توسعه رسانه‌اى و تهدیدهاى نرم

یکشنبه, 27 اسفند 1391 ساعت 15:35
    نویسنده: سمانه زاهدی وفا
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

 چکیده
از مهم‌ترین ارکان ساختارى هر کشور، فرهنگ آن کشور است که مى‌تواند، بى‌هیچ تهدید سخت‌افزارى، دستخوش تغییر شود و آن کشور را به‌راحتى از درون نابود کند و تابع سیاست‌هاى غیر ملى گردد. امروزه رسانه‌ها به مهم‌ترین سلاح تهدیدات فرهنگى یا تهدیدات نرم تبدیل شده‌اند. حوزه تأثیرگذارى رسانه‌ها، فراتر از مرزهاى جغرافیاى یک کشور است که می‌توانند در مدت زمان کمى، بر افکار و تصمیم‌هاى نقاط دور دست تأثیر بگذارد. از این رو، برخوردارى از فرهنگ رسانه‌اى قوى که برگرفته از منافع و اهداف خویش باشد و دغدغه گسترش فرهنگ ملى را داشته باشد، از مهم‌ترین ابزارهاى قدرت به شمار می‌آید. فرهنگ رسانه‌اى قوى، این امکان را به کشور می‌دهد که مانع نفوذ افکار دشمن و ترویج آن در کشور شود. بنابراین، توسعه فرهنگ رسانه‌اى به گونه‌اى که در خدمت اهداف و منافع کشور باشد، از اهمیت اساسى برخوردار است. از این رو، جاى این پرسش است که براى توسعه فرهنگ رسانه‌اى، براى مقابله با تهدیدات نرم، چه ابزارها و امکاناتى لازم است؟

 فرهنگ رسانه‌اى

«فرهنگ» مجموعه معتقدات، باورها، هنجارها، ارزش‌ها و سنت‌هاى نهادینه‌شده در یک جامعه انسانى است که روح و روان جامعه را شکل می‌دهد. هویت یک جامعه، عملکردها و ارزش‌هاى آن، بر مبناى ارزش‌هاى فرهنگى آن جامعه سنجیده شده و قوت و ضعف جامعه نیز بر همین مبنا شناخته می‌شود.

«رسانه‌ها» منبع بنیادین و فراگیر پیام‌هاى فرهنگى‌اند. آن‌ها در آموزش چگونگى رفتار ما و این‌که درباره چه موضوعاتى تفکر، احساس، عقیده، ترس يا تمایل داشته باشیم، سهیم هستند.

بُعد دیگر فرهنگ رسانه‌اى، سنجش مجدد روندهاى توسعه دوره تحصیل سواد رسانه‌اى در مطالعات فرهنگى و اجتماعات آموزشى و دانشگاهى به صورت گسترده و نیز براى دانشجویان و بزرگسالان است. نیاز واقعى این است که بزرگسالان فهم بهترى نسبت به این‌که رسانه‌ها چگونه کار می‌کنند، بیابند. در این میان، به معانى تاریخ‌مند سانسور و آزادى بیان، بیشتر توجه می‌شود و این‌که چگونه این مفاهیم توسط علایق و منافع بنگاه‌هاى غول‌پیکر رسانه‌اى براى محافظت از آزادى بى‌حصر آن‌ها به کار می‌روند؛ بدون این‌که توجهى به تخریب‌هاى اجتماعى و فرهنگى آن صورت پذیرد. پیش از آن‌که به تغییراتى پراهمیت نیاز یابیم، عموم مردم باید یاد بگیرند که پاسخگویى و مسئولیت‌پذیرى بیشترى از بنگاه‌هاى غول‌پیکر رسانه‌اى بخواهند که اکنون براى استفاده از طول موج‌هاى عمومى هرجا که بخواهند، آزاد هستند. این آزادى، زمانى که سایر صنایع هر روز بیش از گذشته، نسبت به تخریب محیط زیست مسئول شناخته می‌شوند، معافیت چشمگیرى دارد.

نقش رسانه‌ها در تهاجم فرهنگى

فرهنگ رسانه‌اى موادى را براى افراد فراهم می‌کند که از طریق آن‌ها، معانى و هویت‌هایى را خلق کنند و مطالعات فرهنگى روش‌هاى خاصى را که افراد از محصولات فرهنگى استفاده می‌کنند، آشکار می‌سازد.

