تمییز مشترکات
به عناوینى که بین دو یا چند راوى، مشترک است، در اصطلاح، «عناوین مشترک» گویند و به بحثى که عهدهدار حلّ این مشکل است، «تمییز مشترکات» گفته مىشود؛ مانند: ابان، مشترک بین ابان بن تغلب و ابان بن عثمان.
تمییز عناوین مشترک راویان، از اهمّیّت بسیارى برخوردار است و نقش کاربردى در شناخت راویان و تصحیح اسانید و در نتیجه، احراز صحّت صدور حدیث از معصوم(ع) و عدم آن دارد و عرصههای اثرگذاری آن را مىتوان در تمییز راوى ثقه از غیرثقه و تطبیق و تعیین مصادیق بعضی از مبانی توثیقات عام و ترجیح به اوثقیت در بحث تعارض، یادآورى کرد.
توحید مختلفات
فرآیند برقرارى ارتباط بین عناوین مختلف یک راوی در سلسلههای اسناد و اطّلاعات کتب رجالى به منظور فراهم آوردن زمینه ارتباط بین آنها را توحید مختلفات گویند و لازمه آن، در موارد متعدّدی، تمییز مشترکات از عناوین میباشد و مسئله تمییز مشترکات هم نوعاً مستلزم بحث توحید مختلفات است و این دو بحث، لازم و ملزوم یکدیگرند؛ مثلاً عنوان مشترک «احمدبنمحمد» با 15000 بار تکرار در کتب اربعه و وسائل الشیعة، بر 14 راوی تطبیق شده و متّحدات هر کدام روشن میشود که در همین مثال، تعداد 1710 مورد از آنها، با احمدبنمحمدبنخالد برقی تطبیق میشود (تمییز مشترک) و عنوانهای متّحد او هم عبارتاند از: «أحمدبنمحمد أبیعبدالله البرقی و أحمدبنمحمدبنخالد و أحمدبنأبیعبدالله البرقی و علیبنأحمدبنعبدالله عن أبیه عن جده أحمدبنمحمدبنخالد و أحمدبنمحمد عن خالد و أحمدبنأبیعبدالله البرقی و أحمد البرقی و أحمد و أحمدبنخالد.» این گردآوری عناوین مختلف، یعنی توحید مختلفات.
در عنوانشناسی روات احادیث، دو مسئله تمییز مشترکات و توحید مختلفات، از اوّلین مسائل ضروری سندپژوهی است که در اسناد روایات، بهوفور دیده میشود و از دیرباز موجب مشکلاتى در این عرصه بوده است.
این دو بحث رجالی، در درایةالنور در حقیقت یک سیستم ارتباطات را پیسازی میکنند و بهنوعی سیستم مترادفات تخصّصی در علم رجال میباشد که یک ابردیتای بسیار پُرحجم را مدیریت مینماید.
انواع کلّی عناوین چهاردهگانه معیار
مهمترین و سادهترین مسئله در سیستمهای مترادفات، ارتباط دادن مترادفها به همدیگر است و مهمتر از آن، منع ارتباط عنوانهای بهظاهر مشابه است که عنوان معیار واحد ندارند.
در اینجا عنوانهای راویان با رعایت معیار به هم مرتبط میشوند و بدینوسیله، اوّلین هدف سیستم معیارزنی، یعنی «اینهمانی» تأمین میشود؛ مثلاً «عبداللهبنایوب»، با 120 بار تکرار که 102 عنوان «عبداللهبنایوب» را به هم مرتبط کرده و 18 عنوان، معیار نخورده؛ با اینکه اسمشان «عبداللهبنایوب» بوده است. آری، 29 عنوان «رجل یقال له عبداللهبنأیوب» هم با اینها متّحد تشخیص داده شده است. بنابراین، سیستم مترادفات تحقّق پیدا کرده و حکمش حکم عنوان معیار عادی میباشد و تمام کاربردهای اهداف سیستم معیار در آن پیاده میشود. مهم این است که 18 موردِ معیارنخورده با اینها در هم آمیخته نشود؛ چنانکه بین خود 18 مورد هم هیچ ربطی وجود ندارد.
