یادشان بخیر! آن موقع وارد این آموزشگاه شدیم و به عنوان یک آموزشبیننده دورههای مختلف کامپیوتر را به شکل خوبی پاس کردم که بحمدالله با رضایتمندی مربیان همراه بود.
شما علاوه بر آموزش که در زمان خودتان استاد مشهوری بودید، چه فعالیت دیگری در سازمان آموزش نور داشتید؟
پس از طی دورههای آموزشی، دوستان تقاضا کردند که مشغول تدریس شوم. ما مفتخر شدیم و مشغول تدریس در همین سازمان کامپیوتر نور که درس خوانده بودیم، شدیم. دروس مختلف مبانی تا مقدمات برنامهنویسی و فاکس را تدریس کردم و مدتزمان نسبتاً زیادی مدرّس دورههای کامپیوتر بودم. آن زمان این طور بود که کلاسها را خود شاگردان میتوانستند انتخاب کنند که مثلاً چه کلاسی را با کدام استاد حضور پیدا کنند. کلاسهای بنده خیلی شلوغ میشد. در روز چیزی حدود 12 ساعت تدریس میکردم؛ یعنی از صبح درس تئوری و عملی داشتم تا اواخر شب. در ضمن، دورههایی را مخصوص روزهای پنجشنبه و جمعه تأسیس کرده بودیم و بخش عمده ایام تعطیل را به عنوان مدرس مشغول کار بودیم.
بعد از اینکه این دوره سپری شد، دوستان تقاضا کردند که در کارهای اجرایی هم وارد شوم و یکسری کارها را مدیریت کنم. کار ما با معاونت آموزش شروع شد؛ یعنی در سازمان آموزش کامپیوتر نور بنده معاون آموزش شدم و مشغول برنامهریزی برنامههای آموزشی و تدوین کلاسها و سرپرستیها و غیره شدم. تا سال 75 طی تغییراتی که در این سالها به وجود آمده بود، آقای فتاحی از سازمان رفته بودند و آقای مهندس شعاعی مدیر سازمان شده بودند. ما هم زیرمجموعه آقای شعاعی کار میکردیم. آقای شعاعی به علاوه کارهای آموزشی، بخش دیگری نیز در سازمان کامپیوتر نور راه انداختند و سازمان کامپیوتر نور را دارای یکسری حوزههایی کردند که مشابه کار مرکز شده بود؛ یعنی ما در آنجا مثلاً بخش فروش کامپیوتر هم داشتیم. بخش فروش سختافزار و نرمافزار تحت عنوان مرکز امداد کامپیوتر که با اینکه مرکز مؤسسه خدمات کامپیوتر نور داشت، یک جورهایی با مرکز رقابت میکرد و در کنارش یک فضایی را ایجاد کردند در خصوص برنامهنویسی تحت عنوان معاونت نرمافزار و آنجا برنامهنویسی میشد و به اقتضای همان کار، یک بخش هم به عنوان معاونت گرافیک راه افتاد که کارهای طراحی و گرافیک آنجا انجام میشد. به طور کلی، در این مجموعه هم آموزش میدادیم، هم طراحی نرمافزار میکردیم و هم اگر لازم بود کارهای گرافیکی انجام میدادیم. کارهایی که با صدا و سیما انجام دادیم، مثل قرارداد تولید انیمیشن که کارهای خوبی برای شبکه 1 و 2 تولید شد و اینها را فروختیم و در صدا و سیما در همان سالهای 74 و 75 پخش شد. این گونه بود که تخصصهای بسیار قوی وارد آموزش شد که الآن فراموش شده و دیگر فکر نمیکنم کسی یادش باشد. همچنین بحث طراحی اتوماسیون اداری بود که تقریباً مجموعه بسیار قویای داشتیم و اوتوماسیون اداری را در قم انجام میدادیم.
