◊ تعریفی که ما از فضای مجازی داریم، قدری با بقیه تعاریف تفاوت دارد. بنده وقتی مشغول نگارش کتابم بودم و می خواستم تعریفی ارائه بدهم، دیدم تعاریف دیگر، آن قدر ناقص است که آنها را نقل نکردم و نوشتم به دلیل اختلاف زیاد بین تعاریف از فضای مجازی، از نقل آنها صرف نظر می کنم و آنها را قبول هم ندارم. تعریفی که ارائه کردیم، این بود که کلمه فضا را به کار نبردیم؛ گفتیم محیطی است که در آن برقراری ارتباطات و رؤیت ارتباطات در ساختار و قالب هایی به عنوان خدمات به انسان ها طراحی و کنترل می شود و در به کارگیری یکایک این کلمات، تعمّد و دلیل داشتم. اینکه در تعریف فضای مجازی گفتیم «محیط»، به این دلیل است که فضا، یک جای لایتناهی است؛ امّا محیط، محدودیت دارد. همه می گویند: فضای مجازی، نامحدود است؛ امّا بنده معتقدم این فضا محدودیّت دارد و لااقل حاکمان و آنهایی که این محیط را تولید کرده و آن را کنترل می کنند، از حدود و ثغور آن مطّلع اند.
اکنون بحث تفاوت محیط و فضا را داریم. در این محیط، ارتباطات و اطّلاعات را چه بخواهیم رؤیت کنیم و چه بخواهیم آنها را منتقل نماییم، این اتّفاق به صورت غیرقابل لمس خواهد افتاد؛ در حالی که در فضای فیزیکی، این کار قابل لمس است؛ ولی در این محیط، هیچ چیزی قابل لمس نیست؛ امّا بخشی از یک محیطِ قابل لمس را اشغال کرده است. دنیایی از اطّلاعات در گوشی همراه بنده وجود دارد که این گوشی، قابل لمس است؛ امّا این اطّلاعات، تنها بخشی از این حافظه گوشی همراه را اشغال نموده است. پس، فضای مجازی محیطی قابل لمس است که برای خود ما غیرقابل لمس است. چرا این را می گویم؟ چون فضای مجازی، برگردان عبارت «Virtual Space» است که در غرب در مقابل «actual space» است. «اسپیس» به معنای فضا، و «اکچوال» به مفهوم فضای فیزیکی قابل لمس، و «ویرچوال» یعنی غیرقابل لمس. به ما گفتند: این فضا، مجازی و دروغی است و خیلی نگران آن نباشید؛ امّا حالا که تبعات آن را می بینیم، متوجّه شده ایم که این گونه نیست و به قول حضرت آیت الله جوادی آملی که فرموده: «مگر سیم، حقیقت است که بی سیم مجاز باشد»، متأسفانه، اصل ترجمه غلط بوده است؛ مانند ترجمه عینک های سه بعدی که برگردان آن از انگلیسی می شود: واقعیت غیرقابل لمس؛ یک واقعیتی است که شما نمی توانید آن را لمس کنید؛ در حالی که این یک واقعیت، دروغین نیست. این محیط، در ساختار و قالب هایی به عنوان خدمات ارائه می شود.
باید متوجّه این نکته بود که بسیاری از مسائل فضای مجازی، خدمات نیست و به اسم خدمات به انسان ها ارائه می شود. ما فکر می کنیم این خدماتی است که به ما ارائه میشود؛ در حالی که غیر از این است و اینها، هم طراحی شده و هم کنترل می شود. بسیاری از افراد گمان می کنند که فضای مجازی، بدون طراحی یا بدون کنترل است؛ حال آنکه این چنین نیست.
این، تعریف ما از فضای مجازی است و بنا بر این تعریف، هم سخت افزار و هم نرم افزارِ ما را فرا میگیرد؛ یعنی هم محیط سخت در حوزه فضای مجازی، برای من مهم است هم نرم افزارهای آن و هم اطّلاعاتی که در حال تبادل است. بنابراین، وقتی بنده یوتیوب را نقد میکنم، یک وقت حیثیت ساختاری یوتیوب را نقد می کنم و یک وقت مدیریت آن را نقد می کنم و یک وقت هم به سراغ محتوای موجود در یوتیوب میروم که این محتوا میتواند فیلم، انیمیشن یا غیر آن باشد که من به نقد آن میپردازم و البته این فیلم با فیلمی که در سینما پخش می شود، تفاوت دارد؛ زیرا فیلمی که در سینما پخش میشود، الزامات خودش را دارد و این گوشی هم الزامات خود را دارد. حرف بنده راجع به ابزاری است که همه مسائل را در خودش قرار داده؛ اما حیثیّت سینمایی یا تلویزیونی ندارد؛ مانند عینک واقعیت مجازی، لب تاپ، تبلت و یا کامپیوتری که صرفاً پردازش های مالی انجام میدهد؛ حتی بنده سی پی یو، مادربرد یا هارد را جزو فضای مجازی می دانم؛ یعنی هر چیزی که در حوزه سخت افزاری، نرم افزاری یا محتوایی کار تبادل اطلاعات را انجام می دهد؛ امّا این اطلاعات برای ما قبال رؤیت و غیرقابل لمس است.