ظاهراً جامعه‌اى که دچار فقر فرهنگى است یا به دلایلى از لحاظ فرهنگى فقیر نگه داشته شده، به صورت جدى تأثیرپذیر است و به گونه‌هاى متعدد، شاهد تهاجمات فرهنگى مستقیم، مداخله‌جویانه و غیرمستقیم قرار می‌گیرد. کشورهاى مداخله‌گر همیشه تلاش کرده‌اند تا ارزش‌ها و هنجارهاى خود را به دیگران تحمیل كنند و از این طریق، در پى تسخیر جوامع برآیند. زمانى که یک جامعه، به ارزش‌هاى جامعه دیگران گرویده و با کمال افتخار آن را بپذیرد، خود به خود زمینه نفوذ در آن کشور را مساعد می‌سازد و کم کم سرتسلیم به خواسته‌هاى آن کشور، فرود می‌آورد.

امروزه جوامع و کشورهاى قدرتمند، همواره در پى مستعمره ساختن جوامع کوچک‌اند؛ زیرا در شیوه استعمار نوین، روح و روان جامعه هدف قرار می‌گیرد. کشورهاى قدرتمند با درک قدرت رسانه‌ها، امروز در صدد ابزار قرار دادن آن‌ها هستند و قصد دارند با استفاده از رسانه‌ها به خواسته‌هاى خود که همانا استعمار یک جامعه است، تحقق عینى بخشند.

اطفال و جوانان کشور ما، قربانى رهبران برخى رسانه هستند که آن‌ها نیز به شرق یا غرب وابستگى دارند. همچنين بيشتر تلویزیون‌ها، لباس‌ها و غذاهاى خارجى را براى مردم معرفى می‌کنند که این خود زمینه ترویج فرهنگ بیگانه را فراهم می‌آورد.

این در حالى است که کشورهاى مهاجم در جهت دستیابى به اهداف و خواسته خود، همواره در جستجوى ابزار نوین در جهت اهداف خویش‌اند، تا با استفاده از این ابزار بتوانند به‌سادگى به هدف خود نایل آیند. یکى از این ابزارها، تهاجم فرهنگى است. این امر، خطرناک‌ترین ابزار براى استعمار به شیوه نوین است؛ یعنى کشورهاى مهاجم با حمله به روح و روان جامعه هدف، در صدد آن هستند تا هویت خود را احیا کرده و آن را ترویج کنند؛ به این معنا، هرگاه ارزش‌هاى نهادینه‌شده در یک جامعه، جاى خود را به ارزش‌هاى دیگران بدهد و بحران هویت را ایجاد نماید، افراد آن جامعه با پذیرش ارزش‌هاى دیگران و پشت کردن به سنت‌ها و باورهاى خود، زمینه پیروزى کشور مهاجم را مساعد می‌سازند.

تهدیدات جنگ نرم

به نظر می‌رسد آنچه شاکله چالش‌هاى اخیر نظام سلطه با کشورهاى آزاد را به وجود می‌آورد، در حیطه نرم‌افزارى قابل پیگیرى است. جنگ نرم (soft war)، مفهوم جدیدى است؛ حال آن‌که با توجه به معناى وسیع آن، از سابقه‌اى دیرپا برخوردار است. شاید مراد کسانى که آن را نو و بدیع می‌پندارند، برخى ابزارها یا اشکال آن باشد که در گذشته مورد استفاده نبوده است؛ خاصه آن‌که نبرد اطلاعاتى امروز را محصول دنیاى نو می‌دانند. امروزه در جریان تعریف از جنگ نرم، آن را نوع جدیدى از نبرد می‌شناسند که در حوزه رسانه اتفاق می‌افتد. در تعریف جنگ رسانه‌اى گفته می‌شود: جنگ رسانه‌اى (media war) استفاده از رسانه‌ها براى تضعیف کشور هدف و بهره‌گیرى از توان و ظرفیت رسانه‌ها، اعم از مطبوعات، خبرگزارى‌ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات، به منظور دفاع از منافع ملى است. در این نبرد، هدف اصلى، کاهش آستانه تحمل ملى و کاستن از پایدارى مردم کشور هدف است و در عین حال، با ایجاد جاذبه فکرى، تغییر ذائقه، باورها و هنجارهاى حاکم مد نظر است. جنگ رسانه‌اى، یکى از مهم‌ترین جنبه‌هاى جنگ نرم و جنگ‌هاى جدید بین المللى است.