لازم به تأکید است که همه انواع عناوین معیار، اوّلین هدف سیستم معیارزنی، یعنی «اینهمانی» را دارا هستند؛ مگر خود معیارها و معیار ظاهریها؛ از آنجا که خود معیار، به معنای بدون معیار است، بههیچوجه با عنوانی دیگر با هر کدی ارتباط داده نمیشود؛ مثلاً «صالح حذاء»، 4 مورد در اسناد واقع شده، 3 موردش تصحیف از «صباح» است و ارتباط به «صباح» داده میشود و یک مورد کد خود معیار خورده و این یک مورد نباید ارتباط داده شود؛ حتّی به خود معیارهای دیگر؛ امّا باید عرض کنم که در این نرمافزار و حتّی نسخه قبلی، به دلایلی این موضوع رعایت نشده و این مشکل، دامنه وسیعی در موارد خود معیار دارد.
به بیانی جامعتر، عناوین 14 گانه معیار، دو گروه اساسی واقعی و ظاهری را تشکیل میدهند و اعمال کاربردهای عناوین معیار، فقط در عناوین واقعی انجام میشود؛ امّا عنوان معیارهای ظاهری مثل خود معیارها و معیار ظاهریها و مبهمات، در واقع بدون معیارند و کاربردهای هفتگانه ذیل را نمیتوان در موردشان پیاده کرد:
- تنها ملاک ارتباط عناوین میباشند؛
- تطبیق بسیاری از مبانی توثیق عامّ؛
- تعریف و تعیین طبقه در سامانه اسناد؛
- معرّفی شیخ و شاگرد راویان؛
- نمایش ترکیب و ارتباط روات؛
- اتّصال سند؛
- ارزیابی سند روایت.
از طرفی، برای تعیین ارسال و اتّصال و تطبیق ارزیابی اسناد کتابهای حدیثی، علاوه بر ارزیابی و تقویم راویان، ناچار از سه تقسیمبندی میباشیم:
- تنویعات کاربردی و ماهوی عناوین معیار؛
- کدگذاریها برای تعابیر روایتی؛
- تعریف کدهای عناوین اصلی موجود در شاکله سندها.
در اینجا این توضیح لازم است که عناوین معیار غیرواقعی، مثل مبهمات، ارزیابیشان ضعفالسند است و فرقشان با آنها این است که مبهمات، عنوان از یک راوی نیستند. بنابراین، سند را مرسل میکنند؛ ولی خود معیار و معیار ظاهری، عنوان برای یک راوی ناشناخته هستند. پس، سندشان مرسل نیست؛ امّا در مقام ارزیابی، مهمل قلمداد شده و سندشان ضعیف مهمل خواهد بود؛ مگر اینکه به عنوان ثانوی توثیق شوند و البته عناوین مبهمه هم بهعنوان ثانوی توثیق میشوند.
به بیان دیگر، در تعیین عنوان معیار اوّلاً و بالذات، به دنبال شناخت هویت راوی و سپس، شناخت شخصیت روایتی او از طریق کتب رجالی میباشیم و بعد، از طریق شاگردان و اساتید و آمار درون سند، به بیان شخصیت او میپردازیم.
در بیشتر معیارها، حتّی معیارهای عادی و از جمله معیار ترجیحی و موارد «تعیین معیار برای برخی موارد عنوان اصلی» و غیر آنها، الزاماً این فرآیند تا رسیدن به شخصیت راوی اتّفاق نمیافتد و ما مجبوریم برای رسیدن به اهداف سیستم مترادفات، به صدق اصطلاح «اینهمانی» اکتفاء کنیم و توضیح خواهیم داد که دو گروه از عناوین معیار، یعنی خودمعیارها و معیار ظاهریها، صدق «اینهمانی» ندارند.
عنوانهای معیار چهاردهگانه
انواع 14گانه عنوانهای معیار، در ضمن سه گروه کلّی، به شرح ذیل اعلام میشوند:
الف. عنوانهای واقعی؛ ب. عنوانهای مشتمل بر اختلال؛ ج. عنوانهای ظاهری.