بنابراین، تعریف بنده از فضای مجازی، قدری با بقیه تعاریف تفاوت دارد و در مورد همه حیطه های فضای مجازی این طور است؛ مثلاً در مورد شبکه های اجتماعی که ما آن را «شبکه ارتباطی» می دانیم و نه شبکه اجتماعی نیز این گونه است؛ چون این شبکه در تمام جهان حیثیّت اجتماعی انسانها را در دنیای فیزیکی خدشه دار کرده و ارتباط انسان ها با یکدیگر بسیار ضعیف شده است و تعامل و گفتوگو و روابط خانوادگی انسان ها با یکدیگر بسیار کمتر شده است. برخی از این برنامه های پیام رسان، مانند: تلگرام، وایبر و واتس آپ رسماً اوپراتور هستند و برای شما پیام صوتی و تصویری برقرار می کنند که لازمه آنها، داشتن شماره تلفن طرف مقابل است؛ امّا در شبکه های اجتماعی، شما تنها به اکانت طرف مقابل نیاز دارید و یا اگر دوست او را پیدا کنید، می توانید به خود او هم برسید؛ مانند فیس بوک، تانگو، توئیتر و دیگر برنامههای مشابه.
» نگرش مقام معظّم رهبری به فضای مجازی و مدیریت آن چیست؟
◊ با تعریفی که ارائه کردیم، قاعدتاً اگر کسی دقت کند، هر بُعدی که در زندگی فیزیکی و عادی داریم، همان بُعد را در فضای مجازی هم خواهیم داشت؛ به علاوه، مسائلی در فضای مجازی موجود است که ما در دنیای فیزیکی خودمان آنها را نداریم؛ البته مسائل معنوی را جدا می کنیم و فقط راجع به زندگی مادّی صحبت میکنیم؛ یعنی از حیث ارتباطی، فضای مجازی، حتی چیزی بیشتر از زندگی فیزیک ما داراست. بنابراین، سیاست و اقتصاد و فرهنگ و امنیّت یا حتی حوزه سلامت و اعتقادات و اخلاق مردم، با این فضا عجین شده است و وسایل ارتباطی مانند لپتاپ ها و گوشی های همراه وارد زندگی مردم شده است و کمتر موضوعی را به این اهمیت می توان پیدا کرد؛ مثلاً وقتی در فضای مجازی چیزی ایجاد میکنید، دیگر نمیتوان حوزه فردی افراد را دید. لاجرم باید آن را در حوزه اجتماعی ببینید؛ در حالی که ما در احکام، هزاران حکم فردی داریم. یک مسئله اجتماعی، ممکن است در زندگی شخصی من باشد؛ برای مثال، کسی که در منزل خود شراب می خورد، برای او گناه نوشته میشود؛ امّا در فضای مجازی، هر حرکتی که انجام بدهید، بُعد اجتماعی دارد و یک حیثیت جدا از جامعه نیست که بگوییم کسی به این مسئله دسترسی ندارد. اینجا، یک حیثیّتی است که تمام مدیران به آن ارتباط دارند و در منظر دید آنهاست و تصمیمی که شما می گیرید، در تصمیم گیری آنها منظور میشود.
وقتی موضوعی تا این حد مهم شد و در کشور ما مورد غفلت قرار گرفت، به یقین رهبر آگاه آن جامعه باید به میدان بیاید و بگوید فکری به حال آن بکنید. حضرت آقا وارد میدان شدند و در تبیین اهمّیّت فضای مجازی فرمودند: اهمّیّت فضای مجازی، کمتر از انقلاب اسلامی نیست؛ هم از جهت فرصت ها و هم از جهت تهدید ها. قطعاً این فرمایش، درست است و یا فرمودند: اگر کثرت اشتغال بنده در مسائل رهبری نبود، قاعدتاً خودم مدیریت فضای مجازی را به عهده می گرفتم.