ابزارهاى ارتباطى و الکترونیکي، تأثیرات عمیقى بر شکل‌دهى افکار عمومى دارند. از این رو، در جریان جنگ غیرسخت، رسانه‌ها نقش اصلى را به عهده دارند. در این مقطع تاریخى، هم رسانه و هم سایر اشکال و ابزارهاى نبرد نرم، از اهمیت خاص برخوردار است. مارشال مک لوهان درهمین خصوص می‌گوید:
«جنگ‌هایى که در آینده رخ خواهد داد، به وسیله تسلیحات جنگى و در میدان‌هاى نبرد نخواهند بود؛ بلکه این جنگ‌ها به دلیل تصوراتى صورت می‌پذیرد که رسانه‌هاى جمعى به مردم القا می‌کنند.»

رسانه‌ها به شیوه‌هاى گوناگون می‌کوشند تا فضاى ذهنى گروه‌هاى هدف را در جهت اهداف و خواسته‌هاى حاکمان شکل دهند. استعمار، صرف نظر از شیوه‌هاى کهن، با بهره‌مندى از رسانه‌ها و اقدامات فرهنگى، می‌کوشد نظام هنجارى گروه هدف را به سوي هدف مطلوب خود تغییر دهد. تغییر در علایق جوانان، مدل‌هاى پوشش و آرایش، ادبیات و منابع مطالعاتى، چگونگي صرف اوقات فراغت، رواج مکتب‌هاى خاص هنرى، تغییر در موسیقى رایج، و نيز ايجاد گسست و بیگانگى با سنت‌هاى فرهنگى و فرهنگ سنتى میان نسل جوان، از آثار تغییر در نظام ارزشى جوامع محسوب می‌شود. بدیهى است که هویت ملى، دینى و اجتماعى ملت‌ها، از جمله کانون‌هایى است که می‌تواند، هدف فعالیت‌هاى رسانه‌اى قرار گیرد. شیوه‌هاى تبلیغى، از طریق ابزارهاى انسانى و فنى از قبیل رسانه‌هاى تصویرى و نوشتارى، همچون چاپ و نمایش، شبکه‌هاى ماهواره‌اى و اینترنت، تأثیرات شگرفى بر فرآیند شخصیتى جوانان بر جاى می‌گذارند.

در همین جهت، امپراتورى رسانه‌اى وابسته به صهیونیسم جهانى، بیشترین سهم را دارد و اين ابزار را در راستاى جهانى‌سازى به کار می‌گیرد. با نگاهى گذرا به حجم انبوه چاپ مطالب خاص، با توسل به انگاره‌هاى مطلوب غرب در قالب انتشار کتاب، مجله و روزنامه و از طرفى کاربرد اخبار، اطلاعات و تحلیل‌ها از سوى پایگاه‌هاى خبرى وابسته و نیز صرف هزینه بسیار در این خصوص، می‌توان به اهمیت موضوع پى برد. در جهان کنونى کسى نمی‌تواند نقش مؤثر فناوري ماهواره‌اى بر ساختار ارتباطات و اطلاعات را در سراسر دنیا انکار کند. در عرصه کاربرد فضاى مجازى، این اهمیت را پررنگ‌تر می‌یابیم. صرف نظر از تولید فیلم و سینما، تولید بازى‌هاى رایانه‌اى، از ابزارهاى پرنفوذى هستند که به علت تأثیرگذارى بالا و ایجاد انگیزه بسیار و جذابیت فوق العاده، کودکان، نوجوانان و حتى بزرگسالان را هدف قرار داده‌اند. به همین دلیل، کارگردانان و برنامه‌ریزان جنگ‌هاى رسانه‌اى به آن توجه و امعان نظر دارند. اگر رادیو و تلویزیون در عصر جنگ جهانى دوم از اهمیت فوق العاده‌اى در راستاى عملیات روانى برخوردار بود، دیرى نپایید که صنعت نوین بازى‌هاى رایانه‌اى، جاى خود را در عرصه پدیده‌هاى صنعتى جدید باز کرد و به عنوان ابزار نوین عملیات روانى شناسایى شد. تقریباً از اوایل دهه 60 میلادى، بشر به فکر بازى‌هاى رایانه‌اى افتاد. این گونه کاربرد از رایانه، به‌تدریج در دهه‌هاى گذشته سیر صعودى یافت. عمده‌ترین دلیل استفاده از این ابزار در بستر فرهنگ و سیاست، حاکمیت فضاى دوقطبى و جنگ سرد بود.