الف. عنوانهای واقعی:
1. عنوان معیار عادی و کامل
این نوع از معیارها، عنوان معیار واقعی هستند که اهداف و کابردهای تعریفشده برای سیستم مترادفات عناوین راویان را بدون هیچ پیرایه و ابهامی به انجام میرسانند و خصوصیت دومشان، این است که نوعاً شناختهشده هستند؛ مانند موارد بسیاری از 4728 مورد معیار عادی اعمالشده در این نسخه که شناختهشدهاند و در کتب رجال ترجمه شدهاند و کاربردهای اعلامشده را دارا میباشند؛ امّا امثال «ابراهیمبنسندی کوفی» که 11 مورد در اسناد بهصورت «ابراهیمبنسندی» واقع شده و یک مورد بهصورت «ابراهیمبنسندی کوفی». معلوم است شناختهشده بودن در این موارد، خیلی دامنه محدودی دارد و مهم، دارا بودن کاربردهای تعریفشده است.
تذکر: به مقوله شناختهشده بودن عنوان معیار در ضمن شرح معیارهای دیگر دوباره میپردازیم و در این نسخه درایةالنور، به جهت محدودیت منابع، تطبیق عناوین معیار عادی و غیر آن، با تسامحهایی همراه است.
2. معیار ترجیحی
اگر دو عنوان با اختلاف اندک، ترادفشان در حکایت از یک راوی مسلّم باشد و وحدتشان احراز شود، بهگونهای که نتوان حکم به تصحیف یکی کرد، با ترجیح یکی، با ملاحظه ملاکهایی مثل کثرت تکرار و زیادت اعتبار منبع نقل و غیر آنها، عنوان معیار با کد خاصّ اعمال میشود؛ مثلاً «هاشمبنمثنی» و «هشامبنمثنی»، دو عنوانی هستند که ممکن است در دو کتاب برای یک راوی ذکر شده باشند. بهلحاظ قرائن موجود در اسناد، یکی از عناوین را انتخاب میکنیم تا در آمار اساتید و شاگردان، این دو عنوان دو نفر تلقّی نشوند.
بنابراین، در کتاب الفقیه (ج2، ص558، ح3138)، «هشامبنمثنی»، معیار «هاشمبنالمثنی الحناط» زده شده است.
در این مورد، فرآیند سیستم مترادفات معیارزنی را در حقّ این دو عنوان پیاده کردیم و به علّت اینکه نمیدانیم این راوی، هاشم یا هشام، کدام صحیح است و کدام تصحیف، کد ترجیحی هم علامتگذاری میشود.
در توضیح فرق بین این نوع از معیارها با معیارهای با کد تصحیف باید گفت که در موارد تحریف، استظهار تصحیف کردهایم؛ ولی در معیار ترجیحی، حکمی به تحریف نکردهایم؛ چه آنکه ممکن است شخصی تعدّد اسم داشته باشد. این مورد، متفاوت است با جایی که یک راوی اسمهای متعدّد دارد و عنوان معیار عادی زده شده است؛ مثلاً «حسنبنعلی خزاز» و «حسنبنعلیبنبنت الیاس» و «وشاء»، خارجاً یک نفر هستند که برای او عنوان کاملی انتخاب میشود (حسنبنعلی وشاء)؛ یعنی ما میدانیم تمامی سه تعبیر در مورد این شخص، صحیح است؛ برخلاف «هاشم» و «هشام» که نمیدانیم کدام صحیح است و فقط یکی را با ملاکهایی از جمله کثرت تکرار در اسناد و کتب رجالی، ترجیح میدهیم. حاصل مطلب، این است که در عناوین ترجیحی، احتمال تصحیف داده میشود.
3. معیار عادی برای برخی موارد عنوان اصلی
از مثالهای این نوع از عناوین معیار، عبداللهبنایوب است که 102 عنوان عبداللهبنایوب را به هم مرتبط نموده و 18 عنوان از اینها، معیار نخورده؛ با اینکه اسمشان، عبداللهبنایوب بوده است. آری، 29 عنوان «رجل یقال له عبداللهبنأیوب» هم با اینها متّحد تشخیص داده شده است. بنابراین، سیستم مترادفات تحقّق پیدا کرده و حکمش حکم عنوان معیار عادی و واقعی میباشد و تمام کاربردهای اهداف سیستم معیار، در آن پیاده میشود. مهم این است که 18 موردِ معیار نخورده با اینها درهم آمیخته نشود.
شایان توجّه است، با اینکه اعمال معیار در این نوع عناوین، بهظاهر خودمعیار است، ولی با آنچه بعد از این میآید، تفاوت اساسی دارد که آن در واقع، بدون معیار است و این، معیار واقعی میباشد.