مرکز در این حوزهها وارد نمیشد؛ ولی سرویسی که آن موقع ما به دیگران میدادیم، به اعتبار مرکز بود و اهمیت داشت. آنجاها هم به ما اعتماد میکردند؛ مراکزی مثل مؤسسه پژوهشی امام خمینی، دفتر تبلیغات یا دفتر مراجع مانند دفتر آیت الله مکارم و غیر اینها. به هر حال، در آن زمان سیاستها و راهبردها چنین اقتضائاتی داشت که الآن به مرور تغییراتی انجام شد و مرکز تصمیم گرفت که این فعالیتها در سازمان نباشد و خود مرکز این سرویسها را آن مقداری که جزء وظایفش است، انجام دهد. در آن زمان سازمان آموزش شکل بسیار وسیعی پیدا کرده بود و کارهای خیلی جدی و خوبی هم انجام شد؛ نمونههایش هم اولین بازی سه بعدی کامپیوتری بود که ما در ایران به عنوان بازی نور تولید کردیم و الآن دیگر خیلی ارزشمند نیست. آن موقع در فضای خودش خیلی ارزشمند بود و هزینه فراوانی هم کردیم.
از سوی دفتر مقام معظم رهبری برای آموزش طلاب حمایتهایی میشد. در این زمینه توضیح دهید.
چون از دفتر آقا مبالغی برای آموزش طلاب، چه در قم و چه در سایر حوزههای علمیه، داده میشد و ما نیز پاسخگو بودیم، طرحی را برای آموزش طلاب در شهرستانها و تأسیس شعب در شهرستانها به دفتر رهبری داده بودیم که آنجا هم تأیید کرده بودند و بودجهای برای این کار تعیین شده بود. بر مبنای آن قرار شد که ما این کار را انجام بدهیم و بحمدالله موفق شدیم شعبی را در برخی از شهرستانها تأسیس کنیم. از جمله در تهران حضور پیدا کردیم و برخی دورههای آموزشی را به آنجا منتقل کردیم. علتش هم این بود که طلاب در تهران فضای آموزشی مناسب با شأنشان پیدا نمیکردند. به همین جهت، ما در آنجا حضور پیدا کردیم و یک شعبه بسیار خوبی را در تهران به عنوان شعبه آموزش کامپیوتر نور راهاندازی کردیم که بسیار موفق بود. این شعبه بعداً به مسجد روحانی در پایین شهر منتقل شد و از امکانات مسجد استفاده کردیم. کار بسیار خوبی را در تهران عرضه کردیم و آثار بسیار قابل توجهی را هم در آنجا به جا گذاشتیم. از سراسر تهران طلاب حوزههای علمیه میآمدند و در آن کلاسها شرکت میکردند. شعبه دومی هم در شهر قم در خیابان امام ایجاد کردیم؛ به جهت اینکه ظرفیت شعبه مرکزی سازمان تکمیل بود و بعضی از نقاط دیگر شهر میخواستند بیایند و نمیتوانستند. شعبه سوم را نیز در مشهد بنا کردیم که اول فقط شامل برادران بود. بعد از یک مدتی ما تلاش کردیم خواهران هم اضافه کردیم و طلبههای خواهر و برادر شهر مشهد را کاملاً پوشش دادیم. پس از مدتی خیلی پر رفت و آمد و شلوغ شد؛ به حدی که دیدیم ظرفیت کفاف نمیدهد و همین امر باعث شد که ما شعبه دومی در مشهد تأسیس کردیم. آنجا هم به شعبه خواهران و برادران تبدیل شد که باز به دلیل استقبالی که شد، مجبور شدیم شعبه سومی در شهر مشهد راه بیندازیم. بعد قرار بود در شیراز، تبریز و اصفهان نیز شعبه تأسیس کنیم که دیگر زمان کفاف نداد و این کار به قرارداد با مرکز خدمات حوزههای علمیه تبدیل شد که در قالب این قرارداد تیم آموزشی به حوزههای علمیه در شهرستانها میرفتند و آموزش میدادند و آموزش طلاب در شهرستانها به این صورت باب شد.
