کلیدواژگان: ابوجعفر محمدبنجریری طبری، تفسیر طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، دانشنامه، درختواره، تفسیر، روایی، اثری.
درآمد
پژوهشهای حوزه علوم اسلامی، بیش از هر چیز بر متون و منابع برجایمانده از عالمان و اندیشمندان دینی تکیه دارد. آثار مکتوب دانشمندان اسلامی، دستمایه اصلی پژوهشگران برای تداوم کوششهای علمی و گشودن افقهای تازه در ساحت دینورزی و گسترش فرهنگ دینی است. با روی کار آمدن فنّاوریهای جدید اطّلاعات و ارتباطات، مانند رایانه و اینترنت، اندیشه استفاده از این فنّاوریها برای فراهمآوردن دسترسی آسانتر به منابع علمی حوزه علوم اسلامی نیز پدید آمد. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، در سال ۱۳۶۸ با هدایت و اشراف حضرت آیتالله العظمی خامنهای، رهبر معظّم انقلاب اسلامی، با همین انگیزه پایهگذاری شد و تا امروز، بخش چشمگیری از متون و منابع اسلامی را در قالب نرمافزارهای علوم اسلامی و وبگاهها و کتابخانههای دیجیتال، به جامعه پژوهشی کشور عرضه کرده است.
ابزارها و امکانات پژوهشی گسترده و متنوّع نرمافزارهای علوم اسلامی، دشواریهای بسیاری را از پیش روی محقّقان دینی برمیدارد و فرایند پژوهش را شتاب چشمگیری میبخشد. بیش از سی سال از آغاز کار مرکز تحقیقات میگذرد و این مرکز تاکنون با دستمایه قرار دادن منابع مهمّ در موضوعات مختلف علوم اسلامی، صدها نرمافزار پژوهشی در قالبهای گوناگون طراحی، تولید، و منتشر کرده است و همچنان طرحهایی برای تولید نرمافزارهای علوم اسلامی در دست اجراء دارد. نرمافزار دانشنامه تفسیر طبری، یکی از تازهترین نرمافزارهای قرآنی است که مرکز نور آن را در سال 1399 تولید کرد.
معرّفی طبری
ابوجعفر محمدبنجریر طبری ادیب، فقیه، محدّث، مورّخ، و مفسّر مشهور اهلسنّت، در سال 224 و به قولی 225ق در آمل طبرستان دیده به جهان گشود. ازاینرو، به طبری و آملی، هر دو شهرت دارد. وی در مورد دوران خردسالى خویش مىگوید: «قرآن کریم را درحالىکه هفتساله بودم، حفظ کردم. در هشت سالگى بود که براى مردم نماز گزاردم. حدیث را در زمانى که نه سال داشتم نگاشتم. به خاطر رؤیایى که سراغ پدرم آمد، از دوران خردسالى به تحصیلم اهتمام زیادى مبذول مىداشت. پدر طبرى در آمل، صاحب زمین کشاورزى وسیعى بود و از اینکه فرزندِ باهوش خود را در آغاز نوجوانى براى تحصیل علم از خود دور سازد و راه را فراسوى او براى سفر و رحله علمى بگشاید، رنج عاطفى را بر خود هموار ساخت. طبرى هنوز به دوازده سالگى نرسیده بود که از آمل به سوى رى و نواحى آن کوچ کرد و از محضر اساتید این منطقه، بهرههایى علمى دریافت کرد. رى، نقطه آغاز سفرهاى علمى طبرى بود و او کوچى را در پیش گرفت که مرزهاى آن تا منتهاى منطقههاى شرق تا غرب بلاد اسلامى را دربرمىگرفت.»(1) خطیب بغدادی گوید: «از علیبنعبیدالله سمسمانی شنیدم که میگفت: طبری در مدّت چهل سال، روزانه چهل صفحه مطلب علمی مینوشت.»(2)
سفر به ری
هدف طبرى از سفر به رى، دریافت حدیث از محمدبنحمید رازى و مثنىبنابراهیم ابلى بود. طبرى حدیث را به روایت او در رى نگاشت و کتاب المبتدأ را از احمدبنحماد دولابى کتابت نمود و مغازى محمدبناسحاق را از سلمةبنفضل فراگرفت و آن را اساس و یکى از مصادر کتاب تاریخ خود قرار داد. آنگاه به ابنحمید رازى پیوست. طبرى خود مىگوید: «نزد محمدبنحمید رازى حدیث مىنگاشتیم. هر شب چند بار به سوى ما مىآمد و از آن مقدار که مىنوشتیم، سؤال مىکرد و آن را بر ما مىخواند و ما نیز نزد احمدبنحمّاد دولابى مىرفتیم. وى در یکى از روستاهاى رى به سر مىبرد که از آنجا تا رى یک قطعه راه بود. پس از درس، مانند دیوانهها مىدویدیم تا نزد محمدبنحمید بازگشته و به مجلس درس او بپیوندیم.»(3)
سفر به واسط
در محافل علمى از احمدبنحنبل و مراتب علمى او سخن مىرفت. همین امر، موجب شد طبرى از رى عازم بغداد شود و حدیث را از او روایت کند؛ امّا اندکى قبل از وصول به بغداد، از خبر درگذشت احمد آگاه شد؛ ولى چون نمىخواست دست خالى از این سفر بازگردد، به «واسط» نزد سایر شیوخ و اساتید، سماع حدیث کرد که عبارتند از: محمدبنموسى حرشى، عمادبنموسى القزاز (یا قزار)، محمدبنعبدالأعلى صنعانى، بشربنمعاذ و محمدبنبشار معروف به «بندار».(4)
سفر به کوفه
(وی) واسط را که یکى از نواحى بغداد بود، به سوى کوفه پشت سر گذاشت و در آنجا نزد هنادبنسرى و اسماعیلبنموسى حدیث را کتابت کرد. از محضر سلیمانبنخلّاد طلحى قرائات را آموخت. سرانجام توفیق یافت محمدبنعلاء همدانى معروف به «ابوکریب» را دیدار کرده، از او سماع حدیث نماید.(5)
سفر به شام، فسطاط و مصر
طبری در مسیر سفر به مصر، بر فراز جبال و تپههاى شامات و سواحل و مرزهاى آن گذر و اقامت کرد و اقامت او، بهویژه در بیروت، ایّامى چند به درازا انجامید؛ چون در آنجا عباسبنولید بیروتى مقرئ را دیدار کرد، در مسجد جامع آن، هفت شب را در حضور او به سر برد و قرآن را به روایت قرّاء شام بر وى تلاوت و ختم کرد.
طبرى سفر خود را تا «فسطاط» مصر دنبال کرد و در ۲۵۳ قمرى بدانجا رسید. نخست با استاد ابوالحسن سرّاج مصرى دیدار کرد. وی که ادیبى آگاه به فنون ادبیات عربى بهشمار مىرفت نیز با سایر دانشمندان آن دیار دیدار مىکرد و پذیراى آنان مىشد. مدّت اقامت طبرى در مصر، به طول انجامید و در اثناى آن، در سال ۲۵۶ قمرى به شام سفر کرد و آنگاه به مصر بازگشت و فقه شافعى را از ربیعبنسلیمان مرادى و اسماعیلبنابراهیم مزنى و فرزندان عبدالحکم، یعنى محمدبنعبداللّه و برادرش عبدالرحمن، و فقه مالکى را از شاگردان عبداللّهبنوهب فرا گرفت و در مصر، محضر یونسبنعبدالاعلى استاد اقراء آن دیار را درک نمود و قرائت حمزه و ورش را از وى دریافت کرد.(6)
سفر به بغداد
طبرى در بغداد به درس و مطالعه علوم قرآنى سرگرم شد و مدّتى را در محضر احمدبنیوسف تغلبى مقرئ شاگری کرد. آنگاه به فقه شافعى گرایش یافت. در این زمان، حسنبنمحمد صباح و ابوسعید استخرى، از اساتید فقه شافعى، در بغداد به سر مىبردند و طبرى مکتب شافعى را به عنوان مذهب خویش برگزید و سالهایى چند بر اساس آن فتوا مىداد.(7)
سرانجام، طبرى به بغداد رفت و یک بار سفرى به طبرستان داشت که به دنبال آن، براى همیشه به بغداد بازگشت و از آن پس، از آنجا بیرون نیامد. رهاورد این سفرها، روایات و یادداشتها و تجربیات و قرائت کتب فراوان و مصاحبت با بزرگان علم و استفاضه از محضر آنان بود.
