وبلاگ، وبلاگ است

    گفتگو با رضا بابایی رئیس انجمن قلم حوزه

سه شنبه, 30 خرداد 1385 ساعت 15:45
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

از هدف های بخش وبلاگ های فصلنامه ره آورد نور، بستر سازی برای ارائه دیدگاه های کارشناسان و صاحب نظران محترم حوزه و دانشگاه، برای عمق بخشیدن به مباحث مربوط به پدیده وبلاگ است؛ از این رو در هر شماره از فصلنامه، مصاحبه ای با یک یا چند تن از این صاحب نظران را از نظر می گذرانیم و لایه های ذهنی آنها را در این مورد می کاویم تا شاید بتوانیم،  طرحی نو در اندازیم. ضمن تشکر از تمامی عزیزانی که در این امر یاری گر بودند، از تمامی اساتید و صاحب نظران گرامی دعوت می کنیم،  تا با ارائه اندیشه های ناب خود عرصه اطلاع رسانی تخصصی وبلاگ های اسلامی را بارور سازند.

» از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و در این گفت وگو شرکت کردید، بسیار سپاسگزارم. پیش از طرح پرسش های تخصصی، نخست دوست داریم، نظر کلی شما را درباره وبلاگستان فارسی بدانیم.

◊ من مانند بسیاری دیگر از وب  پژوهان، وبلاگ را پدیده ای مؤثر و با ظرفیت های بی مانند می دانم. دو سال پیش، یکی از مؤسسات آمارگیری در بریتانیا، وابسته به بی بی سی (BBC)، بر اساس مطالعات آماری، وبلاگ را کلمه قرن نامید؛ یعنی این کلمه تازه وارد و تقریباً ناشناخته، به یکباره بیشترین بسامد و کاربرد را در میان کلمات رقیب پیدا کرد. اکنون نیز چند ده میلیون وبلاگ در اینترنت ثبت شده است که رقم بسیار متفاوتی با شمارگان هر رسانه دیگری است.

در تعریف این رسانه نوظهور، خیلی نمی توان دست به شبیه سازی زد و آن را با روزنامه ها یا حرفه مقاله نویسی یا مستندسازی یا خاطرات نویسی یا ... مقایسه کرد. وبلاگ، وبلاگ است؛ با همه ظرفیت ها و ظرافت هایش. هر روز قابلیت های تازه ای در آن بازشناسی می شود و دائماً در حال تحول و موج پذیری است. وبلاگ، از آغاز تا کنون، موج های بسیاری را از سر گذرانده و بی گمان، همچنان آبستن حوادث و موج های سهمگین تری است.

در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا، ستادهای تبلیغاتی، گرایش ویژه ای به وبلاگ نشان دادند؛ حتی شنیدم که با دستمزدهای چند میلیون دلاری، برخی بلاگرهای مشهور و پر مخاطب را استخدام کردند. البته کارکردهای وبلاگ، بسیار بیشتر از مصدایق جنجالی و آشکار آن، چون تبلیغ انتخاباتی است که شاید در ادامه همین گفت وگو به آنها پرداختیم.

اما وبلاگستان فارسی ، موقعیت ویژه تری دارد. می دانید که ایرانیان از وبلاگ نویسی استقبال عجیبی کرده اند که کارشناسان علوم اجتماعی و ارتباطات را متعجب کرده است. دلایل اجتماعی و روانشناسی این اقبال شگفت، می تواند موضوع تحقیقات فراوان و رساله های آکادمیک باشد که کم و بیش آغاز هم شده است. اکنون چندین رساله دانشگاهی در سطح دکتری ، به همین موضوع می پردازند و دلیل جذابیت وبلاگ را در ایران موشکافی می کنند. معنا و تعریف وبلاگ در ایران، با معنا و تعریف آن در سایر کشورها کمی فرق دارد؛ بعضی پدیده ها در مناطق مختلف جغرافیایی یا فکری، ماهیت های متفاوتی می یابند.

