاده است؛ یعنی مطالبه گری برای استقرار دین از طریق دولت ها، مورد غفلت قرار گرفته است و این، طرفندی است که دشمن در یک طراحی نرم و به صورت تدریجی به ما تحمیل می کند تا ما دست از آرمان های خویش برداریم.
متأسفانه، رهنمودهای حضرت آقا در این مسئله به خوبی فهم نمی شود و جریان روحانیت نیز برای کمک به فهم فرمایشات حضرت آقا، در میدان حضور ندارد و تعداد روحانیونی که حرف مقام معظم رهبری را اولاً درک می کنند و ثانیاً مطالبه می کنند، بسیار اندک هستند که در خود روحانیت هم تکثیر نمی شوند، تا به مُدرّس و استاد تبدیل شوند. باید با یک فعالیت کارآمد، این اندیشه در بین طلاب فراگیر شود؛ به اضافه اینکه ما نیازمند حضور کارشناسان دینی هستیم. امروزه ما مگر چند طلبه فاضل داریم که مسائل فضای مجازی را درک می کنند. ما باید هزاران طلبه فهیم در مسائل مجازی داشته باشیم که البته تعداد آنها هنوز کم است. باید کارشناس تخصصی داشته باشیم که کارکردهای فضای مجازی را در عرصه های مختلف همچون خانواده ها یا مساجد تشخیص بدهد. شما در پزشکی فوق تخصص جراحی زانو دارید؛ یعنی کشور در این باره رشد خوبی پیداکرده است؛ اما روی اصل مسئله دین، دچار عقب ماندگی تاریخی شده ایم. امیدواریم که فضای مجازی بتواند بستر خوبی برای ارائه معارف دینی و حضور عالمان و مبلّغان باشد، تا از آن طریق اندیشه ها و اطلاعات دینی به خوبی در اختیار علاقه مندان قرار گیرد و حوزه های علمیه ضمن درک درست بحث فضای مجازی و ابعاد آن، رسالت خویش را در این باره به درستی ایفا کنند.