ورود اطلاعات از کارهای زیربنایی مرکز به شمار می رود

پنج شنبه, 27 اسفند 1388 ساعت 13:53
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

اشاره

آنچه  در ذیل می خوانید گفتگوی ره آورد نور با جناب آقای جعفر سلطان پور مدیر بخش ورود اطلاعات معاونت پژوهشی مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است که به مناسبت بزرگداشت بیستمین سال تأسیس مرکز انجام شده است.

♦ ضمن معرفی خود، در خصوص آشنایی با مرکز توضیحاتی را بیان فرمائید:

◊ جعفر سلطانپور هستم ، قریب به 21 سال در مرکز مشغول به کار بوده و در حال حاضر در بخش ورود اطلاعاتِ معاونت پژوهشی به عنوان مدیر بخش در خدمت همکاران عزیزم مشغول فعالیت می باشم.

♦ چگونگی اولین حضور خود را در مرکز بیان فرمایید.

◊ آن ایام اوایل دوره طلبگی بنده بود و مشغول درس و بحث بودیم. بعد از ظهر یک روز پاییزی زنگ خانه ما به صدا درآمد؛ یکی از دوستانم بود که برای دعوت به همکاری به سراغ بنده آمده بود. ایشان اظهار داشت: ما به اتفاق چند نفر از دوستان کاری را در خصوص کامپیوتری کردن روایات اهل بیت(ع) شروع  کرده ایم و نیاز به همکاری چند نفر دیگر داریم.

در آن زمان  بنده به اتفاق بعضی از دوستان و در خدمت یکی از اساتید محترم، کتاب بحار الأنوار را شروع کرده بودیم و مطالعاتی در مورد روایات بحار الأنوار داشتیم. ایشان نیز با همین ذهنیت برای همکاری به سراغ بنده آمده بود. از ایشان در خصوص نوع کار سئوال کردم. گفتند: می خواهیم روایات یا موضوعات بحار را کامپیوتری کنیم.

در آن سال ها با کامپیوتر آشنایی داشتید؟

◊ واقعیت این بود که تا آن موقع ما از کامپیوتر تلقی ماشین حساب داشتیم و کامپیوتر ندیده بودیم. به همین جهت، از ایشان پرسیدم: کامپیوتر چیست؟ چه شکلی است؟ چگونه کار می کند؟ گفتند: می آیی و می بینی. گفتم: راستش را بخواهید، من دنبال کار نیستم. گفتند: این کار، کار جدیدی است و با توجه به فعالیت شما در این زمینه است و اطمینان داریم که از نوع کار خوشتان خواهد آمد.

کنجکاوی و نیز تعجب بنده از چگونگی کامپیوتری نمودن روایات باعث شد که به ایشان پاسخ مثبت دهم و قرار اولین ملاقات برای دیدن محل و شروع همکاری در همان جا گذاشته شد.

فناوری های مورد استفاده در حوزه، جهت فرآوری اطلاعات در آن زمان چه چیزهایی بود؟

◊ در آن زمان تنها تکنولوژی ای که در اختیار طلاب بود و از آن استفاده می کردند، ضبط صوت و نوار کاست بود و این قضیه استفاده از کامپیوتر بر تعجب ما می افزود. گاهی از اوقات هم فیلمبرداری ویدئویی از درس ها بود که به صورت امانی در اختیار متقاضیان قرار می گرفت. نمایش متن و ایجاد قابلیت هایی نظیر جستجو و نظایر آن، در آن زمان اصلاً مطرح نبود. استفاده از ویدئو هم به صورت محدود صورت می گرفت و بهتر بگویم که در آن زمان استفاده عمومی از ویدئو ممنوع بود.

کار را با دوستانتان را در کجا شروع کردید؟

◊ اولین محل کار ما در منزلی قدیمی واقع در کوچه آبشار و متعلق به آقای طالب پور بود که بنده پس از قرار ملاقات، برای دیدن کار به آن جا مراجعه کردم. بنا بر قراری که داشتم، یکی از دوستان خود، یعنی آقای سید محمد هاشمی را که ایشان هم طلبه مستعدی بودند، به همراه خود بردم. البته کنجکاوی و تعجب ایشان نیز از چگونگی انجام کار کمتر از بنده نبود.

دوست شما که برای اولین بار سراغ شما آمده بود، چه کسی بود؟

◊ آقای دکتر محمد سمیعی بودند. ایشان مدرک دکترای خود را در لندن اخذ کرده و در حال حاضر نیز در آن جا  مشغول کارهای فرهنگی می باشند. به هر حال، قرار ما با ایشان بر این شد که خارج از وقت درس، از میانه روز از حدود ساعت 1 تا 4 عصر در آن محل مشغول به کار شویم. همان طور که قبلاً هم اشاره شد، محل کار، منزل شخصی و متعلق به آقای طالب پور بود. ایشان اصالتاً تهرانی و متولد سال 1341 می باشند. به علت علاقه بسیاری که به علوم اسلامی داشتند، پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان نیکان، علاوه بر تحصیل در رشته الکترونیک دانشگاه تهران، به صورت همزمان در حوزه نیز مشغول به تحصیل شدند و حتی تا خارج فقه و اصول هم رسیده بودند. ایشان از سال 1366 مطالعاتی را در خصوص به کارگیری کامپیوتر در علوم اسلامی آغاز کرده بودند که در نهایت تلاش ایشان منجر به تأسیس مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی شد. به نظر ما بنیانگذار اصلی مرکز آقای دکتر طالب پور می باشد.

