بی بی سی: مبنای ایران برای پافشاری بر خواستهها در مذاکرات هستهای چیست؟
- (خبر نهفته دروغین): این تیتر یک پیش فرض بیان نشده دارد و آن این که ایران بر خواستههای خود پافشاری میکند در حالی که عدم توافق ناشی از پافشاری هر یک از دو طرف مذاکره ممکن است باشد و این گونه نیز بوده است.
- (خبر نهفته دروغین): پرسش از مبنا انداختن یک بار بر گردن ایران است گویا این تیتر این مطلب را پیشفرض گرفته که ایران مسئول اصلی شکست است و لذا باید دنبال مبنای کارش بگردیم پس لابد آن مبانی نیز مورد پرسش است!
با وجود تلاش جانانه در بالاترین سطوح دیپلماتیک ایران و کشورهای ١+۵ حتی چندین دور مذاکره مستقیم جواد ظریف و جان کری، وزیران امور خارجه ایران و آمریکا، در نهایت دو طرف نتوانستند در موعد مقرر یعنی روز بیستوچهارم نوامبر (سوم آذر) به توافق برسند.
- (خبر ظاهری با بار منفی): ملاحظه میکنید که تأکید این جمله بر این است که «در موعد مقرر نتوانستند به توافق برسند» این جمله این بار منفی را به دنبال دارد که اهداف دو طرف حاصل نگشته است. در حالی که موعدی ثانی برای توافق تعیین شده است و این جمله میتوانست به صورتی مثبت این گونه بیان شود که «دو طرف فرصت برای رسیدن به توافق نهایی مذاکرات را تا ژوئیه تمدید کردند» اما از آنجا که هدف اصلی از این خبر خبررسانی نبوده بلکه تضعیف نظام جمهوری اسلامی است به این سبک نوشته شده تا مقدمهای برای ورود به سؤال بعد باشد:
اما آیا اصولا ایران بر خواستههای خود در مذاکرات هستهای پافشاری میکند و نرمشی نشان نمیدهد؟
- خوب اگر نرمش نشان داده بود که حتماً توافق حاصل میشد حال ببینیم تقصیر این نرمش نشان ندادن از دید بی بی سی با کیست؟
دو روز پس از تمدید مذاکرات هستهای، آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی گفت: "هیات ایران حقا و انصافا در مقابل حرف زور ایستادگی میکند و برخلاف طرف مقابل، حرفش را هر روز عوض نمیکند." چنین اظهارنظری این پرسش را پیش میآورد که اگر قرار است هیات ایرانی حرفش را عوض نکند، پس هدف از مذاکره و یافتن یک راهحل میانه چیست؟ چون از این سخنان میتوان چنین برداشت کرد که هیات ایرانی بر خواستههای خود پافشاری کرده و نرمش چندانی نشان نمیدهد.
- در حالی که فرمایش ایشان مقابله با زور یعنی ظلم و ستم طرف مقابل است و نیز از آنجا که زورگویان برای رسیدن به خواستههای خودشان مدام تغییر موضع داده و از مسیر عدالت که مسیری واحد است خارج میشوند و آن دستیابی ایران به حقوق هستهای خود است و لازمه آن ثبات در خواسته است. اما این خبر تلاش دارد این تغییر موضع امریکا را نکتهای مثبت برای آنان القا کند. در حالی که تغییر مواضع به صورتی مکرر نشان از عناصر متکثر تأثیرگذار در مذاکرات است و این که طرف امریکایی دارای یک هدف مشخص در مذاکرات نیست یا هدفی دارد که آن را در لابلای کلمات ظاهری خود پنهان میدارد.
- (خبر پنهان دروغین): از سویی دیگر این جمله یک حرف نهفته دارد و آن این که ایران از خود نرمش نشان نداده و از مواضع سخت خود کوتاه نیامده است در حالی که این جمله از اساس غلط است. چون ایران در عمل، اورانیوم 20 درصد خود را اکسید کرده و افزایش تعداد سانتریفوژها را متوقف کرده و به آنها اجازه داده نظارت برخط داشته باشند و خیلی نرمشهای دیگر که ایران از آن با عنوان «نرمش قهرمانانه» یاد کرده است. چطور شد که آن جمله اینک فراموش شده است؟ از همین جا روشن است که نگارنده خبر میخواهد تحلیلی ارائه دهد که در آن تقصیر را به گردن ایران بیندازد و قصد خبررسانی ندارد. این القائات ضمنی خطرناک در ذهن مخاطب شبهاتی را به جای میگذارد و این قصد نگارنده خبر بوده است. وقتی انحایی از این اخبار در ذهن انباشته شود پرسش از درستی آن کلمات شبههناک مورد غفلت ذهن قرار میگیرد.