وبلاگ در غرب، رسانه ای است چون سایر رسانه ها که تنها نوتر و پردامنه تر است؛ یعنی می توان پذیرفت که وبلاگ غربی با روزنامه غربی، بیشتر تفاوت کمّی دارد تا کیفی. اما در ایران، ماجرا فقط به تفاوت های کمّی و حتی ساختاری محدود نمی شود. نویسنده ای را فرض کنید که هم روزنامه نگار است و هم وبلاگ نویس. او هنگامی که در روزنامه اش می نویسد، شخصیت، قلم، نگاه و تحلیل های رسمی تری ارائه می دهد؛ اما همو، وقتی در وبلاگش می نویسد، گاهی بسیار و گاهی هم کمی متفاوت می شود؛ به طوری که آدم گاهی فکر می کند با دو شخصیت و دو زبان روبه رو است. چنین شکاف هایی در کشورهای دیگر کمتر است. من گمان می کنم، علت جذابیت فوق العاده وبلاگ برای ایرانیان، خلأ آن بوده است؛ گویا چنین امکانی باید پدید می آمد. جای آن خالی بود و اکنون که پر شده، کارایی و دامنه وسیع خود را یافته است.

ایرانیان به دلایل و انگیزه های متفاوت تری روبه روی صفحه نمایش رایانه می نشینند و می نویسند. این تفاوت و دیگرگونگی، بیشتر به شرایط روحی و اجتماعی باز می گردد. رسانه های سنتی و رسمی در ایران، توان و قابلیت آن را ندارند که همه قلم ها و نظرها را بازتاب بدهند؛ بخشی از این ناتوانی، به امکانات محدود و حجم اندک آنها باز می گردد. گنجایی رسانه ها در ایران بسیار کمتر از تعداد قلم ها و نویسندگانی است که می نویسند و مایل به انتشار افکارشان هستند. شاید اگر روزی شمار و ظرفیت روزنامه ها، نشریات و کتاب ها بالاتر برود، پیشروی وبلاگ ها متوقف شود.

وبلاگستان فارسی، به یک معنا، محیط بسیار متفاوتی است و به یک معنا نیز هیچ فرقی با متن جامعه ندارد. این محیط مجازی و حتی خیالی، آینه وار در مقابل کوچه، خیابان، دانشگاه، خانواده و درون ما ایستاده است و همان را همان گونه نشان می دهد که وجود دارد؛ نه آنچه باید وجود داشته باشد. رسانه های رسمی، بیشتر به وضع مطلوب می پردازند تا وضع موجود؛ وبلاگ، عکس آن عمل می کند و از این جهت، حضورش در میان رسانه های نوشتاری مغتنم است. به همین دلیل برخی، وبلاگ ها را دماسنج اجتماع نامیده اند که تعبیر درست و گویایی است.

» وبلاگ های دینی یا به اصطلاح متعهد را چگونه ارزیابی می کنید؟

◊ ضعیف؛ اما در حال رشد و گسترش.

» چرا ضعیف و چرا در حال رشد؟

◊ من کوتاه پاسخ گفتم، چون دو راه بیشتر نداشتم؛ یا باید مفصل و دقیق پاسخ می دادم که این گفت وگو گنجایش آن را ندارد یا باید به همین مقدار اکتفا می کردم؛ ولی به اجمال می گویم که که بیشتر نویسندگانی که به داعیه و انگیزه دینی، پای در این راه می نهند، وبلاگ درست می کنند، تصور روشنی از محیطهای وبلاگ ندارند. البته این وضع در غیر مذهبی ها هم هست؛ اما آنان زودتر از ما، این محیط را کشف کردند و مقتضیاتش را شناختند. قلم های تعهد محور، هنوز تفاوت های فضای سایبر را با فضاهای سنتی و رسمی به طور دقیق در نیافته اند. ما در آغاز راهیم و هنوز گام های بسیاری است که باید برداریم. بسیاری از ما قدرت یا جرأت ساختارشکنی را نداریم؛ در حالی که در وبلاگستان، تنها نویسندگانی ماندگارند که توانسته باشند از کلیشه ها و تکرارگویی ها بپرهیزند.

درست است که وبلاگ فقط یک ابزار است و مانند همه ابزارها، در خدمت هر اندیشه ای است که او را به کار بگیرد؛ اما تفاوت هایی هم با ابزارهای دیگر دارد. این تفاوت ها به قدری است که گاهی شما را وا می دارد که در وبلاگتان، قسمت هایی از منش و روش خود را تغییر دهید؛ مثلاً شما، هرقدر هم که قوی و نابغه باشید، هرگز نمی توانید در وبلاگستان، حالت کاریزماتیک داشته باشید و همچون مراد با مریدان خود سخن بگویید.