4. معیار تردیدی، عنوان مشترک
در روند انتخاب عنوان معیار، این نوع را به موارد مصداقشناسی غیرقطعی تعریف کردهاند. عنوان مشترک بین ثقه و غیرثقه، موجب غیرمعتبرشدن سند میشود و در مقام ارزیابی، اگر در یک سند عنوان مشترکی واقع شد، در صورتی صحیح تعریف میشود که هر دو طرف اشتراک، ثقه بوده باشند.
از آنجا که شاکله عنوان معیار، صورتِ احتمالی و تردیدی به خود گرفته، اثر خاصّ خویش را در احصاء شاگردان و مشایخ هم به جا خواهد گذاشت و همه اطراف اشتراک، در ارائه قابلیتهای شاگردان و مشایخ و طبقه روات و ارتباط و ترکیب، بهصورت احتمال و تردید دخالت داده میشوند.
اینگونه عناوین، برای معصومین(ع) هم دیده میشود و البته تأثیرات ارزیابی در آنها منتفی است؛ چون تردید بین ثقه و غیرثقه نیست و فقط در احصاء شاگردان و مشایخ، اثرگذار خواهند بود.
5. معیار عنوان اصلی تردیدی
تأثیر تردید در همه مباحث و استنتاجات اسناد مشتمل بر آن، از مفهوم لغوی تردید پیداست. در خصوص اسناد مشتمل بر عطف با «أو» و حیلوله تردیدی و موارد اسناد طُرُقدار، تبعیت نتیجه از اخس اطراف تردید، امری مسلّم تلقی میشود.(2) در مثال: «عدة من أصحابنا عن أحمدبنمحمدبنخالد عن ابنمحبوب عن معاویةبنوهب أو معاویةبنعمار عن أبیعبدالله(ع)» (کافی، ج2، ص210، ح7)، تأثیر «أو» در ارزیابی و شمارش شیخ و شاگرد و حتّی در ارزیابی اتّصال سند، اگر بهصورت «او عمن رواه» بوده باشد، امری واضح میباشد؛ البته با همه سختیهایی که تحلیل و طراحی و اجراء نرمافزاریاش دارد.
در هر صورت، شرح موارد آن، در عطف تردیدی از انواع اسناد ویژه گذشت و صدق احکام عنوان معیار واقعی، در بحث قبل توضیح داده شد و به همین مقدار، کفایت میکنیم.
ب. عنوانهای مشتمل بر اختلال:
شناخت موارد تحریف و عنوان صحیح، از نیازهای پژوهش است. اشتباه در نوشتن یا خواندن عنوان راوی، باعث تبدیل یک عنوان به عنوان دیگری میشود. اینگونه تحریفها، پُرتکرار و از گلوگاههای مباحث رجالی است و بحث بسیار گستردهای را میطلبد. اسباب و بسترهای دستیابی به تحریفات، فراوان است؛ از جمله بحث «اختلاف الکتب» و «اختلاف النسخ» در «معجم رجال الحدیث»، و مباحث نسبتاً مستوفی در کتاب «الاخبار الدخیلة» و «قاموس الرجال» و غیر آنها، انجام شده است.
در پژوهش پیش رو، اختلال در تعابیر روایتی و عناوین راویان هم نمودهایی دارد که در این مجال، شرح داده میشوند و در اینجا، به معیارهایی که وقوع اختلال در عنوان را گزارش میکند، اشاره میشود. این اختلالها در عناوین معیار، به حسب استقرا، به هفت صورت ظهور داشته است؛ با این توضیح که همه این موارد از عناوین، مانند عنوان واقعی احکام، عنوان معیار را پذیرا هستند. در بحث بعد، به تعریف اختلالهای عنوانی مزبور میپردازیم.
