منزلت اخلاق در فناوری اطلاعات

سه شنبه, 30 خرداد 1385 ساعت 15:40
    نویسنده: حجة الاسلام و المسلمین دکتر سید مهدی میرباقری؛ عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

از مباحث مهم موضوع مطالعه محافل علمی جهان، جامعه اطلاعاتی است که بشر وارد آن شده (یا در معرض ورود به آن قرار دارد) و نسبت آن با اخلاق است.

عمده ترین رویدادی که در حال حاضر در جامعه اطلاعاتی مشاهده می شود، سرعت پردازش و انتقال اطلاعات است که، به سرعت حرکت نور در میدان انرژی رسیده است؛ طبعاً این امر می تواند جهان را به دهکده ای واحد تبدیل کرده، ظرفیت هوشمندی ها را با هم مرتبط سازد و انسجامی واحد ایجاد کند. روشن است که در این فرآیند، فاصله های مکانی، جغرافیایی و زمانی تغییر می کند و مهم تر اینکه از دیدگاه فلسفی، هم جایگاه ساختاری و هم مکان و زمان پدیده ها را تغییر می دهد.

 

در شرایط کنونی، متناسب با رشد ICT ، می توان ساختارها و ظرفیت های جدیدی در جامعه بشری ایجاد کرد. در حال حاضر، بخش عمده ای از GNP و تولید ناخالص ملی، داده بخش اطلاعات است حتی در کشورهای در حال توسعه نیز همین گونه است. بیشتر مشاغل و حرفه های ایجاد شده، مستقیم یا غیر مستقیم، با توسعه اطلاعات و فناوری های اطلاعات و ارتباطات مربوط می شوند. در حوزه فرهنگ نیز، این مسئله هم بر سرعت تبادل فرهنگی و هم تولید مفاهیم و نمادهای فرهنگی در جامعه تأثیر نهاده است.

به هر حال، با این تحول شگفت، جامعه جهانی وارد مرحله جدیدی از تاریخ شده است. اکنون جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی در حال تبدیل است. تولید ابزار جدید ارتباطات و اطلاعات، به خصوص رایانه ها، جامعه بشری را وارد مرحله جدیدی از تاریخ کرده و همه شئون زندگی او را متحول خواهد کرد. پیش بینی ها نشان می دهد که اگر این فرآیند، ادامه یابد، همه تلقیات بشری در همه عرصه های حیات، دستخوش تحول خواهد شد.

1. اشاره به پایگاه و جایگاه «اخلاق اجتماعی»

حال سخن این است که آیا این تحول فراگیر، با اخلاق ارتباطی دارد؟ اگر فناوری اطلاعات و ارتباطات، با اخلاق پیوند می خورد، این پیوند و ارتباط، در چه سطح و مقیاسی است؟

به زعم ما، پایگاه اصلی اخلاق، تمایلات عمومی جامعه است. فرایند تمایلات موجود در جامعه، اخلاق اجتماعی را تعریف می کند. نقطه روبروی تمایلات جامعه، ارزش ها هستند؛ به این معنا که همیشه ارزش های اجتماعی، با تمایلات اجتماعی برابر است. هر گاه تمایلات اجتماعی تحویل پذیرد، ارزش های اجتماعی نیز دگرگونی می پذیرد.

از سوی دیگر، ارزش های اجتماعی مبدأ پیدایش نظام حقوقی و دستوری جامعه نیز هستند؛ یعنی جوامع مختلف بر اساس نظام ارزشی خود، حدود و حقوقی را تعریف می کنند و متناسب با آن، به طراحی تکالیف و دستورات می پردازند.