اشکال بزرگ مذهبی نویسان، در وبلاگ این است که بیشتر به قصد تبلیغ و توسعه اندیشه های خود، گام در این راه می گذارند. این هدف، هر اندازه که مقدس و در جای خود مؤثر باشد، در وبلاگستان باید تغییر یابد. اگر شما را به یک میهمانی یا عروسی دعوت کنند، شما به نیت حضور در آن ضیافت، دعوت را اجابت می کنید؛ اما وقتی حضور یافتید، ممکن است فرصت را مغتنم بشمارید و فکر خود را تبلیغ کنید. در صورتی تبلیغ شما مؤثر خواهد بود که شما در وهله نسخت، یک میهمان خوب و مبادی آداب باشید. اگر فقط به قصد تبلیغ اندیشه های خود بروید و از لحظه ورود به سخنرانی و شعار دادن بپردازید، بیشترین ضربه را به همان چیزی می زنید که قصد تبلیغ آن را داشتید. وبلاگنویس هم، نخست باید یک شهروند خوب و جذاب، در این شهر شلوغ باشد و سپس حرف های خود را اندک اندک بزند.

برخی طلبه های دلسوز و حتی فاضل، وبلاگستان را با مسجد اشتباه گرفته اند. از پس (post) اول، شروع می کنند به سخنرانی های مکتوب! برخی که قدری باتجربه ترند، روش های دیگر و بهتری را هم تجربه کرده اند؛ برای مثال غیرمستقیم می گویند و کوتاه و متفاوت؛ اما این هم کافی نیست. به اعتقاد من، یک وبلاگنویس باید تصور کند که به اینجا آمده است، برای زندگی مجازی و شهروندی. ما در خانه خود زندگی می کنیم؛ ولی  چون اندیشه های ویژه ای هم داریم، در وقت و موقعیت های لازم، حرف خود را می زنیم و موضع خود را آشکار می کنیم. عضو یک خانواده بودن، زمینه را برای تأثیر در اعضای خانواده آماده می کند؛ ولی نخست باید عضو بود، سپس مبلغ. به نظر من، ما پیش از عضویت، به فکر تبلیغ افتاده ایم.

» این اشکال، بیشتر در ناحیه زبان است یا جنبه عمومی تری دارد؟

◊ متأسفانه عمومی تر است؛ غیر زبان، ما مشکلات دیگری هم داریم؛ برای مثال در قدرت تحلیل یا استفاده افراطی از شیوه های سنتی در اقناع خصم، شعارزدگی، نارواداریو. ...

» پیشنهاد خاصی  هم دارید؟

◊ باید آموزش ببینیم، و بهترین آموزش وبگردی است. باید یکی دوسال خواند، بعد وبلاگ ساخت. ما برای این گونه محیطها تربیت نشده ایم. شنیده ام که قرار است، درس وبلاگ، در سطح سه حوزه ارائه شود و گویا مراحل تصویب و اجرا را می گذارند. نمی دانم در این کلاس ها قرار است چه آموزه هایی تدریس شود؛ اما می دانم که کلاس به تنهایی، دردی را دوا نمی کند. باید شب های بسیاری، رو به روی صفحه نمایش رایانه نشست و خواند و خواند. مگر نویسندگان موفق وبلاگستان کلاس دیده اند؟ زمینه های روحی، قلمی و شخصیتی نویسنده مؤثرتر است و باید آن زمینه ها را فراهم کرد. بعضی ها همین که شنیده اند، رسانه جدید و رایگانی به نام وبلاگ وجود دارد، هجوم آورده اند و تندتند وبلاگ می زنند! اشتباه می کنند. اینان معمولاً پس از چند پست، سرخورده می شوند و ممکن است وبلاگنویسی را لازم است برای همیشه رها کنند. مدت ها وب گردی کرد و با همه حلقه های وبلاگستان آشنا شد. سپس محتاطانه وبلاگ ساخت و صبورانه نوشت. این محیطها، خیلی بسیار پاسخ می دهند و پایداری مضاعفی را می طلبند. باید از تجربه های دیگران سود برد. کلاس های آموزشی، اگر محلی برای رد و بدل تجربیات باشد، بسیار مفید است.

غیر از کلاس، گمان می کنم که به تجمعات حرف های هم نیاز داریم. لازم است هر از گاه، به بهانه جشنواره یا مسابقه یا همایش، وب نویسان گردهم آیند و با هم گفت وگو کنند. تبادل تجربه و امیدیابی، کمترین فایده این گونه تجمعات است. جشنواره ها، به هر بهانه و با هر محملی، محیط را شاداب می کند و انگیزه ها را صد چندان. هنوز کار جدی و مهمی دراین عرصه انجام نگرفته است.