از وضعیت کار و اولین روز حضورتان در آن خانه توضیحاتی را بیان نمایید؟

◊ مراجعه ما به آن خانه قدیمی، در بعد از ظهر یک روز پاییزی صورت گرفت. فردی که در را به روی ما باز کرد، شخص جوانی به نام آقای معین بود که لهجه عربی داشت. هنوز هم خصوصیات آن منزل قدیمی در خاطر بنده وجود دارد. خانه دارای یک درب آهنی کوچک و مساحتی حدود 100 متر مربع بود. ورودی خانه دالان باریک و طولانی داشت. عبور از این دالان مخصوصاً شب ها و در نبود روشنایی و خاموش بودن چراغ، وحشتناک بود؛ چیزی شبیه تونل وحشت.

ملاحظات ما از اولین دیدار از این خانه برای ما جالب بود. در اتاقی که وارد آن شدیم، دو دستگاه کمودور وجود داشت. یکی از کمودورها روی یک کابینت آشپزخانه قرار داشت و شخصی نیز پشت آن، در حالی که پاهایش را داخل کابینت کرده بود، مشغول کار بود. کمودور به یک تلویزیون سیاه و سفید متصل بود و با زدن دکمه هایی از صفحه کلید، نوشته هایی روی تلویزیون ظاهر می شد. در واقع این دستگاه ها اولین بار برای ورود اطلاعات در آن زمان به کار گرفته شده بودند. اطلاعات وارده نیز شامل جزواتی بود که مشتمل بر موضوعات بحار بودند. حال پس از گذشت بیست و اندی سال از آن روز، مقایسه امکانات امروز و آن روز برای من بسیار غیر قابل باور و شاید هم مضحک باشد؛ به عبارت دیگر، اصلاً  قابل مقایسه نیست.

امکانات اداری آن جا شامل دو دستگاه کمودور با تلویزیون، دو میز غذاخوری، دو عدد مبل شکسته و یک چراغ علاءالدین برای گرم کردن خانه بود. در واقع، نه تنها امکانات سخت افزاری و نرم افزاری، بلکه امکانات اداری آن روز هم با امروز قابل مقایسه نیست.

شاید بد نباشد خاطره اولین حضور خود را در آن خانه که سال ها پیش نگاشته ام، با هم مرور کنیم:

وارد اتاق که شدیم، چشم ما به جمال کمودور منور شد. برای اولین بار بود که این ابزار را  می دیدیم. سایر چیزهایی که در اتاق قابل توجه بود: در طرف راست اتاق یک عدد کابینت آشپزخانه که هر دو درِ آن باز بود و در مقابل آن، صندلی چوبی کهنه ای قرار داشت و فردی روی آن صندلی به گونه ای نشسته بود که پاهایش در داخل کابینت جا گرفته بود. بعداً معلوم شد که دارد تایپ می کند. روی آن کابینت آشپزخانه، یک دستگاه کمودور و یک دستگاه تلویزیون سیاه و سفید 14 اینچ و یک دستگاه ضبط و پخش بود به همراه چند عدد نوار کاست و تعدادی فیش موضوعات بحار الأنوار.

و در سمت چپ اتاق نیز میز غذاخوری بود و در مقابل آن، صندلی چوبی قرار داشت و روی میز یک دستگاه کمودور، یک دستگاه تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید قرمز رنگ، چند عدد نوار کاست و تعدادی فیش موضوعات بحار الأنوار وجود داشت.

این قسمت از عرایضم را هم نمک خاطرات بنده تلقی کنید:

علاوه بر آن ها، چند تکه مبل که متعلق به جد بزرگ آقای طالب پور بود، یک عدد چراغ علاءالدین خوراکپزی که به گمانم جزء جهیزیه مادر بزرگ ایشان بود و روی آن یک عدد کتری متوسط آلومینیومی قرار داشت که برای گرم کردن اتاق و احیاناً درست کردن چای استفاده می شد. البته چشمتان روز بد نبیند که آب شور آن دوران، بلایی به سر این کتری آورده بود که بیشتر حجم داخل آن نمک و آهک بود. گاهی فراموش می کردیم و آب کتری خشک می شد و در اثر حرارت و انفجار آهک، انسان را به  یاد جبهه و جنگ می انداخت.

لطفاً در خصوص کمودور و چگونگی کار با آن توضیح دهید.