6. تردید نسبی
تردید نسبی در تمییز عنوان، نوعی اختلال ناشی از خطای مصنّف در تطبیق عنوان در سند است. مؤلّف بر اساس تشخیص خود از راوی مشترک، طریق متناسب را به ابتداء سند بهکار گرفته و در نتیجه، شاگرد آن راوی مشترک، با تمییز مؤلّف سازگاری دارد و شیخش با خلاف تشخیص مؤلف متناسب است؛ چون مراد از آن عنوان مشترک، غیر تشخیص مصنف است؛ مثلاً در موارد: «محمدبنحسن الصفار» عن «علیبنحسان» عن «عبدالرحمنبنکثیر» (وسائل، ج1، ص402، ح1046)، همیشه محمدبنحسن صفار، از علیبنحسان واسطی که ثقه است، نقل میکند. از طرف دیگر، علیبنحسان هاشمی، روایت نمیکند؛ مگر از عمویش، عبدالرحمنبنکثیر. حال اگر به سندی برخورد کردیم به این شکل: «محمدبنحسن الصفار عن علیبنحسان عن عبدالرحمنبنکثیر»، در اینجا به اعتبار محمدبنحسن صفار، باید علیبنحسان واسطی باشد و به اعتبار نقل از عبدالرحمنبنکثیر، حتماً علیبنحسان هاشمی است. در اینجا مشترک بودن علیبنحسان، علّت اشتباه شده و مؤلّف با تخیّل علیبنحسان واسطی، محمدبنحسن صفار را در طریق آن قرار داده است؛ درحالیکه به قرینه استاد، مراد از او هاشمی میباشد.
در این موارد، معیار علیبنحسان به این صورت با رعایت ترتیب اعمال میشود: (علیبنالحسان الواسطی)! (علیبنالحسان الهاشمی). در ترتیب هم ملاحظه شده که واسطی، بهلحاظ صفار باید باشد و هاشمی، به اعتبار عبدالرحمن که بعد از اوست.
کاربرد این نوع انتخاب عنوان معیار
شاگرد با معیار اوّل، و شیخ با معیار دوم، همخوانی دارد و اتّصال سند با توجّه به شناخته شدن عنوان و تعریف رابطههای روایتی، بدون اشکال و معلوم است. تعیین طبقه هم با ملاحظه شیخ و شاگرد باید تعریف شود و ارزیابی سند هم به تبع صحّت اتّصال، از ناحیه خلل وارده مشکلدار نخواهد بود.
ویژگی عنوان معیار تردیدی نسبی، این است که معیار اوّلی نظر مصنّف کتاب، و معیار دومی نظر درایةالنور است.
این موضوع را در ضمن مثالی دیگر، بیشتر توضیح میدهیم؛ گاهی سراغ کتاب شخصی مثل «علیبنحسنبنفضال» میرویم. طریق مرحوم کلینی به این کتاب، «احمدبنمحمد عاصمی» است که مرحوم کلینی این طریق را در سند خود ذکر میکند. حال اگر مرحوم صدوق این روایت را از کافی بگیرد، ولی «احمدبنمحمد» را که در کافی مراد از او عاصمی است، «احمدبنمحمدبنعیسی» تلقّی کند و شیخ صدوق طریق خود به «احمدبنمحمدبنعیسی» را در سند ذکر نماید، وقتی به طریق شیخ صدوق تا «احمدبنمحمد» نگاه میکنیم، میفهمیم وی «احمدبنمحمد اشعری» است؛ ولی به قرینه مرویعنه، یعنی «علیبنحسنبنفضال»، مراد احمدبنمحمد عاصمی است.
در اینجا، درایةالنور راهی ندارد، جز اینکه به صورت تفکیکی هر دو شخص را معرّفی مینماید. پس، گاهی مقابل یک عنوان اصلی، ما دو عنوان معیار اختیار کردهایم. اعمال دو عنوان معیار برای یک عنوان اصلی در اینجا، به لحاظ دو نگرش و دو برداشت است و تردید هم ناشی از دو برداشت.
در حقیقت، این عنوان اصلی نیز عنوان محرّف قابل تشخیص است و میتوانست در همان گروه محرّف داخل شود و استدلالی که باعث شد اینگونه عمل شود، آن بود که محرّف دانستن این عنوان اصلی، باعث میشود در آمار تعداد روایات شاگرد از استاد، اعداد ناصحیح ارائه شود؛ چون اگر گفتیم مراد از «احمدبنمحمد» در اینجا عاصمی است، آنگاه «سعدبنعبدالله» که در طریق صدوق به «احمدبنمحمد» آمده، اینگونه میشود که «سعدبنعبدالله» مثلاً از عاصمی نقل حدیث میکند که صحیح نیست و همین طور، نسبت به جانب مروی.
