اینترنت بسان سمبلی برای خدا

دوشنبه, 30 خرداد 1384 ساعت 15:08
    نویسنده: چارلز هندرسن(Charles Henderson)؛ ترجمه و نقد: عیسی جهانگیر
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

اشاره

آنچه در مقاله «اینترنت بسان سمبلی برای خدا» نوشته چارلز هندرسِن مطرح می گردد، در واقع ارائه یکی از دیدگاه هایی است که درباره تأثیر اینترنت و فنّاوری نوین اطلاعاتی در تصور انسان از خدا بحث می کند و ما با وجود همه انتقادهایی که نسبت به مبانی این نظریه و تعابیر به کار رفته در آن داریم، به منظور آشنا نمودن خوانندگان با این نوع دیدگاه ها آن را در معرض استفاده و اطلاع قرار می دهیم. گفتنی است که این مقاله توسط مترجم آن آقای عیسی جهانگیر مورد نقد و بررسی قرار گفته که بعد از نوشته مزبور ارائه گردیده است.

اینترنت، پنجره جدیدی برای انسان گشوده است که از طریق آن می توان «بی نهایت» را به نظاره نشست.

شری ترکل (Sherry Turkle) در تحقیق خود در زمینه هویت انسان در عصر اینترنت می گوید: «کاربران بی شمار اینترنت که وی با آنان مصاحبه کرده است، تجربه اینترنتی خود را همراه با معنویت و روحانیت توصیف می کند».

در این مصاحبه ها، مردم به او می گویند که شبکه های رایانه ای پر از طنین عمیق ترین احساسی هستند که بیان می دارد زندگی پیش بینی پذیر نیست. این شبکه ها تفکر و تأمل مذهبی را بر می انگیزند.

یکی از مصاحبه شونده ها به ترکل گفته است: «خدا و علم برای من به طور هماهنگ جمع شده است و چنین چیزی را رایانه ها برایم ممکن ساخته اند».

بدین ترتیب، در مصاحبه با مجله تایمز (Times)، ترکل حتی پا را فراتر نهاده، اظهار می کند: «مردم به اینترنت به مثابه سمبل جدیدی برای خداوند می نگرند».

وی در تبیین این ادّعا می گوید که مردم، شبکه های الکترونیکی را همانند خود زندگی تجربه می کنند؛ بدین شکل که زندگی به وسیله نیرویی پرورش و تکامل می یابد که نه درکش مقدور است و نه قابل کنترل است. اینترنت، یکی از برجسته ترین نمونه هایی است که «خود سازمان دهنده» (Self-organized) می باشد و نکته اساسی همین است؛ چنان که خداوند نیز موجودی نامتمرکز و همه جا شمول است.

ترکل این جملات را در کنار هم قرار می دهد، نه مانند یک فرد مذهبی که می کوشد چیزی را اثبات کند؛ بلکه همچون دانشمندی که تلاش می کند آنچه را در حال روی دادن است، به تفصیل و با دقت درک کند.

اکنون باید دید که سمبل بودن اینترنت برای خداوند به چه گونه و تا چه اندازه خوب است. من به عنوان یک مسیحی متعهد، متکلم و کسی که هر روز با این رسانه جدید در ارتباطم، می خواهم نگاه موشکافانه تری به آراء و افکار و این تمثیل ترکل بیفکنم.

اگر اینترنت آغشته با چنین معانی مقدسی است، چگونه سمبلی است؟

ممکن است برای بسیاری ارتباط با خداوند و اینترنت، همسان به نظر آید؛ اما دلایل و منابع مسلم چندی برای مخالفت با این پندار وجود دارد. رایانه در نهایت، یک ماشین و دستگاه است. بدیهی است پروردگاری را که معمار هستی و آفریننده انسان تعریف می شود، نمی توان یک ماشین دانست.

به علاوه، دستگاه ها به عالم ماده تعلق دارند؛ در حالی که اغلب مردم خدا را بسان وجودی نامرئی، روحانی و نیرویی غیر قابل مشاهده می دانند. البته، ترکل در کتاب خود تحت عنوان «زندگی بر روی صفحه نمایش» on the Screen Life معتقد است که شبکه های دیجیتالی امروزی بسیار فراتر از دستگاه های فیزیکی صرف هستند که با سیم به یکدیگر متصل شده اند. در شبکه های معاصر، مرزهای موجود در میان انسان و دستگاه های صرف درهم می شکنند.