گاهی آنچه از اخلاق، در حوزه هایی چون «فناوری اطلاعات» قصد می شود، نظام حقوقی و دستوری ای است که از تمایلات عمومی بر می آید؛ برای مثال در اعلامیه ای که در نشست جهانی جامعه اطلاعاتی به تصویب رسید،(1) به جای ارزش ها، بر حقوق و دستورات برآمده از آن تأکید می شود. این امر بدان دلیل است که بین این دو، پیوندی جدی برقرار است که گاهی این دو عرصه با هم آمیخته می شوند و اختلالاتی حاصل می گردد.

2. تبیین منزلتِ مقوله «اخلاق» در «فناوری اطلاعات»

اکنون سخن این است که آیا میان اخلاق یا ارزش ها، و فناوری اطلاعات و ارتباطات تعاملی برقرار می شود؟ این تعامل یک سویه است یا دو سویه؟ هم چنین این تعامل در چه لایه هایی باید برقرار شود؟

1-2. نسبت «اخلاق» و «فناوری اطلاعات» در دو باور

برخی صاحب نظران، به خصوص در فلسفه تاریخ، فرآیندهای پیچیده تاریخی را ساده سازی می کنند و تحولات پیچیده جوامع بشری را به عامل تحول در روابط تولیدی، به خصوص فناوری نسبت می دهند و تحولات صنعتی و تکنولوژیک را مبدأ همه تحولات می پندارند. از این زاویه، فناوری، پایگاه اصلی اخلاق است و تحول فناوری ها، دگرگونی اخلاق، عواطف، گرایش ها، حساسیت ها و ارزش های اجتماعی را در پی دارد.

در نگاه دیگر، پایگاه تکامل اخلاق، تکامل فناوری ها است و فناوری، مبدأ زایش ارزش است و نمی توان آن را به «ارزش» مقید نمود. نگاه سوسیالیست ها و مارکسیست ها بیشتر، به این جهت منعطف است. آنها گرچه، راهکارهایی برای کنترل اخلاقی توسعه فناوری پیشنهاد کرده اند؛ ولی نوعی تلقی جبرگرایانه تاریخی را در نگاه خود دارند که عامل اصلی تحول تاریخ را به روابط تولیدی و به دنبال آن، ابزار و فناوری ها باز می گرداند، پس از این منظر، با تحول در فناوری اخلاق نیز دستخوش تحول و تغییر می شود.

نگاه دوم این است که در تعامل میان فناوری و اخلاق، گرچه اخلاق تحت تأثیر فناوری ها قرار گرفته و داده های فناوری، موجب تحول در گرایش ها و تمایلات عمومی و حساسیت های اجتماعی شده است؛ و فناوری، همان گونه که بینش های اجتماعی را عوض می کند، گرایش ها اجتماعی را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است؛ لیکن در این فرایند، عوامل متغیر و متعددی بر هم اثر می گذارند؛ به دیگر سخن، اخلاق انسانی نیز در جهت گیری توسعه فناوری اثرگذار است. در حقیقت فناوری عاملی یک سویه نیست، بلکه متغیر اصلی، اراده های انسانی است.

بر همین اساس، توسعه فناوری از دیدگاه اخلاق، قابل مدیریت است و نه تنها می توان بر توسعه فناوری مدیریت اخلاقی داشت، بلکه این امر، یک ضرورت است، چون توسعه فناوری همان گونه که فرصت های فراوانی را برای بشر فراهم می آورد، تهدیدهای فراوانی را نیز پیش روی بشر قرار می دهد که با اخلاقی کردن توسعه فناوری، می توان تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد و از فرصت ها به بهترین وجه بهره برداری نمود.

بنابراین، به اعتقاد این گروه، هم می توان توسعه فناوری را تحت تأثیر اخلاق قرار داد و هم این کار باید اتفاق بیفتد. در جامعه جهانی تلاش هایی جدی به این امر معطوف شده است تا اجماعی جدی در این راه ایجاد کنند. سازوکاری که در این میان دنبال می شود آن است که نخست یک نظام تعاریف ایجاد می کنند و به دنبال آن نظام تکالیف و دستورها را می سازند و در نهایت، تطبیق انجام می شود، چنان که در شکل گیری منشور حقوق بشر، تعاریفی از حقوق ارائه شده، سپس تکالیفی ایجاد گشته، آنگاه تطبیق می شود و در نهایت، احکامی از طریق مجامع تصمیم گیرنده بین المللی صادر می گردد.