- سوم این که در حالی که در متن خبر است که کسی از جزئیات خبر ندارد ببینید چطور زیرکانه عدم نرمش در مذاکرات را به ایران نسبت میدهد بدون آن که از اصل آن سؤال کند فرض را بر این میگیرد که این امر قطعی است و دنبال مبنایش که قاعدتاً رهبر جمهوری اسلامی است میگردد. یکی نیست به این خبرنگار بگوید این فرضیه غلط اندر غلط را از کجای جیبت درآوردی؟ لابد همه نرمشها از جانب انگلیس بوده یا امریکا و ایران جز زمختی کار دیگری نکرده است؟
- به تازگی، مکاتباتی با یکی از متخصصان ایران در کنگره آمریکا (کارمند و نه نماینده) در ارتباط با موضع ایران در مذاکرات هستهای داشتم. او برای من نوشت: "باید به اظهارنظرهای قبلی خود اضافه کنم که در جریان ماهها مذاکره (بین ایران و ١+۵) من با بسیاری از کارشناسان آمریکایی و غیرآمریکایی صحبت کردهام. (پیش از این) احساس آنها این بود که زیادهخواهی آمریکا از ایران و کلهشقی آمریکا (obstinance) مانع رسیدن به یک توافق است. اما این بار صحبتهای آن افراد کاملا متفاوت است. آنها یک صدا می گویند که ایران بیش از حد نگران آن است که ضعیف به نظر برسد. این ایران است که مانع رسیدن به توافق است. پیش از این، آنها وقت را برای ملامت کردن آمریکا در اتخاذ مواضع سرسختانه تلف نمیکردند، اما اینک همگی تغییر موضع دادهاند و ایران را مانع حصول یک توافق معرفی میکنند. این تنها من نیستم که این نظر را ابراز میکنم، بلکه یک یک افراد (کارشناسان) یک صدا چنین میگویند."
- یکی نیست به این آقا بگوید این همه آدم مهم این همه حرف مهم زدند تو رفتی سراغ یک کارشناس کنگره؟ بعدش چرا تا حالا این کارمند گفته خودش را اعلام نکرده بود؟ (که قبل از این کلهشقی امریکا بوده که مانع اصلی بوده) حالا که نظرش عوض شده خبرش آمده توی بی بی سی. احتمالاً کسان دیگری هستند که هنوز رأیشان بر این است که زیادهخواهی امریکا مانع پیشرفت است ولی قاعدتاً تا نظرشان عوض نشود این خبر خبر بی بی سی نمیشود.
از آنجا که جزئیات محتوای مذاکرات افشا نشده است، مشکل بتوان گفت که آیا پافشاری ایران بر خواستههایش منطقی است یا نه. اما آنچه مسلم به نظر میرسد و نیز با کنار هم قرار دادن اظهارات آیتالله خامنهای و این کارشناس کنگره، میتوان نتیجه گرفت که ایران در این مرحله، رویکردی انعطافناپذیرتر اتخاذ کرده است.
یک عامل روانشناسانه و چند عامل حسابگرانه را میتوان ریشه این رویکرد دانست.
- این خبر این پیشفرض را دارد و به مخاطب القا میکند که منطقی بودن خواستههای ایران مورد پرسش است در حالی این امر یک گمانهزنی است و مستنداتی ندارد و یک شانتاژ تبلیغاتی است ثانیاً چون جزئیات افشا نشده قاعدتاً منطقی بودن خواستههای طرف انگلیسی و امریکایی نیز به همان انداز مورد پرسش است. آن وقت به نظر شما چرا این آقای خبرنگار یک پرسش را چسبیده و دیگری را که به همان اندازه در مورد آن تردید است، رها کرده است؟
- نکته جالب این که این آقا این جسارت را کرده تا بین سخنان رهبری نظام جمهوری اسلامی و یک کارشناس کنگره جمعبندی کند. این نیز نوعی وزندهی خودخواسته و بیمنطق است. چرا سخنان کری و ظریف را جمعبندی نمیکنید که مرجع اصلی در این مسأله هستند؟ آیا شما دنبال واقعیتید یا دنبال تخریب چهرههای اصلی نظام اسلامی؟
- آن وقت یک دفعه یک امر مشکوک چطور شد تبدیل شده به یک نتیجه که رویکرد ایران انعطافناپذیر بوده؟ بعد هم برای این حرف غلط دنبال عامل میگردید؟ به راستی که هیچ خبرگزاری به مکر و حیله شما نمیتوان یافت به نظرم از نسل عمروعاص باید بیایند نزد شما درس بگیرند!