همچنان که رایانه ها قادر به انجام کارهایی هستند که زمانی فقط توسط انسان صورت می گرفت، و همان گونه که مردم اغلب کارهای روزمره خود را با رایانه های خود انجام می دهند، شبکه های رایانه ای نیز سرانجام نه تنها مانند بخشی از خود یک فرد، بلکه امتداد خود خواهند بود.

افزون بر این، به نظر می رسید که اینترنت در همان آغاز از لحاظ اندازه و کارکرد، در حال گسترش بوده است و این گسترش همراه با نیرویی است که نه قابل پیش بینی است و نه قابل برنامه ریزی.

شهرت و محبوبیت اینترنت به جایی رسید که حتی کارشناسان زبردستی چون بیل گیتس را به حیرت واداشت.

واقعیت این است که به هزار و یک دلیل می توان اظهار داشت که رشد و گسترش اینترنت بسیار فراتر از ظرفیت، گنجایش و توانایی معماران خویش در کنترل آن می باشد.

اگر اینترنت به منزله سمبل خداوند ایفاء نقش می کند، باید پرسید که این استفاده و سمبل چه نوع سمبلی است؟ یا مهم تر از آن، این سمبل به چه نوع خدایی معطوف است؟

بدیهی است اینترنت کاملاً متفاوت با سمبل هایی است که در ادیان رایج و مشهور است. خدای آفریننده، همه جهان و جهانیان را با یک فرمان به هست شدن و هستی فرا می خواند. اینها تصاویری است که مذهب در برابر ما قرار می دهد. امروز این تصاویر به واسطه حضور در اینترنت، در اذهان بشر تداعی می شوند.

هنگامی که این تصاویر را در زمینه تاریخی و باستانی آن جدا کرده و توسط رایانه در مقابل چشمانمان قرار دهیم، آشکار می شود که تا چه اندازه برای آنها اعتبار و همیت باقی می ماند.

در دورانی که که ما از وابستگی متقابل انسان و طبیعت بیش از پیش آگاهیم، بسیار مغرورانه خواهد بود که انسان را صرفاً به این دلیل که همانند خداوند آفریده شده، برترین موجود بدانیم.

در این جامعه پساصنعتی، سمبل های سنتی زندگی معنوی ساختار شکنی شده و سمبل های نامناسبی برای بشر به وجود آمده است.

چندی است که دانش آموزان مدارس آمریکایی به گونه ای آموزش دیده اند که جهان را از منظر علمی نگاه کنند. سیاره ها، ستارگان و تمام کهکشان ها به شکل اتفاقی در عالم پخش شده اند.

وقتی با رویکردی علمی در می یابیم که مفاهیمی چون «بالا» و «پایین» سازه هایی کاملاً بشری هستند، دیگر چه معنا خواهد داشت که از آسمان در بالای سر و جهنم پایین سخن بگویم. در زمان ما، علم خط فاصل دقیقی بین فهم مردم از سازوکار واقعی جهان و تصورات مذهبی از سازوکارهایی که باید جهان طبق آنها عمل کند، کشیده است.

با افول و زوال قدرت سمبل های دینی مشخص، سمبل های دیگری ظهور کرده و جای آنها را می گیرند. با ارزیابی مجدد زیبایی و ظرافت طبیعت، معمولاً اشیاء جهان خارج را آن گونه می بینیم که گویی نیرویی سمبلیک دارند؛ کوه ها، رودها، اقیانوس ها سخن از قدرت و حضوری ماورای خویش سر می دهند؛ گیاهان و حیوانات، نه به مثابه موجودات و مخلوقاتی برای استفاده و لذت جویی انسان، بلکه به عنوان بخش های متحدی از یک کل بزرگ تر مشاهده می شوند.

از این گذشته، چنین تغییری در سلسله سمبل های مقدس نه از روی هوس یکایک مؤمنان، بلکه از دل مجموعه ای از عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برخاسته اند. آشکارا، دورنمای دین آمریکایی دچار آشوب های تکان دهنده ای است.