» غیر از زمینه های علمی، چه توانایی های دیگری لازم است؟

◊ صبوری، تحمل مخالف، ظرفیت فراوان، جامع نگری، نکته سنجی و احترام به حقوق مادی و معنوی دیگران. بلاگر موفق صبور است و وبلاگ خود را جدی می گیرد و پیگیر است. شما اگر مقاله ای  نوشتید و به یک مجله ارسال کردید، دیگر کاری ندارید. مقاله، چاپ می شود و شما هم مشغول مقاله دوم می شوید؛ اما در وبلاگ وقتی می نویسی، آغاز کار است. باید به جاهای دیگر سربزنید و بلاگرها را به مطالعه مقاله خود دعوت کنید. گاهی هم ممکن است یک سال بنویسید و کسی به شما سر نزند.

خیلی مسائل دیگر وجود دارد که باید آموخت و اندوخت؛ برای مثال بلاگرها باید بدانند که وبلاگ سیاسی با روزنامه سیاسی فرق می کند. وبلاگ فلسفی، باید با مقالات فلسفی فرق کند. سیاست یا فلسفه یا عرفان، در وبلاگ بیشتر حکم حاشیه دارند تا متن. در سنت نوشتاری حوزه، ما علاوه بر متن، حاشیه و تعلیقه هم داریم. حاشیه، نمی تواند متن باشد؛ الا ماخرج بالدلیل. البته متن هم نمی تواند کارکرد حاشیه یا تعلیقه را داشته باشد. به نظر من وبلاگ، بیشتر شبیه حاشیه و تعلیقه است؛ کوتاهی، بی مقدمگی، صراحت، شادابی، پرهیز از معیارهای متن، حساب حاشیه را از متن جدا می کند. زبان معیار در متن با همین زبان در حاشیه فرق می کند.

» یعنی شما به کلاس، اعتقادی ندارید؟

◊ دارم؛ ولی زمینه های روحی و علمی را مهم تر می دانم. در هر کاری، توانایی های درونی از امکانات بیرونی مهم تر است. در خطابه و تألیف هم، همین وضع حاکم است.

» شما دو سال است که مسئول انجمن قلم حوزه هستید. آیا در این عرصه هم برای حوزه کاری کرده اید؟

◊ متاسفانه کار شایان و درخوری نکردیم، چون واقعا امکاناتی نداریم. انجمن قلم حوزه، به تنهایی از عهده کارهای سنگین برنمی آید؛ ولی برای جلب همکاری مراکز دیگر نامه نگاری بسیاری کردیم که البته پاسخی هم نشنیدیم. ما منبرهای دیجیتال را منتشر کردیم که در زمان خود، گام مهمی بود؛ ولی چون هنوز زمینه و زمانه برای وبلاگ مساعد نیست، کسی حاضر به سرمایه گذاری نیست. من همین جا از فرصت استفاده می کننم و از مسئولان و کسانی که بودجه های سرگردان دارند، می خواهم که در این راه به یاری انجمن بشتابند. شما مطمئن باشید که چند سال دیگر، در و دیوار قم از تبیلغ کلاس های وبلاگنویسی پر می شود؛ مثل کلاس های ویرایش و نویسندگی که بالاخره جای خود را در حوزه پیدا کرد؛ اما همیشه تا کارد به استخوان نرسد، کاری نمی کنیم. منتظر می مانیم تا از بیرون بر ما فشار بیاید.

» آیا معتقدید وبلاگستان دینی باید از بیرون حمایت شود؟ یا خودجوش بودن را خصیصه جدایی ناپذیر وبلاگ ها می دانید؟

◊ اگر استقلال و خودجوشی را از وبلاگستان بگیرند، آن را از خودش منها کرده اند؛ اما باید پذیرفت که حمایت، غیر از دخالت است که انواع  و حالاتی دارد: برخی مضر و برخی مفید است. اکنون همه پذیرفته اند که با دوپینگ و تزریق پول و امکانات، هیچ رسانه ای را نمی توان در درازمدت زنده داشت؛ به ویژه وبلاگ ها که هرچه دارند، از استقلال و مردمی بودنشان است. در عین حال مسئولان خوش فکر و دلسوز می توانند، زمینه هایی را فراهم کنند که عده بیشتری بنویسند و فرصت کافی برای ارتقای سطح نوشته های خود داشته باشند. به هر حال، اکنون شمار فراوانی از مردم و جوانان کشور، وقت خود را با وبلاگ ها می گذرانند. ما گاهی برای برگزاری یک مراسم ساده، چند صد کیلومتر سفر می کنیم و در یک مکان کوچک، برای عده ای معدود سخنرانی می کنیم؛ اما حاضر نیستیم، برای میلیون ها وب گرد که روزانه چندین ساعت وبلاگ می خوانند، وقت بگذاریم یا سرمایه گذاری کینم!