2-2. نقش آفرینی جهت گیری «توسعه» در متن «فناوری»

نکته قابل تأمل اینکه پایگاه اخلاق که جامعه اطلاعاتی را باید بدان مقید ساخت چیست و در چه لایه هایی می توان جامعه اطلاعاتی را به اخلاق مقید کرد؟

چنان که اشاره شد، پایگاه اصلی اخلاق، تمایلات است؛ لکن تمایلات، هم تحول پذیرند و هم ممکن است تغییر جهت بدهند. بر این اساس، چگونه می توان پایگاه روشن و پایدار برای اخلاق تعریف کرد؟ اگر پایگاه اخلاق را به تمایلات طبیعی و مادی بشر برگردانیم، این تمایلات، هم از ناحیه خود فرد و هم از ناحیه ساماندهی اجتماعی، قابل کنترل و مدیریت هستند. اگر ما همه ارزش های اخلاقی را بر گرایش های طبیعی انسان استوار سازیم و سپس این »میل به لذت ها» را به یک نظام اخلاقی تبدیل کنیم، اخلاق پایدار و هدایت بخشی که دوام تاریخی داشته باشد، به دست نخواهد آمد. این همان مسئله ای که اکنون در جهان اتفاق افتاده، و براساس آن قصد دارند فرآیند توسعه را اخلاقی کنند. طی دو دهه اخیر نیز می کوشند که فرآیند پیشرفت جامعه اطلاعاتی را اخلاقی سازند. برای انجام گرفتن این اخلاقی سازی، ناگزیر باید یک اخلاق محوری تعریف شود که ما از آن به »اخلاق توسعه» یا »اخلاق تکامل» تعبیر می کنیم. اگر شما محور اخلاق را تمایلات طبیعی انسان قرار داده، ارزش را بر پایه آن بسازید، برآیند همه این تمایلات در دنیای کنونی، به »توسعه» تعریف می شود؛ یعنی ما باید به توسعه برسیم. این، اصلی ترین ارزشی است که همه ارزش ها، حتی ارزش های لیبرالیستی، به آن مقید می گردد. در همین راستا، در یکی از مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل آمده است: که همه افراد بشر، حق دستیابی به توسعه دارند و به دنبال تعریف این حق، دولت ها را مکلف می کنند که بستر توسعه سیاسی، اقتصادی فرهنگی را در جوامع خود فراهم کرده، همکاری بین المللی هم داشته باشند(2).

بنابراین، ارزش محوری تعریف شده  همان «توسعه» است که حقوق و «حق توسعه» بر مبنای آن تبیین و تعریف شده و بر اساس آن دستورسازی انجام پذیرفته است.

بنابراین «بایدِ» اساسی ای که جامعه اطلاعاتی به آن ملزم می گردد این است که بستر توسعه مهیا شود. التزامات اخلاقی، حقوقی و دستوری ای که راهیابی و دستیابی به توسعه را فراهم می کنند، باید مشخص گردد.