متأسفانه، پیام حضرت آقا نه توسط نخبگان و نه توسط مسئولان، خوب دریافت نشد و اهمیّت آن روشن نشد. علّت هم این است که ابعاد این فضا برای قریب به اتفاق افراد جامعه ناشناخته است و حوزه تأثیرگذاری و کارآیی و کارکردهای آن ناشناخته و مبهم است. بنابراین، صحبت های حضرت آقا را متوجّه نمیشوند.
بنابراین، شخصی مثلاً می گوید: چرا حضرت آقا گفتند فضای مجازی کمتر از انقلاب اسلامی اهمیت ندارد، اما راجع به حوزه چنین صحبتی نکردند؟ در حالی که این حوزه بود که انقلاب کرد و یا چرا دانشگاه را نفرمود؟ و یا موضوع محیط زیست را نفرمود؟ خب، این شخص متوجّه نشده هر بُعدی از زندگی شخص، در فضای مجازی نمونه ای دارد که حتی وسیع تر هم هست. نظر شخصی بنده، این است که اوّلاً: در حوزه حکمرانی و حکومت بر فضای مجازی در دوران غیبت، عقلاً و شرعاً جز ولی فقیه احدی شایستگی مدیریت ندارد؛ مگر اینکه ولی فقیه این امر را تنفیذ کنند؛ مانند بحث قضا که ولی فقیه آن را به رئیس دستگاه قضا تنفیذ می کند و او هم آن را به اشخاص دیگری تنفیذ می نماید که شما، هر چند مجتهد نیستید، قضاوت کنید. امروزه، فضای مجازی وارد فضای منازل ما شده است. این مسئله، ضرورت و اهمّیّت مدیریّت فضای مجازی را میرساند. در باره فضای مجازی، مسائل شرعی زیادی وجود دارد؛ مثلاً دوربین گوشی همراه می تواند لحظه به لحظه از ما فیلم و عکس بگیرد. با توجه به اینکه سازنده این گوشی همراه، یک غیرمسلمان و بعضاً یهودی هستند، آیا یک خانم غیرمسلمان حق دارد بدون حجاب در برابر دوربین این گوشی حاضر بشود؟ یا مسائلی مانند اینکه یک زن غیرمسلمان حق ندارد نزد یک زن کافر کشف حجاب کند و از این جهت، مسئله داغ تر و مهم تر می شود.
یک قاعده فقهی داریم که شما اجناس را داخل کوچه می گذارید و دزد آنها را می برد. اینجا می گویند: هیچ کس جز خود شما ضامن نیست؛ چرا آنها را داخل کوچه گذاشتید؟ حالا ما اطلاعاتمان را جایی می گذاریم که خودش گفته من آنها را در اختیار می گیرم و در اختیار کس دیگری قرار می دهم. در اینجا کس دیگری، جز شما ضامن نیست. شما گوشی همراه که می خرید، نمی توانید بگویید اطلاعات آن را نخواندم. برخی از مسائل هم جدید است؛ مانند عینک های واقعیت مجازی یا واقعیت افزوده و یا بحث داده کاوی (Data Mining) که قبلاً مطرح نبوده است. این ها احکام و قواعد خودش را لازم دارد. چه کسی حکم شرعی برای ما می دهد و چه کسی باید این فضا را به صورت دینی مدیریت کند؟
بدیهی است که باید یک فرد دین شناس مدیریت این فضا را به عهده بگیرد که بتواند حکومت دینی در فضای مجازی را برقرار نماید. حالا این شخص را باید انتخاب کنیم و این، یک قاعده عقلی است که آیا جمعی از دین شناسان حکومت کنند یا یک نفر باشد و اگر قرار است که یک نفر باشد، آن شخص چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ به نظر بنده، در دوران غیبت، شخصی غیر از ولیّ فقیه شایستگی عقلی و شرعی حکومت بر فضای مجازی را ندارد؛ همان گونه که برای اداره جمهوری اسلامی ایران از نظر شرعی و عقلی و قانونی، احدی جز ولی فقیه حقّ حکمرانی ندارد.
» به نظر شما در فضای مجازی چه مباحثی محل دغدغه است؟
◊ یک موضوع، این است که ما ابعاد این فضا را بشناسیم. ابعاد این فضا برای عموم مردم کاملاً ناشناخته است؛ حتی برای مسئولان هم ناشناخته است. بازی را از اینترنت و شبکه های اجتماعی جدا کرده اند؛ در حالی که این دو مسئله، در حقیقت، یک مسئله است. کودک با تبلت یا گوشی همراه یا وسایل این چنینی بازی می کند. همچنین، بازی های برخط که در اینترنت موجود است، از سایت تهیه می شود؛ هر چند خود بازی ها را با رایانه می سازند؛ امّا اجرای بازی، کاملاً در فضای مجازی است.