◊ کمودور ۶۴ در سال ۱۹۸۲ به بازار عرضه شد و یکی از موفق ترین کامپیوترهای سری VIC-20 شد. تمام کمودورهای ۶۴ عرضه شده شامل: صفحه کلید، پردازنده MOS 6510 و منبع تغذیه بودند. این کامپیوتر از تلویزیون منزل به عنوان مانیتور استفاده می کرد و مدل عادی آن شامل دستگاه ضبط و بازیابی اطلاعات بر روی نوار کاست معمولی مغناطیسی بود و قابلیت اتصال فلاپی درایو 25/5 اینچ و همچنین پرینتر را نیز دارا بود. این کامپیوتر حافظه ای معادل ۶۴ کیلوبایت داشت.

برای کسانی که کار را با کمودور 64 شروع کرده‌اند، خاطره نوار ‌کاست، خاطره‌ای فراموش نشدنی است. در زمانی که این نسل از کامپیوترها حکمرانی می‌کردند، متداول‌ترین وسیله ورودی کمودور، بعد از صفحه‌کلید، همین نوارهای کاست بودند. کار با نوار ‌کاست که امروزه ممکن است خنده دار به نظر برسد، به ترفندهای خاصی احتیاج داشت و از  عهده هر کسی بر نمی‌آمد.

برای کمودورها با آن‌که دیسک درایو 25/5 اینچی وجود داشت، اما به علت قیمت گرانی که داشتند، کمتر کسی از آن ها استفاده می‌کرد و چون همراه کمودور یک پخش کاستِ کوچک نیز وجود داشت، تقریباً استفاده از دیسک درایو را بدون استفاده کرده بود. به هر حال، طرز استفاده از نوارها به فوت‌وفن‌های ویژه‌ای احتیاج داشت که تنها پس از بارها و بارها load کردن برنامه‌ها، کاربران با رموز آن آشنا می‌شدند.

پس از آن‌که یک ضبط صوت خانگی یا ضبط ویژه دستگاه‌های کمودور را به کامپیوتر متصل می‌کردیم و دستور load را وارد می‌نمودیم، ضبط را روشن می‌کردیم تا نوار را پخش کند. این نوار دیتا پخش می‌شد و صدایی که تولید می‌کرد تقریباً شبیه صدای شماره‌گیری مودم‌های امروزی بود. روند load شدن برنامه بسته به حجم برنامه‌، 5 تا 6 دقیقه هم طول می‌کشید. گاهی پس از پایان بارگذاری برنامه، متوجه می‌شدیم که برنامه به درستی کار نمی‌کند. در نتیجه مجدداً این روند را تکرار می‌کردیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.

اولین نکته‌ای که حین کار با نوارهای کاست می‌آموختیم، همین چگونگی load کردن بود. عوامل مهمی در این کار دخیل بودند که از آن جمله به کیفیت پخش صوت و head ضبط صوت مربوط می‌شدند. به تجربه دریافته بودیم که ضبط‌صوت‌های استریو برای load کردن داده‌ها اصلاً مناسب نیستند و اغلب اوقات کار را با مشکل مواجه می‌کنند؛ زیرا آن‌ها مقداری از نویزها را حذف می‌کردند و این نویزها بخشی از همان داده‌های مورد نیاز بودند. در نتیجه، هر چه ضبط ‌صوتِ قدیمی‌تر و بی‌کیفیت‌تری را برای این‌ کار پیدا می‌کردیم، احتمال موفقیت مان بیشتر بود. دستگاه پخشی که همراه کامپیوترهای کمودور عرضه می‌شد نیز همین وضعیت را داشت و در حالت mono کار می‌کرد.

نکته بعدی، وضعیت head دستگاه بود. اگر هد دستگاه ضبط‌صوت در وضعیت خوب و تمیز قرار داشت یا خیلی تنظیم بود، باز هم کارمان با اشکال روبه رو می‌شد. در نتیجه مجدداً به طرف همان ضبط‌های بی‌کیفیت سوق داده می‌شدیم. البته پخش‌های کمودور دارای یک پیچ تنظیم بیرونی بودند که امکان تنظیم هد را با کمک یک نرم‌افزار فراهم می‌آورد و از آن طریق می توانستیم ضریب load شدن صحیح برنامه‌ها را افزایش دهیم.

حتی در اثر تکرار عمل load کردن نوارها، کم‌کم به آن درجه از مهارت می‌رسیدیم که با شنیدن صدای پخش نوار، یعنی همان سوت کشیدن‌ها و غژغژها، متوجه می‌شدیم که کار با اشکال روبه رو شده است یا با موفقیت در حال جلو رفتن است. مثل درایو دیسکت فعلی که اگر دیسکت خراب باشد، به غژغژ می افتد و معلوم می-شود که دیسکت بدسکتور دارد و بعد از حدود یک دقیقه پیام خطا می دهد.

نوار کاست، رسانه‌ای است با امکان دسترسی ترتیبی، به جای امکان دسترسی تصادفی؛ یعنی این‌که مثلا‌ً برای رسیدن به فایل پنجم روی نوار کاست، باید از چهار برنامه قبلی گذر کنید. این عبور کردن، وقتی که شما نمی‌توانید نشانه‌ای روی محل خاصی از نوار بگذارید، معنای بیشتری می‌یابد. اما کسانی که با کمودور  کار می‌کردند، در اثر مهارت و با شنیدن صدای نوار و مشاهده چشمی اندازه حلقه‌های نوار متوجه می‌شدند که آیا به برنامه مورد نظر رسیده‌اند یا خیر و مثلاً اگر در طرف A یک نوار تعداد 10 فایل وجود دارد، به عنوان مثال، فایل هفتم حدوداً کجای نوار قرار دارد. با شنیدن صدای نوار نیز کم و بیش حدس می‌زدند که آیا انتهای فایل ششم هستند یا ابتدای فایل هفتم.

البته پخش همراه  کمودور، این مشکل را به طریق دیگری حل کرده بود؛ زیرا روی آن یک شمارنده سه‌رقمی وجود داشت که کارِ یافتن برنامه‌ها را آسان می‌کرد؛ به این ترتیب که اگر مثلاً پخش شدن یک طرف نوار شصت دقیقه‌ای معادل چهارصد شماره بود، در نتیجه، محل هر یک از برنامه‌ها قابل تعیین بود. به همین جهت، همیشه در کنار هر نوار، یک یادداشت کوچک با این مضمون وجود داشت، مثلاً: فایل اول از 10 تا 87، فایل دوم 90 تا 220 و إلی آخر. در نتیجه، هر بار یافتن فایل، مستلزم بردن نوار به ابتدای آن، صفر کردن شمارنده ضبط و جلو بردن مثلاً 200 شماره برای رسیدن به اول برنامه مورد نظر بود.

امروزه وقتی می‌بینیم که یک DVD خام تقریباً به قیمت نوار کاست همان سال‌ها است و به راحتی حجم 7/4 گیگابایت را ذخیره می کند، به یاد همان نوارهای کاست می‌افتم. قضیه خنده دار می شود؛ مخصوصاً برای کسانی که  کارشان با نسل جدید کامپیوتر شروع شده است.

چند سال به این سبک و سیاق در آن خانه قدیمی کار  کردید؟

◊ ازسال 1367 تا 1370 به همین صورت با کمودور کار می کردیم و از سال 1370دیگر کمودور را کنار گذاشتیم. ورود اطلاعات و تایپ ما روی کمودور حدود 4 سال به طول انجامید.

♦ اسامی دوستانی که با ایشان کار را شروع کردید، به خاطر دارید؟

◊ هنگام ورود بنده به جمع دوستان، آقای طالب پور به عنوان اصلی ترین فرد گروه، آقای سمیعی، به اضافه دو نفر تایپیست به نام های آقایان: معین و جاسم شوشتری در این گروه همکاری می کردند. علاوه بر این، بخشی از کارهای تحقیقاتی شامل فیش های بحار الأنوار توسط تعدادی از محققان و در خارج از این گروه کاری انجام می شد. اساس کار را آقای طالب پور گذاشتند و در گذر زمان آقایان سمیعی، آقامیری، سید علی شبیری، سید حسن شبیری، سید جواد شبیری و سایر دوستان به این جمع اضافه شدند.

افزون بر این ها، مرکز در سال 1368 رسماً تحت اشراف و نظر و لطف مقام معظم رهبری قرار گرفت که به جای خود خاطرات جالبی برای ما دارد. البته قبل از این اتفاق فرخنده، آقای طالب پور قراردادی با وزارت ارشاد وقت بستند که برابر آن قرار بود، موضوعات بحار الأنوار را به صورت موضوع بندی و با هزینه وزارت ارشاد تهیه و تحویل دهند. اما مشکلاتی در این مسیر رخ نمود که تقریباً کار با ارشاد متوقف شد. تلاش بر این بود که چون کار، کاری دینی و ارزشی است، برای تأمین هزینه های آن از وجوهات استفاده شود که البته این کار هم صورت گرفت.

دو کار مهم در آن زمان به انجام رسید؛ یکی این که 10 جلد از بحار الأنوار موضوع بندی شد و یک کار برنامه نویسی اولیه با سیستم های آن زمان صورت گرفت. دوم کار اسناد کتب اربعه که به صورت جزئی انجام شد. این دو کار در واقع زمینه ساز تأسیس و پایه گذاری مرکز شدند؛ به این صورت که بعضی بزرگان که از کار ما به این شکل مطلع شده بودند، به نوعی واسطه شدند و مقام معظم رهبری در جریان کار قرار گرفتند و پیامد آن این شد که دوستان چندین جلسه خدمت آقا رسیدند و کار را توضیح دادند و از آن جایی که کار در سطح بالایی قرار داشت و  کار مقدسی بود، آقا به کار علاقه مند شدند و قول دادند که کار را پیگیری کرده و کمک نمایند. شیرین ترین خاطره ما از این جریان، اولین بودجه ای بود که آقا با دستخط مبارک خود، یعنی چکی به مبلغ 10 میلیون ریال از دسته چک شخصی خود نوشتند و به مجموعه ما دادند.

این توجه آقا باعث شادی و خوشحالی ما شد و به تبع آن خانه ای اجاره کردیم و امکانات کاری خود را توسعه دادیم که  اگر بخواهم به توضیح خانه  و امکانات جدید بپردازم، مطلب طولانی خواهد شد. در مجموع، این عنایت و توجه مقام معظم رهبری باعث دلگرمی و پیگیری دوستان شد و به نوعی می  توان مقام معظم رهبری را پایه گذار مرکز در برهه ای دیگر از زمان قلمداد نمود؛ چرا که تا قبل از آن معلوم نبود که کار مرکز ادامه خواهد داشت یا خیر؟ چون هزینه کار بالا بود و پذیرش این کار در حوزه آن زمان، برای علما سخت بود. در آن زمان این مطلب که علوم دینی به صورت کامپیوتری عرضه شود، برای بسیاری قابل هضم نبود.

دوستان دست  اندر کار ما، هم به سبب تحصیلات دانشگاهی و آشنایی با مسائل فنی و ابزارهای موجود، و هم به سبب تحصیلات حوزوی و اطلاع از مباحث دینی و پژوهشی، اطلاعات خوبی داشتند و هدف ایشان هم این بود که تکنولوژی و علوم روز را به خدمت حوزه و فرهنگ دینی درآورند. به نظر من هدف از تأسیس مرکز هم به همین موضوع بازمی گردد. آقا هم خیلی از کار استقبال نموده و این حمایت و پشتیبانی بحمدالله تا امروز ادامه داشته است. شاید در طی این مدت، روند کار مرکز در دوره هایی از زمان دچار کندی شده باشد، اما هیچ گاه مرکز مشکل مالی نداشته و بحمدالله تاکنون اداره شده و عنایت خاص مقام معظم رهبری تا به امروز به مرکز پا برجا بوده است. در حقیقت، می توان این عنایت مقام معظم رهبری را نقطه عطفی در توسعه و رشد فعالیت های مرکز قلمداد نمود.

وضعیت انفورماتیک کشور در زمان تأسیس مرکز چگونه بود؟

◊ فکر می کنم وضعیت انفورماتیک مرکز در آن زمان در لابه لای صحبت های قبلی بنده به خوبی بیان شده باشد. تکنولوژی در حدی بود که برای نگهداری اطلاعات ناگزیر از استفاده از کمودور و Tape متصل به آن بودیم. این دستگاه ها با برق کار می کرد و بارگذاری و شروع به کار آن از طریق برنامه ای که روی Tape قرار داشت، صورت می گرفت. از آن جا که حافظه دائمی هم نداشت، با رفتن برق همه کارها و زحمات ما هدر می رفت و ما ناچار بودیم که از اول کار کنیم. موضوعات یک جلد بحار الأنوار روی 3 تا 10 عدد نوار کاست ضبط می شد. شماره ها را می نوشتیم و این عددها معیار کار ما بود. برای احضار هر یک از فایل ها ناچار بودیم که از شماره یک شروع کنیم و بعد به سراغ شماره مورد نظر می رفتیم. بعدها لازم شد که این اطلاعات را وارد IBM کنیم. البته باید اضافه کنم در زمانی که ما کمودور داشتیم، کامپیوتر هم در ایران وجود داشت و مشاهده کامپیوتر برای اولین بار برای ما بسیار جالب و خاطره انگیز بود.

اولین بار کامپیوتر را در کجا دیدید؟

◊ اولین بار به اتفاق آقای طالب پور در حوالی میدان توحید در یک منزل استیجاری که متعلق به سازمان تبلیغات بود، کامپیوتر را دیدیم. ناگفته نماند که آقای طالب پور در آن زمان با سازمان تبلیغات نیز همکاری داشت. سه دستگاه کامپیوتر در آن جا مستقر بود که با برنامه های Dos و ابزارهایی نظیر PC Tools کار می کردند. دیدن این برنامه ها برای ما در آن زمان بسیار جالب بود.

بعد از آن به کمک مداری که آقای طالب پور با همکاری دوستانش طراحی کرده بودند، اطلاعات تهیه شده توسط کمودور را به IBM منتقل می کردیم. کار انتقال این اطلاعات به صورت خط به خط و با سختی فراوان صورت می گرفت و بعضاً ناچار بودیم تا نیمه های شب دیتاها را به کامپیوتر منتقل کنیم تا کارهایی چون تصحیح روی آن ها صورت گیرد. گاهی اوقات بین این اطلاعات، علائم ناخواسته و بدسکتورهایی مشاهده می-شد که به ناچار باید کار را مجدداً و از ابتدا شروع می کردیم. در مقایسه کار آن زمان با امروز، شاید بتوان گفت کار آن موقع به مثابه یک شکنجه سخت بوده است؛ اما با این حال ما با اشتیاق آن کارها را انجام می دادیم و هیچ ناراحتی هم نداشتیم. در آن زمان جوان تر بودیم و کار حتی به صورت 24 ساعته بسیار زیبا برای ما جلوه می کرد و خستگی به تن راه نمی دادیم.

در خصوص اولین کامپیوترهای مرکز هم توضیحی ارائه فرمایید.

◊ دو دستگاه کامپیوتر دست دوم خریدیم؛ یکی به نام کارادوس که آقای طالب پور از یک خارجی خرید، و دیگری کامپیوتری با مارک دوو. بعد از عنایت و تحویل اولین کمک مالی توسط مقام معظم رهبری و شروع به کار رسمی مرکز، 2 یا 3 دستگاه کامپیوتر سوپر 11 که بیشتر شبیه به صندوقچه های مادر بزرگ ها بود و کیس-های بسیار بزرگی داشت و به صورت صندوقچه باز می شد، تهیه شد و کار ادامه یافت. بالاخره در سال 1368 در صفائیه خانه ای اجاره کردیم و کار را با جدیت تمام دنبال نمودیم.

قبل ساختمان فعلی که در سال 1386 به صورت رسمی افتتاح شد، مرکز دارای چند ساختمان اداری  بود؟

◊ مرکز در ساختمان های متعددی جابه جا شده است. در بخش ورود اطلاعات، پس از عنایت مقام معظم رهبری و جدیت بیشتر در فعالیت های مرکز، بنده مدیر داخلی مرکز بودم. تمام قسمت های مرکز از قبیل: تحقیقات، فنی و ورود اطلاعات، همه در یک مجموعه قرار داشتند که مدیریت داخلی کارهای مربوط به آن ها بر عهده بنده بود. یادم هست که حتی در شروع آموزش، بنده به عنوان اولین نفر ثبت نام کردم. آموزش هم زیر نظر ما بود. 4 کلاس آموزشی در سال 1369 تشکیل دادیم؛ البته نه به صورت سازمان آموزش کنونی، بلکه یکسری دوره های آموزشی که آقای طالب پور و سایر دوستانی که در علوم کامپیوتر مهارت داشتند، در آن ها تدریس می کردند. در آن هنگام ما یک ساختمان بیشتر نداشتیم. با توسعه روزافزون فعالیت ها، بخش هایی چون: فنی، تحقیقات، ورود اطلاعات و آموزش نیز توسعه یافتند و دیگر یک ساختمان جواب نمی داد و این اواخر مرکز دارای 7 الی 8 ساختمان شده بود که در نهایت، منتهی به انتقال به این ساختمان جدید گردید.

با گسترش کار، مجموعه ورود اطلاعات وسعت بسیاری یافت. از ابتدای کار مرکز این بخش بیشترین تعداد نیرو را در خود داشت. ضمن این که پرکارترین بخش مرکز نیز ورود اطلاعات بود. اعتقاد بنده بر این است که این بخش از ابتدای کار تا کنون، ثانیه ای بیکاری نداشته است؛ مگر این که برق یا شبکه قطع شود و یا مشکلاتی از این دست پیش بیاید. امروز هم این بخش، یکی از فعال ترین بخش های مرکز  به شمار می رود. در طول مدتی که بنده مسئولیت این بخش را داشته ام، فکر می کنم 10 یا 11 ساختمان را عوض کرده ام.

چه اشخاص و نهادهایی از مرکز حمایت می کردند؟

◊ همان طور که قبلاً عرض کردم، اولین حمایت توسط مقام معظم رهبری صورت رفت. اگر حمایت جدی رهبری نبود، قطعاً معلوم نبود مرکز به شکل کنونی وجود داشته باشد؛ چرا که کار مرکز، کاری پر هزینه و سنگین بود و بعضی از آقایان هم اعتقادی به خروجی های ما نداشتند. الان بحمدالله در این خصوص مشکلی وجود ندارد. در آن زمان که ما نزد بعضی آقایان مراجعه می کردیم، می گفتند: «آقا بروید درستان را بخوانید. این چه کاری است که شروع کرده اید؟ حوصله دارید؟» یا بعضی ها می گفتند: «طلبه ها را تنبل بار نیاورید. طلبه باید برود و کتاب را ببیند. کابل و کامپیوتر می آورید و یک کلمه را می زنید، فوری کلمه می آید. خوب وقتی طلبه خودش برود و یک کلمه را پیدا کند، در کنار آن ده ها کلمه دیگر را می بیند، ده ها روایت دیگر را می بیند.»

این یک تز سنتی است که امروز به درد ما نمی خورد. امروز دنیا تشنه جوابی است که در کوتاه ترین زمان لازم به دست آید. شما الآن بیایید و مثلاً به کسی بگویید: صبر کن تا من بروم و فلان روایت را از کتاب 110 جلدی بحار الأنوار پیدا کنم و برای شما بیاورم. طرف می گوید: من فرصت ندارم. اما امروز می توانیم با زدن یک دکمه، فلان روایت یا مطلب را به سرعت بیاوریم.