» در کشور ما،گاهی از کنترل و نظارت بر وبلاگ ها سخن به میان می آید، نظر شما در این باره چیست؟

◊ باید قوانین را دید، بعد نظر داد. به هر حال اگر قوانینی وجود داشته باشد که از حقوق پدیدآوردندگان حمایت کند، مغتنم است و باید از آن استقبال کرد؛ اما قوانین نظارتی، با دو مشکل روبه رو است: نخست اینکه امکان چندانی برای اجرای آنها نیست، زیرا قانونگزار با طیف وسیعی از نویسندگان داخل و خارج روبه رو است که بسیاری مستعارنویس اند و هر روز هم بر شمارشان افزوده می شود. دوم اینکه قانون گزاران ما، نخست باید محیطهای سایبری و مجازی را بشناسند، تا بتوانند قوانینی متناسب با این محیطها وضع کنند. به همان دلیلی که اگر ما شبکه ای را برای هموطنان خود در خارج کشور راه اندازی کنیم، با شبکه های داخلی فرق می کند، در وبلاگستان نیز باید به نظارت متفاوتی تن داد. این تفاوت را باید کارشناسان علوم ارتباطات و متخصصان علوم اجتماعی کشف و وضع کنند.

برخوردهای ایجابی را باید بر واکنش های سلبی ترجیح داد. حوزه، سرمایه های لازم را برای ورود به این عرصه در اختیار دارد. حضور فعال، مستمر و مؤثر، مفیدتر است تا حذف و نظارت های بیرونی. همان طور که عرض کردم، نظارت کامل و دقیق، عملا ممکن هم نیست. طبق آمار 70 درصد نویسندگان، به دلایل مختلف که بی اهمیت ترین آنها سیاست است، ترجیح داده اند که با نام مستعار بنویسند. رغبت وبلاگنویسان برای نوشتن در زمینه های سیاسی، روز به روز کمتر می شود؛ البته همچنان مسائل اجتماعی، موضوع اصلی وبلاگ هاست؛ لیکن با زاویه های مختلف.

وبلاگ نویسان سیاسی، نقش بسیاری در معرفی قدرت و اهمیت وبلاگ داشته اند؛ اما به تدریج جای خود را به دیگران دادند. تا چند سال پیش، کسانی که سیاسی محض می نوشتند، خوانندگان بیشتری  داشتند؛ ولی اکنون وضعیت فرق کرده است. پیش از وضع هرگونه قانونی، خوب است این نکات را بدانیم و رجما للغیب کاری نکنیم.

» به نظر می رسد حوزویان با حضور در وبلاگستان، علاوه بر انتشار اندیشه های خود، فواید دیگری را هم نصیب حوزه خواهند کرد؛ برای آموختن زبان نسل جوان کشور و آشنایی با ذهنیت های عجیب و غریبی که فقط در اینترنت مجال عرض اندام دارند. نظر شما در این باره چیست؟

◊ کاملا موافقم. بیشترین فایده حضور در این دنیای مجازی و موازی، تبادلات فرهنگی است که ما سخت به آن نیازمندیم. جهان، یعنی داد و ستد. اکنون بیشترین داد و ستدها در اینترنت صورت می گیرد. کسی که در خانه خود می نشیند، نه می تواند تولیدات خود را بفروشد و نه امکان خرید دارد. اگر متاعی داریم، باید عرضه کنیم و این گوی و این میدان:

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند            کس به میدان در نمی آید، سواران را چه شد؟

اقتصاددانان می گویند، 80 درصد مباحث و مسائل این علم به توزیع مربوط میشود و 20 درصد به تولید. ما داریم عکس این عمل می کنیم؛ یعنی کمترین سرمایه گذاری ما در بخش توزیع است و هنوز از روش های سنتی فراتر نرفته ایم. حوزه نباید اشتباه روشنفکران را تکرار کند. روشنفکران دینی و غیر دینی ما، خود را از بدنه اجتماع جدا  کردند. این جدایی، گاهی در نوع اندیشه هاست و گاهی در روش ها. گاهی اندیشه نو و بدیع است؛ اما روش کهنه و ناکارامد. عکس آن نیز قابل تصور است.