پس، گام اوّل این است که ماهیّت این فضا را بشناسیم و بعد باید ابعاد و مصادیق فضای مجازی شناخته بشود. وقتی بخواهیم ماهیّت را بشناسیم، یک انسان شناسی و یک خداشناسی و در حقیقت، یک هستی شناسی لازم دارد. آنگاه ببینیم فضایی که ماهیت آن را شناخته ایم، چقدر با هستی و طبیعت و انسان و خدا و اقتضائات آن تطبیق دارد. انسان بما هو انسان، با نقاط قوت و ضعفش یکسری لوازم و اقتضائات دارد. آیا این لوازم و اقتضائات، با فضای مجازی سازگاری دارد؟ این مسائل، بحث نشده است.
دوم اینکه باید نقش این فضا در ایجاد ارتباط بین انسان و خدا، انسان و طبیعت، انسان و مردم و انسان و خودش چیست؟ نقش تخریبی دارد یا آبادگر است؟
سوم اینکه ببینیم منشأ معضلات این فضا چیست؟ آیا این فضا ذاتاً آسیب زاست و مشکل حیثیّتی دارد یا خیر؟ یا اینکه مسئله فضای مجازی، به مسائل حاکمیّتی بر می گردد یا خیر؟ چرا که این فضا در اختیار کفار و یهودیان است؟ آیا مشکل به ساختار این فضا برمی گردد؟ مثلاً شما ساختار پیام رسان فیس بوک را در یک مدل ایرانی پیاده کنید. بعد یک فقیه را هم مدیر آن قرار دهید؛ خروجی آن، بهتر از وضع فعلی فیس بوک نخواهد بود؛ مثال ساده آن، این است که وقتی شما انگور را در دستگاه شراب ساز بگذارید، دکمه شروع آن را هر کسی که بزند، خروجی یکی خواهد بود. این ساختار، ساختاری نیست که محصول مناسبی از آن خارج شود؛ اما اگر ساختار را عوض کنیم، از انگور می توانیم محصولات مفیدی مثل سرکه و آب انگور تهیه کنیم. اگر مشکل ذاتی و حیثیتی باشد، نمی توانیم آن را اصلاح کنیم؛ امّا اگر مشکل ساختاری باشد، میتوانیم در آن دست ببریم و مدیر آن را عوض کنیم یا اگر مشکل در کاربر است، می توانیم کاربر را توانمند کنیم و به او آموزش بدهیم. یا اینکه بحث فرد نیست و فرهنگ عامّه مردم در فضای مجازی مشکل دارد؟ بیشتر مواقع، مشکل را به کاربران نسبت داده اند و کمتر به سراغ دیگر مشکلات رفته اند.
در کشوری مانند آمریکا، در این حوزه بسیار نظام مند کار می کنند و با توجه به جهان بینی ای که دارند، این فضا کاملاً تعریف شده است. چینی ها در حوزه فرهنگ تولید و توزیع، مسیر آمریکا را می روند و خیلی کار می کنند؛ مثلاً در حوزه عینک های واقعیت مجازی، یک شرکت آمریکایی عینک واقعیت مجازی می سازد؛ مثل گوگل. بعد حوزه نرم افزاری آن را هم تعریف می کنند. سپس، در چین شرکتی به نام شیائومی عینک واقعیت مجازی می سازد و نرم افزارش را هم خودش تولید می کند. چه در بحث فساد آن و چه در بحث قابلیت های آن، می بینیم با هم تفاوتی ندارند؛ بلکه رقابت هم دارند؛ چرا که چین در حوزه تولید و توزیع است و مسیری را می رود که آمریکا رفته است و حرف نویی ندارد. البته مطابق با فرهنگ خودشان به شدت آن را کنترل می کنند؛ ولی همان مسیر آمریکا را می روند. روسیه هم در این فضا قواعد سخت گیرانه ای دارد. استرالیا و انگلستان هم همین طور هستند. کره جنوبی، الزامات خوبی دارد. قواعدش به نفع آمریکاست؛ ولی الزاماتی دارند که مثلاً به تولیدات داخلی خیلی اهمّیّت میدهند؛ مثلاً در کره جنوبی هر کس در گوشی خودش بنویسد گوگل مپ، به صورت خودکار نرم افزار ناور که متعلق به کره جنوبی است، به کار میافتد و در فضای گوگل مپ که یک سرویس خارجی است، کار نمیکند؛ اما در ریل گذاری هایش، همان مسیر آمریکا را میرود و آمریکا از آنها حتی تشکر هم می کند.