از زمان پیدایش جمهوری، آمریکایی ها بیرون از زندگی دینی خویش که معمولاً وابسته به یکی از چند فرقه مسیحی است، زندگی کرده اند. این فرقه ها و مکاتب که تاریخ ملت آمریکا ارتباط و آمیختگی شدیدی با آنها دارد، امروزه در حال افول است.

همچنان که فرقه های کهن از بین می روند، گروهای دینی جدید ظهور می کنند و جای آنها را می گیرند؛ گروه هایی چون: کلیساهای کوچک، کلیساهای از راه دور و گروه های اخلاقی.

در همین حال، معبد بودایی، مسجد مسلمان و کتاب فروشی عصر جدید، بخش جداناپذیری از معنویت در وضع کنونی آمریکا شده است.

در حال حاضر، زندگی معنوی در آمریکا به جای اینکه در داخل فرقه های سنتی شکل گیرد، از طریق جنبش ها، انجمن ها، شبکه ها، وزارت ها و البته رسانه های ارتباط جمعی شکل می گیرد. اگر خداوند در گذشته به عنوان امری صرفاً فرامادی درک می شد، در عصر اطلاعات به طور فزاینده ای در جاهای عمومی و همگانی قابل مشاهده و در هر لحظه ای از زمان قابل دسترسی است.

اگر در دوران امپراطوری، پروردگار از روی اریکه ای از بالا فرمانروایی می کرد، در عصر دموکراسی در درون دل ها و اذهان تک تک مؤمنان جای دارد و تمامی مخلوقات دارای جایگاه مهم یکسانی در دایره زندگی هستند.

اگر در زمان حکومت سلطنتی، خداوند از طریق فرامینی از بالا با مخلوقاتش ارتباط برقرار می کرد، در جهان شبکه ای خداوند ارتباطی (Relational) است؛ خدای عصر اطلاعات، در درون ارتباطات و رخدادهای زندگی سخن می گوید.

اگر در دوران صنعتی، خداوند تنها به مثابه طراح بزرگ و پدید آورنده قوانین طبیعت تلقی می شد، در دوران کنونی خداوند در روابط شخصی مردم برای همگان در دسترس می باشد. خدای عصر اطلاعات خدای دست نیافتنی، دور و بی حرکت نیست؛ بلکه شریک پرشور و حرارتی است که همواره احساس رشد و تحول را در ما می دمد و مخلوقات خود را همانند خود می سازد.

اگر اینترنت، رفته رفته به منزله سمبل و کنایه ای برای پروردگار نگریسته می شود، بدین جهت نیست که سمبلی جدید به گونه ای معجزه آسا از آسمان فرود آمده است؛ بلکه این نگرش از طریق همان فرایندی است که اغلب سمبل های دینی پا به هستی نهاده اند که طبیعتاً خارج از تجربه روزمره انسان های موجود است.

آن زمان که فرمانروایان بر ملل زمین حکمفرمایی می کردند، خداوند از بلندای کوه ها با مردمان ساکن در نزدیک آنها سخن می گفت و با خداوند نیز همچون یک فرمانروا سخن گفته می شد. بدین سان در عصر اطلاعات، خداوند به عنوان موجودی در درون و از طریق شبکه ای که ما را به یکدیگر متصل می کند، درک می شود. از برخی جهات آن شبکه، اینترنت است.

با این حساب باید پرسید که چرا و یعنی چه؟ چرا برای مثال، اینترنت به چنین نماد قدرتمندی برای خدا تبدیل شده است؟ چرا تلفن چنین نشده است؟ مگر تلفن ابزار ارتباطی نیست که همه انواع ارتباطات بشری را توسط شبکه ای از سیم ها تسهیل می کند؟ یا چرا تلگراف این چنین نیست؟ و یا مادر همه آنها، دستگاه چاپ، این گونه نیست؟ هیچ یک از تلفن، تلویزیون یا دستگاه چاپ در تصویرنگاری دین سازمان یافته چندان مهم جلوه نکرده اند.