فکر میکنید چند نفر از طلاب در سازمان آموزش نور، دستکم در دوران مدیریت شما، آموزش دیدهاند؟
آمار آموزش طلاب در آخرین سالها که من بودم، یعنی سال 82، حدود چهار هزار نفر در دوره میرسید؛ یعنی ما چهار هزار نفر را در دوره آموزش دادیم. ممکن بود یک نفر سه دوره ببیند که سه نفر در دوره محسوب میشد؛ دورههایی که میانگین 40 یا 30 ساعت باشد؛ نه دورهای که 7 ساعته باشد. ما چهار هزار نفر از طلاب را آموزش دادیم که تقریباً کلاسها رایگان یا نصف قیمت بود. اساتید، اساتید بسیار خوبی بودند و همه دارای مدارک بالا بودند؛ هم برای خانمها و هم برای آقایان. فکر کنم در دوره خانمها در سال 82 بالای 38 ـ 39 نفر مهندس کامپیوتر داشتیم. این عدد کاملاً عدد چشمگیری است و نکته بارزی در آموزشگاه ما بود که افراد را جذب میکرد. به نظر بنده بسیار توانمند عمل کرده بودیم. البته این تا سال 82 بود که اینجانب مدیر آموزش بودم. خوب آموزش تا الآن هم ادامه دارد و در مقایسه با مجتمع فنی تهران چون یک مرکز آموزش در سطح پایتخت است و بسیار هم نامآور بود، وقتی من مقایسه نمودم و با خود آنها صحبت میکردم، میگفتند که عدد شما نسبت به شرایط قم بسیار عالی است و در مقایسه، تنه به تنه مجتمع فنی تهران میزند. در آن زمان خیلیها این را میگفتند؛ نه اینکه من خودم مدیریت داشتم، بلکه از این نظر این مطالب را میگویم که آموزش یکی از افتخارات مرکز است؛ مثلاً وقتی مسئول سازمان فنی حرفهای به قم آمدند و مجموعه ما و توانمندیها و استانداردهای آموزشی ما را دیدند، به سایر آموزشگاههای قم دستور العمل صادر کردند که وقتی دورههایشان تمام میشود، افراد میتوانند امتحاناتشان را در سازمان نور بدهند که بچهها میآمدند و در سازمان آموزش نور امتحان میدادند؛ امتحانی که باید در فنی حرفهای میدادند. ما مجوز فنی حرفهای را امضا میکردیم و به آنها میدادیم.
یکی دیگر از کارهای ما در آموزش این بود که تلاش کردیم امتحانات را مکانیزه برگزار کنیم. معتقد بودم که معنا ندارد که کار کامپیوتری باشد، ولی دستی امتحان بدهند. از این رو، امتحان مکانیزه را راه انداختیم. کارورزان از فنی و حرفهای میآمدند و پشت دستگاه مینشستند و امتحان میدادند. من به جرأت عرض میکنم که در آن مقطع، هیچ کجا حتی در تهران هم امتحان مکانیزه نمیگرفتند.
به هر حال، در مجموع، آن دوره را بسیار موفق ارزیابی میکنم؛ البته کارها در آموزش بسیار خوب و برنامهریزی شده با مدیریت قابل قبول انجام میشد و از سال 82 به بعد هم جناب آقای احمدینژاد مدیریت سازمان را به عهده گرفتند.
به نظر شما وضعیت انفورماتیک و آشنایی با فناوری اطلاعات در قم چگونه است؟
چون بنده به اقتضای کارم به تهران رفت و آمد زیاد دارم و در جلسات بسیاری شرکت میکنم، در یک آمارگیری شاید سال 79 یا 80 بود که در زمینه رتبهبندی شهرها در زمینه فناوری اطلاعات انجام شد، در آمارها مطرح شد که قم در آن سال در انفورماتیک رتبه اول را نسبت به جمعیت در کشور دارد و رتبه دوم را به لحاظ مقایسه با تهران دارا بود. اگر جمعیت را نگاه کنیم، نسبت به جمعیتی که تهران دارد، تهران رتبه اول را داشت و اگر با عدد آموزشیافتگان و شمار توزیع کامپیوتر به نسبت جمعیت قم مقایسه کنیم، قم در زمینه انفورماتیک رتبه اول را دارا است. اما اینکه چرا قم به عنوان شهر اول برای ایجاد زیرساخت اینترنت هوشمند انتخاب میشود، به جهت این است که تمام زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری، فنی و آمادگی آموزشی و نیز مهندسان آن در این شهر وجود دارند. این محیط این ظرفیت و پذیرش را دارد. ما اگر به حوزه نگاه کنیم، از مدرسینش گرفته تا طلاب که کتاب را زیر عبا میگرفتند و به کلاس میبردند، حالا به جایی رسیدیم که لپ تاپ را میگذارند داخل کیفشان و سر کلاس میبرند. امروز این اتفاقی که دارد میافتد، جز به برکت آموزش و فرهنگسازی نیست. به نظر من اگر آموزش نباشد، هرچه تولید کنید، وقتی شخصی نمیتواند از آن استفاده کند و بلد نیست با کامپیوتر کار کند، اتلاف هزینه است و مفید و اثربخش نخواهد بود.