امروزه این بازى‌ها، بخشى از عملیات روانى استراتژیک را شامل می‌شوند که عمدتاً به تشریح خط مشى‌ها، اهداف و مقاصد سیاسى نظام‌هاى سیاسى می‌پردازند و بیش از همه، در راستاى استراتژى‌هاى قدرت‌هاى بزرگ، به کار می‌روند. در دو دهه اخیر، پس از فروپاشى شوروى، ایالات متحده در راستاى نظم مطلوب خود و حاکمیت دموکراسى امریکایى و ارزش‌هاى مد نظر خویش، جهت تحقق استراتژى نرم، به ابزارهایى از این دست، توجه جدى کرده است. براى ایالات متحده بسترسازى لازم و ایجاد فضاى مناسب براى تجاوزات نظامى و تحقق راهبردهاي پیش‌دستانه در مواجهه با آنچه به عنوان مقابله با تروریسم از آن یاد می‌کند، از طرق مختلف، به‌ویژه ابزار فوق صورت می‌پذیرد. استفاده از ابزارهاى نبرد نرم، خود به خود زمینه هرگونه استفاده از زور را با استفاده از شیوه‌هاى پیچیده و ابزارهاى نظامى سلب می‌کند؛ به گونه‌اى که به صورت غیرمستقیم طرف مقابل را به تأیید و انجام اعمال ناخواسته‌اى مغایر بینش قبلى حاکم وامی‌دارد و در جهت اهداف خود به کار می‌گیرد.

با پشت سر گذاشتن جنگ سرد و با بسط نظریات تئورسین‌هاى نظام لیبرال سرمایه‌دارى، همچون فوکویاما هانتینگتون و الوین تافلر و پیگیرى پروژه دموکراتیزاسیون آمرانه، بسیارى کشورهاى اسلامى، از اهداف مهم این استراتژى قلمداد می‌شوند. از این رو، در کنار کاربرد سایر حوزه‌هاى جنگ نرم، به بازى‌هاى رایانه‌اى جدید توجه جدى شده است. کاربرد نمادهاى اسلامى و دینى، همچون استفاده از صداى عربى و فارسى، استفاده از صداى پس‌زمینه، مانند پخش آیات قرآن یا صلوات و... در این صنعت زمینه‌هاى القائات لازم را براى کاربران فراهم می‌سازد.

خطوط اصلى جنگ نرم بدین شرح است:

1. بدبین کردن مردم نسبت به هم و ایجاد اختلاف در جامعه؛

  • هدف: سوء استفاده از تفرقه و نفوذ میان مردم؛
  • مصداق: بهانه‌جویى و سعى در ایجاد اختلاف در قضایاى پس از انتخابات؛
  • مانع: وجود وحدت میان ملت.

2. خدشه در نشانه‌هاى امید و القاى یأس در جامعه؛

  • شاهد: خدشه در انتخابات دهم؛
  • مایه‌هاى امید: استحکام زیرساخت‌هاى کشور، پیشرفت‌هاى چشمگیر علمى، سى سال تجربه نظام، نسل جوان حاضر در میدان و وجود سند چشم انداز 1404؛
  • مصادیق: القاى بى‌توجهى به سند چشم‌انداز، بى‌اهمیت جلوه دادن پیشرفت‌هاى علمى، گسترش تلقى بدبینانه نسبت به نظام؛
  • نتیجه: از پویایى افتادن جامعه، انزواى افراد نخبه، جوان و پرنشاط؛

3. انصراف ذهن مردم از دشمنى دشمن؛

  • مصداق: معرفى تقصیرهاى درونى به عنوان تنها عامل مؤثر، تشویق عوامل بلوا توسط دشمن؛
  • گروه هدف: نخبگان و خواص.