بر این اساس، حال که این اختراعات فنّاورانه به نمادهای مذهبی مبدل نگشته اند، چرا فنّاوری های رایانه ای چنین مقدس می نمایند؟ آیا این پدیده نیز صرفاً یک مُد زودگذر دیگری است که به تدریج عادی و عرفی خواهد شد؟

بر این باورم که آنچه در حال حاضر نظاره گر آنیم، چیزی فراتر از یک مُد گذرست. من به این نتیجه گیری کاملاً اعتماد و اطمینان دارم؛ زیرا تاریخ گواهی می دهد که عصر اطلاعات از خیلی زمان پیش تر در حال روی دادن بوده است.

این دگرگونی ها فزاینده و متراکم بوده اند و ما متوجه جریان های ژرفی که تا این اواخر نزدیک بود ما را از میان بردارند، نشده بودیم. برای پی بردن و توجه به پدیده هایی به این بزرگی، نیازمند مدتی وقت و زمان است.

همچنان که مارشال مک لوهان و کونتین فیر در عبارت «رسانه، همان پیام است» مطرح می کنند که: «وقتی با یک وضعیت کاملاً جدید روبه رو می شویم، ما معمولاً خودمان را به اشیاء و حال و هوای گذشته متصل می کنیم. ما به حال از طریق آینه عقب نما نگاه می کنیم و عقب عقب بسوی آینده می رویم».

در آغازین ساعت های قرن بیست و یکم تغییرات چندان به سرعت روی می دهند که حتی متعهدترین افراد به نظام های اعتقادی و ارزش گذشته مجبورند تا صرفاً برای ماندن در این مسیر چشمان خود را بر آینه عقب نما ببندند.

در زمانی که شتابان و با سرعت به سوی عصر اطلاعات پیش می رویم، دانستن اینکه در کجا قرار داریم، به همان اندازه مهم می شود که بدانیم از کجا آمده ایم. در واقع این دانش به مسئله ای حیاتی تبدیل می شود.

افزون بر این، وقتی از چشم انداز آینده به گذشته می نگریم، تازه متوجه چیزهایی می شویم که قبلاً با بی توجهی از کنار آنها می گذشتیم؛ برای نمونه، فردی متوجه می شود که فنّاوری های ارتباطی رایانه ای پیشرفت ناگهانی بسیاری داشته است. اکنون مردمان یهودی، مسیحی و مسلمان می دانند که کتاب های مقدس آنها قرن هاست که توسط دستگاه چاپ تولید شده و از طریق شبکه های متشکل از مراکز نشر و کتاب فروشی ها توزیع شده اند.

ظهور ناگهانی این متون در اینترنت نشانگر یک قدم دیگر در راستای مسیری است که به اندازه تاریخ درازا دارد.

سال ها یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مفتخر بودند که به عنوان «اهل کتاب» شناخته می شدند. در قرن حاضر مشاهده می کنند که تا چه اندازه عمیق ترین اعتقادات آنها و ژرف ترین دانش آنها درباره خدا، به طرز جبران ناپذیری با محصول صنعت بشری در ارتباط است.

امّا حقیقتی که مغفول مانده این است که آن عقاید تا حد زیادی توسط فنّاوری شکل گرفته اند؛ فنّاوری ای که فهم کتاب های مقدس را امکان پذیر ساخته است.

دستگاه چاپ ابزاری بود که بر ابزارسازها تأثیر شگرفی داشته است.

معمولاً در سرتاسر تاریخ دین سازمان یافته، فنّاوری، چه خوب و چه بد، نوعی الهیات بوده است.

احتمال دارد که بسیاری از اهل ایمان با آگاهی از بزرگی و وسعت این دگرگونی ها، نوعی احساس ترس، نگرانی یا حتی تعجب داشته باشند. بسیاری از اجتماعات دیندار با انکار اهمیت پدیده هایی که در اطراف آنها اتفاق می افتد، واکنش نشان خواهند داد که تا حدودی این امر، دلیل افزایش جنبش های بنیادگرا در میان ادیان جهان به حساب می آید.