طبرى از این پس، بغداد را بهمنزله آخرین موطن و اقامتگاه خویش برگزید و ترجیح داد که جز به تدریس و تألیف، بهکار دیگری نپردازد و از هر کارى، جز این دو، روى گرداند. ازاینرو، بقیه عمر خود را در بغداد سپرى ساخت.
طبرى، سرانجام خانهاى در «رحبۀ یعقوب» در بغداد بنا کرد و اوقات شبانهروزى خود را برنامهریزى نمود و فرصتهاى خویش را در عبادت و قرائت و املاء و تألیف تقسیم و تنظیم نمود.(8)
مهارت در قرائت، تلاوت، تجوید، تفسیر و علوم قرآنى
طبری در علوم قرآن و تفسیر، سرآمد روزگار بود. وی را ابوالمفسرین، و تفسیر او را ام التفاسیر نامیدهاند. تبحّر قرآنی وی در دو بخش، یکی علوم قرآن (قرائت، تلاوت و تجوید) و دیگری تفسیر، قابل طرح است. نخست، تسلّط ایشان در علوم قرآن را مطرح میکنیم.
طبرى از محضر اساتید برجستهاى در قرائت استفاضه کرد؛ از آن جمله: احمدبنیوسف تغلبى مقرئ در بغداد، و عباسبنولید بیروتى مقرئ در بیروت، و یونسبنعبدالأعلى در مصر که قرائت حمزه و ورش را از محضر او اخذ کرد و خود بهتنهایی قرائتى را اختیار نمود که در قرائات مشهور به چشم نمىخورد؛ چنانکه در فقه و تفسیر، آرائى منحصربهخود داشته و در آنها متفرّد بوده است و کتاب الفصل بین القراءات، یا القراءات والتنزیل را نگاشت و در آن، اختلاف قرّاء در حروف قرآن را یاد کرده و اسماء قرّاء را در حروف قرآن از هم جدا ساخته و قرّاء مکّه و مدینه و بصره و شام را مستقلاً در آن آورده و هر قرائتى را جداگانه گزارش نموده و وجه و تأویل هر قرائت را متذکّر شده است و آنگاه از لابهلاى آنها، قرائتى ویژه را براى خود انتخاب و اختیار نموده است. بهعلاوه، علل انتخاب و دلیل و برهان صحّت آن را نیز آورده و در این کار، از مهارت و کارآیى خویش در تفسیر و قواعد عربى و آشنایى به کلام عرب مدد گرفته است. این قرائت منتخب و مختار طبرى، همان قرائتى است که به عنوان مکتب و روش و مذهب ویژه او به شمار میرود و باید یادآور شد که طبرى قبل از اقدام به چنین انتخاب و اختیارى، همه قرائات را نزد اساتید فنّ فراگرفته بود؛ یعنى اساتید قرائت را در بغداد و کوفه و شام و مصر درک کرده بود.
طبرى علاوه بر کاردانى در قرائات و تبحّر و مهارت در این فنّ، از نظر تلاوت و ترتیل قرآن نیز کمنظیر و یا بىنظیر بوده است. ابوالقاسم ازهرى مىگفت: ابوالحسن زرقویه از ابوعلى طومارى براى ما نقل کرد که مىگفت: «من در ماه رمضان، شبها براى اینکه ابوبکربنمجاهد به مسجد برود و «صلاة تراویح» را در آنجا برگزار کند، چراغدار او بودم. در یکى از شبهاى دهه آخر ماه رمضان، ابنمجاهد از سراى خود بیرون آمد و به جاى اینکه وارد مسجدش شود، از کنار مسجد گذر کرد و بر آن درنیامد. آن شب من همراه او بودم. او همینگونه به راه خود ادامه داد تا به آخر بازارى رسید که «سوق العطش» نام داشت و در کنار مسجد محمدبنجریر [طبرى] ایستاد. در آن لحظه، طبرى سوره «الرحمن» را در مسجد تلاوت مىکرد. ابنمجاهد مدّتى طولانى به قرائت محمدبنجریر گوش سپرد؛ آنگاه برگشت [و به سوى مسجد خود به راه افتاد].»
ابوعلى طومارى مىگوید: «من به ابنمجاهد گفتم: استاد! مردمى را در انتظار رفتن تو به مسجد هستند، رها کردى و آمدى به آواى قرائت قرآن این مرد گوش کنى؟ ابنمجاهد گفت: دست از این سخن بردار! فکر نمىکنم خداوند بشرى را خلق کرده باشد که بتواند قرآن را بدین گونه نیکو [که محمدبنجریر] مىخواند، قرائت کند.»
طبری کتاب وقف و ابتداء یا الوقف را با مهارت خاصّى تألیف کرد. یکى از قراین و شواهد تبحّر طبرى در قرائت، این کتاب است که نباید آن را در چنان عصرى دستکم گرفت؛ چراکه او توانست وقوفى را، با وجود اختلافات علماء قرائت در مورد آن، در این کتاب مطرح سازد که مورد قبول همگان بوده است.
شاگرد او، عبدالعزیزبنمحمد طبرى مىگفت: «به خاطر حلاوت و دلچسب بودن تجوید و تلاوت طبرى، افراد دور و نزدیک آهنگ او مىکردند تا به قرائت و تجوید او گوش فرا دهند.»(9)
امّا در مورد تفسیر و سایر علوم قرآنى، کتاب جامع البیان عن تأویل آى القرآن، براى اثبات این حقیقت ما را از هرگونه شواهد و ادلّه دیگر بىنیاز مىسازد که طبرى در همه علوم قرآنى، دانشمندى متبحّر و متخصّص بوده است. علاوه بر این، محقّقان و دانشمندان بزرگ، او و کتاب تفسیرش را به گونهاى عجیب ستودهاند.
طبرى، نه تنها در تفسیر مورد ستایش دانشمندان متقدّم و متأخّر بوده، بلکه راجع به او در تمام علومى که بدانها شناخته شده بود، به مدح و ثنایش زبان گشودند.
خطیب بغدادى از ابىبکر[بنکامل یا ابنبالویه] آورده که درباره طبرى مىگفت: «کان قد جمع من العلوم ما لم یشارکه فیه أحد من أهل عصره، وکان حافظا لکتاب اللّه، عارفا بالقراءات، بصیرا بالمعانى، فقیها فى أحکام القرآن... ؛
از روی تحقیق، طبرى در جامعیت نسبت به علوم [اسلامى] در میان معاصرانش بىهمتا، و نیز حافظ قرآن، آشنا به قرائات، بصیر و بینا نسبت به معانى، فقیه در احکام قرآن، دانا به سنن و طرق آن، آگاه نسبت به طرق صحیح و سقیم، آشنا به ناسخ و منسوخ، عارف به اقوال صحابه و تابعین و پیشینیان ایشان، عالم به مسائل حلال و حرام، آگاه به ایام و اخبار مردم... بوده است.»
عبدالعزیز طبرى درباره او گفته است:
«طبرى بسان یک فرد کارآمد در قرائت بود که جز قرائت قرآن، با فنّ دیگرى آشنایى به هم نرسانده، و مانند محدّثى بود که صرفاً در حدیث تخصّص داشته، و چون فقیهى بود که داراى تخصّص در فقاهت بوده، و همچون یک نحوى متضلّعى بود که فقط در نحو مهارت به دست آورده، و همانند عالم حاذق در حساب بود که تنها در علم حساب آشنایى عمیق داشته است. وى، داناى به عبادات و جامع علوم و دانشها بوده است و اگر کتابهاى او را در کنار کتابهاى دیگران قرار دهى [و به ارزیابى آنها بپردازى]، براى کتابها و آثار او، مزیّت و برترى نسبت به کتابهاى دیگران را [بهخوبى] مىیابى.»(10)
مذهب فقهی جریریه
طبرى همه مذاهب، بهویژه مذهب شافعى را مورد مطالعه و بررسى قرار داد و سرانجام مذهب شافعى را براى خود برگزید. او ده سال در بغداد طبق مذهب شافعى فتوا مىداد. سپس، مسائل فقهى را به احصاء و استقصاء گرفت و گره مباحث و موضوعات پیچیدۀ فقهى را از هم گشود و آنها را روشن و یکطرفه ساخت و به امعان نظر و دقت عمیق در آنها پرداخت.