انسان همواره اطلاعات را به دنبال هدفی به کار می گیرد. به این ترتیب ارزش ها نیز در کاربری اطلاعات وارد می شوند، چنانچه اطلاعات را به هم پیوسته ببینیم، و نظام اطلاعات و فناوری ها را به صورت «کل گرایانه» در نظر بگیریم و به ویژه مجموعه فناوری و اطلاعات را در فرآیند »توسعه» مورد توجه قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که جهت گیری توسعه، در ذات اطلاعات حضور می یابد؛ یعنی نظام متوازنی که برای توسعه تعریف می کنید، با اهداف توسعه متناسب است. این نظام متوازن بر محتوا اثر می گذارد و هر گاه هدف اخلاقی حاکم بر توسعه فناوری تغییر کند، ماهیت توسعه فناوری هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت یعنی اگر توسعه فناوری به سمت افزایش بهزیستی مادی و غیر قدسی پیش برود، حتماً همین ساز و کارهای کنونی به دست می آید؛ اما اگر ما فرآیند توسعه و اهداف تکامل را تغییر دادیم، طبعاً ماهیت و محتوای فناوری های اطلاعات و ارتباطات، و نیز خود اطلاعات و ارتباطات تغییر خواهند کرد و در پی آن کیفیت هوشمندی اجتماعی بشر هم تغییر می کند.

آنچه گفته شد، همان نکته است که درباره آن میان محققان اختلاف دیدگاه وجود دارد؛ برخی از آنها به درستی معتقدند که ماهیت فناوری ها، اطلاعات و ارتباطات حامل ارزش است و ما در برخورد با آنها نمی توانیم آزاد برخورد کنیم؛ یعنی این فناوری ها، ارزش خاص را بر جامعه جهانی تحمیل می کند، چنان که شما هم می توانید ارزش های خود را به نسبت، بر آن تحمیل کنید، چرا که فناوری ها بدون اقتضا نیستند، بلکه «جهت» در ذات آنها متبلور شده است. آنها تجسم تمایلات عمومی هستند و جهت تمایلات عمومی را با خود دارند؛ البته - چنان که اشاره شد - نه به این معنا که ما در مقابل این «جهت» مجبوریم، بلکه ما هم صاحب اراده ایم و به نسبت می توانیم بر این آثار، مسلط شویم.

3. آثار «اخلاق الهی» در «فناوری اطلاعات»

اگر نگاه دوم را بپذیریم، آن گاه، دو جهت اساسی می تواند بر توسعه فناوری حاکم باشد که هر یک محور نوعی اخلاق واقع می شوند. در واقع، بسیاری موضوعاتی که اشاره شد، مسائل کلان اخلاقی است که در موضوع فناوری و ارتباطات مطرح است و باید آنها را حول یک محور و جهت حل کرد.

در توسعه به مفهوم مادی، حق توسعه را حق اساسی بشر قرار می دهیم و بر اساس آن، حقوق را در سایر حوزه های کلان تعریف می کنیم و نظام دستوری و تکالیف را معین کرده، بر اساس فناوری ها، دستور، قانون و...، هم کاربرد و هم تولید را کنترل می کنیم. اگر جهت توسعه فناوری، جهت توسعه مادی باشد، ممکن است بخشی از اطلاعات تولید و توزیع آن که مخل فرآیند توسعه است، کنترل شود!

1-3. عجز توسعه مادی از رفع تهدیدهای «فناوری اطلاعات»

اگر جهت اساسی را «جهت توسعه بهره وری مادی و ارضای طبیعی انسان» قرار دهیم، در سایر ابعاد حیات انسانی چه نتیجه ای به بار خواهد آمد؟ به نظر می رسد که این اخلاق، ظرفیت کنترل اهوای بشر را ندارد، چون شما اخلاق را برای کنترل هواها می خواهید؛ چه بخشی از کنترل با ارزش گذاری ها و بخش دیگر، با قانون گذاری و سایر ابزاری است که برای کنترل وجود دارد.

اگر محور اخلاق را توسعه لذت های مادی قرار دهیم، در همه عرصه ها، کارساز و توسعه یاب نخواهد بود. نکته مهم اینکه اخلاق مزبور به روحیه ایثار، گذشت و محبت اجتماعی منتهی نمی شود. اگر شما اساس انگیزش انسانی را حرکت به طرف دنیای بهتر قرار دادید، میلی نمی یابید که انسان با تکیه بر آن، برای دنیا فداکاری کند؛ البته تجارت بر سر دنیا را همه عقلاً انجام می دهند!