بنده به جرأت میگویم که هیچ کس کار جدی در زمینه کامپیوتر در قم نمیکند، مگر اینکه یک دورهای در آموزش نور دیده و یا با مرکز ارتباطی داشته است. جالب اینجا است الآن که در تهران هستم، با کارشناسانی که از قم آمدهاند، بسیار مواجه هستم و یا تعدادی از آنها خودشان میگویند که در کلاس شما شرکت کردهایم. بعضیها هم میگویند در قم فلان دوره را در آموزش نور بودیم. البته من خیلی ناخرسندم از اینکه راجع به مجموعهای صحبت میکنم که خودم مدیرش بودهام. ای کاش در موردی صحبت میکردم که خودم مدیرش نبودم. تعریف از خودم نیست، بلکه نقش آموزش را میخواهم یادآور شوم.
ارزیابی شما از بیست سال تلاش مرکز چگونه است؟
اگر بخواهم به مرکز نمره بدهم، اول این سؤال را مطرح میکنم که آیا مرکز همانی است که باید باشد، یا آنکه میتوانست باشد؟ اگر به قسم دوم نگاه کنیم که مرکز چه میتوانست باشد، باید بگویم الآن خیلی عقب است و به لحاظ پتانسیلها و منابع موجود و امکاناتی که داشته، میتوانسته خیلی بهتر از این باشد؛ اما اگر بخواهیم مقایسه کنیم با جاهای دیگر که مشابه این منابع را داشتهاند، قطعاً مرکز برترین خواهد بود. در سطح قم ما هیچ مرکزی را نمیشناسیم که با این سطح از امکانات این خروجی را داده باشد. اگر انصاف بدهیم، به نظرم این موفقیت در مدیریت بسیار خوبی است که اعمال شده؛ هم در دوران آقای طاها هاشمی و هم در دوره آقای شهریاری. خوب البته نواقصی هم بوده که اشکالات همه جا هست؛ اما به هر حال، از مجموع منابع، یعنی نیروی انسانی، منابع مالی، زمان و فرصتها در مرکز بهخوبی استفاده شده است. به نظر من استفاده بهینه مرکز از این امکانات در قم آنقدر که من اطلاع دارم، حرف اول را میزند. به هر صورت، در زندگی نباید گفت که من از همه چیز راضیام؛ باید همیشه گفت من خیلی عقبم. با این دیدگاه مرکز میتوانست باز هم بهتر از این باشد. امیدواریم در سال آینده با رفع اشکالات و نواقص و استفاده بهینه از نظرات عزیزانی که در این حوزهها صاحبنظر و دلسوز هستند، انشاءالله گامهای بهتری برداریم.
راز موفقیت، ماندگاری و پیشرفت مرکز را در چه میدانید؟
عرض شود که توکل و پشتکار جدی، راه رسیدن به اینجا بود. بنده فکر میکنم که با پرداختن به خلاقیتها، داشتن پشتکار و اعتماد به خدا و توکل بر او که در بیشتر بچههای مرکز وجود داشته، مرکز را تا اینجا رسانده است. بنده به عنوان مدیر نسبتاً کارکشته عرض میکنم که میان همکاران در سالهای متوالی دیدم بچههای بسیاری را که وقتی میگفتم بروید کار را شروع کنید، میگفتند وضو نداریم، باید اول وضو بگیرم و بعد مشغول کار شویم. اگر کاری هم درست از کار در نمیآمد، میگفتند چه کسی امروز مقداری در کارها سست عمل کرده که این طور کار قفل شده و چرا درست نمیشود. سپس مجلسی میگرفتند و توسلی میجستند و کار انجام میشد. اینها واقعیتهایی است که وجود داشته و دارد. صرفاً تلاش و داشتن فناوری و علم کار را اینچنین رفعت نمیدهد. اگر توکل به خدای متعال و خلوص نیت نباشد، کار به جایی نمیرسد. هرچه بتوانیم این معنویت را بالا ببریم و بچهها را در این حوزهها تقویت کنیم، انشاءالله توفیق بیشتری خواهیم داشت.