» خود شما در زمینه وبلاگ و وبلاگنویسی چه فعالیت هایی داشتید؟

◊ من سعی کردم، طلبه ها را با این محیط آشنا کنم. چندین مقاله کوتاه و مفصل، در این موضوع منتشر کرده ام که بازتاب هم داشته است. در چندین مصاحبه علمی و تخصصی نیز نظراتم را بیان کرده ام. البته تاکنون روزنه ای برای فعالیت بیشتر نیافته ام. مجله و مؤسسه شما می تواند خیلی کمک کند. مدیران ما گاهی دوراندیشی نمی کنند و بیشتر خود را برای پیشامدها آماده می کنند تا آینده. خدا خیر ندهد آن را که در دهن ها انداخت: «چو فردا شود فکر فردا کنیم!» درگیری با مستحدثات بنیه علمی و دفاعی حوزه را قوی تر می کند. درگیری واقعی، فقط پاسخ فقهی نیست. جایگاه احکام شرعی، محمولات است. ما همیشه می گوییم، فقیه لازم نیست موضوع را دقیقاً بشناسد؛ همین که حکم آن را بداند، کافی است؛ ولی وقتی می توان در موضوعات هم گاهی دست برد و ماهیت آنها را تغییر داد، آیا نباید اقدامی کرد؟ حضور در برخی محیطها ماهیت آنها را تغییر می دهد و سمت و سوی دیگری می آفریند. حکم تغییر نمی کند؛ اما موضوعات دائماً در حال تغییرند. مسلماً محیطی که آکنده از معنویت، معرفت و بصیرت باشد، همان حمکی را ندارد که آلوده به انواع و اقسام بزهکاری هاست.

توان و حوزه تأثیرگذاری امثال من بسیار اندک است. به حرکت جمعی و برنامه ریزی هوشمندانه نیاز است؛ اینکه مثلاً من چه کاری از دستم برمی آید، یا تا کنون انجام داده ام، خیلی مهم نیست، چون واقعاً کار چندانی هم از افراد برنمی آید. به قول حافظ:

آنچه سعی است من اندر طلبت بنمودم             آنقدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن            روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

» تجربه وبلاگنویسی هم داشته اید؟

◊ کم و بیش. بیشتر از یک سال است که دارم می نویسم؛ ولی به هیچ وجه راضی نیستم. گمان می کنم هنوز راهم را نیافته و نمی دانم چی و برای کی بنویسم. در انجمن قلم تصویب کرده ایم که کلاس های ویژه ای در موضوع وبلاگ تدارک ببینیم. بیشترین انگیزه ما در این کلاس ها و آموزش ها این است که تجربه ها تبادل شود. ما به تجربه نیاز داریم و هر کس که اندکی هم آموخته باشد، وجودش مغتنم است و باید از او استفاده کرد. در یک سالی که وب می نویسم، تجربه های تلخ و شیرین بسیاری اندوختم که گمان می کنم، باید اینها را در قالب درس و کلاس به دیگران منتقل کرد.

» سخنی مانده است که گفتنش را در پایان این گفت وگو لازم بدانید؟

◊ سخن بسیار است؛ اما لازم می دانم در پایان این گفت وگو، چند نکته مهم دیگر را درباره وبلاگ ها خاطرنشان کنم:

نخست اینکه پی بردن به اهمیت و کارایی وبلاگ، نباید هر نویسنده ای را به وسوسه بیندازد و سریع دست به کار شود. چنان که پیش تر هم عرض کردم، زمینه های ذهنی و قلمی بسیاری لازم، است تا مرد این گونه میدان ها شد. علاوه بر زمینه ها، تجربه فراوانی هم نیاز داریم که فعلاً مفقود است. حداقل باید یکسال متداوما و متوالیا وب گردی کرد و کار دیگران را دید. سپس واقع بینانه تصمیم گرفت که چه باید کرد. برخی واقعا برای این جور کارها ساخته نشده اند. اشکالی هم ندارد. هر کسی در محدوده خاصی، توانایی و استعداد دارد.