عامل روانشناسانه؛ بیم از دادن امتیاز تحت فشار
یکی از مهمترین عواملی که باعث شده است که بحران هستهای ایران به یک گره کور تبدیل شود، ترس حکومت ایران از عقبنشینی تحت فشار تحریمهاست. از جمله رهبر ایران بارها تاکید کرده است که اگر آمریکا از سازوکار اعمال فشار از طریق تحریمها به خواستههای خود برسد، به این جمعبندی خواهد رسید که حربه مزبور حربه موثری است و در نتیجه، بلافاصله با طرح موضوعات دیگری مانند حقوق بشر و حمایت از تروریسم، به استفاده دوباره از تحریمها دست خواهد زد.
به نظر میرسد که آیتالله خامنهای معتقد است که عقبنشینی در مورد مساله هستهای باعث خواهد شد که آمریکا برای سرنگونی رژیم ایران و یا تغییر ماهیت انقلابی آن از حربه تحریمها استفاده کند. اما اگر چنین استدلالی صحیح باشد، قاعدتا آمریکا نباید وارد هیچگونه مذاکره و معاملهای شود که نهایتا کاهش، تعلیق و یا حذف تحریمهای ایران را به دنبال داشته باشد.
- کلمه گره کور حاکی از این است که ما درمانده در حل یک مشکل هستیم بعد از عواملش سؤال میکند در حالی که این اصل مطلب که این گره کور است بیمبناست ما در هر حال پیروز میدان هستیم و پیشرفتهای هستهای ما تبدیل شده به یک گره کور برای اسرائیل و امریکا. آن قدر آنها را دست پاچه کرده که حاضرند امتیازاتی به ما بدهند تا ما از غنیسازی دست برداریم و حاضرند هر تحریم ظالمانهای را اعمال کنند تا پیچ و مهرههای هستهای ما را شل کنند اما زهی خیال باطل! حال قضاوت با شما که پیشرفت هستهای ما گره کور برای ماست یا گره کور برای اسرائیل؟
- رهبر انقلاب معتقدند که اگر مسأله هستهای را حل کنیم امریکا باز بهانهای دیگر جستجو میکند تا ایران را تحت فشار قرار دهد این تجربه بیش از سی سال بعد از انقلاب است. این مطلب درستی است ولی در جملات فوق این مطلب وارونه بیان شده است (دقت کنید). در عین حال رهبر انقلاب با نرمشی قهرمانانه با مذاکرات موافقت کردند و عملاً این نظر خود را به بوته آزمایش گذاردند و فرصتی دوباره به امریکاییها دادند تا صداقت خود را نشان دهند. در جملات بالا این مطالب انعکاس نیافته است.
- «به نظر میرسد...» یعنی به نظر کی میرسد؟ این اعتقاد رهبری را شما از کجا کشف کردید؟ چرا مطالب خلاف به ایشان اسناد میدهید؟ نزد ایشان امریکا چنین قدرتی ندارد که برای سرنگونی ما نقشه بکشد امریکا باید برود مشکلات داخلی خود را حل کند. پس چرا مطالب غیر واقعی را به ایشان نسبت میدهید؟ پس اصل مطلب باطل است.
- بعد از مطلب باطل این نتیجهگیری را کردید که اگر این مطلب صحیح باشد همیشه با یک اگر میتوان مطلب محالی را گفت بعدش هر چه لازمه باطل است به آن اضافه کرد مثلاً میتوان گفت اگر در ایران قحطی باشد ما باید سرمان را بگذاریم و بمیریم. و چه و چه!!! خوب اصلاً که گفته که در ایران قحطی است؟
- اولاً که گفتیم رهبر انقلاب چنین نظری ندارند ثانیاً اگر امریکا به مذاکره آمد یعنی از شیطنتهای خود دست برداشته است؟ تجربه سی ساله نشان میدهد که چنین نیست. و هنوز هم چنین نشده است. آیا نمیشود که هدف امریکا سرنگونی رژیم ایران باشد و به مذاکره هم بیاید؟ آیا سوابق سیاستهای امریکا و انگلیس را نخواندهاید یا خودتان را به فراموشی میزنید؟ مگر تاریخ استعمارگران را در قرن بیستم نخواندهاید؟ اصلاً یکی از کارهای اصلی آنها در تاریخ تمدنشان این است که مذاکره میکنند و در پنتاگون نقشههای دیگری را میکشند.
- حال ببینید برای باور پذیر کردن ادعاهای دروغین خود چگونه مطالب درستی را نقل میکنند که هیچ ربط مستندی به مطالب فوق ندارد:یکی از روشهای بی بی سی این است که مطالب نادرست را با مطالب درست خلط میکند و از دومی اولی را نتیجه میگیرد در حالی که استدلال غلط به نتیجه غلط میانجامد حتی اگر مقدمات استدلال صحیح باشد. این عوامل حسابگرانه از آن نمونه است:
عوامل حسابگرانه
صرفنظر از عامل روانی، ظاهرا ایران به دلایلی، معتقد است که در موقعیتی قرار دارد که میتواند خواستههای خود را به آمریکا (و غرب) تحمیل کند.
الف: ظهور داعش
یکی از مسائلی که از آغاز شکلگیری جمهوری اسلامی در ایران همواره به عنوان معضلی در رابطه آن کشور با آمریکا خودنمائی کرده است، سوءبرداشت دو طرف از حرفها و مواضع یکدیگر بوده است.
قرائنی وجود دارد که نشان میدهد آمریکا به طرق مختلف برای مبارزه با داعش، ایران را دعوت به همکاری کرده است. از جمله آیتالله خامنهای به پیغامی که سفیر آمریکا در عراق به سفیر ایران در آن کشور داده و نیز طرح درخواستی مشابه جان کری در دیدار با جواد ظریف اشاره کرده است، آمریکا هم این موضوع را به صراحت انکار نکرد. مهمتر از همه، افشاگری والاستریت ژورنال در مورد نامه اخیر باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، به رهبر ایران در همین خصوص بود.
این اقدامات آمریکا باعث شده است این تحلیل در ایران شکل بگیرد که براساس آن، آمریکا با وجود ایجاد یک ائتلاف بینالمللی، به دلیل در اختیار نداشتن یک نیروی زمینی موثر در مبارزه با داعش و نیز با در نظر داشتن پایگاه و نفوذ ایران در عراق، چارهای ندارد جز آن که دست یاری به سوی ایران دراز کند.
این وضعیت از دیدگاه ایران، موقعیتی را فراهم آورده است که به آن کشور امکان میدهد که در مذاکرات هستهای تهاجمیتر شرکت کند.
- ببینید چگونه یک مطلب باطل را در خبر خود پنهان کرده است! ایران اصلاً قبول ندارد که امریکا در حال مبارزه با داعش است. از نظر ما داعش دست پرورده خود امریکاییهاست که با یک سناریوی پیچیده دو دره بازی میکند. روشن است که داعش در حال ظلم است اما نامش اسلامی است با این نام میخواهند چهره اسلام را مخدوش کنند و از توسعه اسلام در جهان اسلام و در اروپا جلوگیری کنند که موفق هم شدند. دیگر چه کسی حاضر است به دینی علاقمند شود که سر انسانها را با چاقو میبرد و روی شکمشان قرار میدهد. بسیار واضح است که طراحی پنتاگون و صهیونیستها در کار است.
- در ایران هرگز چنین تحلیل خامی وجود ندارد که امریکا واقعاً میخواهد با داعش مبارزه کند. ببینید چگونه از یک خبر صحیح یعنی درخواست امریکا از ایران برای مبارزه با داعش، استنتاج میشود (البته به صورتی پنهان در خبر) که امریکا در صدد نابودی داعش است! بعد هم به ایران نسبت همکاری با امریکا را میدهد تا به بیداری اسلامی پیام دهد که ایران و امریکا با هم در مسائل بینالمللی به تفاهم رسیدهاند! امریکا دست یاری دراز کرده و ایران هم که این دست یاری را دیده در مذاکرات هستهای تهاجمیتر شده است. در حالی که نه دست یاری واقعی وجود دارد و نه ایران این دست یاری ظاهری را تصدیق کرده و نه هم به خاطر آن، روحیه تهاجمیتر در مذاکرات گرفته است این سه مطلب همه غلط اندر غلط است.
حسن روحانی، رئیسجمهور ایران هم عنوان کرده است که "حل مساله هستهای، شرایط ایران و آمریکا را متحول خواهد کرد. پس از موضوع هستهای میتوان در خصوص مبارزه با تروریسم و تلاش برای استقرار ثبات و امنیت در خاورمیانه همکاری کرد."