یکی از رها ترین کشورهای دنیا در حوزه فضای مجازی، کشور ماست؛ تا اینکه نظام جمهوری اسلامی احساس دغدغه کرد و تدابیری اندیشید که به ده ها دلیل، کافی نبود. قوانین و ساختارهایی مانند شورای عالی فضای مجازی به کار گرفته شدند که بعد از شش سال، می بینیم هیچ کارآیی خاصّی ندارند. شورای تعیین مصادیق مجرمانه، تقریباً رو به تعطیلی رفت و امروزه، اینستاگرام بدون فیلتر هر فساد و فحشایی را نشر میدهد و در جمهوری اسلامی آزادانه کار میکند.
» دلیل وضعیت نابهنجار فضای مجازی کشور را چطور توضیح می دهید؟
◊ وضعیت موجود کشور ما، به جهت فلسفه نگاه مسئولان و نظام فکری آنان درباره فلسفه تکنولوژی و شیوه برنامهریزی و مدیریت کشوری است. عمده مسئولان کشور، محصول دانشگاه ها هستند و کسانی هم که برآمده از حوزه بودند، در علوم انسانی، فضای مجازی محصول دانشگاه ها هستند؛ یعنی اگر جامعه شناسی و ارتباطات خوانده اند، محتوای غربی ها را خوانده اند و نه یک محتوای اسلامی را. ممکن است چند آیه و روایت را هم به آن ربط داده باشند؛ ولی مطلب، همان است. قریب به اتفاق مسئولان کشور ما، یک شبکه اجتماعی یا یک دستگاه بازی یا یک موتور جستجو را فقط یک ابزار می بینند. این نگاه، از چند نکته نشأت می گیرد.
الف. یک نظریه ارتباطی، از عناصر اصلی ارتباطات بحث می کند و می گوید: در ارتباطات اگر بخواهیم یک ارتباط وصل شود، اوّل یک فرستنده و یک گیرنده می خواهیم و برای این ارتباط، یک محتوا هم لازم است. برای رساندن محتوا از فرستنده به گیرنده، نیاز به ابزار داریم؛ فرستنده و گیرنده، محتوا و ابزار. برخی بازخورد این ارتباط را هم جزو عناصر اصلی می دانند و بعضی جزو عناصر فرعی. در این باره، مفصلاً راجع به این چهار عنصر اصلی بحث می شود و در بحث از عنصر ابزار، تاریخچه آن را می گویند. یک زمان، ابزار دود بوده است. بعد بحث چاپار و نامه بوده و جلوتر که آمدیم، به تلگراف رسیدیم و بعد به ماهواره و اینترنت و امروزه هم اگر کامپیوترها یک زمانی چند هزار متر مربع را اشغال می کردند و حجم سنگینی داشتند، امروزه شما یک مینی کامپیوتر را کف دست می گیرد که سی پی یو و هارد و همه چیز دارد و بسیار سریعتر کار میکند؛ ابزارها کوچک تر شده اند و کارهای بیشتری هم انجام می دهند و در تعریف آن، می گویند وسیله ای است که پیام را از فرستنده به گیرنده انتقال می دهد. با این تعریف، این ابزار بدون عوارض در نظر گرفته شده است؛ در حالی که اگر گفته شود: ابزار، دو نوع است: 1. ابزار بدون مدیریت؛ 2. ابزار همراه با مدیریت، روشن است که این ابزارها می توانند فرهنگ ساز باشند؛ مثلاً مک دونالد در مقاله معروفش می گوید: وسیله، پیام است. به غیر از این، ابزارهایی داریم که مدیریت بر آنها حاکم است و این مدیریت، در پیام هایی که ردّ و بدل می شود، دخیل است. می توانند جلوی محتوا را بگیرند و از بازنشر وسیع یک محتوا جلوگیری کنند و یا یک محتوا را بازنشر وسیع دهند یا در متن یک محتوا دستکاری کنند؛ مثل اینکه دو فقیه با یکدیگر نامه نگاری می کنند و نامهبر اینها، یک کافر حربی است. آیا می توان به این نامه بر اعتماد کرد؟ امروزه، مالکان فضای مجازی می توانند در حوزه نرم افزارهای پیام رسان دستکاری کنند. این ها از این نظریه ارتباطی و علوم انسانی نشأت می گیرد؛ چون علوم اسلامی ما اصلاح نشده، ما هم مانند غربی ها جلو می رویم. یکی از مهم ترین ادلّه عملکرد غلط مسئولان ما، پیش فرض های غلط آنان، خصوصاً در حوزه ارتباطات و جامعه شناسی است.
ب. نکته دوم، این است که اینها با فلسفه اسلامی مواجهه با فناوری آشنا نیستند. آن ها نظریّات ارتباطی غربی را میشناسند؛ ولی از این طرف، با نظریّات فلسفه اسلامی آشنا نیستند و با نگاه آیات و روایات و قواعد حاکم بر این فضا و با سیره علماء در شیوه مواجهه با فناوری آشنایی ندارند. امروزه که رهبر معظم انقلاب در مورد فضای مجازی صحبت کرده اند و قبل از ایشان حضرت امام در مورد رسانه ها صحبت میکردند، با منظومه فکری امام و رهبری در مورد نحوه مواجهه با فناوری آشنا نیستند.
ج. نکته دیگر اینکه مسئولان ما، نوعاً ابعاد مختلف فضای مجازی را نمیشناسند و بنده با ده ها نفر از مسئولان صحبت کردهام؛ امّا هیچ شناختی از آسیب ها و راهکارهای برون رفت از آسیب ها و منشأ بروز آسیب را هم نمیشناسند. مجموع این عوامل، باعث شده ما در فضای مجازی، شاهد یک نوع ولنگاری باشیم. از این رو، فضای مجازی، ده ها مصداق و مسئله دارد که اساساً متکفلی برای آنها وجود ندارد.
» چگونه وارد فضای مجازی شویم؟
◊ فضای مجازی، چون عقبه دینی ندارد و مانند ولایت فقیه و حجاب نیست که عقبه نظریّه پردازی داشته باشد، کسانی که می خواهند وارد نظریه پردازی در این حوزه شوند، اوّلاً، باید مبانی دینی و عقلی مناسب را دارا باشند و ثانیاً، باید این فضا را بشناسند؛ مثالی می زنم: یکی از علماء درس خارجی برگزار کرده و چند جلسه در مورد بازی Clash of Clans صحبت کرده است و نکاتی را گفته اند. ایشان مبانی خوبی دارند، فقیه است، با اصول و فقه آشناست و یا فقه اجتماعی را بحث میکند؛ اما چون فضا را خوب نمی شناسد، در صدور فتوا خطا می کند. ایشان مطرح کردند که کاربران اکانت ها را خرید و فروش می کنند؛ مثلاً یک نفر یک سال این بازی را انجام داده و برای تداوم بازی، یک اکانت برای او تعریف شده است. از مرحله صفر به مرحله صدم رسیده و این اکانت را که حاصل زحمت اوست، می فروشد. ایشان بحث کرده و گفته اند این خرید و فروش، مانعی ندارد؛ چرا که او مالکیّت دارد و حتی اگر از دنیا رفت، بحث ارث او در مورد اکانتی که دارد، مطرح میشود و مالکیت معنوی هم دارد. بنده با شاگرد ایشان بحث کردم و ایشان دنباله کار را گرفت. بنده عرض کردم: ایشان، به خطا رفته است؛ چرا که اساساً در بازی های آنلاین چیزی به اسم مالکیت نداریم؛ صرفاً حقّ دسترسی دارید؛ یعنی حساب کاربری شما در گوگل، در قوانین حریم خصوصی خود میگوید این اطّلاعات، قبل از ورود به جی میل، تحت مالکیّت شماست؛ اما به محض ورود به این حساب کاربری، در اختیار او قرار میگیرد. من به تو اجازه دسترسی میدهم. این، یعنی اینکه اطّلاعات شما در سرور جی میل ذخیره می شود و پس از آن، صرفاً به شما اجازه دسترسی میدهد و هر زمان که اراده کند، جلوی دسترسی شما را میگیرد و یا اساساً حساب کاربری شما را حذف میکند و شما هیچ حق پیگیری این مسئله را در دادگاه هم ندارید. ما در بازی کلش آف کلنز، این مسئله را امتحان کردیم و بازی اکانت ما را حذف کرد. وقتی مسئله به این صورت شد، این حکم، غلط است؛ حتی با اینکه ایشان حکم اوّلیه را گفته بودند.
در مرحله بعد، باید ببینیم این بازی، متعلق به چه کسی است؟ چه کسی را تبلیغ میکنیم؟ این بازی، در اختیار یهود است. پس، معامله آن هم حرام میشود؛ زیرا اطّلاعاتی را که از شما کسب میکند، میفروشد و ارزش سهام او با عضویت هر فرد بالاتر میرود و ارزش جامعه اطّلاعاتی او نیز افزایش می یابد و با تبلیغات پول، بیشتری نصیبش میشود. بنابراین، آن فقیه، خطا کرده است؛ چرا که ماهیت را نمی شناخت. شاید صدها نفر از همه مراجع این سؤال را پرسیده اند که تبلیغ در شبکه های اجتماعی متعلق به کفار، چه حکمی دارد؟ مثلاً فیس بوک، متعلق به صهیونیست هاست و منافع مالی هم برای آنها دارد و از طریق فیس بوک، شبهات را هم منتشر میکنند. آیا ما از لحاظ شرعی اجازه ورود به این فضا برای تبلیغ دین داریم؟ مراجع عموماً فتوا داده اند که اگر حضور شما در این شبکه ها، موجب اشاعه فحشا شود یا خوف گناه داشته باشد یا کمک به دشمن باشد، حرام است و اگر نداشته باشد، اشکال ندارد. طلبه هم می گوید خوف گناه ندارم و نه تنها قصد کمک به دشمن ندارم، بلکه به مبارزه او می روم و اشاعه فحشا هم نمی کنم؛ بلکه اشاعه معارف دینی را انجام می دهم. بنابراین، تبلیغ من در این شبکه ها جایز است.
حالا اگر از من پرسیده شود، بنده این گونه پاسخ می دهم: اوّلاً، محیطی به نام شبکه اجتماعی هست که مدیر آن می تواند کاری کند که وقتی من اقدام به تبلیغ می کنم، اگر تبلیغ من مؤثر و انقلابی باشد، جلوی انتشار آن را می گیرد و یا پیام مرا حذف می نماید و یا خود من را حذف می کند و بنده سند این مسئله را هم دارم؛ مگر اینکه به روش سکولار تبلیغ کنم تا به من کاری نداشته باشند که این هم درست نیست.
ثانیاً، اگر مخاطبان من خارج از کشور باشند، چون مخاطبان وارد نرم افزار می شوند و با من رابطه می گیرند، در تور اطّلاعاتی غرب قرار می گیرند. اگر موضوع هم مانند نامه مقام معظّم رهبری به جوانان غربی باشد، مورد پیگیری قرار میگیرند؛ چنان که در عربستان هر کسی که این صفحه را در اینستاگرام لایک کرد، دستگیر شد یا در انگلستان هر کسی که آن را توئیت کرد، در تور اطلاعاتی سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا قرار گرفت؛ یعنی چهار چشمی او را نگاه می کنند که چه میکند.
نکته دیگر اینکه بنده شبهه ای را در این نرم افزار پاسخ میدهم و مدیر گروه کاری میکند که من اجازه ارسال پیام نداشته باشم و یا با اینکه حضور دارم، دیگر سایر پیام های شبهه پراکنی را نمیبینم. وقتی این طور شد، یا شما باید مبلغ سکولار باشید یا اینکه جلوی تبلیغ انقلابی را می گیرند. مجموع فعالیت بنده و سایر مخاطبان، تبدیل به دیتا ماینینگ میشود و برای مخاطبان در فضای مجازی برنامه ریزی میکنند؛ ضمن اینکه حضور در این نرم افزارها کمک اقتصادی و اطلاعاتی به دشمنان است. با توجه به این نکات، وقتی اساساً تبلیغ بیخاصیت شد، فقیه می گوید: چرا وارد این فضا شدی؟ برای نمونه، شما در وایبر فقط دو روز محتوای ضد صهیونیستی منتشر کنید، وایبر مرتبط با سیمکارت شما از کار میافتد و با این سیمکارت، دیگر وایبر شما روی هیچ گوشیای فعّال نخواهد شد و با هیچ سیمکارتی وایبر روی همان گوشی فعّال نخواهد شد؛ یعنی گوشی و سیمکارت، هر دو از رده خارج می شود. و یا در صفحه ای که در آن آمده است: «ما همه بدحجابیم»، شما وقتی وارد آن صفحه بشوید و آن را ریپورت کنید و یا اعضای صفحه را توبیخ نمایید، یک بار به شما تذکر میدهند و دفعه بعد، شما را حذف می کنند. شما حقّ اعتراض به بدحجاب ها را ندارید. این صفحه، اصطلاحاً وی آی پی است. چه کسی این صفحه را ویژه کرده است؟ مدیر فیس بوک این کار را می کند.
بنابراین، صدها صفحه ضدّ استعماری در این فضا به راحتی بسته می شود و جلوی انتشار پیام رهبر انقلاب به جوانان غربی را میگیرند و اجازه افشا نمیدهند و یا وقتی آقای حمید رسایی فیلم ضدّ فتنه را در صفحه اش می گذارد، آن را حذف می کنند یا فیلم فاجعه منا را در تمام گوشی ها و تبلت ها حذف می نمایند. وقتی فضا این چنین است، اگر ماهیّت آن را نشناسیم، سؤالمان غلط میشود و جوابی هم که میگیریم، ای بسا غلط میشود. ماهیت شناسی و داشتن مبنا، دو اصل لازم برای صدور فتوا در این حوزه است. مبنا، همان مسائل فلسفه تکنولوژی و آیات و روایات و سیره علماء و قوانین نظری و غیره است.
» از دیدگاه جنابعالی آسیب های فضای مجازی چند نوع است؟
◊ آسیب های فضای مجازی را باید به دو دسته «فردی» و «اجتماعی» تقسیم کنیم. در حوزه فردی، مسائل اعتقادی، اخلاقی، روحی ـ روانی و جسمی ما مطرح است؛ مثلاً گوشی های تری جی یا فورجی یا هندزفری بلوتوث دار، آثار سوئی بر جسم دارند.
در حوزه اجتماعی و مسائل فرهنگی، امنیتی، اقتصادی، علمی و فناوری، خیلی افراد می توانند آسیب شناسی کنند؛ اما مهم تر از آسیب شناسی، این است که ما ریشه مشکل را بیابیم و به صورت علمی ببینیم منشأ مشکل کجاست؟ وقتی ریشه مشکل را پیدا کردیم، می توانیم راهکار مناسب ارائه بدهیم؛ مثلاً ما یک بیماری داریم و هر دکتری یک نظری می دهد؛ چرا که هر کدام از آنها با معاینه ای که داشته اند، یک برداشت جدا از دیگری داشته اند. بنابراین، نسخه ها متفاوت است. اگر کسی معاینه علمی و دقیق داشته باشد، نسخه اش هم به واقع نزدیک تر خواهد بود. ای بسا به اصل واقعیت هم رسیده باشد.
» راهکارهای مقابله با آسیب های فضای مجازی کدام اند؟
◊ راهکارهای مقابله با آسیبهای فضای مجازی، به سه دسته کلی تقسیم می شوند: کوتاه مدّت، میان مدّت و بلند مدّت. هر سه راهکار، در حوزه های سلبی و ایجابی باید کارها را انجام دهند و هر سه، در چهار حوزه فعّال می شوند: در پذیرش فنّاوری، استفاده از فنّاوری، تولید فنّاوری، توزیع و ترویج فناوری.
بنده مسئولی هستم که یک بار این گوشی را وارد می کنم. پس، آن را پذیرش کرده ام. مرحله دیگر، این گوشی را در دسترس مردم قرار می دهم. پس، آن را توزیع کرده ام. بعد، به عنوان کاربر از این فضا استفاده می کنم. پس، آن را مصرف نموده ام و بعد که سرمایه گذاری کردم که خودم آن را تولید کنم، وارد مرحله تولید شده ام. ما باید برای هر چهار حوزه، راهکار سلبی و ایجابی مبتنی بر مبانی داشته باشیم؛ یعنی هر راهکار سلبی و ایجابی من، باید مبتنی بر مبانی روشن باشد.
پس، راهکارهای ما باید متناسب با مخاطب باشد؛ مثلاً برای کودکان، این فضا ممنوع است، برای نوجوانان و جوانان و دانشجویان و حوزویان و غیره، باید راهکارهای جداگانه ای داشته باشم یا خانواده باید با این فضا چه کند؟ یا مسئولان و نخبگان هم راهکار متناسب خود را لازم دارند. بنابراین، راهکارها را باید دسته بندی مبسوطی کرد و با روش های سلبی و ایجابی و در کوتاه مدت و میان مدّت و بلند مدّت و به تناسب مخاطب، در سه حوزه: پذیرش، استفاده و توسعه، و تولید و توزیع، برنامه ریزی کنیم؛ امّا همه اینها، باید مبتنی بر مبانی باشد. اگر گفتیم فلان کار، غلط است یا این کار، درست است و باید انجام بشود، لازم است که مبنای آن هم روشن و مشخص باشد.