اگر شما انسان را ماکیاولی تعریف کردید، وی دیگر داعیه ای برای گذشت ندارد. اگر سود دنیایی اصل باشد، طبعاً انسان و جامعه سود محور و نیز جامعه جهانی که از طریق «توسعه» به سمت سودجویی بیشتر حرکت می کند، به اخلاق ایثار و گذشت نسبت به دنیا نمی اندیشد. بنابراین تلاش برای حاکمیت و اصول اخلاقی از بحران ها و تهدیدها جلوگیری نخواهد کرد.

پس از جنگ های مخرب در جهان، تلاش هایی جدی صورت گرفت تا از طریق حاکمیت اصول اخلاقی و ارزشی، جلوی این تهدیدها گرفته شود و فضای جامعه جهانی به فضایی امن برای بشر تبدیل شود؛ ولی چنین چیزی اتفاق نیفتاد. ممکن است بگوییم برنامه ریزی ها ناقص بوده یا ضعف هایی وجود داشته که در فرآیند تکامل مرتفع می شود؛ ولی بهتر این است که با ریشه یابی بدانیم که ما بر چه اساسی و با چه بنیادهای اخلاقی، می خواستیم امنیتی جهانی ایجاد کنیم؟ اگر پایان این اصول اخلاقی، دستیابی به دنیای بهتر است، آنجا که فرد منافع خود را در ایجاد تهدید برای دیگران و استفاده از فرصت ها به نفع خود می داند، چه باید کرد؟ به راستی چه ضمانت اخلاقی در این میان وجود دارد؟ ممکن است گفته شود ما نظام دستوری و حقوقی ای می آوریم که تابع نظام اخلاقی است! ولی پرسش این است که ضمانت اجرایی این نظام دستوری چیست؟ مگر ضمانت اجرای قوانین، جزئی از قدرت نیست؟ مگر پایگاه قدرت، چیزی جز تمایلات عمومی است؟ تا کلام انگیزه تمایلات عمومی را به سمت توسعه مادی هدایت می کنید و اصول اخلاقی را حاکم می سازید تا از فرصت ها سوء استفاده نشود و تهدیدی برای بشر نباشد؟

بی تردید اصول اخلاقی ای که به ایثار منتهی نشوند، پایدار نمی مانند و نمی توانند تهدیدها را که در حال گسترش هستند، از پیش روی جامعه جهانی بردارند. توسعه فناوری ها، همان طور که فرصت های کلانی را در اختیار انسان گذاشته، تهدیدهایی جدی نیز ایجاد کرده است.

بنابراین، پیش بینی و تحلیل ما این است که به طور حتم اخلاق، ماهیت فناوری را رقم می زند. اگر ما فناوری اطلاعات را به صورت انتزاعی نبینیم، بلکه آن در بستر تکامل، بافتی در حال تغییر ببینیم، حتماً جهت تغییر، بر محتوا اثر می گذارد؛ ولی اگر رابطه بین محتوا و ضریب هوشمندی را با اهداف در نظر نگیریم، قاعدتاً می گوییم که هوشمندی در محتوای خود بار ارزشی ندارد؛ اما هوشمندی، به خصوص در دوره ای که برای هوشمندی جامعه جهانی به مثابه یک مجموعه به هم پیوسته و دارای وحدت، برنامه ریزی می شود، حتماً در متن محتوای خود دارای جهت و بار ارزشی خاص است که نه تنها در کاربری که بر محتوای فناوری ها سیطره می یابد. این بار ارزشی «توسعه» و حقی است که از دل آن بیرون می آید. سپس تکلیف که وظیفه بسترسازی برای توسعه را به عهده دارد. اگر چنین است، این اخلاق، حتماً قدرت کنترل تهدیدهای برآمده از توسعه فناوری را نخواهد داشت و طبعاً سعادت بشری را تأمین نخواهد کرد.