در هر صورت، حمایت های مقام معظم رهبری در آن زمان و نیز تأثیر دستاوردهای نرم افزاری مرکز در جوامع علمی، کار را به جایی رسانده است که امروز همان آقایانی که می گفتند: آقا این دیگر چه کاری است، فرزندان خود را می فرستند تا آموزش های لازم را در این زمینه ببینند و همان ها هم اکنون بیشترین استقبال را از برنامه های مرکز دارند.

قدری در مورد کار خودتان، یعنی ورود اطلاعات توضیح دهید.

◊ علاوه بر کارهای جزئی که ضمن مسئولیت خود داشته ام، عمده کار من در این بیست و اندی سال، در بخش ورود اطلاعات بوده است. ورود اطلاعات، به تعبیر من مهم ترین و ارزشمندترین کار در مرکز است. ممکن است سایر دوستان نظر دیگری داشته باشند؛ ولی آنچه برای بنده مهم است و برای مرکز هم به نوعی ارزش پیدا کرده، خصوصیات دیتاهای مرکز در مجامع و مراکز علمی است؛ یعنی حتی اگر بهترین تکنولوژی را روی یک متنی که متقن و صحیح نباشد، به کار ببرید، شاید در وهله اول زیبایی کار نظر کاربر را جلب نماید، اما وقتی یک محقق ببیند دیتای برنامه صحیح نیست، این امر برای او قابل پذیرش نخواهد بود. البته سرعت و شکل برنامه برای محقق مهم است، اما آنچه که محقق از ما می خواهد، دیتای صحیح و متقن است. الحمدلله ورود اطلاعات در طول این مدت توانسته است جایگاه ارزش دیتا را در مرکز تحقیقات حفظ و تقویت کند.

ورود اطلاعات از ابتدای کار تا به امروز جهش هایی نیز داشته است. از کمودور به کامپیوتر نقل مکان کرده و از ادیتورها و ابزارهای تایپ که به تدریج تولید می گردید و جدیدتر می شد، استفاده نموده است. روش های ورود اطلاعات نیز در زمان های مختلف ارتقا یافته است. روش های اعراب گذاری، فرمت گذاری، روش تصحیح لیست کلمات، تمام روش های مورد استفاده در این مدت، بر اساس تکنولوژی های روز ارتقا یافته و ما امروز، از تجارب خود برای ورود اطلاعات استفاده می کنیم. بحمداللّه همچنان رو به پیشرفت بوده ایم و به یاری خدا باز هم پیشرفت خواهیم کرد.

ارزیابی شما از 20 سال عملکرد مرکز چیست؟

◊ ما کاری را شروع کرده ایم که باید آن را ادامه دهیم. اگر 20 سال پیش با مسائلی مواجه بودیم که پذیرش آن در حوزه با مشکل همراه بود، در حال حاضر جا زدن یا توقف کار، دیگر برای ما امکان پذیر و پذیرفته نیست. حال دیگر جامعه از ما کار می خواهد؛ به عبارت دیگر، توقف یا عدم ارتقای کار، دیگر برای ما مقدور نیست. با ارتقای سایر برنامه ها و سیستم های عامل ما نیز ناچار به ارتقا و سازگار نمودن برنامه های خود می باشیم؛ چنانکه در زمان تغییر نسخه های ویندوز از سیستم عامل 98 به XP یا ویستا، ما نیز همگام با آن برنامه های خود را ارتقا دادیم. بنابراین، هم از نظر کیفی و هم از نظر تکنولوژی ناچار به ارتقا و رشد هستیم. این کاری است که شروع کرده ایم و به لطف خدا تا آخر هم ادامه خواهیم داد. یقین بدانید درصورتی که ما در این کار سستی کنیم، دیگران خواهند آمد و با چیزهای دیگر جای ما را خواهند گرفت.

اساس کار مرکز در اوایل امر، حسن نیت و خلوص همراه با رفاقت بود و این خود پایه شکل گیری مرکز است. اوایل کار توفیق بسیاری داشتیم و خدمت آقا می رسیدیم و تا به حال چندین جلسه با دوستان برای توضیح کار خدمت آقا رسیده ایم. در جلسه ای که به حضور مقام معظم رهبری شرفیاب شدیم و این حقیر نیز سعادت حضور در آن جلسه را داشتم، ایشان فرمودند: «هر چقدر شما برای علوم اهل بیت علیهم  السلام کار کنید، جا دارد و ارزش دارد و من هم حمایت می کنم.» این فرمایش برای ما باعث دلگرمی بود. این که یک مقامی به این بزرگی این کار را تأیید می کند و همه نوع حمایت اعم از مادی و معنوی از آن می نماید، ما را موظف می کند که با جدیت سراغ این کار برویم.

در این مدت 20 سال مشکلات هم کم نبوده است؛ مشکلاتی نظیر: مکان، هزینه های مالی و بودجه؛ البته شما جایی را پیدا نمی کنید که هیچ گونه مشکلی نداشته باشد. با تمام این مشکلات، اینک با گذشت بیش از 20 سال فعالیت، مرکز توانسته جایگاه بسیار خوبی را در مجامع علمی پیدا کند. مراکز بسیاری وجود دارند که استفاده از برنامه های نور را مبنای کار پژوهشی خود قرار داده اند.

برنامه هایی مانند جامع  الأحادیث که در آن ها روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را در قالب یک نرم افزار به دنیا عرضه نموده ایم، چنانچه طی 20 سال فعالیت مرکز فقط همین یک نوع کار را عرضه کرده بودیم، باز هم ارزش داشت. البته همان طور که می دانید ما در موضوعات متنوعی کار کرده ایم، نظیر: تفسیر، فقه، اصول، جغرافیا و حکمت که همگی مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین کارهای ارزشمندی که در بستر وب صورت گرفته، هر روز در حال گسترش است و ما سعی وافری در استفاده از فناوری های روز داریم. به نظر بنده مرکز در این کارنامه، شایسته دریافت نمره قبولی در حد ممتاز است.

چنانچه در پایان، صحبتی یا ناگفته هایی دارید، بیان نمایید.

◊ کار مرکز، کار مقدسی است. هر کس در مرکز وارد شود، کمک او هر چند کوچک باشد، با ارزش است. در این جا می خواهم خاطره جالبی را برای شما بیان کنم. در سال 70 -71 به علت مسائلی که در مرکز پیش آمده بود و رفقای ما از مرکز رفته بودند، بنده هم می خواستم از مرکز بروم و یا به نوعی کار خود را در مرکز کم کنم. رفتم سراغ جناب آقای دکتر هاشمی، مدیر عامل وقت مرکز، گفتم: آقای دکتر! می خواهم یک نیروی عادی باشم و بروم کارهایی مانند: فرمت، تصحیح، اعراب و سایر کارهای پژوهشی را انجام دهم. فرمودند: می-خواهی چه کار کنی؟ عرض کردم: می خواهم بخشی از وقتم را  درس بخوانم و دنبال کار طلبگی خود باشم. گفتند: باشد، من قبول دارم، شما می خواهید طلبه بشوید. بعد چه کار می خواهید بکنید؟ گفتم: منبری، محقق، نویسنده یا هزاران کار دیگر در حوزه هست که یکی از آن ها را درحوزه انجام خواهم داد. ایشان گفتند: نهایت کار حوزه چیست؟ گفتم: اجتهاد و مرجعیت. گفتند: نهایتاً در حوزه مرجع خواهی شد. کار مرجع هم خدمت-رسانی به جامعه علمی است. آن هم 50 الی 60 سال باید درس بخواند، خون دل بخورد، رساله بنویسد، اعلم شود و اجتهاد هم داشته باشد. مردم از او تقلید کنند و از حضور و اجتهاد او استفاده نمایند. ایشان گفت: آیا شما می توانید تا این مرحله پیشرفت کنید؟ گفتم: نمی دانم. گفتند: شما امروز دارید کار آن مرجع را انجام می دهید. با تولید این نرم افزارهای علوم اسلامی، به مراجع، به محققان طراز اول و به دنیا خدمت می کنید. با صحبت ایشان، دوباره برگشتم و مشغول کار شدم.

در پایان، از همه کسانی که در مرکز زحمت می کشند، تشکر می کنم. من معتقدم شاید تنها فردی که در بخش ورود اطلاعات وقت داشته باشد که بتواند با شما به گفتگو بنشیند و صحبت کند، بنده هستم. بنده باید ازدوستان بخش خودم تشکر کنم. دوستان وقتی وارد مرکز می شوند شروع به کار می کنند تا زمانی که از مرکز خارج شوند. کار در این بخش سنگین، دقیق و پر زحمت است. از دوستان خودم در بخش ورود اطلاعات تشکر و تقدیر می کنم. به اعتقاد من این بخش اساس مرکز و از بخش‌های زیربنایی آن به شمار می‌رود.

در اینجا فرصت را مغتنم می شمارم و همچنین از دوستان و همکاران خدماتی که پرزحمت ترین کار را در مرکز انجام داده و کمترین حقوق و مزایا را دریافت می کنند، تشکر می کنم. و در آخر از زحمات بزرگان و مدیران مرکز در طی این سال ها و همچنین تلاش ایشان برای جذب بودجه و ایجاد بستر مناسب برای فعالیت های مقدس مرکز تشکر می کنم.

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: سه شنبه, 25 اسفند 1388
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 62
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 29
بازدید 12756 بار
شما اينجا هستيد:خانه پدیدآورندگان فصلنامه شماره 29 (زمستان 1388) ورود اطلاعات از کارهای زیربنایی مرکز به شمار می رود