7. تحریف به تصحیف در عنوان
تصحیف عنوانهای متشابه، مثل یزید و برید و زید، در استنساخها فراوان است؛ مثلاً در کتاب الفقیه (ج1، ص112، ح232)، عنوان «یحییبنسعید الأهوازی» محرّف است و صحیح آن، «الحسینبنسعید الأهوازی» میباشد.
8. تحریف به ادغام (تصحیف عن به بن)
تبدیل دو عنوان به یک عنوان از ناحیه تصحیف «عن» به «بن» را «تحریف به ادغام» نام نهادیم و جهت روشن شدن بحث، به بعضی از عوامل این نوع تحریف و تحلیل روانی آن اشاره میکنیم:
ـ پرش چشم از لفظی به لفظ دیگر:
«محمدبنإسماعیل» عن «أبیإسماعیل السراج»: یکی از عوامل تحریف این بوده که چشم ناسخ، از لفظ اوّل به دومی پرش میکند و «محمدبنإسماعیل السراج»، نتیجه تحریف میشود.
یا در «أحمدبنمحمد» عن «محمدبنخالد»، نتیجه تحریف میشود: «أحمدبنمحمدبنخالد».
در اسناد کافی در چند مورد مواجه میشویم با این سند: «محمدبنیحیی» عن «أحمدبنمحمد خالد». دقیقاً یک راوی با نام «احمدبنمحمدبنخالد» داریم که از نظر طبقه نیز با یک واسطه، مرحوم کلینی از او نقل حدیث میکند و در واقع، «أحمدبنمحمد» عن «محمدبنخالد» میباشد.
الفقیه، ج4، ص225، ح5532: «صفوانبنیحیی الأزرق» (صفوانبنیحیی البجلی) & (یحییبنعبدالرحمن الأزرق).
الفقیه، ج4، ص172، ح 5396: «یحییبنسعیدبنالمسیب» (یحییبنسعیدبنقیس الأزدی) & (سعیدبنالمسیب).
ـ عاملی دیگر در تحریف به ادغام:
غالب عناوین راویان درون اسناد، دو جزئی هستند؛ مثل: «احمدبنمحمد» یا «حسینبنسعید». دو جزئی بودن عناوین، عادتی برای ناسخها ایجاد کرده است. ازاینرو، اگر در سند «محمد» عن «أحمد» داشتیم، ناسخ بهحسب عادت ذهنیاش، مایل است این عنوان «محمدبناحمد» باشد.
گاهی در سند اوّل آمده است: «محمدبنیحیی» عن «أحمدبنمحمدبنعیسی» و در سند دوم که تعلیق وصفی دارد، آمده است: «محمد» عن «أحمد»، و ناسخ بهاشتباه آن را «محمدبناحمد» مینویسد.
9. تحریف به تفکیک (تصحیف «بن» به «عن»)
بر عکس موارد تحریف شماره قبل، مواردی از تحریفات به جهت تصحیف «بن» به «عن»، یک عنوان به دو عنوان یا بیشتر تفکیک شده است؛ مثلاً:
کافی، ج5، ص516، ح4: «إسرائیل» عن «یونس» آمده است و صحیح آن، «اسرائیلبنیونس» است.
در اینگونه تحریفات، در مقابل هر دو عنوان، عنوان معیار آورده میشود و در مقابل عنوان معیار دومی، کد خاصّ گذاشته میشود؛ إسرائیل (إسرائیلبنیونسبنأبیإسحاق السبیعی) عن یونس (إسرائیلبنیونسبنأبیإسحاق السبیعی).
این نوع تحریف، گویای تکرار عنوان معیار است و فایده این معیار زدن، آن است که یونس در این سند، نه شیخ برای اسرائیل گرفته میشود و نه شاگرد برای راوی بعدی.(3)
10. تحریف به زیادت
مراد از این نوع تحریفات، تشخیص زاید بودن یک عنوان در سلسله و بافت سند است و این تشخیص، آثار جدّی خود را در احتساب طبقه و معرّفی شاگردان و مشایخ و سایر مباحث ایفا خواهد کرد؛ مثلاً در اسنادی با این ترکیب در کافی: «علیبنإبراهیم عن محمدبنعیسی عن یونسبنعبدالرحمن». در این موارد، «علیبنابراهیم» به واسطه پدرش از محمدبنعیسی روایت نمیکند؛ بلکه روایتش مستقیم است؛ ولی به دلیل حضور فراوان «أبیه» در اسناد «علیبنابراهیم»، مواردی دیده میشود که ناسخین «عن أبیه» را اضافه کردهاند؛ مثلاً:
الکافی،ج3، ص135، ح1: علیبنإبراهیم عن أبیه عن محمدبنعیسى عن یونس.