2-3. تحقق توسعه همه جانبه و پایدار، در مبنای الهی

اخلاق دوم، پایگاه عمیق تر از تمایلات طبیعی انسان است؛ گر چه تمایلات طبیعی انسان را هم لحاظ می کند. بافت فطری انسان توحیدی است. باید با قرار دادن پایگاه اخلاق در فطرت انسان گفت: اخلاق در ارزشی ریشه دارد که خدای متعال در باطن انسان قرار داده است؛ یعنی جهتی که در فطرت انسان گذاشته اند، باید به پایگاه تمایلات عمومی و ارزشی تبدیل گردد. باید سعی کنیم همان جهتی که در فطرت است، شکوفا شود و در مدیریت تمایلات عمومی، هماهنگ با فطرت رشد کند. البته در این تمایلات طبیعی انسان قرارداد؛ اما، به نفع میل به عبادت و پرستش خدای متعال منحل می شود. خدای متعال انبیا را مأموریت داد که بشر را به توحید دعوت کنند، تا جایی که حتی شرکی خفی هم در او باقی نماند و او در زمره مخلصین قرار گیرد؛ یعنی همه نیازهایش به یک نیاز تبدیل شود، که همان نیاز به قرب و سجده در مقابل خدای متعال است؛ به دیگر سخن همه لحظه های انسان باید در یک لحظه منحل شود؛ نه اینکه لذتی از طبیعت نمی برد، بلکه لذت ها ارتقای کیفیت یافته، سطح وجدان عمومی بشر ارتقا می یابد.

اگر این امر را پایگاه اخلاق قرار دهیم، طبیعتاً باید تمایلات عمومی به سمت توسعه قرب و توسعه سجده پیش رود. اساساً پایگاه قرب نیز رابطه است، زیرا تقریب به خدای متعال چیزی جز ارتباطی پیچیده تر و متکامل تر نیست که در فرآیند فلسفی، آن را فرآیند «تولی و ولایت» می نمامیم.

خلاصه اینکه در تقرب نیز توسعه ارتباط وجود دارد و ارتباطات اجتماعی توسعه پیدا می یابد. به این ترتیب فناوری ارتباطات نیز توسعه پیدا می کند، چرا که عبادت باید توسعه پیدا کند؛ به عبارت دیگر، این سخن که بشر یا باید دنیاپرست باشد تا توسعه بیابد، یا خداپرست باشد و منزوی گردد صحیح نیست. این، همان چیزی است که در فلسفه دینی غرب، به خصوص پس از رنسانس مطرح شده است و در کلام جدید ظهور یافته است.

به عقیده ما این سخن که انگیزه های مادی می تواند به »توسعه» منتهی شود، اما انگیزه قرب و فطرت نمی تواند به توسعه تبدیل شود و فطرت همیشه انزواگرا است، و انسان را از جامعه و حیات اجتماعی منزوی می کند، اندیشه باطلی است، بلکه دریافت فطرت ما مجموعه ای از نیازها است. ما باید این نیازها را به صورتی متوازن (نه کاریکاتوریک!) شکوفا کنیم. همین توسعه متوازن فطرت، باید مبنای اخلاق قرار گیرد. بنابراین اخلاقی محوری که بر اساس نظام اخلاقی، حقوقی و دستوری شکل می گیرد، اخلاق قرب است؛ یعنی بر اساس این مبنا، نخستین و محوری ترین گرایش انسان که می تواند همه گرایشات را در خود منحل سازد (نه نابود کند!) و در یک نظام متوازن به فعلیت قطعی برساند، همان میل به ربوبیت خدای متعال است.

به اعتقاد ما که توسعه کنونی، توسعه ای نامتوازن است؛ یعنی از انسان موجودی کاریکاتوریک ساخته است. همین عامل، اکنون انفجار معنویت در غرب را به همراه دارد، زیرا حتی پس از رسیدن به توسعه، رضایت مندی عمومی حاصل نشده است، چون نیاز فطری انسان را شکوفا نکرده و وی را به صورتی کاریکاتوری رشد داده است.

بر این اساس، رشد متوازن فطرت، پایگاه اخلاق اجتماعی است که جهت گیری آن قرب است؛ خدای متعال میل به قرب و سجده در مقابل خود را در انسان قرار داده است و انسان در اوج رشد ملکوتی خود، به اینجا می رسد. بااین توصیف، می توان این لذت و میل را مبنای هماهنگ سازی همه تمایلات قرار داد و به واسطه آن ارزش ها را شکوفا کرد. اگر توسعه لذت قرب و ارتباط با خدا اتفاق بیفتد، جامعه توسعه می یابد.

نکته مهم اینکه توسعه ارتباطات، در ماهیت اشیا وجود دارد، چون زمانی ذات اشیا را جدا جدا تعریف می کنیم و می گوییم «انسان، انسان است». گاهی هم می گوییم: «انسان ها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و جامعه درست می شود، و این ارتباط، ذات انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد. در این حالت، انسان ها دارای قدرت ارتباطگیری هستند و تکلیفشان نیز در همین است؛ یعنی انسان ها باید به دنبال توسعه ارتباط باشند و با توسعه ارتباط، باطن آنها دستخوش تحول شده و این تحول تا «تمدن» که لایحه تجلی ظاهری تمایلات و اراده های انسانی است، ادامه می یابد.

پایگاه اخلاقی تمدن متوازن، از نظر فلسفه اخلاق، «فطرت» است که باید به صورت متوازن شکوفا شود. از این رو ما حقِ محوری انسان و جامعه انسانی در همه حوزه های توسعه را «حق قرب» می دانیم که هیچ کس حق ندارد بشر را از آن محروم کند. همه مکلف اند بستر توسعه قرب را در جهان ایجاد کنند. بنابراین، ما به جای حق توسعه، حق قرب می گذاریم و آن را توسعه ای متوازن می دانیم، و گرنه آنچه اکنون تعریف می کنند، توسعه ای است که در ظاهر متوازن است، اما در باطن، نامتوازن بوده، به گسترش عدالت و ایثار منتهی نمی شود.

شاهد گویای این مسئله، حاکمیت یک جانبه بر مدیریت اینترنت و نیز حاکمیت بر امپراتوری های رسانه ای و خبری غرب و مدیریت بر وضعیت روانی بیم و امید جامعه جهانی از طریق تنظیم اخبار و اطلاعات است.

3-3. تحقق «ایثار» و «امنیت» در جامعه توسعه یافته دینی

توسعه متوازن بر مبنای فطرت، توسعه ای پایدار است که دوام تاریخی دارد و می تواند ایثار ایجاد کند؛ یعنی اگر به جای اینکه نیاز طبیعی انسان را فعال کنید و آتشفشانی از حرص به دنیا در او پدید آورید، فطرت توحیدی و نیاز به قرب را فعال سازید. این امر، به اخلاق ایثار تبدیل می شود. وقتی اخلاق ایثار را به نظام حقوقی و دستوری تبدیل کرده و ساختارسازی کردید، فضای امن ایجاد خواهد شد. در چنین جامعه ای نهایت تلاش همه انسان ها این است که بیشترین خدمت را به جامعه انسانی برسانند و کمترین برداشت را بکنند. در چنین جامعه ای مسلماً امنیت عمومی فراهم خواهد شد. البته خود این اخلاق نیز ممکن است در یک منزلت، تجارت باشد؛ یعنی انسان ایثار می کند تا به قرب رسد و به درجات بالاتر دست یابد؛ ولی در درجات بالاتر که اوج عرفان اسلامی است، انسان به جایی می رسد که در مسیر خود، هیچ چیز جز فداکاری در راه محبوب را نمی خواهد و هیچ توقع و طمعی ندارد. در چنین درجه ای امیرمؤمنان علی(ع) می فرمایند: »من خدا را برای بهشت و جهنم عبادت نکردم، بلکه برای خود حضرت حق (عزوجل) عبادت کردم». در اینجا، فطرت انسان به منزلتی می رسد که از سجده خود هم توقعی ندارد، بلکه آن را بدهی به حضرت حق تلقی می کند. بنابراین، بهترین کار این است که ما این اخلاق را که در ارتباطات توازن ایجاد می کند، مبنای توسعه قرار دهیم. این کار برای آن است که همه حیات بشر به یک سجده متکامل در مقابل خدای متعال تبدیل شود. انسان توسعه یافته اخلاقی می تواند، با هزار زبان با خدای متعال ارتباط برقرار کند که انسان توسعه نیافته، از آن عاجز است.

از دیدگاه دین، جامعه توسعه یافته، جامعه ای است که با آهنگ ها و زبان های مختلف و شیوه های گوناگون و در عین حال متوازن، منسجم و هماهنگ، دائماً در حال سجده قرب در محضر خداوند متعال است. این توسعه، با نوع مادی خود تفاوت دارد، چرا که در آنجا بشر دائماً در حال سجده در مقابل ماده و آثار ماده است.

محوری ترین اصل اخلاقی این است که انسان، سرانجام باید در مقابل چیزی سجده کند و این سجده او را اخلاقی کند. سجده و خضوع تقوا می آورد. اگر آن سجده و خضوع که زادگاه اخلاق و ارزش و تمایلات و حساسیت است، در مقابل آثار ماده بود، توسعه امنیت و اخلاق را به همراه نمی آورد. اگر شما سجده و خضوع را از باطن انسان بردارید، هیچ اخلاقی در عالم شکل نخواهد گرفت. درک از خیر و شر نیز متناسب با همان سجده اتفاق می افتد. با سجده در مقابل ماده، زیباشناسی انسان عوض می شود، از این رو، الگوهای توسعه، زیباشناسی اخلاقی، و اخلاق اجتماعی او را تغییر می دهد.

اخلاق محوری، روح خضوع و خشوعی است که ما باید در باطن جامعه و بر محور فطرت ایجاد کنیم و توسعه متوازن فناوری اطلاعات را بر محور آن شکل دهیم و به یک توسعه پایدار، همه جانبه و متوازن دست یابیم تا بتوانیم تهدیدها را به فرصتی برای رشد عمومی جامعه بشری مبدل سازیم.

در پایان، بر این مهم باید تأکید ورزید که موضوع اصلی چالش در برخورد میان تمدن ها، در مقیاس جامعه جهانی، مقوله »اخلاق» است. چنانچه اخلاق الهی در محوریت توسعه جامعه اطلاعاتی جای گیرد، جامعه جهانی راه تحقق تمدن اسلامی را خواهد پیمود؛ در غیر این صورت، با حاکمیت اخلاق مادی بر جامعه اطلاعاتی، جهانی سازی در پیرامون هنجارهای اومانیستی رخ خواهد داد. به دلیل اینکه توسعه فناوری اطلاعات، متغیر اصلی جامعه اطلاعاتی است، حاکمیت اخلاق الهی بر آن جامعه جز از طریق حاکمیت بر فناوری اطلاعات متصور نیست. بر این اساس، ما باید به سوی حاکمیت اخلاق الهی بر توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات سیر کنیم که این امر در مقیاس توسعه، از طریق حضور، و مدیریت بر تولید سندهای بین المللی در زمینه »فناوری اطلاعات» و تنظیم آن بر مبنای «نظام تعاریف»، «نظام حقوقی» و «نظام تکالیف»، متناسب با اخلاق الهی ممکن و میسر است.

پی نوشت ها:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: سه شنبه, 23 خرداد 1385
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 2
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 14
بازدید 12446 بار
محتوای بیشتر در این بخش: فناوری اطلاعات و آینده پیش روی آن* »
شما اينجا هستيد:خانه