مدیریت رسانه براى مقابله با تهدیدات جنگ نرم

تسلط بر رسانه‌ها و خبرگزارى‌ها، قدرت بسیاري به بازیگران صحنه‌هاى سیاسى و دولتى داده است؛ به گونه‌اى که با به کارگیرى اهرم‌هاى خبرى و اطلاعاتى، می‌توانند نسبت به تغییر باورها و نگرش‌هاى جمعى یا شکل‌دهى به افکار عمومى، ملى و فرا ملى اقدام کنند. سوء استفاده گروهى به عنوان امپراتور رسانه‌اى آن‌ها را نسبت به شکل‌دهى استبداد اطلاعاتى، توانمند ساخته است. این مدیریت رسانه‌اى، امکاناتى فراهم می‌سازد تا سیاستمداران به رسانه‌ها دسترسى یابند و زمینه‌اى ایجاد می‌کند که نمایش حضور عمل آن‌ها در رسانه‌ها به حداکثر رسانده شود. این امر، نه براى آن است که یک سیاستمدار یا حزب او در معرض دید مردم باشد، بلکه هدف قرار دادن تعریف آن سیاستمدار یا حزب از مسائل و مشکلات سیاسى و بیان مسئله و راه حل‌هاى آن، در معرض دید همگان است. امروزه در فرایند جهانى شدن، جهت‌دهى خواسته‌ها و افکار عمومى جهانى و شکل‌گیرى عقیده‌ها، گرایش‌ها و رفتارها امکان‌پذیر است. به همین دلیل، برخى اندیشمندان، به شکل جدى، بر خطرهاى ناشى از شکل‌گیرى امپراتور فرهنگى رسانه‌اى، از رهگذر فرایند جهانى شدن تأکید کرده اند؛ امپراتورى بزرگى که می‌تواند هویت‌هاى ملى، فرهنگى، دینى و اعتقادى ملت‌ها را تهدید کند. برخى نیز خطر بروز یک جنگ جهانى فرهنگى ـ اطلاعاتى را گوشزد کرده‌اند. احتمال چنین جنگى در پى گسترش فناورى‌هاى رسانه‌اى در سراسر جهان و مقاومت ملت‌ها، قومیت‌ها، فرهنگ‌ها و دین‌هاى گوناگون، در برابر هجوم رسانه‌هاى جهانى، روز به روز نزدیک‌تر می‌شود.

اعتمادسازى، یکى از کارویژه‌هاى مهم رسانه در جهت تقویت مدیریت مؤثر بر بحران است؛ به‌ویژه این امر از سوى دستگاه‌هاى رسانه‌اى رقیب بسیار متداول است. آن‌ها می‌کوشند با تولید اخبار و اطلاعات جذاب، متنوع و جدید، فضاى خبرى سایر کشورها، خاصه آن‌ها را که دچار بحران شده‌اند، تحت تأثیر قرار داده و اعتمادشان را جلب کنند. از این جهت، اعتمادسازى رسانه‌اى، زمینه مهمى در مدیریت بحران است.

«مدیریت بحران» تدبیرى است که یک جامعه یا دولت، براى استفاده از تمامي منابع موجود و قابل تصور، به منظور حفظ ثبات مورد نظر خود در پیش می‌‌گیرد. یکى از منابعى که در این خصوص همواره مورد توجه سیاستگذاران جامعه است و در صورت بروز بحران، براى مهار اوضاع از آن بهره می‌گیرند، رسانه‌ها هستند. رسانه می‌تواند افکار عمومى را از طریق انتقال اطلاعات صحیح و مناسب مدیریت کند و از سوى دیگر، مخالفان را به تسلیم وادار سازد. براى این منظور، می‌توان از مقابله فیزیکى با مخالفان، تهدید لفظى، رشوه دادن، توضیح نکته‌هاى مبهم و قانع کردن عامل‌هاى بحران‌ساز، می‌توان نام برد.

سه شیوه اول، تأثیر کوتاه‌مدتى دارند؛ به گونه‌اى که وقتى نیروى تهدید یا رشوه برداشته می‌شود، بحران به نقطه آغازین یا حتى پیش‌تر باز خواهد گشت. تهدید و ایجاد محدودیت، از معمول‌ترین راهبردهاى مورد استفاده در مدیریت بحران هستند. اگر تهدید جدى باشد، تأثیر معجزه‌آسایى خواهد داشت؛ اما اشکال عمده‌اى که بر این شیوه وارد است، آن است که هیچ کس دوست ندارد، تهدید شود. طرف مورد تهدید نیز به طور متقابل تهدید را به کار خواهد بست. بدین ترتیب، مشکل‌هاى دیگرى پدید خواهد آمد و دیگر به دشوارى می‌توان از شیوه‌هاى بهتر و اثرگذار‌تر استفاده کرد. فقط هنگامى می‌توان از تهدید بهره گرفت که راه دیگرى وجود نداشته باشد و این کار باید با احتیاط انجام گیرد. در زمان استفاده از تهدید، باید مطمئن شد که اثر آن تنها روى طرف مقابل است.

یکى دیگر از راهبردهاى پیچیده، «توضیح نکته مبهم و نفوذ در دل‌ها» است. در چنین شرایطى رسانه وارد عمل می‌شود و جایگاه مهمى در این زمینه می‌یابد. اگر بپذیریم که ثبات و امنیت ملى، تابع مستقیمى از رویکرد افکار عمومى، رضایت یا نارضایتى مردم و واکنش آن‌ها هنگام بحران است، به میزان نزدیک بودن رابطه رسانه‌ها با مدیریت بحران پى خواهیم برد. رسانه، موتور محرک افکار و باورهاى مردم است و کلید جهت‌دهى و سرعت حرکت این موتور را به میزان بسیارى در اختیار دارد.

در نگاه یوهان گالتونگ و مارک سومى، به مقوله‌هایى توجه می‌شود که براى شکل‌گیرى آن‌ها، حضور اثربخش رسانه‌ها ضرورى است و به برنامه‌ریزى نیاز دارد. آن‌ها در تعریف امنیت، توجه به اصولى چون: «تکامل تدریجى»، «تقویت ضریب مقاومت و آسیب پذیرى»، «خود ترمیمى»، «صرفه‌جویى»، «همزیستى»، «عدالت»، «پیوستگى منافع»، «مشارکت»، «آینده‌نگرى» و «برنامه‌ریزى» را ضرورى می‌دانند.

در واقع، امنیت، وضعیتى است که در آن، میان خواسته‌هاى شهروندان و کارآمدى نظام سیاسى، توازنى وجود دارد که موجب ایجاد «رضایت» و «اطمینان» نزد شهروندان می‌شود. بنابراین، بسیارى از اصولى که گالتونگ و همکارانش در حوزه امنیت بر آن‌ها تأکید می‌کنند، یک پیکار فرهنگى به شمار می‌رود که در حوزه رسانه‌ها قابلیت پژوهش، برنامه‌ریزى، تصمیم‌گیرى، برنامه‌سازى و الگودهى دارد. ژرفا، پیامد و بزرگى یک بحران، در گرو شيوه تعامل رسانه با بحران مشخص می‌شود؛ یعنى زمانى که رسانه صرف تهیه خبر، تفسیر و برنامه‌سازى از واقعه می‌کند، چگونگى پوشش خبرى بحران از سوى رسانه‌ها می‌تواند تأثیر بسیارى بر روند آتى بحران و خسارت‌هاى ناشى از آن بگذارد.

در رویارویى با این بحران‌ها، اولین اقدام لازم و حیاتى دسته‌بندى حقیقت و واقعیت است. رسانه باید با دقت و ظرافت ویژه‌اى، نسبت به جداسازى و اطلاع‌رسانى واقعیت‌هاى موجود، شایعه‌ها و همچنین مواردى که به عنوان جنگ روانى به کار گرفته می‌شود، اقدام کند. نباید فراموش کرد که بیشتر تصمیم‌هاى حساس در ساعت‌ها و روزهاى اول ایجاد بحران گرفته می‌شود. همچنین باید بى‌درنگ عامل‌هاى چندگانه بعدى را که در شدت گرفتن یا ادامه یافتن بحران دخالت دارند، شناسایى کرد و تصمیم مناسب را به کار بست. مخاطبان اصلى پیام نیز باید شناسایى شوند؛ چرا که ضرورى است برنامه‌ریزى و انتقال پیام، متناسب با خواسته آن‌ها انجام گیرد.