الکافی، ج3، ص136، ح2: عنه عن یونس عن الهیثم.
توضیح: «الضمیر یرجع إلى محمدبنعیسى و الظاهر زیادة «أبیه» فی حدیث 1 و ما ورد نظیر ذلک فی جملة من الموارد من غلط النسخة کما نبّه علیه فی معجم رجال الحدیث، 17: 97.»
11. تحریف به سقط
موارد سقط در سند، بسیار است و مفهوم آن، با مقابله موارد تحریف به زیادت، امری روشن است؛ ولی بیان مصادیق آن، برخلاف قرینش، بسی سخت و آزاردهنده؛ به جهت اینکه عنوان زاید، امری وجودی است و در سلسله سند پیداست و با ملاحظه اسناد مشابه، حکم به زیادتش میشود؛ امّا در حکم به سقط، چیزی وجود ندارد و پژوهشگر حکم به وجود قبل از سقط میکند که باید تحلیل وجود کند و سپس، بیان کیفیت و چرایی سقط؛ ولی آنچه مسئله را آسان میکند (... ویسهل الخطب)، تعلیل به اسناد مشابه است که در تحریف به زیات هم عین همین است.
در دو مثال ذیل، ملاحظه میکنید که ادّعاء و استظهار سقط، مخصوصاً در دیتاها، بر تعابیر واسطه در سند بار شده است:
ـ مثال 1: کافی، ج2، ص50، ح9: «عن ابنأبیعمیر، عن الحسینبنبشیر (بشر خ. ل)، عن [محمد] ابنمضارب، عن أبیعبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: لا تقطعوا الثمار. توضیح: فی الحدیث 9، خلل ظاهر؛ إذ إرسال السند إلى ابنأبیعمیر غیر معهود، و کون السند معلّقاً بعید؛ إذ لم یرد اسم ابنأبیعمیر فی الأسناد السابقة القریبة. نعم، ورد فی الحدیث 1، من الباب: علیبنإبراهیم، عن أبیه، عن ابنأبیعمیر...، و التعلیق علیه بعید... .»
ـ مثال 2: کافی، ج۱، ص۵۳۱، ح۸: «محمدبنیعقوب الکلینی محمدبنیحیى عن محمدبنالحسین عن إبراهیمبنأبییحیى المدینی عن أبیهارون العبدی عن أبیسعید الخدری.
کذا نقله الطوسی عن المصنّف فی الغیبة: 113/152 و هو الظاهر. نعم طبقة «محمدبنالحسین» آبیة عن الروایة عن «إبراهیمبنأبییحیى» (و هو إبراهیمبنمحمدبنیحیى المدنی المتوفى سنة 184 ـ على ما قیل ـ) مباشرة و الظاهر وقوع السقط فی السند و قد روى محمدبنالحسین عن محمدبنأسلم عن ابراهیم بن[أبی] یحیى المدنی فى البصائر: 18/52، لاحظ حدیث الکتاب فى الغیبة للنعمانی: 29/97، کمال الدین: 5/297،3/294.»
12. تصحیف «واو» به «بن»
این نوع از تحریفات، در واقع، مصداق دیگری از نوع تحریف به ادغام دو عنوان در یک عنوان میباشند و شرحش گذشت. ازآنجاکه هرکدام تحلیل و طراحی ویژه میطلبند و خواصّ ویژهای دارند، جداگانه در نظر گرفته شدند.
مثال: الاستبصار، ج۱،، ص۶۴، ح۱۸۹+۱: «محمدبنالحسنبنعلی الطوسی أخبرنی الشیخ(رحمه الله) عن أحمدبنمحمد عن أبیه عن الحسینبنالحسنبنأبان عن الحسینبنسعید عن فضالة عن حمادبنعثمان عن سالمبنغالببنهذیل، قال: سألت أباجعفر(ع)... فقال.»
و صواب چنین است: سالم و غالببنهذیل.