اظهارنظر سوزان مالونی، از کارشناسان مسائل ایران و یکی از اعضای ارشد موسسه بروکینگز در این زمینه قابل توجه است. وی مینویسد: "نامه اوباما سوءبرداشت عمیقی را در ذهن رهبری ایران ایجاد خواهد کرد و به احتمال قوی، به جای آنکه کمکی به حل مساله هستهای باشد، مانعی در این راه خواهد شد."
یک کارشناس آمریکایی مسائل ایران نیز که خواست نامش فاش نشود، به من گفت: "گروه دولت اسلامی به نزدیکی مرزهای ایران رسیده است. دشمنی این گروه در درجه نخست با شیعیان و بعد با آمریکاییهاست. گروه مزبور توسط رقبای ایران در منطقه حمایت شده و به این ترتیب، جدیترین خطر را برای ایران آفریده است. بین ایران و آمریکا اگر یک کشور در خطر باشد، آن ایران است. چرا باید ایرانیها فکر کنند که آمریکا حاضر است برای جنگی که آنها ملزم هستند، با آمریکا و یا بدون آمریکا، تا انتها پیش ببرند، به آنان امتیاز بدهد؟"
- این خبر یک تهدید غیر مستقیم از پنتاگون است. یعنی ای ایران بدان که اگر با امریکا همکاری نکنی داعش میآید گریبانت را میگیرد پس مواظب رفتارت باش.
- اما این مطلب یک خبر نهفته دارد که کاملاً زیرکانه تدوین شده است: چون امریکا حاضر نیست که در جنگی که جدیترین خطر را برای ایران آفریده به ایران امتیاز بدهند پس ایران نباید داعش را ابزار فشار بر امریکا قرار دهد. خوب اصلاً ما داعش را به قوارهای نمیبینیم که بخواهد تهدیدی برای ما باشد. منطقه مواجهه داعش با ما در خارج مرزهایمان مدیریت میشود نه در داخل خاکمان. این جملات یک هدف فرعی دارد و آن این که داعش جدیترین خطر برای ایرانیان است. آیا ایرانی که حاج قاسمهایش در داخل عراق در حال جنگند از داعش وحشتی دارد؟ ثانیاً چه کسی گفته که داعش دشمن امریکاست؟ این خبر ضمنی که امریکا در درجه دوم است ناخواسته دشمنی داعش با امریکا را به غلط القا میکند. ببینید با یک اسم به نام داعش چگونه عبارت گروه دولت اسلامی را بکار میبرند تا آن را به اسلام نسبت دهند.
ب: شکسته شدن ساختار تحریمها
این اعتقاد در ایران پدیدار شده است که ظرف یکسال گذشته تحریمهای آمریکا متزلزل شده و بازگشت به دوران قبل از توافق موقت ژنو دیگر میسر نیست. از این رو ایران خود را در این جایگاه میبیند که به دلیل فروپاشی استحکام تحریمها میتواند بر خواستههایش مصرانه بایستد.
این تحلیل از یک نظر صحیح است. طبق برخی گزارشها، مقامات اروپایی به کنگره آمریکا هشدار دادهاند که اگر مسبب شکست مذاکرات باشند، اروپا راه خود را از آمریکا جدا خواهد کرد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، آمریکا در شرایط دشواری قرار خواهد گرفت.
اما روی دیگر سکه آن است که اگر آمریکا از خود نرمش نشان دهد و ایران حاضر به هیچ نوع سازشی نباشد، در آن صورت قضیه معکوس خواهد شد. چون مذاکرات احتمالا به شکست میانجامد و اروپا در حمایت از آمریکا تحریمهای ایران را باز هم تشدید خواهد کرد. در واقع، رویکرد سازشناپذیر ایران متضمن ریسک بزرگی است که میتواند به شکست مذاکرات بیانجامد و هزینههای سنگینی به بار آورد.