بنیاد گرایی، نشانه دگرگونی اجتماعی سریع است. رواج دوباره و ناگهانی بنیادگرایی دلیل مطمئنی برای سرعت تغییرات است، به خصوص تغییراتی که قلوب و اذهان مردم را جریحه دار می سازند. دگرگونی های عظیمی که تصویرنگاری معنوی دین عمومی را تغییر شکل می دهند، فقط بنیاد گرایان بیمناک را هشدار نمی دهند؛ بلکه انسان های متفکر، تحصیل کرده و بهره مند از دانش علوم تجربی و فنّاوری رایانه ای نیز نوعی شکاکیت شگرف در تصویرنگاری جدید خواهند داشت.

آیا تعهد فرهنگ مدرن به فنّاوری رایانه ای به این معناست که یک شکاف همواره فزاینده ای بین دارندگان اطلاعات و فاقدان آنها، یا بین تهیدستان و ثروتمندان خواهد بود؟ آیا خدای جدید عصر اطلاعات فقط به اشخاصی اهمیت خواهد داد که فرصت کافی برای برخورداری از رایانه های حرفه ای را داشته باشند؟ آیا شبکه های رایانه ای در همان جهتی که تلویزیون رشد کرد؛ یعنی به سوی یک رسانه تفریحی تا یک رسانه روشنگر رشد خواهند کرد، یا به سوی فنّاوری ای که موفقیت آن تنها زمانی است که کاربران آن، مصرف کنندگان غیر فعال باشند؟

آیا تجاربی که فنّاوری جدید در سر می پروراند، جایگزین کم ارزشی برای زندگی معنوی و مقتدر ارائه خواهد کرد؟

در این جهان ناآرام، آیا دین آن گونه که کارل مارکس گفته بود، بسان افیون جدید نیرومند انسان ها خواهد بود؟

عجیب آنکه شدت چنین سؤال هایی، شاید خود محکم ترین دلیل بر این باشد که در حقیقت اینترنت نماد بسیار خوبی برای خداست. همان گونه که پل تلیش Tillich Paul، متکلم بزرگ، چندین دهه پیش اظهار کرده، کارآمدی و قدرت نماد دینی را می توان به دو شیوه مختلف سنجید: نخست آنکه نمادهای دینی از این جهت مؤثر و مهم می شوند که از طریق آنها نوعی ارتباط بین اشیاء محدود جهان و قلمرو نامحدودی که آن اشیاء متعلق به آن هستند، فهم و درک می شود. بر این اساس، امروزه تصور بر این است که اینترنت پنجره جدیدی را به بشر عرضه می کند که به وسیله آن می توان بی نهایت بودن را نظاره کرد. تلیش با این حال گفته است که همچنین معیار کاملاً متفاوت و به نوعی متعارض وجود دارد که توانمندی نماد دینی به وسیله آن سنجیده می شود.

یک شی ء از جهان واقعی تنها زمانی به نماد دینی مؤثر تبدیل می شود که «معنای آن به وسیله چیزی که بدان اشاره دارد، نفی شود.» در این صورت، اینترنت سمبل خوبی برای خداوند خواهد بود و با تبدیل شدن به یک افیون جدید نیرومندتر به ما خیانت نخواهد کرد؛ بلکه همواره ما را به فراسوی خودمان و فراسوی هر آنچه که اینترنت در حال حاضر است یا هر آنچه می توانست باشد، سوق خواهد داد.

نقد و بررسی

اینترنت به مثابه سمبلی برای خدا از جمله مقالات زیبا و در عین حال قابل تأمل چارلز هندرسِن، مدیر اجرایی «انجمن دین و زندگی عقلانی» Religion and Intellectual life Association for است.

امروزه مقالاتی از این نوع که به ارتباط دین و فن آوری روز می پردازند، از اجناس پر رونق و زرق و برق دار بازار دانش جهانی شمرده می شوند.

با این حال، آشکارا پیداست که اندیشه ها و نظریه های موجود در خصوص این ارتباط از تفاوت و ناهمگونی نسبتاً زیادی بر خوردارند؛ چنان که از دیدگاه ها و با رویکردهای گوناگونی نسبت به این مسئله نگریسته می شود؛ برای نمونه، گروهی از نویسندگان این موضوع در شمار تکنسین ها، مهندسان و متخصصان فنّاوری جدید هستند که خود بسته به دغدغه دینی شان در کنار حرفه مهندسی خود سخنان مختلفی در این باب زده اند. همچنین گروهی نیز از دین پژوهان و دین شناسانی هستند که با زبان فناوری جدید اطلاعات و ارتباطات نیز آشنا می باشند و با نگاهی دینی آن را تحلیل می کنند. در این گروه نیز نظرگاه های مختلفی مطرح شده است.

آن گونه که پیداست هندرسِن از جمله نویسندگان دسته دوم است. با تأمل بیشتر در نوشته او، افکار و اندیشه های کلامی خاصی را می توان ردیابی کرد که با تعابیر و مفاهیم کلیدی الهیات خاصی (الهیات پویشی) گره خورده است. در این ملاحظه چند نمونه از اینها را بررسی می کنیم.

1. چشم گیرترین تعبیر به کار رفته در کلمات هندرسن، «سمبل»یا »نماد» است. همچنان که از عنوان مقاله پیداست، نویسنده در صدد بررسی درستی و برازندگی چنین کنایه و نمادی برای خداوند است.

وی ابتدا با طرح سؤال، چگونگی کاربرد این نماد را برای وجود مقدس الهی سنجیده و ضمن نقد و رد شایستگی این نماد برای خدای مقصود در عقاید سنتی ادیان ابراهیمی، در نهایت با تبیین بیشتر جایگاه شبکه عالم گستر اینترنت و امتیاز خاص آن بر دیگر رسانه ها و همچنین با استناد به جملاتی از متکلم برجسته معاصر پل تیلیش (1886-1965م) چنین نتیجه می گیرد که اینترنت نماد خوبی برای خداوند است و در تایید نظر خود نوشته اش را با این جمله به یاد ماندنی پایان می بخشد که: «شاید در حقیقت خدا همان شبکه بزرگ تری باشد که شبکه ای بزرگ تر از آن را نمی توان تصور کرد».

نماد بودن اینترنت برای خداوند، اگر صرفاً به عنوان تشبیه و تمثیل ادبی استفاده شود، تا حدودی می تواند پذیرفتنی باشد؛ که وجه شبه آن دو برای این استعاره بسیار ناقص، همان بی نهایت بودن است.

اما نامتناهی بودن خداوند کجا و غیر قابل کنترل بودن و بی نهایت بودن اینترنت، بر فرض که چنین باشد، کجا! اگر چه بنا به گفته تیلیش نمادهای دینی به فهم و درک انسان از ارتباط بین اشیاء محدود و قلمرو نامحدود کمک می کنند، ولی به هر حال عدم تناهی پروردگار چندان عمیق تر از وسعت بیکران اینترنت است که شاید مقایسه آنها درست نباشد.

ولی ظاهراً مسئله به تشبیه و تمثیل ادبی صرف مرتبط نمی شود؛ بلکه واژه سمبل یا نماد حامل بار معنایی خاصی است.

توضیح بیشتر اینکه از مباحث مطرح در علم کلام الهیات جدید غرب، زبان دین و از جمله آن حقیقی یا نمادین بودن سخن گفتن درباره خداست. در این خصوص، چند نظریه وجود دارد که برخی از آنها زبان دینی را فاقد معنای معرفت بخش، و برخی واجد آن می دانند.(1)

در حال حاضر، غالب فیلسوفان معاصر، زبان دینی را واجد معنای معرفت بخش موجهی می دانند؛ امّا عده ای از آنها معتقدند که این معنا نمی تواند حقیقی یا غیر نمادین باشد.

اگر درباره خداوند بسان مخلوقات سخن گفته شود، سر از تشبیه در خواهد آورد و این فیلسوفان به حق مایل اند که از این امر پرهیز کنند.

عده ای از مؤلفان، «مدل های» دینی، و عده ای دیگر «حکایات»، کسان دیگر «استعاره ها» و دیگران «تمثیل ها» را گوهر اصلی گفتار دینی می دانند. در واقع همه این دیدگاه ها، سخنان ناظر به خداوند را تفسیری نمادین می کنند. تفسیر نمادین می خواهد توضیح دهد که چگونه زبان دینی واقعاً معرفت بخش است.