ج. عنوانهای ظاهری:
13. خودمعیار (بدون معیار)
این عناوین، در واقع، بدون معیار هستند و اعمالشان برای اهداف غیرواقعی میباشد و طبعاً هیچ عنوانی را به عنوان دیگر مرتبط نمیکنند و هیچیک از کاربردهای معیار را ندارند و ارزیابیشان هم ضعیف مهمل است. حتّی در اعمال توثیقات عامّ، مثل عناوین مبهم، توثیق عامّ بهصورت موردی در حقّشان جاری میشود.
تذکر: نسخه دو درایةالنور، به دلایلی، در گزارش این مباحث خطا دارند که إن شاء الله در نسخه بعد اصلاح میشود؛ مثل محمدبنعلی با 72 تکرار خودمعیار، و 1047 تکرار عنوان معیاردار که در نمایش خروجی مرتبط با ثمانیه و کتب تحقیقی هم برای هر دو نمایش داده شده است و این، خطاست؛ چون خود معیار و بدون معیار، معنایش این است که به هیچ کجا ارتباط ندارد و در سیستم مترادفات، اثرگذار نیست.
14. معیار ظاهری
در مواردی مثل «إبراهیمبنعبدالرحمن عن أبیه»، به جای اینکه عنوان «أبیه» را به «أب إبراهیمبنعبدالرحمن» گویا کنیم، آن را به این صورت آوردهایم: «عبدالرحمن والد إبراهیم». حُسن این کار، آن است که در فهرست جامع این عنوان در ردیف «عبدالرحمن»ها قرار میگیرد که اوّلین قدم برای توحید مختلفات و تمییز مشترکات است و در جای خود توضیح داده شد.
بنابراین، این نوع معیار هم، غیرواقعی و شناخته نشده است و در یک کلام، بدون معیار تعریف میشود. معیار غیرواقعی، کاربردهای معیار را ندارد و اعمال توثیقات عامّ هم موردی است.
مثال دیگر (کافی، ج1، ص511، ح18): «رجل من أهل مصر یقال له سیفبناللیث» که بهصورت «سیفبناللیث رجل من أهل مصر»، اعمال معیار ظاهری شده است.
«سیفبناللیث»، در کتب رجالی ذکر نشده و هیچ مشخّصه دیگری هم برای او یافت نشده است. این شخص، دارای معیار است؛ ولی چون واقعاً معیار نبوده و فقط برای سامان دادن فهرست، اینگونه عمل شده، پس در فهرست بهصورت ناشناس میآید. تفاوت اینجا با موارد ناشناس دیگر، این است که در اینجا عبارتی داریم (رجل من أهل مصر یقال له سیفبناللیث) که جزئی از آن، «سیفبناللیث» است و این جزء خارج شده و به صورت عنوان مشخّص شده است؛ ولی اگر فقط «سیفبناللیث» در سند بود، بهخودیخود رها میشد تا ناشناس تلقّی شود. دومی، خودمعیار و اوّلی، معیار ظاهری قلمداد شده است.
نتیجه
بیان کردیم که نتیجه تمییز مشترکات و توحید مختلفات، در قالب عناوین معیار نمایان میشود. پس، عنوان معیار، نزدیکترین عنوان به نام کامل راویان حدیث میباشد و ارزیابی اتّصال و اعتبارسنجی اسناد هم، با محوریت عنوان معیار طراحی و برنامهنویسی میشوند. نیز شاخصه اعتبارسنجی راویان، از قبیل استنادات و استظهارات جرح و تعدیل و توثیقات عام، بر عناوین معیار حمل میشود. محوریت عنوان معیار، به عنوان جامع عناوین در بخش شاگردان و مشایخ راویان نیز خروجی کاملتری را در پی خواهد داشت.
لازم به یادآوری است که بررسی، تحقیق، هماهنگی، تعیین و گسترش عنوان معیار و اعمال و تأثیرگذاری آن در بخشهای مختلف بحثهای رجالی، فعّالیّتی انسانی ـ ماشینی است که بدون بهرهوری از قابلیّتهای هوش مصنوعی و ابزارهای بهروز این فنّ، امکانپذیر نبوده است و إن شاء الله، با پیشرفت و استفاده بیشتر از این دستاوردها، شاهد نتایج حیرتانگیز و تعیینکننده فراوانی در آینده خواهیم بود.
پینوشتها: