مفهوم‌شناسی هویت مجازی در فضای سایبر

سه شنبه, 30 آذر 1389 ساعت 14:32
    نویسنده: آرش خسروی* این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

چکیده

هويت مجازي، يكي از موضوعات اخلاق فناوري اطلاعات است. در فضاي سايبر يك هويت جديد، علاوه بر هويت فيزيكي وجود دارد كه بعضي‌ها به‌اشتباه اين هويت جديد، يعني هويت ديجيتالي را مترادف هويت مجازي مي‌دانند؛ در حالي كه اين هويت مي تواند به صورت مجازي يا حقيقي شكل بگيرد. می‌توان مشخصات هويت حقيقي را بروز داد يا  از خود شخصي ديگر، غير از آنچه در واقعيت بوده، ارائه داد.

هويت مجازي و حريم خصوصي ارتباط نزديك با هم دارند و بعضي دانشمندان معتقدند هويت مجازي جزئي از حريم خصوصي است. در اجتماع مدرن امروز هويت مجازي به صورت عمدي يا غيرعمدي و خود به خود ظاهر مي شود. در این مقاله سعی شده به مفهوم‌شناسی هویت مجازی پرداخته شود و تفاوت آن با سایر واژه‌های نزدیک مثل گمنامی و ناشناختگی مشخص گردد.

کلید واژگان : هویت مجازی، بی‌نامی، اخلاق فناوری اطلاعات، اخلاق کاربری، فضای سایبر.

مقدمه

امروزه افراد در اینترنت به فروشگاه می‌روند و خرید می‌کنند، در دانشگاه‌ مجازی به سر کلاس مجازی می‌روند و آموزش می‌بینند و حتی در امتحانات به صورت مجازی شرکت می‌کنند. در بازی‌های شبکه‌ای شرکت می‌کنند و یا به سراغ سایر تفریحات شبکه‌ای می‌روند، به دنبال شغل جدید می‌گردند و کار پیدا می‌کنند و حتی کارشان را در محیط مجازی انجام می‌دهند و مزدشان را در همان محیط دریافت می‌کنند، به بانک‌ اینترنتی می‌روند و گردش حساب خودشان را چک می‌کنند و یا به حساب دیگران پول واریز می‌کنند، با دوستان جدید آشنا می‌شوند و با آنها صحبت و چت می‌کنند. همه اینها نشان‌دهنده این است که فضای سایبر، رسانه‌ای تعاملی است و مانند رادیو و تلویزیون افراد تنها گیرنده نیستند، بلکه هم گیرنده و هم فرستنده هستند و در واقع انسان‌ها در فضای سایبر زندگی می‌کنند و فضای سایبر محیط تعاملی را برای آنها فراهم می‌کند که آن ها با هم در ارتباط باشند. در این محیط خدمات عرضه می کنند و خدمات دریافت می کنند و تعامل می‌کنند. بنابراين، همان‌طور که در دنیای فیزیکی و واقعی افراد مختلف هویت فردی و اجتماعی دارند و هویت آنها به محل زندگی و شرایط آنها در جامعه وابسته است، در فضاي سايبر افراد يك هويت جديد، علاوه بر هويت فيزيكي پيدا مي‌كنند. بعضي‌ها به‌اشتباه اين هويت جديد، يعني هويت ديجيتالي را مترادف هويت مجازي مي‌دانند؛ در حالي اين هويت مي‌تواند به صورت مجازي يا حقيقي شكل بگيرد. در محيط مجازي افراد مي‌توانند مشخصات هويت حقيقي خودشان را بروز دهند يا مي‌توانند از خود شخصي ديگر، غير از آنچه در واقعيت بوده، ارائه دهند. فضاي سايبر اين امكان را به اشخاص مي‌دهد كه هويت حقيقي خويش را مخفي كنند و با هويت ساختگي جديدي وارد آن شوند. این معنای هویت مجازی است. هویت مجازی با اصطلاحات دیگری نیز در متون علمی و مقالات دیده می‌شود، مثل: بی نامی(1) ، نام مستعار یا استعاره(2) ، نقاب یا صورتک درون شبکه‌ای(3).

در بعضی از تعاملات اینترنتی مثلاً بانک الکترونیکی، خرید و فروش الکترونیکی يا دانشگاه الکترونیکی مجبوریم با هویت واقعی ظاهر شویم؛ اما در بسیاری از تعاملات فضای سایبر با هویتی ناشناس و مجازی ظاهر می‌شویم، مثل عضویت در سایت و يا چت کردن كه در آنها  الزامی برای ظاهر شدن با هویت واقعی نداریم. می‌توانیم در فضای سایبر با این هویت مجازی زندگی کنیم و با دیگران تعامل کنیم؛ در حالي كه دیگران هویت واقعی ما را نمی‌بینند و از آن مطلع نیستند؛ بلکه آنچه از ما می‌فهمند، همان هویت مجازی است که ما آن را شکل داده‌ایم.

مهم‌ترین ویژگی‌ هویت مجازی، ناشناخه بودنش است. در دنیای واقعی هر کس مسئول رفتار و گفتار خود است؛ اما با وجود هویت مجازی، آزادی بیان بیشتر می‌شود و احساس مسئولیت در برابر گفتار و اندیشه‌ از بین می‌رود و ممکن است شخص از بخشی از هویت حقیقی خود مانند: تحصیلات، شرایط خانوادگی، جنسیت و يا شرایط اجتماعی ناراضی باشد و بخواهد با هویتی ساختگی به نوعی، خود را با تغییر قسمتی از هویت یا تمام آن ، دلداری بدهد؛ حتي ممکن است از سر شیطنت، فریب‌کاری، سوء استفاده‌های مالی و جنسی خودش را متفاوت نشان ‌دهد.

مفهوم هویت مجازی
در بسیاری از متون علمی از مفهومی به نام «بی‌نامی»(4) در محیط سایبر صحبت شده است که دقیقاً مترادف مفهوم هویت مجازی است. در اینجا برای روشن‌تر شدن مفهوم هویت مجازی به معناشناسی بی‌نامی و تفاوت آن با سایر واژه های نزدیک مثل: گمنامی، ناشناس بودن و منزوی بودن می‌پردازیم.

مفهوم بی‌نامی، روابط اجتماعی گویا و روشن را به عنوان زمینه و پیش‌فرض با خود دارد. بی‌نامی نیاز به زمینه اجتماعی دارد. فاعل بی‌نام که ظرفیت انجام کاری را دارد، روی دیگر اعضای اجتماع تأثیر می‌گذارد و از دیگران متأثر می‌شود. ممکن است به شخص منزوی و گوشه‌نشین عبارت بی‌نام و نشان و ناشناخته و گمنام اطلاق شود؛ ولی‌معنای دقیق بی‌نامی و هویت مجازی، مطابق آنچه در شبکه اینترنت و در فضای سایبر مطرح می‌شود، شامل حال او نمی‌شود و به او بی‌نام گفته نمی‌شود؛ زیرا شخص گوشه‌نشین و منزوی ، غیر مرتبط با جامعه است و منزوی و جدا از اجتماع و روابط اجتماعی است و زندگی و رفتار و کارهای او به طور کلی تحت تأثیر زندگی و رفتار دیگران در محیط اجتماعی قرار نمی‌گیرد. اصطلاح گمنامی که در برابر شهرت و بلندنامی قرار می‌گیرد نیز نمی‌تواند با اصطلاح بی‌نامی مترادف باشد. شخص گمنام به دنبال شهرت نیست و سعی می‌کند در میان اجتماع شهرت پیدا نکند و عموم او را نشناسند. شخص گمنام از اجتماع و روابط اجتماعی فاصله نمی‌گیرد، اما به دنبال معروفیت هم نیست وکاری که او را معروف کند، انجام نمی‌دهد؛ امّا هویت‌های مجازی که مشهور هستند کم نیستند. از اين‌رو، یک شخص بی‌نام ممکن است با نام مستعار در جهت شهرت تلاش کند و مشهور شود. برای یک نفر بسیار مشکل است که به‌طور کامل از اجتماع منزوی شود؛ به‌طوری‌که کارها و هویتش پنهان باشد؛ ولی امکان‌پذیر است. امّا در همه موارد گوشه‌نشینی و جدا شدن از اجتماع لزوماً مشابه و شبیه بی‌نامی نیست؛ هر چند ممکن است به معنی رسیدن به بی‌نامی باشد. البته گوشه‌نشینی و جداشدن از اجتماع مکانیزمی است که می‌تواند منجر به بی‌نامی شود و مطمئن شویم به بی‌نامی رسیده‌ایم؛ اما لزوماً به معناي بی‌نامی نیست.

بی‌نامی با شناخته‌نشدن و ناشناس بودن تفاوت دارد. بی‌نامی نه تنها زمینه اجتماعی می‌خواهد و در ارتباط اجتماعی رخ می‌دهد، بلکه نیاز به فاعلی دارد که انجام دهنده کاری است که روی دیگران تأثير می‌گذارد یا تأثیر می‌پذیرد و در عین حال هویت او مشخص نیست. اگر یک فرد برای دیگران قابل شناخته شدن نباشد و ناشناس باشد و در عین حال کاری و عملی نیز منتسب به او نباشد، او بی‌نام نیست؛ برای مثال، زمانی که شخصی در یک هتل در یک شهر دور است و کسی او را نمي‌شناسد و ناشناس است، احساسات منفی ناشناسی بودن و غریب بودن را دارد، ولی بی‌نام نیست؛ زمانی بی‌نام است که کاری انجام دهد که نتوانند او را ردیابی کنند و به هویت او پی ببرند. در اینترنت، ناظر شبکه و اشخاصی که شبکه را رصد می‌کنند، ممکن است از دید سایرین پنهان باشند. در صورتی که کاربران بدانند که ارتباطات و اعمالشان در شبکه رصد می‌شود، آن ناظر بی‌نام است و اگر کاربران ندانند که رصد می‌شوند، در این صورت آن ناظر ناشناخته نامیده می‌شود.

فرض کنید یک کتاب را از نویسنده‌ای می‌خوانید که کتابش منتشر شده یا در شبکه قرار دارد، اما هویت واقعی او مشخص نیست و شما نمی‌توانید رابطه منطقی بین ویژگی‌های مشخص او پیدا بکنید و او را ردیابی و پیدا کنید و یا حداقل ردیابی او به وسیله خوانندگان معمولی و عمومی امکان‌پذیر نیست. بنابراين، او برای این خوانندگان بی‌نام است. پس مفهوم بی‌نامی به طور کامل با مفهوم ناشناس بودن متفاوت است.

مارکس(5) مفهوم بی‌نامی را این‌چنین تعریف می‌کند: بی‌نامی به این معنا است که شخص طبق ابعاد هفت‌‌گانه دانش شناخت شناخته نشود. این ابعاد هفت‌گانه جهت شناخت عبارت‌اند از: 1. نام قانونی؛ 2. موقعیت جغرافیایی دقیق؛ 3. نام های مستعار قابل اتصال(لینک)؛ 4. نام‌های مستعار غیر قابل اتصال(لینک)؛ 5. دانش و علم به خصوصیات فردی آن شخص؛  6. رده و گروه اجتماعی؛ 7. علامت شایستگی و عدم شایستگی فرد.(Marx.G.T , 1999: 99- 112)

در مقابل این تعریف والاس(6) بی‌نامی را بدین صورت تعریف می‌کند:

ویژگی‌های غیر قابل ردیابی در یک ارجاع معین به فرد(Wallace, 1999, p25). بی‌نامی یا ویژگی‌های غیر قابل ردیابی بدین معنا است که یک شخص یا اشخاص غیر قابل شناخت هستند و هویت آنها مشخص نیست؛ در حالی که می‌دانیم شخص یا اشخاص وجود دارند؛ اما نمی‌دانیم چه کسانی هستند؛ اعمال و ویژگی‌هایی از شخص یا اشخاصی که می‌دانیم وجود دارند، اما به‌وسیله ویژگی‌ها و خصوصیاتشان قابل ردیابی و شناخته شدن نیستند.

والاس در اینجا مثال شخصی با نام مستعار آنابومبر(7) را می‌زند. آنابومبر شخصی بود که برای دانشمندان کامپیوتر در آمریکا  به‌وسیله جعبه‌های پستی  بمب دست‌ساز ارسال می‌کرد. او سال‌ها بی‌نام بود؛ به علت اینکه بین خصوصیت «ارسال بمب» و سایر خصوصیت‌های شخصی او هماهنگی پیدا نشد. در اینجا والاس دو نکته را برای تکمیل تعریف خود اضافه می‌کند و به‌وسیله آنها تعریف خود را از تعریف مارکس تفکیک می‌کند:

  1. بعضی ویژگی‌هایی وجود دارد که باعث شناخت می‌شوند و ما آنها را می‌دانیم؛ ولی نمی‌دانیم به چه کسی اطلاق می‌شوند.
  2. در مورد ویژگی‌هایی که به‌وسیله آنها یک نفر می‌تواند بی‌نام باقی بماند، محدودیت‌های ذاتی وجود ندارد.

یک ویژگی می‌تواند بعضی وقت‌ها به عنوان خصوصیت یک شخص به حساب آید؛ ولی ویژگی‌های کمی از شخصیت و هویت او را آشکار می‌کند؛ برای مثال، یک شماره کد که به  یک شخص نسبت می‌دهیم یا مشخصات نژادی و خونی شخص که نمی‌تواند مثال خوبی برای خصوصیات شخصی و هویتی باشد، ولی می‌تواند برای ارجاع به بعضی مفاهیم و زمینه‌ها مفید باشد؛ برای مثال، ارسال بمب برای دانشمندان کامپیوتر، ویژگی فردی به نام تئودور کازینسکی(8) است که نام مستعار او آنابومبر است. این شخص به‌وسیله ویژگی‌های شناخته شده‌اش به عنوان تئودور کازیسنکی قابل شناسایی نبود، اما آنابومبر به عنوان ارسال کننده بمب قابل شناسایی است و این ویژگی (ارسال بمب) به‌وسیله سایر ویژگی‌های وی قابل پیگیری و ردیابی نیست.

بی‌نامی به معنای عدم شناخته‌شدن و هویت مجازی و عدم هویت از لحاظ دیگران به‌وسیله صفات و ویژگی‌هایی است که توانایی ردیابی آنها به وسیله صفات دانسته و شناخته شده شخص وجود نداشته باشد و شخص را نتوان از طریق آنها شناخت. بی‌نامی در واقع نوعی شناخته نشدن و بی‌هویتی به‌وسیله ویژگی و صفت عدم ردیابی صفات است. این تعریف عمومی از بی‌نامی است که تمام انواع مختلف بی‌نامی را در برمی‌گیرد.

این رویکرد به بی‌نامی به‌صورت پیش‌فرض، یک مدلی از شخص یا گروهی از اشخاص را در نظر می‌گیرد که دارای ترکیبی یگانه از صفات مرتبط با هم هستند که هر صفت موقعیت فرد را در شبکه‌ای از ارتباطات و یا ترتیب او را مشخص می‌کند. بی‌نامی شامل صفاتی می‌شود که قابل پیگیری و ردیابی نیستند؛ به‌طوری‌که نمی‌توان به‌وسیله آنها شخص را یافت و به هویت واقعی او پی‌برد.