دوم اینکه همه باید بدانیم که محیط وب، یک محیطِ کاملا رقابتی است. رانت ها در این فضا، به کار کسی نمی آید. وبلاگ های مشهور و موفق در اینترنت، از هیچ گونه حمایت و رانتی برخوردار نیستند. در محیطهای  رقابتی، معمولاً هر کس با تکیه بر توانایی ها و شایستگی هایی که دارد، رشد می کند. البته وبلاگ های بی قابلیت و ناشایست های هم هستند که شهرت یافته اند و خوانندگان چندهزار نفری دارند؛ اما همان ها نیز، هر چه دارند از درون اینترنت است؛ یعنی بر بیرون و غیر، تکیه ندارند. ناشایستگی آنها بیشتر به لحاظ محتوای اخلاقی است. با این همه، موفقیتشان را هم مدیون شگردهای  جذاب در ارائه همان محتوا هستند.

در فضاهایی که کمترین نظارت و دخالت در آنها اعمال می شود، قویترین ها بالا می آیند. نشریات کاغذی، با تکیه بر یارانه های دولتی و حمایت های هدایت شده از داخل یا خارج، منتشر می شوند. بنابراین وجود و عدم خود را چندان وابسته به بود و نبود خواننده نمی بینند؛ اما در وبلاگستان، خواننده سالاری است؛ یعنی فقط وبلاگ هایی می مانند و می تازند که در جذب خواننده بیشتر توفیق یافته اند.

از این جهت، وبلاگ ها را می توان به مغازه های یک خیابان تشبیه کرد. فروشگاه هایی می توانند مشتریان بیشتری را به درون خود بکشند، که کالاهای مرغوب تر یا جذاب تری عرضه کنند. به نظر من یکی از تفاوت های عمده وبلاگ ها با نشریات سربی نیز همین است. یک نشریه می تواند، سال ها به انتشار خود ادامه دهد، بی اینکه خواننده ای داشته باشد؛ اما حیات و ممات وبلاگ ها، به شمار خوانندگان و کامنت هایی است که زیر هر پست آن می گذارند. وبلاگی که خوانندگان چشمگیری را جذب نکرده باشد، در واقع حضوری هم ندارد. می توان مجله ضعیفی را در شمارگان 10000 چاپ کرد و سال ها بر انتشار آن پای فشرد و بی خیال خواننده هم بود؛ اما نمی توان وبلاگ سخیفی را اداره کرد و 10000 خواننده داشت. درواقع، تیراژ هر وبلاگ، همان تعداد خواننده های آن است؛ اما شمارگان نشریات، گاهی به میزان حمایتی است که از او می شود.

سوم اینکه در کنار همه آنچه گفتیم، این را نیز نباید از یاد برد که این پدیده مدرن، با همه فایده ها و قابلیت هایی که دارد، خالی از ضرر و زیان نیست. به عقیده من، هنوز جای یک آسیب شناسی جدی در این زمینه خالی است. هرزه نویسی های بسیار، دامن زدن به شایعات، بی قانونی مطلق و لاابالیگری دراستفاده از زبان، برخی آفات آن است. البته در ایران وبلاگ ها در حال ارتقا و سالم سازی خود هستند؛ اگرچه ارتقا و سلامت در این ورطه، معنای ویژه خود را دارد. به هر حال، گمان می کنم هنرش را که گفتیم، عیبش را؛ نیز باید بدانیم تا بصیرتمندانه با آن برخورد کنیم.

تحقیقات دانشگاهی، به ویژه در رشته های علوم ارتباطات، نیاز مبرمی است که می تواند هشدارهای لازم را در مسیر وب نویسان نصب کند. بیشترین آسیب را در این محیط نابه سامان کسانی می بینند که خود را در آن گم می کنند و تا رسیدن به مقصد اصلی خود، صدها مسیر انحرافی دیگر را نیز می پیمایند. به همین دلیل است که معتقدم، با گسترش وبلاگ ها، لازم است فن استفاده از آنها و کارکردهای متفاوتشان آموزش داده شود. آموزش در این عرصه، شاید مهم تر از آموزش در عرصه وبلاگ نویسی باشد.

اما سخن آخر من، تشکر از شما و مجله خواندنی ره آورد نور است که امیدوارم همچنان توفیقمند و روشنابخش باشد.

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: سه شنبه, 23 خرداد 1385
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 64
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 14
بازدید 9548 بار
شما اينجا هستيد:خانه