گرچه هیچ بحرانى به طور کامل مشابه بحران‌هاى دیگر نیست، ولى شباهت‌هاى قابل توجهى میان‌شان وجود دارد؛ از جمله می‌توان به تصمیم‌گیرى سریع، وجود راه حل‌هاى محدود، برخورد با گروه‌هایى با هدف‌هاى متضاد، لزوم واکنش سریع و نيز وخیم بودن پیامدهاى تصمیم‌هاى اشتباه اشاره کرد. بنابراین، هرگاه جوامع دیگرى دچار مشکل می‌شوند، باید از خود پرسید، «آیا ممکن است این مشکل براى ما نیز به وجود آید؟» به همین دلیل، باید مراقب تغییر رفتارها، دیدگاه‌ها و رویدادهاى غیرمنتظره بود و آن‌ها را پیش بینى کرد. به این منظور، باید به کارکنان سطوح میانى و حتى پایین رسانه‌ها نیز آموزش داد که نشانه‌هاى بحران را شناسایى کرده، اتفاق‌هایى را که ممکن است از دید مدیران ارشد پنهان بماند، گوشزد کنند؛ زیرا که نقش رسانه‌ها در این مرحله نقشى مهم، حیاتى و قابل توجه است. از سوى دیگر، رسانه‌ها با پیگیرى و گوشزد کردن ضعف‌ها می‌توانند تا حدود بسیارى از رشد بحران‌آمیز آن‌ها جلوگیرى کنند.

راهکارهاى رسانه‌هاى داخلى در برابر رسانه‌هاى غربى

  • ـ باورپذیرى جنگ نرم و تلاش در راستاى خروج از وضعیت انفعالى؛
  • ـ هوشیارى و شناسایى تکنیک‌هاى جنگ نرم و معرفى ماهیت آن توسط رسانه‌هاى داخلى؛
  • ـ تلاش براى ایجاد وحدت، همبستگى و همگرایى بیشتر رسانه‌هاى داخلى؛
  • ـ همکارى و هماهنگى رسانه‌هاى داخلى در انتقال و انعکاس حرف‌هاى اساسى نظام؛
  • ـ وحدت کلمه در خصوص منافع ملى و مصالح نظام؛
  • ـ موضع‌گیرى و اقدام به‌موقع و یکپارچه در مقابله با جنگ نرم؛
  • ـ فرصت‌سازى از موقعیت به وجود آمده بر ضد طراحان جنگ نرم؛
  • ـ‌ تکرار و پافشارى بر حُقه و ترفندهاى جنگ نرم؛
  • ـ تمرکز و افشاى جنگ نرم پیش از شروع آن؛
  • ـ قدرت‌نمایى رسانه‌هاى داخلى در مقابله با هجمه خبرى جنگ نرم؛
  • ـ افزایش قدرت نفوذ رسانه‌هاى داخلى بر فضاى خارج کشور؛
  • ـ تلاش گسترده براى اثرگذارى بیشتر در داخل کشور؛
  • ـ بسترسازى براى آگاهى بخشیدن مخاطبان اصلى جنگ نرم؛
  • ـ پرهیز از انحراف یا جوزدگى رسانه‌هاى داخلى در مقابله با بحران‌هاى زودگذر؛
  • ـ بررسى کارکردهاى رسانه‌هاى نوین در خصوص جنگ نرم؛
  • ـ ایجاد بصیرت در نخبگان و خواص؛
  • ـ مشاهده اهداف و حضور واضح دشمن؛
  • ـ مشاهده ابعاد دشمنى دشمن و خطوط اصلى آن؛
  • ـ تدبیر و اتحاد مردم در مقابل مخالفان انقلاب و استقلال کشور.

منابع:

منبع:

اطلاعات تکميلي

  • تاریخ انتشار نسخه چاپی: پنج شنبه, 24 اسفند 1391
  • صفحه در فصلنامه: صفحه 6
  • شماره فصلنامه: فصلنامه شماره 41
بازدید 32236 بار
شما اينجا هستيد:خانه آرشیو فصلنامه شماره 41 (زمستان 1391) توسعه رسانه‌اى و تهدیدهاى نرم