اساساً اعتقاد به اینکه سخن گفتن غیر نمادین (حقیقی) درباره خداوند ناممکن است، به یکی از پیش فرض های نسبتاً رایج در ادبیات قرن بیستم غرب تبدیل شده است.

از این رو، بسیاری از متألهان جدید بر این باورند که وقتی خداوند «موضوع» یک قضیه حملی واقع می شود، همه اوصاف، نسبت ها و فعالیت هایی که به او نسبت داده می شود، نمادین است. بنابراین، خداوند به وسیله احکام حقیقی قابل ترجمه نیست.

اعتقاد به اینکه زبان ناظر به خداوند باید تماماً نمادین یا استعاره ای باشد، به یک مسئله وجودشناختی مهم منجر می شود. این مسئله از این طرز تلقی ناشی می شود که خداوند موجودی متعالی است و زبان انسان که برای سخن گفتن از اشیاء عادی مناسب است، برای سخن گفتن از این موجود مناسب نیست، مگر به گونه ای سمبلیک.

جالب این است که هندرسن برای توضیح بیشتر نمادگرایی خود به سخنان تیلیش استناد می ورزد. این دیدگاه اساساً به دیدگاه نمادگرایی پل تیلیش معروف است. بنابراین دیدگاه، خداوند یک موجود نیست؛ بلکه «اساس وجود» است. به نظر وی خداوند نامتناهی است و ساختار متناهی وجود او را محدود نکرده است.

از این رو، وی آشکارا ابراز سخنان حقیقی یا غیر نمادین را درباره خداوند نادرست می داند؛ زیرا معتقد است که چنین سخنانی خداوند را موجودی جزئی و متمایز در عرض سایر موجودات قرار می دهد. از نظر تیلیش خداوند ورای همه این چیزهاست.

نکته قابل تأمل در نمادگرایی تیلیش این است که گزاره های نمادین با یکدیگر نسبت های منطقی متعارف نظیر تناقض، نفی و استلزام ندارند و نمی توان درباره صدق و کذب حقیقی آنها بحث استدلالی کرد. در این صورت، نمی توان عبارت نمادین «خداوند، عشق است» را ناقض «خداوند، نفرت است» دانست؛ چرا که در اینجا نسبت هایی نظیر تناقض کاربرد ندارند. حتی گزاره های کاملاً متعارض تا زمانی که بتوانند فرد را با امر قدسی مواجه کنند یا راهی نو برای تجربه بگشایند، می توانند به لحاظ نمادین مفید یا صادق باشند. معنای دقیق این سخنان آن است که زبان دینی هیچ گاه چیزی درباره خداوند نمی گوید؛ بلکه حداکثر درباره اینکه چگونه می توان مواجهه با خداوند را تجربه کرد، چیزهایی می گوید.(3)

2. هندرسن در بحث از سمبل بودن اینترنت برای خداوند به نکته ظریفی اشاره می کند و آن اینکه می پرسد این سمبل به چه نوع خدایی معطوف است؟ وی اذعان می کند که اینترنت برای خدای الهیات توحیدی کلاسیک (ادیان ابراهیمی) نمی تواند سمبل باشد؛ چرا که خدای متصور نزد آنها خدای خالق، قادر، مطلق، مقتدر و بی تغییر است. خدایی که نمادش اینترنت است، باید خدایی تغییرپذیر و شریک پرشور احساسات انسان باشد. این تعابیر آشکار از الهیات پویشی الهام گرفته است که برخی از متألهان متأخر نیز بر آن تأکید ورزیده اند.

برای مثال، اینان در بحث کمال مطلق خداوند علیه مفهوم خدای انفعال ناپذیر شوریده اند و اصرار می ورزند که کمال خداوند و به ویژه صفات محبت و شفقت او اقتضا می کند که وی بتواند همراه مخلوقاتش رنج بکشد. بدیهی است که این دیدگاه با الهیات اسلامی و حتی برخی از متکلمان متقدم غرب و یونان باستان از جمله آنسلم و آگوستینوس (354 - 430) کاملاً مغایرت دارد.

در الهیات توحیدی کلاسیک، انفعال ناپذیری و عدم تغییر شرط کمال خداوند است؛ یعنی خداوند نباید دستخوش عواطف شود و موجود کامل نباید قابلیت رنج کشیدن داشته باشد؛ زیرا رنج نوعی نقصان است و به موجودی که دچار آن است، آسیب می رساند.

نکته ای که بیشتر قابل تأمل است آن است که نویسنده مزبور خدای ادیان ابراهیمی را به گونه ای در مقابل خدای الهیات پویشی و خدای عصر اطلاعات قرار می دهد و در ظاهر چنین می نمایاند که خدای عصر اطلاعات خدایی به مراتب خوشایندتر و پذیرفتتنی تر از خدای قرون گذشته است.

و حال آنکه با دقت و تأمل بیشتر روشن می شود که خدای متصور در الهیات پویشی که نویسنده با قدرت تمام و با زبانی مبالغه آمیز از آن دفاع می کند، در معرض اشکالات و پرسش هایی قرار دارد که شاید نتوان جواب قانع کننده ای برایشان پیدا کرد.

3. در برخی از فرازهای این نوشتار، هندرسن حتی پا را از الهیات پویشی فراتر نهاده و به نظر می رسد معتقد به نسبیت گرایی است. این جمله او را در نظر بگیرید: «در دورانی که ما از وابستگی متقابل انسان و طبیعت بیش از پیش آگاهیم، بسیار مغرورانه خواهد بود که انسان را صرفاً به این دلیل که تنها نوعی است که همانند خداوند آفریده شده، برترین موجود بدانیم».

این جملات یادآور دیدگاه فایرابند در بحث از روش و فلسفه علم است. کتاب مشهور او با نام «علیه روش» بیانگر این دیدگاه است که اساساً هیچ یک از روش شناسی هایی که تاکنون برای علم مطرح شده کامیاب نبوده اند. او حتی اظهار می کند که حامیان علم نوعاً آن را از انواع دیگر معرفت برتر می دانند؛ در حالی که هیچ دلیلی بر برتری آن بر دانش هایی چون جادوگری و طالع بینی ندارد.

4. مقدس نمایی فناوری اطلاعات، از جمله ایده هایی است که در فرازهای آخر مقاله نهفته است. هندرسن ضمن تأکید بر تعامل رسانه های ارتباطی به ویژه دستگاه چاپ و اینترنت با دین و متون دینی تا جایی پیش می رود که می گوید: «معمولاً در سرتاسر تاریخ دین سازمان یافته، فنّاوری چه خوب و چه بد، نوعی الهیات بوده است».

این جمله او با روح کلی نوشته اش چندان همخوانی ندارد؛ زیرا بیشتر با ایده های مذهب گرایان جدید اینترنتی نظیر نوربرت واینر (Norbert Wiener) و آرماند ماتلرت (Armand Mattelart) سازگار است و از این جهت، نگران کننده به نظر می رسد.

برای آشنایی با مذهب گرایی جدید اینترنتی باید مقاله جداگانه ای نگاشت و در اینجا تنها به ذکر ایده اصلی وایز بسنده می کنیم.

در حقیقت، در دل «سیبرنیک» که ریاضیدان آمریکایی، واینر، در سال های چهل ابداع کرده است، چیزی تولد یافته که می توان آن را اولین «آیین اطلاعات» نامید. واینر و به دنبال او سیبرنتیسین هایی که «گفتار نیک» را ترویج کردند، در واقع از جهان بینی بسیار وسیعی دفاع می کنند. این نگرش «اطلاعاتی» نسبت به دنیا، نگرشی است که امروزه بر مباحث اینترنت و جامعه اطلاعاتی تحمیل می شود.

همین نگرش، مذهب گرایی پراکنده ای را به اینترنت می بخشد که با آن همراه است. این موضوع در طی مسیر با جریان عقاید دیگری برخورد کرده که به خصوص در قرون نوزدهم، جامعه جدید را تجسم می کند؛ جامعه ای که بر جهان بینی جدیدی استوار است.(4)

پی نوشت ها:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: چهارشنبه, 25 خرداد 1384
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 48
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 10
بازدید 11608 بار
شما اينجا هستيد:خانه