- این حرف درستی است که از آن استنتاج باطل شده است. درست است که ما تحریمها را متزلزل کردیم اما این دلیل بر اصرار به خواستههای به حقمان نیست. بلکه خواستههای به حق ما دلیل خودش را دارد. وقتی حق ماست باید به آن برسیم چرا عدهای نمیخواهند ما هستهای شویم در حالی که جهان اذعان دارد که این حق ماست؟
- نکته دیگر این خبر، این پیام پنتاگون و استعمار است که اگر نرمشی که ما میخواهیم نشان ندهید مذاکرات به شکست میانجامد و اروپا تحریمها را تشدید خواهد کرد. و هزینههای سنگین به بار خواهد آمد. خبر ضمنی این گفته به نظر شما چیست؟ تقصیر اصلی این همه شکست و هزینه سنگین (به گفته بی بی سی) چه فرد خاصی است؟ دقت کنید که هدف اصلی خبر این است که تأخیر در تفاهم بر عهده رهبر ایران است و شکست در مذاکرات نیز بر عهده ایشان است تخریب چهرههای اصلی جمهوری اسلامی از اهداف کلان و مداوم بنگاه بی بی سی است که در این خبر کاملاً مشهود است.
ج: اقتصاد مقاومتی
رهبر جمهوری اسلامی بارها بر نقش اقتصاد مقاومتی در مقابله با تحریمها تاکید کرده است. از جمله روز ششم آذر در جمع بسیجیان گفت: "برخلاف آمریکا، اگر مذاکرات به توافق نرسد برای ما آسمان به زمین نمیآید، چون راهحلی داریم به نام اقتصاد مقاومتی."
اینکه ایران باید در دراز مدت اقتصاد رانتی سرچشمه گرفته از نفت را ترک کند و به دیگر منابع تولید ثروت، بخصوص نیروی کار جوان، تحصیلکرده و متخصص خود که در منطقه کمنظیر است، متکی شود نظر درستی است. اما بحث بر سر این است که در صورت شکست مذاکرات و احتمالا محاصره "تقریبا" کامل نفتی، که پیشنویس لایحه آن از ماهها پیش در سنای آمریکا تهیه شده است، ایران تا چه حد قادر به مقاومت در برابر شوکهای وارده خواهد بود؟ آیا در چنین صورتی، ارز که بر اثر تحریمهای شدید و دورنمای تاریک قیمت نفت، به کالایی کمیاب مبدل خواهد شد، به طور تصاعدی افزایش قیمت نخواهد یافت؟ تاثیر این وضعیت بر اقتصاد وابسته به واردات ایران (حتی در مورد مواد اولیه صنایع داخلی) چه خواهد بود؟
رهبر ایران در تبیین اقتصاد مقاومتی، صاحبان سرمایه را به فعالیتهای تولیدی دعوت میکند. اما آیا در فضای مبهم اقتصادی ناشی از شکست مذاکرات، کسی حاضر به سرمایهگذاری درازمدت خواهد بود؟ تولیدات داخلی تا چه حد جوابگوی مصرف خواهند بود و بر اثر کمبود ارز و کاهش واردات، قیمت کالاها به کدام سمت میل خواهند کرد؟
- چه شد که اقتصاد مبتنی بر نفت ما رانتی شد ولی مال عربستان و امارات و قطر هیچ وقت رانتی نبوده و نیست؟ یک باره این رانت آمد به میدان بحث از مذاکرات؟ اینها عباراتی است که القائات پنهان به ذهن مخاطب را ایجاد میکند و در اخبار گوناگون وجود دارد. منکر رانت در کشور خودمان نیستیم ولی باید توجه داشت که رانت در حوزههای غیر نفتی نیز وجود دارد کما این که در همه جای دنیا وجود دارد. ولی آیا این وجه غالب فعالیتهای اقتصاد ملی است؟ طبق چه آمار و اطلاعاتی این نسبت به اقتصاد ما خورده است؟ یکی از اهداف بنگاه بی بی سی نشان دادن تضعیف نظام مدیریت ملی در کشور است که تلاش دارد همه را فاسد و رانتخوار معرفی کند. به پیرامون خود نگاه کنید آیا واقعاً تمام مدیرانی که میشناسید این گونهاند؟ به نظر شما چرا باید در کنار عبارت زیبای «اقتصاد مقاومتی» عبارت ناپاک «اقتصاد رانتی» بیاید؟ آیا خبرنگار درصدد نیست که بین واژگان ارتباطی ذهنی و ناخودآگاه بوجود آورد و بر آن نیز استدلالی پنهان کرده است؟
- ببینید با چه تلاشی عباراتی تدوین شده تا نشان دهد که ما در اقتصاد مقاومتی شکست خواهیم خورد. اما آنها یادشان نرفته که ملت ایران در جنگ چگونه مقاومت کرده است و این نیز سختتر از آن نیست. به حول و قوه الهی جوانان ما با روحیهای جهادی در صحنه اقتصاد نیز پیروز خواهند شد. ان شاء الله