برای مثال، آنابومبر تا آنجا که ساکن شهر مونتانا است، در رده و ترتیب‌های مختلف اقتصادی ، شهروندی، سیاسی، فرهنگی و مانند آن قرار می‌گیرد. به عنوان پسر، برادر، عمو يا پسر عمو  در رده فامیلی قرار می‌گیرد و به عنوان تولید کننده بمب در ترتیب افرادی که دانش تولید مواد منفجره را دارند، قرار می‌گیرد و به عنوان شخصی که انگلیسی فصیح صحبت می‌کند، در رده صحبت کنندگان زبان انگلیسی قرار می‌گیرد و به عنوان نویسنده قطعنامه و بیانیه‌اش در رده نویسندگان مقالات سیاسی قرار می‌گیرد. او بی‌نام است؛ به دليل اینکه ویژگی تولید و ارسال بمب، قابل پیگیری و ردیابی به وسیله سایر ویژگی‌هایش نیست. در صورتی که به عنوان یک شخص بین صفاتش رابطه‌ای یکتا برقرار شود، قابل شناسایی و تشخیص برای دیگران خواهد شد. زمانی که بیانیه او منتشر شد، او در رده نویسندگان قرار گرفت و به‌وسیله آن سایر ویژگی‌هایش قابل شناسایی شد و ابتدا به‌وسیله اعضای خانواده‌اش هماهنگی لازم بین ویژگی‌های او ایجاد گرديد و شناسایی شد که آنابومبر همان برادر يا پسر عمو  است. سپس به‌واسطه آنها هویت او برای دیگران افشا شد.

این مثال نشان می‌دهد چگونه یک نفر می‌تواند در یک زمینه و برای یک گروه بی‌نام باشد و برای بقیه هویتش مشخص باشد. آنابومبر برای اعضای خانواده‌اش قابل شناسایی بود؛ در حالی که بی‌نام باقی مانده بود و مقامات رسمی و پلیس هویت واقعی او را نمی‌شناختند. این مثال نشان می‌دهد که چگونه بی‌نامی وابسته به همکاری و مساعدت داوطلبانه دیگران است. از اين رو، اگر اعضای خانواده کازینسکی تصمیم می‌گرفتند که ساکت بمانند و هویت او را افشا نکنند، او هنوز بی‌نام باقی مانده بود.

زمانی که بتوان بین ویژگی‌های یک شخص ارتباط یگانه برقرار کرد و بتوان این ویژگی‌ها را به هم مرتبط کرد، هویت یک شخص افشا می‌شود؛ برای مثال، در آزمايش ویروس HIV به‌طور ناشناس، یک شماره تصادفی به هر شخص که آزمایش خون می‌دهد، منتسب می‌گردد که به‌وسیله سایر ویژگی‌های آن شخص قابل پیگیری و ردیابی نیست و آن شخص را نیز نمی‌توان توسط آن شماره پیدا کرد و به هویت او پی برد. شخص به عنوان شماره X در ارجاع به خونی که آزمایش کرده است،  قابل شناسایی است؛ ولی بی‌نام است و هویت او مشخص نیست و  ویژگی‌های آن شخص ناهماهنگ با هم است و غیر قابل ردیابی است.

از آنجا که راه‌هایی وجود دارد که یک شخص می‌تواند مکانیزم‌هایی به‌دست آورد تا به‌وسیله آنها موقعیت جغرافیایی و راه‌های ردیابی خودش را پنهان کند و هماهنگی بین صفات و ویژگی‌هایش را از بین ببرد، بی‌نامی امکان‌پذیر است.

معمولا با دانستن یک ویژگی یکتا از یک فرد به تنهایی نمی‌توان به هویت او پی برد؛ بلکه یک ویژگی در هماهنگی و ارتباط با ویژگی‌های دیگر شخصی فرد، هویت او را هویدا می‌کند؛ برای مثال، ارسال بمب برای دانشمندان کامپیوتر یک ویژگی یکتا است؛ اما به‌وسیله آن نمی‌توان یک شخص خاص را پیگیری و ردیابی نمود، مگر اینکه آن ویژگی هماهنگ با سایر ویژگی‌های آن شخص باشد و به خودی خود امکان دسترسی به سایر ویژگی‌های فرد امکان ندارد، مگر در صورتي كه مسیر هماهنگ شدن این ویژگی با سایر ویژگی‌های شخص میسر شود.

این رویکرد این امکان را فراهم می‌کند که یک فرد را بتوان از یک جهت شناخت و از سایر جهات بی‌نام، ناشناخته باقی بماند. یک اهدا کننده بی‌نام و شخص نیکوکاری که نمی‌خواهد هویتش مشخص شود، به روش‌های دیگری برای دریافت کننده هدیه، هویتش مشخص می‌شود، در حالی که او همان اهدا کننده بی‌نام باقی می‌ماند.
کازینسکی که مثال آن را قبلاً آوردیم، برای سالیان زیاد برای خانواده‌اش ناشناخته بود و نمی‌دانستند او همان آنابومبر است و نمی‌توانستند حدس بزنند بهترین دوست ، برادر، پسر و ... همان قاتل و آدم‌کش است.

انسان‌ها توانایی‌های شناختی مختلفی دارند و به همین دلیل شاید بتوان گفت بی‌نامی از جهت عمومی قابل دسترس است؛ برای مثال، در یک مهمانی مربوط به بچه‌ها یک بزرگ‌تر ممکن است در لباس یک عروسک برود و ماسک به خود بزند، و ممکن است برای بچه‌ها ناشناخته باشد و بچه‌ها هویت او را نتوانند حدس بزنند، اما برای بزرگ‌ترها شناخته شده است و بچه‌های با هوش نیز ممکن است ویژگی‌های آن شخص تغییر قیافه داده را ردیابی کنند و بین ویژگی‌های او در ذهن خود رابطه برقرار کنند تا بفهمند او کدام یک از آن بزرگ‌ترها است. در این مورد، درجه و دامنه‌ بی‌نامی می‌تواند خیلی محدود باشد. توانایی‌های شناختی به فاکتورهای متفاوتی در موقعیت‌های برخط وابسته است. درجات متفاوت توانایی‌های فني و استفاده از ابزارهای مناسب و به‌کارگیری پروتکل‌های مختلف اینترنت در بحث‌ بی‌نامی در محیط مجازی مطرح است. بی‌نامی به معنای عدم شناخته شدن کامل و مطلق نیست. ممکن است بعضی شناخت‌ها و دانش‌ها در مورد ویژگی‌های مختلف فرد وجود داشته باشد، اما این ویژگی‌های شناخته شده با سایر ویژگی‌های اصلی فرد ارتباط نداشته باشند و به شکلی ارتباط آنها قطع شده باشد و فرد غیر شفاف و مبهم باشد و قابل ردیابی نباشد و ویژگی‌های شناخته شده او اطلاعات کاملی به ما منتقل نکند.

و یا ممكن است با امکانات عادی فرد قابل شناخته شدن نباشد، اما با توسعه امکانات یا درخواست رسمی از پلیس و مقامات رسمی و دسترسی به پایگاه داده‌های دولتی و پلیسی بتوان بین ویژگی‌های او هماهنگی لازم را یافت و به هویت آن فرد پی برد. جدا کردن یک ویژگی از سایر ویژگی‌های فرد و ناهماهنگی بین ویژگی‌ها، همان عاملی است که باعث بی‌نامی شخص می‌شود. مهم‌ترین ویژگی‌ بی‌نامی، عدم هماهنگی بین ویژگی‌های مشخص یک فرد است؛ به‌طوری که یک فرد از جهات گوناگون غیر قبل شناخت به‌وسیله دیگران است.

مثال‌هایی که در مورد بی‌نامی می‌زنیم همه عامل انجام کار دارند و مشخص است شخصی پشت پرده و پنهان کارهایی را بی‌نام انجام می‌دهد که ما آن عامل را نمی‌شناسیم و این مثال‌ها با مثال‌هایی که اصلاً نمی‌دانیم آیا آن کار عاملی بی‌نام پشت پرده دارد یا نه، متفاوت است؛ برای مثال، فرض کنید یک برنامه کامپیوتری یک سری عملیات انجام می‌دهد و محاسباتی می‌کند که این فرآیندها و کارها پیش‌بینی نشده باشد و به فرد یا افرادی صدمه بزند و ضرر و آسیب وارد کند. در این موارد شاید به طور دقیق و صریح و شفاف نتوان گفت چه کسی این کار را انجام داده و اینکه آن برنامه دقیقاً چه کاری انجام داده است. این نوع مسائل باید از بحث بی‌نامی جدا شود. یک فرآیند بی‌نام باید قابل اطلاق و نسبت دادن به یک عامل بی‌نام باشد؛ وگرنه آن فرایند بی‌نام نیست. در مسائل مهندسی نرم‌افزار و برنامه‌های کامپیوتری این مشکل بسیار اتفاق می‌افتد و در این مسائل خط‌کشی کردن و مرز گذاشتن بین خود برنامه و برنامه‌نویس یا تیم برنامه‌نویسان، کار مشکلی است؛ اما در بعضی موارد بسیار لازم و ضروری است؛ به‌خصوص زمانی که برنامه‌ها به‌صورت دینامیک برنامه‌های دیگر را اجرا کنند یا برنامه‌های جدیدی به‌وجود آورند. در اینجا برنامه‌ها در واقع تولید کننده برنامه‌های دیگر هستند و مرزبندی و خط‌کشی کردن بين برنامه و برنامه‌نويس و گفتن این مطلب که این برنامه چیز جدایی است و برنامه‌نویس هم جدا است، کار مشکلی است.

ایده هویت مجازی در فضای دیجیتالی برگرفته از فضای حقیقی است که در آن مفهوم بی‌نامی ساخته شد. با توسعه فناوري اطلاعات به نظر می‌رسد که سهولت فرض مفهوم بی‌نامی افزایش یافته است؛ برای مثال، توانایی بی‌نام‌سازی ارتباطات به‌وسیله استفاده از حساب پست الکترونیکی که هیچ گونه مشخصات شخصی ندارد یا مشخصات شخصی آن اشتباه است و یا استفاده از زنجیره‌ای از پست الکترونیکی‌ها که پیام شما را رمز کرده و در این زنجیره با مشخصات مجازی و بی‌نام برای گیرنده ارسال می‌کند.

هویت مجازی و حریم شخصی ارتباط نزدیک به هم دارند. با هویت مجازی یک نفر می‌تواند مطمئن باشد كه حریم خصوصی و شخصی‌اش حفظ می‌شود و دیگران نمی‌توانند تمام سوابق و مطالب درباره او را در اینترنت و سایر بانک‌های اطلاعاتی دنبال کنند.

با توجه به مطالبی که گفته شد، بی‌نامی و هویت مجازی با مفهوم حریم خصوصی، بیان کردن مطالب مهم و حیاتی بدون افشاي عمومی و در معرض عموم بودن، ارتباط مستقیم دارد؛ برای مثال، بی‌نامی، امر مشاوره بر خط را آسان می‌کند و باعث حفظ حریم خصوصی و احترام به شخصیت افراد می‌شود. فرگوسن(9) و بعضی دیگر از اندیشمندان معتقدند که قوانین بی‌نامی جزئی از قوانین حریم خصوصی است. ون هیرچ(10) معتقد است که مفهوم بی‌نامی همان بی‌هویتی و هویت مجازی است که از احساس استقلال شخصیت و بزرگی و حرمت شخصیت افراد حراست می‌کند. (Von Hirsch,2000)

انواع بی‌نامی

بی‌نامی ممکن است به طور عمد پی‌گیری شود و یا به واسطه پیچیدگی زیاد زندگی مدرن خود به خود اتفاق بیفتد. بی‌نامی خود به خود، در قالبی مثل منطق بی‌نامی در زندگی مدرن مطرح است. در اینجا دو ایده وجود دارد. یکی اینکه بی‌نامی را به عنوان یکی از آثار جنبی اجتماعات جدید و مدرن به شمار آوریم، مانند یک نفر در میان گروهی از افراد که همدیگر را نمی‌شناسند.

دیگر اینکه بی‌نامی را یکی از آثار جانبی سازمان‌های اجتماعی پیچیده و بزرگ بدانیم؛ جایی که اجتماع بزرگی مدیریت می‌شود؛ به طوری که جایگاه‌های اجتماعی افراد پراکنده است و افراد در یک محل و یک جایگاه نیستند؛ برای مثال، محیط کار یک نفر جدا از محل خانوادگی و زندگی او است. از اين رو، پیچیدگی‌ زیاد زندگی مدرن و جمعیت زیاد شهرها و مهاجرت‌های زیادی که صورت می‌گیرد، باعث شده یک نفر به عنوان یک فرد خاص به میزان فراواني برای دیگران ناشناخته باشد. این نوع بی‌نامی اجتماعی خود به خود اتفاق می‌افتد و عمدی نیست. چنین بی‌نامی، ساختار فردگرایانه جامعه را بالا می‌برد تا آنجا که یک نفر را از اثرات طاقت‌فرسای روابط اجتماعی سنتی و دوستی‌ها و صمیمت‌های نزدیک‌ رها می‌سازد و البته اثرات منفی‌ خاص خود را نیز برای فرد به ارمغان می‌آورد. یکی از نتایج این نوع بی‌نامی روی روابط اجتماعی آن است که میزان پاسخگویی و مسئولیت‌پذیري در برابر کارها و اعمال کاهش می‌یابد. اینترنت به عنوان یک محیط اجتماعی پیچیده، دارای ظرفیت‌هایی است که دامنه بی‌نامی طبیعی و خود به خود را بالا می‌برد و بی‌نامی را به عنوان فرآورده جنبی طبیعت ارتباطات بر خط مطرح می‌سازد؛ به عنوان مثال، در مقایسه با ارتباطات رودررو یا تلفنی جنبه‌های شخصی و اجتماعی در ارتباطات بر خط کاهش یافته است و مردم می‌توانند به‌سادگی با نام مستعار در چت‌‌روم‌ها، وبلاگ‌ها و... شرکت کنند.

همان‌طور که گفتیم، بی‌نامی در موارد مختلفی استفاده می‌شود. همچنین بی‌نامی می‌تواند فردی یا گروهی باشد. می‌توانیم گروه‌های بی‌نام و سری داشته باشیم که به‌طور دسته‌جمعی دست به کارهای بی‌نام می‌زنند و برای مصونیت خود از بی‌نامی استفاده می‌کنند، مثل گروه الکلی‌های بی‌نام در آمریکا و سازمان سری ضد سیاهپوستان آمریکا. و یا ممکن است بی‌نامی گروهی باشد و گروه همدیگر را بشناسند و در داخل گروه بی‌نامی وجود نداشته باشد و یا اینکه اعضای گروه نیز بی‌نام باشند و همدیگر را نشناسند، مثل اعضای بسیاری از گروه‌های چت‌روم که همدیگر را نمی‌شناسند و هویت واقعی همدیگر را نمی‌دانند؛ اما در عین حال یک گروه مشترک تشکیل داده‌اند و به تعاطی افکار در قالب موضوعات مورد علاقه مشغول‌اند.

پی نوشت ها:

منابع:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: پنج شنبه, 25 آذر 1389
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 6
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 32
بازدید 23398 بار
شما اينجا هستيد:خانه