نتیجه این کاوشها و استنباطها، به تأسیس مذهبى در فقه سربرآورد که تنها خود طبرى آنها را اظهار کرده و از آنها در کتابهاى مبسوط و یا مختصر خود یاد نموده و سرانجام کتاب لطیف القول را به هم رسانده است که آن را بر هشتاد و سه باب تنظیم نمود و این کتاب را به عنوان خلاصه و عصاره نظریات شخصى خویش در فقه و احکام شرایع اسلام، مقرّر و مستدلّ ساخت.
طبرى در کتاب البسیط درباره علماء بلاد اسلامى و مراتب علمى آنها گفتوگو کرده و ابواب فقهى را به طور مبسوط و گسترده گزارش نموده است. در کتاب اختلاف الفقهاء یا اختلاف علماء الأمصار، اقوال و آراء فقهائى چون: مالکبنانس، ابوحنیفه، شافعى، سفیان ثورى، اوزاعى، ابویوسف، محمدبنحسن شیبانى و ابراهیمبنخالد کلبى را یاد کرده و به مناقشه درباره آنها پرداخته و میان ادلّه و براهین آنها، به مقایسه و ارزیابى نشسته و رأیى که از نگاه او حقّ و صواب مىنمود، انتخاب کرده است. ... وی براى احمدبنحنبل از نظر فقهى ارزش و اعتبارى قائل نبود؛ لذا نظریات او را در کتاب اخیر نیاورده است و شاید همین بىاعتناییها و یا انتقادها از احمدبنحنبل باعث شد که حنبلیها نسبت به او بىمهرى کنند و او را در بغداد دچار حصر و مضیقه سازند.
بسیارى از علماء به مذهب فقهى طبرى گرایش یافتند و ابنالندیم، فنّ هفتم از مقاله ششم کتاب خود را به طبرى و اصحاب و پیروان او اختصاص داده است؛ پس از آنکه تاریخچه کوتاهى از زندگانى و اساتید و آثار او یاد مىکند.(11)
این مذهب فقهی جدید، «جریریه» نام گرفت که پیروانی هم داشت. در تأیید این مطلب، نمونههایى از گفتههاى دانشمندان را درباره مذهبسازى طبرى مىآوریم که در پارهاى از آنها، به همین نکته تصریح شده و در پارهاى دیگر، بدان اشارت رفته است؛ مبنى بر اینکه او داراى مذهب خاصّى در فقه بوده است. خطیب بغدادى از ابوبکر[بنبالویه یا ابنکامل] آورده است که مىگفت:
«طبرى، یکى از علماء پیشرو و رهبران دینى بود. او به خاطر فضل و معرفتش، طبق نظر خود حکم مىکرد و به رأى شخصى خودش متّکى بود.» و نیز همو گفته است: «طبرى را در اصول و فروع فقه، کتب و آثار فراوانى است و او را گزینشى است از آراء فقهاء، و متفرّد در مسائلى است که از او به جاى مانده است.»
اگر چه طبرى در کتاب اختلاف علماء الأمصار، اقوال فقهاء، یعنى: مالک، اوزاعى، ثورى، شافعى، ابوحنیفه، ابویوسف، محمدبنحسن شیبانى و ابراهیمبنخالد را آورده، امّا نظر شخصى خود را در آن یاد نکرده است؛ بلکه در مورد رأى خاصّ فقهى خود، کتاب اللطیف را ساخت.
امّا یاقوت حموی درباره کتاب اللطیف یا لطیف القول فى احکام شرایع الاسلام که الخفیف فشردهاى از آن است، گفته است: «این کتاب که سراسر فرآورده مذهب فقهى و آراء شخصى طبرى در فقه و پایگاه اتکاء و استناد اصحاب و پیروان اوست، از نفیسترین کتابهاى طبرى و بلکه نفیسترین کتب فقهاء، و برترین امّهات مذاهب و استوارترین آثار مدوّن به شمار میرود. ابوبکربنرامیک مىگفت: در هیچ مذهب و مکتبى از مذاهب فقهى، کتابى بهتر و مرغوبتر از آن نوشته نشده است. این کتاب، بر کتاب اختلاف علماء الأمصار به جهت سه باب فقهى فزونى دارد و این سه باب، عبارتاند از: کتاب اللباس، کتاب امّهات الأولاد و کتاب الشرب. طبرى این کتاب را به دلیل باریکاندیشى و کثرت اظهار نظرهاى شخصى و... استدلالات و تعلیلات فراوان و چشمگیر، اللطیف نامیده و این نامگذارى، از آنجا ریشه نمىگیرد که کتاب یادشده کمحجم و کوچک بوده است؛ [بلکه این کتاب، حجیم و از نظر کمّیت بسان کیفیت آن جالب توجه است].»
ابواحمد عباسبنحسن عزیزى، از طبرى خواست که کتاب فشردهاى در احکام فقهى براى او بنگارد. طبرى کتاب اللطیف را براى او تلخیص نمود و آن را الخفیف نامید.(12)
مذهب کلامی
طبری در عقیده، سلفی و اشعری به شمار میآمده است؛ هرچند برخی برآناند که در باطن، گرایشی به تشیع داشته است. معتقدات محمدبنجریر طبری، این اندازه مسلّم است که در زمان حیات، متّهم به تشیع و دوستی حضرت علی(ع) و ائمه اطهار(ع) بوده است. در نتیجه همین اتّهام، پس از مرگش، از ترس عوام و متعصّبان اهلسنّت و جماعت، او را در شب دفن کردند. آنچه تأیید میکند تمایل او را به تشیّع، آن است که مردم طبرستان و گیلان، از همان اوایلی که به دین مقدس اسلام درآمدند، اکثر آنان شیعیمذهب بودند و به دوستی اهلبیت(ع) شهرت داشتند. ازینرو، یکی از پناهگاههای شیعیان و سادات علوی در زمانهایی که خلفاء اموی و عباسی در صدد آزار و نابودی آنان بودند، جبال طبرستان و گیلان بود. سلاطین آل بویه نیز که خود شیعه پاکاعتقاد بودند و مذهب شیعه اثنیعشری را ترویج میکردند، از گیلان برخاسته بودند. در عصری که طبری نشو و نما یافت، مردم طبرستان عموماً پیرو حضرت علی(ع) و اولاد بزرگوار او بودند. از مجموع این قراین، میتوان استنباط کرد که طبری نیز از جهت تأثیر محیط و خانواده و پرورش ابتدائی، قطعاً شیعه و یا متمایل به تشیّع بوده است؛ ولی معلوم نیست که بر فرض تشیّع طبری و یا تمایل او به تشیّع، معتقدات وی درباره صحابه و خلفاء راشدین، همچون معتقدات شیعههای دوازده امامی بوده است؟ از حکایات و قضایایی که در تاریخ زندگانی وی دیده میشود، چنان برمیآید که اگر هم تمایل به مذهب شیعه داشته است، نسبت به خلفاء راشدین و صحابه حضرت رسول اکرم(ص) نیز بدبین نبوده و آنان را گرامی میداشته است؛ مگر اینکه بگوییم تجلیل وی از خلفاء و صحابه، از راه تقیّه بوده است و این گمان، در پارهای از موارد چندان دور از حقیقت نمینماید؛ زیرا چنانکه معلوم است، شیوع مذهب تسنّن در زمان طبری، آن هم در مرکز خلافت اسلامی و دربار خلیفه، در نهایت شدّت بود و مخالفان آن مذهب، بهویژه شیعیان دوازده امامی، هیچگونه آزادی اظهار عقاید و عمل نمودن به آداب و مراسم مذهبی خود نداشتند و ازینرو، برخی از علماء آن عصر که شیعه قطعی بودهاند، بهظاهر خود را همرنگ دیگران میکردند و از تقیّه خودداری نمینمودند. ممکن است طبری نیز که محل اقامتش بغداد، مرکز خلافت اسلامی و اجتماع علماء و مفتیان بزرگ اهلسنّت و مدارس و مجامع تدریس بر وفق مذهب اهلسنّت بود، خواهینخواهی بهظاهر خود را همرنگ عموم قرار داده بوده است. نگارنده درباره طبری و کسانی که مانند وی در نظر ما مشتبه هستند و از شرح احوال و عقاید آنان بهطور قطع و مسلّم نمیتوانیم مذهب و معتقدات آنان را به دست بیاوریم، ولی در گوشه و کنار تاریخ زندگانی آنان اشارات و کنایاتی دیده میشود که حاکی از تمایل آنان به مذهب تشیع است، چنان عقیده دارد که قطعاً طرف تشیّع آنان رجحان دارد؛ زیرا اگر کسی در حقیقت، معتقد به این مذهب نباشد، هیچ دلیل منطقی و عقلایی وجود ندارد که در عصری که همه مردمان برخلاف مذهب مذکور هستند و تمایل و تظاهر بدان مذهب موجب ضررها و خسارات مالی و جانی و اعتباری است، بااینحال، کسی که در معنا و باطن معتقد و متمایل به آن مذهب نیست، اظهار میل به آن مذهب کند و جسته و گریخته و به اشاره و تلویح، حقانیت آن مذهب و علاقه و تمایل خود را بدان برساند و یا به طرزی سخن گوید که در آن، ایهام و ابهام باشد؛ چه آنکه اگر در حقیقت، اینگونه کسی معتقد به مذهب تسنّن باشد، هیچ ترس و واهمهای از اظهار عقیدۀ باطنی خود ندارد؛ بلکه آن را موجب سرافرازی و افتخار میداند؛ ولی در غیر این صورت، ناگزیر است که سخن در پرده گوید و از راه اشاره و ایهام، گاهی معتقدات باطن خود را بیان کند. ازاینگونه کلمات و سخنان دوپهلو و ایهامدار، در گفتار اغلب کسانی که مشتبه هستند، از قبیل: طبری، نظامی، سعدی و غیرایشان، زیاد دیده میشود. درباره مذهب طبری این بحث را به نقل قول مرحوم سید محمدباقر چهارسوئی اصفهانی(اعلی اللّه مقامه) صاحب کتاب نفیس روضات الجنّات خاتمه میدهیم.
ترجمه کلام وی در ضمن شرح احوال طبری درباره مذهب او چنین است:(13) «ولی در پیش من، شبهه بزرگی است درباره مذهب ابوجعفر طبری، بلکه بودن او از اهل مذهب حقّ (یعنی شیعه)، نزد من رجحان دارد؛ به دلایل ذیل: اوّل: طبری از شهری بوده است که مردمان آنجا از قدیم معروف به تشیّع بودهاند و درین مذهب، کمال تصلّب و تعصّب داشتهاند؛ بهویژه در زمان پادشاهان آل بویه. دوم: اقدام وی به تألیف کتابی درباره حدیث غدیر خم؛ درصورتیکه عموم اهلسنّت و بهخصوص متعصّبان این طایفه، به هیچوجه راضی به نوشتن اینگونه کتب نیستند. سوم: پیروی نکردن طبری در فروع از هیچیک از مذاهب چهارگانه اهلسنّت؛ حال آنکه تمام سنّیان، پیرو یکی از آن مذاهب میباشند و غیر از طبری، هیچکس را از اهلسنّت سراغ نداریم که پیرو یکی از مذاهب چهارگانه نباشد. با این وصف، هیچگونه دلیل و باعثی برای این امور وجود ندارد؛ مگر اینکه بگوییم که طبری هر چند به ظاهر از نظر رعایت جانب خلفاء و بزرگان دولت که همگی مذهب اهل تسنّن داشتند، تظاهر به مذهب اهلسنّت داشته است؛ ولی در باطن، از پیروان مذهب تشیّع بوده است.»(14)
ابنعساکر مىگوید: وقتى براى طبرى گزارش کردند ابوبکربنابىداود سجستانى [که از سوى پدر به عنوان دروغگوى حرفهاى معرّفى شده بود،] در مقام تکذیب حدیث غدیر خم برآمده است، کتاب الفضائل را نگاشت و در آن، به ذکر فضایل ابىبکر و عمر و عثمان و على[علیه السلام] پرداخت و در مقام اثبات صحّت حدیث غدیر، به احتجاج و استدلال روى آورد و با ذکر فضایل امیرالمؤمنین، آن را به پایان برد.
یاقوت حموی گوید: عبّاسیان از او درخواست کردند در فضایل خلفاء عباسى مطالبى بنویسد. طبرى نخست دیباچه نیکویى آورد و مقدارى از آن را املاء کرد و قبل از مرگ خود، همه آن را از کتاب الفضائل جدا ساخت.
ولى از ابوبکربنکامل نقل کردهاند: انگیزه تألیف کتاب الفضائل این بود که طبرى از بغداد به طبرستان بازگشته بود، دید تشیع در آنجا رواج یافته و مردم در مقام سبّ و دشنام [خلفاء و] صحابه فروگزار نمىکنند و مطاعن آنان در میان مردم طبرستان، رو به انتشار نهاده است؛ لذا کتاب فضایل ابىبکر و عمر را نوشت تا آنجا که ترسید مردم طبرستان به او آسیب رسانند. به همین جهت، از طبرستان بیرون رفت [و به بغداد بازگشت].
بسیارى از جغرافىدانان اسلامى یادآور شدهاند که همزمان با طبرى، تشیّع و ولاى اهلبیت(ع) به وضع بسیار جالب و چشمگیرى بر محیط طبرستان حاکم بود.
در اینجا باید یادآورى کرد که وضع کتاب الفضائل دچار ابهام است و انگیزههاى نگارش آن، چندان معلوم نیست و با وجود اینکه همگى جز ابوبکربنکامل گفتهاند عامل اصلى تدوین کتاب الفضائل تکذیب حدیث غدیر خم بوده است، پس چرا این کتاب را در ذکر فضایل ابىبکر و عمر و عثمان و على[علیه السلام] ساخت؟ و اساساً کتاب احادیث غدیر خم چه رابطهاى با کتاب الفضائل دارد؟ آیا دو کتاب است یا یک کتاب؟ آیا دو نظریه و رأى است یا یک رأى؟ آیا طبرى گرفتار تهافت در رأى بوده است؟
یاقوت حموى مىگوید: یکى از علماء بغداد در مقام تکذیب حدیث غدیر خم، به گفتار دم زد و گفت علىبنابىطالب هنگامى که رسول خدا(ص) در غدیر خم بودند، در یمن به سر مىبرد. این تکذیب، به اطّلاع ابوجعفر [طبرى] رسید؛ لذا [کتابى نگاشت و یا املاء نمود] که در آن، به سخن در فضایل علىبنابىطالب[علیه السلام] آغاز کرد و طرق حدیث غدیر خم را در آن یادآور شد. ابنکثیر مىگوید: من کتابى از طبرى دیدم که احادیث غدیر خم را در آن گرد آورده و در دو مجلد تنظیم شده بود.
سخن فرغانى نیز این گفتار اخیر یاقوت را تأیید مىکند. وى مىگوید: «... وقتى خبر تکذیب حدیث غدیر خم از سوى ابنابىداود [دروغپرداز] به طبرى رسید، دستاندرکار نگارش کتاب الفضائل شد و در تصحیح حدیث آن، سخن گفت. فرغانى مىگوید: مجلدى از طرق حدیث ابنجریر را دیدم و در برابر آن و نیز کثرت این طرق، دچار بهت و حیرت گشتم.
آیا کتاب الفضائل با توجّه به مطالب یادشده همان کتاب احادیث غدیر خم است یا طبرى دو کتاب به نام الفضائل نگاشته و یا یکى از آنها از او نیست و یا هر دو از اوست، امّا گرفتار دوگانگى در رأى و یا تأویل حدیث غدیر شده است؟ این مطلب، جاى بسى تأمّل دارد و باید محقّقان با مطالعه آثار و افکار و آراء طبرى، پرده از روى اسرار آن بردارند.(15)
آثار
طبری همانگونهکه شهرت دارد، دانشمندی پُرکار و اندیشمندی صاحب آثار بسیار است. شوربختانه، بیشتر آثار وی دستخوش گزند حوادث زمانه شده و توفیق ماندگاری نیافته؛ جز دو اثر سترگ ایشان در حوزه تاریخ و تفسیر که بهحقّ مصداق «واحد کألف» (یکی چون هزار) است. البته برای آگاهی خوانندگان محترم، به مهمّترین آثار وی اشاره میشود.
1. تاریخ الأمم والملوک؛ 2. جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ 3. الجامع فی القراءات؛ 4. الوقف والإبتداء، 5. الفصل بین القراءات؛ 6. العدد والتنزیل؛ 7. اختلاف علماء الامصار فی احکام شرائع الاسلام؛ 8. لطیف القول فی احکام شرائع الاسلام: این اثر، بسیط القول هم نامیده شده است؛ 9. خفیف القول فی احکام شرائع الاسلام؛ 10. فضائل علیبنابیطالب(ع)؛ 11. فضائل ابیبکر و عمر و عثمان و علی؛ 12. غدیر خم؛ 13. تاریخ الرجال من الصحابة والتابعین؛ 14. التبصر فی اصول الدین.(ر.ک: 16، 17، 18، 19، 20، 21 و 22)
جامع البیان عن تأویل آی القرآن
تا آنجا که نگارنده به بررسی کتاب تفسیر طبرى پرداخت، دیده نشد که طبرى در این کتاب آن را با نام جامع البیان عن تأویل آى القرآن و یا جامع البیان یا پسوند و پیوست دیگرى از قبیل: «فى تفسیر القرآن»، «فى تأویل آى القرآن» و «فى تأویل القرآن» معرّفى کرده باشد؛ یعنى در کتاب تفسیر، نامى براى آن ذکر نمىکند.
طبرى در کتاب تاریخ الأمم والملوک یا تاریخ الطبرى، عنوان و نام جامع البیان عن تأویل آى القرآن را براى کتاب تفسیرش یاد مىکند و مىگوید:
«وقیل أقوال فى ذلک قد حکینا منها جملا فى کتابنا المسمّى جامع البیان عن تأویل آى القرآن فکرهنا إطالة الکتاب بذکر هذا فى هذا الموضع.»(23)
بنابراین، باید گفت نام و عنوان کامل و صحیح کتاب تفسیر طبرى، جامع البیان عن تأویل آى القرآن است. ازاینرو، دانشمندان پیشین، شاید ازآنرو که تاریخ الأمم والملوک طبرى را در این قسمت ندیدهاند و یا کتاب تفسیر او را با انتساب به نام مؤلفش یاد کردهاند، از طبرى تفسیرى به نام جامع البیان... یاد نمىکنند؛ بلکه از این کتاب با عنوانهاى «تفسیر ابنجریر»، «تفسیر محمدبنجریر»، «تفسیر الطبرى» و امثال آنها نام مىبرند؛ حتّى حاجی خلیفه در کشف الظنون در حرف «جیم»، از تفسیر طبرى با نام جامع البیان... گزارشى ندارد؛ بلکه در حرف تاء ذیل عنوان «تفسیر ابنجریر»، این کتاب را مىشناساند.(24)
اسماعیل پاشا، نام نادرستى از تفسیر طبرى ذکر کرده و گزارش کوتاهى درباره آن مىنویسد. وى از تفسیر طبرى با تعبیر جامع البیان فى تأویل القرآن نام مىبرد.(25)
اکثر نویسندگان ترجمه احوال طبرى، کتاب تفسیر او را به نام خود وى اضافه کرده و آن را بدو منتسب داشتهاند و بدین صورت، از آن یاد مىکنند: «تفسیر الطبرى»(26)، «تفسیر محمدبنجریر»(27) یا «تفسیر ابنجریر».(28) با آنکه نام کامل کتابهاى دیگر او را مىنویسند، امّا در گزارش این مطلب که او را تفسیرى است، مىگویند: «له کتاب فى التفسیر»، «کتاب التفسیر»(29)، «کتاب ابنجریر فى التفسیر» و امثال آن، و در هر حال، عنوان جامع البیان... را ذکر نمىکنند.
در دیباچه تفسیر طبرى، عباراتى دیده مىشود که شاید بعداً طبرى عنوان جامع البیان عن تأویل آى القرآن را از لابهلاى آن استخراج کرده و در کتاب تاریخ الأمم والملوک(30) این عنوان را در خور کتاب تفسیرش یافته و آن را متذکّر گردیده است؛ چرا که او در همین دیباچه مىگوید: «ونحن فى شرح «تأویله» و«بیان» ما فیه من معانیه، «مستوعبا» لکل ما بالناس إلیه الحاجة من علمه، و«جامعا»... وانّ أوّل ما نبدأ به «الإبانة» عن الأسباب التى البدایة بها أولى... وذلک «البیان عما فى آى القرآن» عن المعانى التى من قبلها... .»
علاوه بر این، در تفسیر طبرى ـ چه در مقدّمه و چه در اصل تفسیر ـ در اکثر قریب به تمام موارد، عنوان «البیان» در مواضعى اندک و یا عنوان «بیان» در اکثر مواضع و نیز واژه «تأویل» بهکار رفته است.(31)
تفسیر طبری از نظر زمانی، قدیمیترین تفسیر اثری عامّه است که بر جای مانده است و از جهت محتوایی، کاملترین و جامعترین تفسیر اثری در میان اهلسنّت است. شاید بتوان گفت کلیه تفاسیر روایی سنّی پس از آن، متأثّر از این تفسیر هستند. سیوطی، مفسّر نامدار قرن دهم هجری، این اثر را چنین گزارش کرده است: تفسیر طبری، ارزشمندترین و بزرگترین تفسیر روایی است.(32) ذهبی، تفسیرپژوه معاصر، آن را چنین توصیف کرده است: تفسیر طبری، معتبرترین و مشهورترین تفسیر است؛ مرجع دستاوّل آراء تفسیری نقلی است؛ هر چند در آن زمان نیز در ارائه آراء تفسیری عقلی نیز کم اهمّیّت نبوده است. تمام پژوهشگران شرقی و غربی اتّفاق نظر دارند که مهمّترین تفسیر است. ذهبی(33) و حاجی خلیفه(34)، از نووی(35) نقل کردند و وی از خطیب بغدادی نقل کرده که: هیچکس مانند تفسیر طبری نمیتواند بنویسد.(36) یاقوت حموی، از ابوحامد اسفراینی نقل کرده: اگر کسی برای به دست آوردن تفسیر طبری تا چین و ماچین سفر کند، کار زیادی نکرده است؛ زیرا تفسیر طبری بسیار ارجمند است.(37) ذهبی به نقل از گلدزیهر مجاری، از تئودور نولدکه، قرآنپژوه آلمانی نقل کرده: اگر این تفسیر در اختیار ما باشد، از کلیه تفاسیر بعد از آن بینیاز میبودیم. شوربختانه، این اثر گرانبها گم شده و گویا مانند کتاب تاریخش، کامل و جامع بوده است. دانشمندان و مفسّران، تمام آراء علمی و تفسیری خود را از آن اقتباس کردهاند.(38)
روش و گرایش تفسیری
تفسیر طبری، مهمّترین تفسیر اثری به شمار میآید. طبری در مقدّمه تفسیرش، برخی از مبانی تفسیری مورد نظر خود را مطرح کرده است. وی نخست آیه را مطرح میکند و سپس، به بیان اقوال مربوط به آیه میپردازد. اگر یک قول در آیه باشد، قائلان آن را به ترتیب با سند کامل مطرح میسازد. اگر بیش از یک قول باشد، اقوال را دستهبندی کرده و ارائه میکند. گاهی به توجیه اقوال و تبیین آراء میپردازد و با تحلیل عقلی، بهترین رأی را برمیگزیند. ازینرو، تفسیر طبری، تفسیر اثری محض نیست؛ بلکه روایی درایی است؛ یعنی نقلی و عقلی.(39)
طبری، با شدّت و حدّت، با تفسیر به رأی مخالفت خود را ابراز میکند و اصرار دارد که باید برداشتهای علمی را با سخنان صحابیان و یافتههای تابعان سنجید تا در دام تفسیر به رأی نیفتاد. در مأثورات نیز به اخبار آحاد نباید دل خوش داشت؛ بلکه باید از متواتر و مستفیض استفاده کرد. این، مهمّترین نشانه تفسیر درست است.(40) در تحلیل واژگان قرآن نیز از مباحث ادبی و دانش قرائت و تجوید، کمال استفاده را برده است.
شیوه وی در نقل اسانید، اهتمام به ذکر سند به طور کامل است و از نقد و بررسی آن، غالباً چشمپوشی کرده و آنها را حمل به صحت کرده؛ مگر در برخی موارد که بحث سندی نموده و وارد علم رجال و درایه شده است.(41) وی مانند سایر دانشمندان و مفسّران عامّه، گرایش شدیدی به اجماع دارد. اجماع در تفسیر طبری، دارای جایگاه ویژه و کلیدی است.(42)
طبری، به قرائات و اختلاف آن، توجّه کامل دارد؛ زیرا همانگونهکه اشاره کردیم، وی از دانشمندان بنام قرائت به شمار میرفته است. یاقوت حموی، بر آن است که وی کتابی در قرائت و اختلاف آن و توجیه و دلایل آن در هیجده جلد نگاشته است. در آن اثر، تمام مباحث قرائت مشهور و شاذ را همراه با دلیل و توجیه آن مطرح کرده و قرائت مورد نظر خود را از میان مشهور گزینش کرده است.(43) گرچه این کتاب نیز مانند سایر آثار وی دستخوش حوادث شده و به ما نرسیده است، ولی خلاصهای از آن را میتوان در تفسیرش ملاحظه کرد.
او در تبیین اختلاف قرائات و توجیه آن با معانی واژگان، تبحّر ستودنی دارد.(44) متأسّفانه، گرایش بسیار ایشان به نقل احادیث، موجب شده تا در دامِ اخبار اسرائیلی بیفتد. اسرائیلیات را از کعب الأحبار، وهببنمنبه، ابنجریج، سدی و دیگران نقل کرده است. بسیاری از اقوال را از محمدبناسحاق و او از سلمه انصاری نقل کرده است. البته گاهی برخی از آراء سلمه انصاری را مورد نقد و بررسی قرار میدهد.(45)
طبری، به آیات الأحکام و تحلیل آراء فقهی فقیهان، اهتمام خاصّ داشته است. اقوال فقهی را طرح میکند و به تحلیل و توجیه آنها می پردازد و در پایان نظر خاصّ فقهی خود را ارائه میکند و برای آن، دلایل علمی ارزشمندی اقامه مینماید.(46)
وی گوشه چشمی هم به بیان مسائل کلامی دارد. این نشان میدهد که طبری علاوه بر تفسیر، تاریخ و حدیث، در کلام نیز ید طولایی دارد. وی در بیشتر آیات عقیدتی، تلاش کرده که آنها را منطبق با مبانی کلامی اشاعره مطرح سازد. در برخی از آیات که محلّ اختلاف کلامی بوده نیز آراء مختلف را بیان نموده و میان آنها به داوری نشسته است. گرایش وی به اشاعره، از آنجا روشن میشود که آیات مستمسک معتزلیان و قدریان را نقد کرده و در ردّ اختیار، داد سخن داده است. تعصّب وی در گرایش به اشعریان، چنان است که آنان (معتزلیان و قدریان) را با القاب توهینآمیز یاد میکند.(47) وی به تفسیر عقلی برخی آیات که توسط مفسّران معتزلی بیان شده، واکنش شدید نشان داده و در ردّ آنها اهتمام ویژه داشته است. ذیل آیات رؤیت حقّ تعالی، تجسیم و تشبیه حقّ تعالی ـ معاذ الله تعالی ـ با تفکّر عقلی معتزلی مبارزه کرده است.(48 و 49)
ازینرو، گویند: اگر کسی بخواهد از جامع البیان طبری دهها کتاب حدیثی، فقهی، کلامی، تاریخی، تفسیری و علوم قرآن مانند ناسخ و منسوخ، اسباب نزول، قرائت، مفردات، غریب القرآن و مشکل القرآن، استخراج کند، بهآسانی امکانپذیر است.(50)
نسخهها، چاپها، پژوهشها و ترجمهها
حبشی، فهرستی از نسخهها، چاپها، گزیدهها، حواشی و شروح تفسیر طبری ارائه کرده است.(51) در مرکز نور نیز چندین نسخه از این تفسیر وجود دارد که توسط ناشران بنام مانند: دار الکتب العلمیه، دار المعرفه، دار الهجر و مکتبة ابنتیمیه به زیور چاپ آراسته شده است. نسخهای نیز با تحقیق برادران محمود و احمد محمد شاکر در 16 جلد ناقص، وجود دارد. در این میان، بهترین نسخه، موردی است که توسط دکتر عبداللهبنعبدالمحسن ترکی با همکاری مرکز بحوث و دراسات عربی اسلامی دار الهجر در 26 جلد چاپ شده و در برنامه نیز از آن استفاده شده است.
آیا جامع البیان طبری ترجمه فارسی دارد یا نه؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: اصل مطلب، منوط به تفسیر کهن پارسی به نام ترجمه تفسیر طبری به قلم دانشمندان ماوراءالنهر است. اگر این اثر همان گونه که از نامش پیداست، ترجمه اصطلاحی باشد، جواب سؤال مثبت، وگرنه منفی است.
در این خصوص، سه نظریه وجود دارد:
یکم: ترجمه تفسیر طبری، ترجمه تحت اللفظی و اصطلاحی تفسیر طبری است. حبیب یغمایی، مصحّح و محقّق کتاب بر آن است که این اثر، ترجمه اصطلاحی جامع البیان طبری است. وی ادّعای خود را مستند به عبارتی کرده که در دیباچه این اثر آمده است.(52) این ادّعا، چنان شهرتی یافت که اینک نیز در میان برخی از دانشمندان رواج دارد.
دوم: ترجمه تفسیر طبری، کتاب مستقلّی است. دکتر عباس زریاب خویی، پنبه این رشته نادرست را زد و ادّعا کرد که ترجمه تفسیر طبری، ترجمه اصطلاحی نیست؛ بلکه تفسیر و اثر جدیدی است که متأثّر از جامع البیان و تاریخ الأمم والملوک طبری و دیگر منابع است.
نیز دکتر آذرتاش آذرنوش در مقاله «ترجمه تفسیر طبری» در دانشنامه جهان اسلام، برآن است که این اثر، کتاب مستقلّی است. علماء ماوراءالنهر، جامع البیان و تاریخ الأمم والملوک طبری و منابع دیگری در اختیار داشتند که از روی آنها، این اثر را نگاشتهاند.(53)
سوم: ترجمه تفسیر طبری، تلخیص ترجمه فارسی جامع البیان است که در بیست جلد نگاشته شد و سپس، خلاصه آن، این کتاب شد.(54) گویا این سخن در میان حرفهای گفتهشده، از همه بهتر و به واقع نزدیکتر باشد.
اشتباه دیگری که در این مسئله رخ داده، این است که از قول حاجی خلیفه در کشف الظنون، علّامه محمد قزوینی در مجله ایرانشهر، علی دوانی در یادنامه طبری، و ملک الشعراء بهار در مقدّمه تاریخ بلعمی و سبکشناسی، نقل شده که مؤلّف ترجمه تفسیر طبری، ابوعلی محمدبنمحمد بلعمی است که در حدود 347 یا 348ق، وزیر عبدالملکبننوح سامانی، برادر منصور است که تفسیر مذکور به درخواست وی نگارش یافته است.(55)
البته جناب محمّدباقر خالصی دو جلد کتاب به نام ترجمه تفسیر طبری چاپ کرده است. از اوّل تفسیر طبری تا سوره بقره آیه 167 را ترجمه کرده و در سال 1364 و 1371 توسط انتشارات دارالعلم قم چاپ شده است. متأسّفانه، ایشان ترجمه را ادامه نداده و اسناد احادیث و آثار را حذف کرده است.(56)
منابع تفسیر
یاقوت حموی گوید: طبری، کلیه آثار تفسیری صحابیان، تابعان و شاگردان تابعان را در تفسیرش گردآوری کرده است. اگر کسی بخواهد تفاسیر سلف را از این اثر استخراج کند، میتواند. وی آراء تفسیری مفسّران را به طرق گوناگون نقل کرده است؛ از عبداللهبنعباس پنج طریق، سعیدبنجبیر دو طریق، مجاهد سه طریق، قتاده سه طریق، حسن بصری سه طریق، عکرمه سه طریق، ضحاک دو طریق و عبداللهبنمسعود یک طریق آورده است.
برخی از تفاسیر تابعان که طبری از آنها در تفسیرش استفاده کرده است، بدین شرحاند: تفسیر عبدالرحمنبنزیدبناسلم، تفسیر ابنجریج، تفسیر مقاتلبنحیان، و احادیث و آثار تفسیری مسند و مشهور از سایر مفسّران و دانشمندان اسلامی.
وی از آثار تفسیری غیرمستند محمدبنسائب کلبی، مقاتلبنسلیمان و محمدبنعمر واقدی احتراز کرده است؛ ولی مطالب تاریخی و اخبار و حوادث و وقایع را از محمدبنسائب کلبی و فرزندش هشام و واقدی و دیگران در صورت نیاز نقل کرده است. از کتاب علیبنحمزه کسایی، یحییبنزیاد فراء، ابوالحسن اخفش، ابوعلی قطرب و دیگران، معانی و اِعراب واژگان قرآن را نقل کرده است.(57)
برخی از مفسّران نامدار با بیشترین بسامد تفسیری در این برنامه، عبارتاند از: 1. قتادةبندعامه؛ 2. عبداللهبنعباس؛ 3. مجاهدبنجبر؛ 4. عبداللهبنابینجیح؛ 5. عبدالملکبنجریج؛ 6. عبدالرحمنبنزید؛ 7. معمربنراشد؛ 8. عبداللهبنوهب؛ 9. اسماعیل سدی؛ 10. اسباطبننصر همدانی.
دانشنامه
با توجّه به مطالب گذشته، ضرورت داشت که پژوهش درخور و سزاواری بر روی جامع البیان عن تاویل آی القرآن انجام میگرفت تا در دسترس تفسیرپژوهان قرار گیرد. ازینرو، گروه قرآن معاونت پژوهش مرکز نور، بر آن شد تا این تفسیر سترگ را به شیوه دانشنامهای پژوهش کند و برگ زرین دیگری به کارنامه قرآنی خود بیفزاید و دیدگان قرآنپژوهان، بهویژه آنان را که در زمینه احادیث تفسیری عامّه علاقه وافری دارند، روشن نماید.
دانشنامه تفسیر طبری، دانشنامهای دیجیتالی است که بر روی لوح فشرده عرضه میشود و زمینه دسترسی به متن تفسیر طبری با دستهبندیهای موضوعی گوناگون و امکان جستوجوی ساده و پیشرفته را فراهم خواهد ساخت. مهمّترین ویژگی نرمافزارهای دانشنامهای (برچسبگذاری یا فرمت تخصّصی)، تقطیع متن و دستهبندی مطالب آن بر اساس موضوعهای تخصّصی است. دستهبندی موضوعی یا بهعبارتی، فرمتهای تخصّصی نرمافزار دانشنامه تفسیر طبری، از این قرار است: مباحث، اَعلام، واژگان و آیات.
مباحث، شامل تفسیر 29489 مورد، فقهی 6879 مورد، اسباب نزول 1919 مورد، قرائت 1434 مورد، ادبی 1702، طرق آثار و روایات 29905 مورد که در کل، 71328 فیش شده است.
برجستگی این پژوهش، ارتباط چندسویه مطالب فوق است؛ یعنی اگر کاربر بحث تفسیری را انتخاب کند، دامنه اَعلام، واژگان و آیات، به همان مبحث تفسیری محدود میشود و چنانچه عَلَمی یا فردی مانند عبداللهبنعباس را گزینش نماید، دامنه واژگان و آیات، به آراء ابنعباس مقیّد میگردد و اگر التأویل را گزینش کند، دامنه آیات به آیاتی که ابنعباس ذیل آن درباره تأویل سخن گفته است، محدود میشود و چنانچه سورهای را انتخاب نماید، مانند الأنعام، دامنه آیات به سوره انعام مقید میگردد؛ یعنی مسیر پژوهش چنین میباشد:
تفسیری ← عبداللهبنعباس ← التأویل ← الأنعام ← آیات: 75، 95، 96، 99، 113 و 146.
در واقع توسط این پژوهش، زمینه استخراج آراء تفسیری مفسّران از صحابیان و تابعان مذکور، با گزینش یکی از بخشهای: «مباحث»، «عَلَم»، «کلیدواژه» یا «سوره» و «آیه» در این تفسیر فراهم میباشد و از این طریق میتوان به نتایج پژوهشی دقیقی دسترسی داشت. مسیری را که در بالا ذکر شد، از انتهاء به ابتداء یا از میانه به انتهاء یا ابتداء هم میتوان انجام داد.
به عنوان نمونه، اگر مبحث «قرائت» انتخاب شود، فهرست قاریانی که طبری اختلاف قرائات آنان را نقل کرده است، در اختیار کاربر قرار میگیرد. بحث و بررسی هر یک از اساتید قرائت، مانند عاصمبنابیالنجود الجحدری و واژگان اختلاف قرائت وی به همراه نشانی سوره و آیه و متن کتاب، موضوع رساله یا پایاننامهای مستقلّ خواهد بود.
از آنجا که «اَعلام» اهمّیّت ویژهای دارند، فهرست اَعلام طبری، هماهنگسازی شده تا کاربران بهآسانی به کلیه مطالب دسترسی پیدا کنند.
اگر نام عبداللهبنعباس در بخش اَعلام انتخاب شود، 4012 فیش نمایش داده میشود. این فیشها، شامل تمامی آراء: تفسیری، فقهی، قرائتی، اسباب نزول، ادبی، طرق روایات، کلیدواژگان و سُوَر و آیاتی است که طبری از ابنعباس آورده است. در این صورت است که کاربر میتواند تحقیق کاملی پیرامون فرد مورد نظر انجام دهد.
آمار فیشهای تحقیقاتی عبداللهبنعباس (4012 مورد)، بدین شرح است؛ 2822 مورد آن تفسیری، 722 مورد آن فقهی، 200 مورد آن اسباب نزول، 101 مورد قرائت، 20 مورد ادبی و 147 مورد طرق و اسناد روایات آن است. در واقع، با این پژوهش، زمینه استخراج آراء تفسیری، فقهی و... ابنعباس از تفسیر طبری با دستهبندی مذکور فراهم است. سایر دانشمندان مذکور در این تفسیر، به همین وزان قابل استخراج است. با گزینش کلیدواژه یا سوره و آیه نیز، همین عملیات قابل تکرار است. همین مسیر را از انتهاء به ابتداء یا از میانه به انتهاء یا ابتداء هم میتوان انجام داد.
مخاطبان
پژوهشگران حوزه تفسیر و علوم قرآن، اعمّ از اساتید و طلّاب حوزههای علمیه و دانشجویان و دانشآموختگان دانشکدههای تفسیر و علوم قرآن، بهویژه اساتید و دانشجویان و طلّاب رشته تفسیر و علوم قرآن اهلسنّت و کلیه پژوهشگران علوم اسلامی، از مخاطبان این برنامه خواهند بود.
نتیجه
در میان اهلسنّت، با گرایش اشعری، نه اعتزالی، تفسیر روایی یا تفسیر مأثور، مهمّترین تفسیر قرآن به شمار میآید. جامع البیان طبری، کهنترین و کاملترین تفسیر روایی عامّه است. پژوهش این اثر، جامعه تفسیرپژوهان را از تمام تفاسیر روایی اهلسنّت بینیاز می کند. دانشنامه تفسیر طبری، عهدهدار استخراج کلیه مطالب این تفسیر و دستهبندی موضوعی آنها با بهترین شیوه است؛ بهگونهایکه کاربران بهآسانی بتوانند به آراء تفسیری مفسّران، اقوال فقهی فقیهان، اختلاف قرائت قاریان، تحلیل وجوه ادبی فرازهای قرآن توسط ادیبان و احادیث و اسانید آنها از نظر محدّثان دسترسی داشته باشند. گروه قرآن مرکز نور، این توفیق را یافت که این پژوهش نوین را در قالب یک برنامه دیجیتالی به مفسّران و اساتید و شاگردان رشته تفسیر و علوم قرآن، بهویژه اهلسنّت ارائه کند.
پینوشتها:
* مدیر گروه علمی قرآن، اخلاق و دعای مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی1. سمینار بینالمللی طبری، یادنامه طبری، ص31.
2. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج2، ص161.
3. سمینار بینالمللی طبری، یادنامه طبری، ص۳۲.
4. همان.
5. همان.
6. همان، ص33.
7. همان، ص32.
8. همان، ص33.
9. همان، ص44.
10. همان، ص46.
11. همان، ص41.
12. همان.
13. خوانسارى، روضات الجنّات، 8جلدی، ج7، ص295.
14. شهابی، احوال و آثار محمّدبنجریر طبری، ج۱، ص37و75.
15. سمینار بینالمللی طبری، یادنامه طبری، ص۳۹.
16. همان، ص45.
17. ذهبی، التفسیر والمفسّرون، ج۱، ص۲۰۵.
18. داودی، طبقات المفسّرین، ج۲، ص۱۱۳.
19. سیوطی، طبقات المفسّرین، ص۸۲.
20. شهابی، احوال و آثار محمّدبنجریر طبری، ج۱، ص۳۰.
21. ادنهوی، طبقات المفسّرین، ص۴۹.
22. حمد، محاضرات فی علوم القرآن، ص۱۸۸.
23. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱، ص۸۹.
24. حاجى خلیفه، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، 2جلدی، ص437.
25. بغدادى، هدیة العارفین، اسماء المؤلّفین وآثار المصنّفین، ج2، ص27.
26. ابنخلکان، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج8، ص602.
27. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج2، ص161.
28. حاجى خلیفه، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، ج1، ص437.
29. داودی، طبقات المفسّرین، ج۲، ص۱۱۲.
30. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱، ص۸۹.
31. سمینار بینالمللی طبری، یادنامه طبری، ص5۰.
32. سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۷۴.
33. ذهبی، التفسیر والمفسّرون، ج۱، ص۲۰۸.
34. حاجى خلیفه، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، ج1، ص437.
35. نووى، تهذیب الأسماء واللغات، ص61.
36. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج2، ص161.
37. یاقوت حموى، معجم الأدباء، ج6، ص2442.
38. ذهبی، التفسیر والمفسّرون، ج۱، ص۲۰۹.
39. طبری، تفسیر الطبری، ج۱، ص۱۱۲.
40. همان، ج۱۳، ص۱۹۷؛ همان، ج2، ص65؛ همان، ج4، ص165.
41. همان، ج۱۵، ص۳۸۶.
42. همان، ج۴، ص۱۶۹.
43. یاقوت حموى، معجم الأدباء، ج6، ص2444.
44. طبری، تفسیر الطبری، ج۱۶، ص۳۳۲.
45. همان، ج۱۴، ص۵۰۳.
46. همان، ص۱۷۵.
47. همان، ج۱، ص۱۹۷.
48. همان، ج۸، ص۵۵۵.
49. همان، ج۲۰، ص۲۴۴.
50. ذهبی، التفسیر والمفسّرون، ج۱، ص۲۲۳.
51. حبشى، جامع الشروح والحواشی، ج1، ص706.
52. طبرى، ترجمه تفسیر طبرى، ج1، ص5.
53. دانشنامه جهان اسلام، ج7، ص71 تا 73.
54. شاهرخ محمدبیگی، «ترجمه تفسیر طبری»، آینه پژوهش، ش24، ص21ـ 29، 1373ش.
55. مجتبی مینوی، «ترجمه تفسیر طبری»، یغما، ش6، سال دوم، ص225ـ 229، شهریور 1328ش. شاهرخ محمدبیگی، «ترجمه تفسیر طبری»، آینه پژوهش، ش24، ص21ـ 29، فروردین و اردیبهشت 1373ش.
56. خالصی، ترجمه تفسیر طبری، ج1، ص10.
57. یاقوت حموى، معجم الأدباء، ج6، ص2442.
منابع:
1. قرآن کریم.2. ابنخلکان، احمدبنمحمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، بیروت: دار الفکر، چاپ1، بیتا.
3. ادنهوی، احمدبنمحمد، طبقات المفسّرین، مدینه منوّره: مکتبة العلوم والحکم، 1417ق.
4. آذرنوش، آذرتاش، دانشنامه جهان اسلام، ترجمه تفسیر طبری، ج7، ص 71ـ73، 1382ش.
5. بغدادى، اسماعیل، هدیة العارفین، اسماء المؤلّفین وآثار المصنّفین، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ1، 1951م.
6. حاجى خلیفه، مصطفىبنعبدالله، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ1، بیتا.
7. حبشى، عبدالله محمد، جامع الشروح والحواشی، هیئة أبوظبی للثقافة والتراث، ابوظبی: المجمع الثقافی، چاپ2، 1427ق.
8. حمد، غانم قدوری، محاضرات فی علوم القرآن، عمان: دار عمار، 1423ق.
9. حموى، یاقوتبنعبدالله، معجم الأدباء، بیروت: دار الغرب الإسلامی، چاپ1، 1993م.
10. خالصی، محمّدباقر، ترجمه تفسیر طبری، قم: دار العلم، 1363ش.
11. خطیب بغدادى، احمدبنعلى، تاریخ بغداد، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمّدعلی بیضون، چاپ1، 1417ق.
12. خوانسارى، محمّدباقربنزین العابدین، روضات الجنّات فی أحوال العلماء والسادات، اسدالله اسماعیلیان، قم: دهاقانى (اسماعیلیان)، چاپ1، 1390ق.
13. داودی، محمّدبنعلی، طبقات المفسّرین، بیروت: دار الکتب العلمیة، بیتا.
14. ذهبی، محمّدحسین، التفسیر والمفسّرون، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
15. سیوطی، عبدالرحمنبنابیبکر، الإتقان فی علوم القرآن، بیروت: دار الکتاب العربی، 1421ق.
16. ـــــ ، طبقات المفسّرین، بیروت: دار الکتب العلمیة، بیتا.
17. شهابی، علیاکبر، احوال و آثار محمّدبنجریر طبری، تهران: 1363ش.
18. طبری، محمّدبنجریر، تاریخ الأمم والملوک، بیروت: بیتا.
19. ـــــ ، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، محقّق: عبداللهبنعبدالمحسن ترکی، قاهره: دار الهجر، مرکز البحوث والدراسات العربیة والإسلامیة، 1422ق.
20. علماء ماوراء النهر، ترجمه تفسیر طبری، تهران: چاپ2، 1356ش.
21. محمدبیگی، شاهرخ، «ترجمه تفسیر طبری»، آینه پژوهش، ش24، ص21ـ 29، 1373ش.
22. مرتضایی، عزّتالله، «گروه قرآن در آینه زمان و چشمانداز طرح-های نوین قرآنی»، رهآورد نور، سال هجدهم، ش68، پیاپی 85، پائیز 1398ش، ص2ـ 9.
23. ـــــ ، «معرّفی نرمافزار دانشنامه تفسیر صافی»، رهآورد نور، سال بیستم، ش74، پیاپی 91، بهار 1400ش، ص36ـ51.
24. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرمافزار دانشنامه تفسیر طبری، قم: 1399ش.
25. ـــــ ، نرمافزار دانشنامه علوم قرآن (مشکاة الأنوار2)، قم: 1396ش.
26. ـــــ ، نرمافزار کتابخانه تراجم و کتابشناسی ـ نسخه3، قم: 1395ش.
27. مینوی، مجتبی، یغما، «ترجمه تفسیر طبری»، شماره ششم، سال دوم، شهریور 1328ش، ص225ـ 229.
28. نووى، یحیىبنشرف، تهذیب الأسماء واللغات، دمشق: دار الرسالة العالمیة، چاپ1، 1430ق.
29. یادنامه طبری، سمینار بینالمللی طبری (بابلسر: 1368)، دبیرخانه سمینار بینالمللی طبری، ایران، 1369ش.