تشخیص حدود جمله، مبتنی بر شناسایی ارکان (مسند و مسندالیه)، عاملها و معمولها، کلمات مرتبط به آنها و ادات ابتداء جمله است. به این صورت که ادات شناسای ابتداء جمله، شروع جمله را مشخص مینماید، پس ارکان جمله با کلمات اطراف خود ارتباط عاملیت برقرار کرده و با واسطه یا بیواسطه در آنها عمل میکند. برای آشنایی بیشتر با روش تعیین حدود جمله، لازم است نخست کلام و جمله(2) تعریف شود:
1.تعریف کلام: سخنی که غرض متکلّم را بیان کرده و معنایی را به مخاطب برساند که انتظار او برای ادامه سخن را به دنبال نداشته باشد؛ یا به عبارت دیگر، سکوت بر آن روا باشد.
مثال: «إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»؛(3) «خداوند بر هر چیز توانا است.»(4)
«إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»؛(5)
«اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کردهایم، شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید.»
2. تعریف جمله: آنچه که از ترکیب مسند، مسندالیه و عبارات و ترکیبات مرتبط تشکیل یافته، جمله نامیده میشود. مسندالیه کسی یا چیزی است که کار یا حالتی به او نسبت داده میشود. کلمه یا کلماتی هم که به مسندالیه ارتباط کلیدی و بنیادی دارند، مسند خواهند بود.
مثال: «ضَرَبَ اللهُ مثلاً»؛(6) «خداوند مثالى زده».
مسند مسندالیه
مسند و مسندالیه هر چند به عنوان ارکان لفظی جمله معرفی شدهاند، امّا ممکن است رکن معنوی سخنی که مورد نظر گوینده است، نباشند. مثل آنجا که گوینده میخواهد حالت مسندالیه را در زمان خاصّی بیان نماید. در این صورت، مسندالیه رکن معنوی کلامش را تشکیل نمیدهد؛ بلکه لفظ دال بر زمان را میتوان رکن معنوی دانست. بنابراین، لازم نیست رکن معنوی در جمله از رکنهای لفظی نیز باشد.
فعل در جملات فعلیه همواره جایگاه مسند را دارد؛ اما با توجه به معلوم و مجهول بودن آن، فاعل و نائب فاعل به ترتیب در جایگاه مسند الیه قرار خواهند گرفت.
مبتدا، مسندالیه و خبر، مسند جملات اسمیّهاند. شبه مبتدا و شبه خبر(7) نیز به ترتیب مسندالیه و مسند جمله خود محسوب میشوند.
معنای جمله اعمّ از کلام است؛ زیرا جملات ممکن است کلام باشند یا نباشند. امّا کلام همیشه از یک جمله یا ترکیب چند جمله، تشکیل مییابد. مانند: «إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» که مرکّب از دو جمله «إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا» و «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه» میباشد.(8)
شناخت محدوده جمله: جهت شناخت محدوده یک جمله، نیازمند دو امر ذیل هستیم:
- شناخت تمامی مفردات یک متن، بهویژه مسندها و مسندالیهها؛ به این صورت که هر کلمه دارای برچسبهای کلیدی نحوی و صرفی باشد.
- شناخت روابط میان مفردات درون یک جمله، مثل تشخیص معمول و عامل آن.
همان طور که بیان شد، جملهیابی امری است که بدون شناخت ارکان جمله و رابطه عاملها و معمولها میسر نیست. اما علاوه بر این، شناسایی حروف عامل و غیر عامل، آنهایی که جزء جمله یا خارج جمله محسوب میشوند نیز لازم است.
برای آشنایی بیشتر با این روش، به مثال ذیل توجّه نمایید:
«آیا بهراستى شما گواهى مى دهید که معبودان دیگرى با خدا است؟! بگو: من هرگز چنین گواهى نمى دهم».
آیه با «أ» که از حروف ابتداء جمله(10) است، شروع میشود. حرف «إنّ» نشان دهنده اسمیّه بودن جمله و عامل در «کم» و جمله فرعی «لتشهدون...» میباشد.(11) «أنّ» با اسم و خبر خود تبدیل به مفرد شده، مفعول «تشهدون» قرار میگیرد. با آمدن فعل «قل» که ابتداء جمله فعلیّه است، جمله اوّل پایان میپذیرد. فعل «قل» نسبت به قبل از خود هیچ گونه ارتباط عاملیّت و معمولیّت نداشته و از موارد جملات تو در تو نیست.
بررسی قوانین ساختارشناسی جمله
گوناگونی ساختار جملات، موجب پیچیدگی در شناسایی قوانین آنها شده است؛ به گونهای که گاهی شناخت حدود ابتدا و انتهای جمله به لایه معنا بازگشت میکند و به همین جهت، نظریههای مختلفی در آن حاصل میگردد. بنابراین، برای نیل به قوانینی جامع، جهت تعیین حدود جمله، لازم است که بررسی کاملی در جملههای مختلف داشته باشیم.
جملات در زبان عربی با اسم، فعل یا حرف شروع میشوند. امّا ادیبان عرب، جمله را بر اساس صدارت مسند یا مسندالیه اسمی یا فعلی، به اسمیّه و فعلیّه تقسیم نمودهاند؛ یعنی اگر اوّلین رکن مذکور در جمله اسم بود، جمله اسمیّه و اگر فعل بود، جمله فعلیّه خواهد بود. در حقیقت، ابتدا واقع شدن حرف یا غیر رکن در جمله، سبب فعلیّه یا اسمیّه شدن آن نمیشود. از این رو، برای شناخت محدوده جمله، علاوه بر شناسایی ارکان باید کلمات ابتدا و انتهای جمله را نیز تشخیص داد.
اقسام جمله از جهت ساختار
1. جملههای ساده: جملههای اسمیّه یا فعلیّهای که جملهی فرعی دیگری در درون آنها وجود نداشته باشد.
«در دلهاى آنان یک نوع بیمارى است».
2. جملههای مرکّب (تو در تو): جملههایی که در اندرون خود جمله یا جملات فرعی دیگری را نیز دارا باشند.
«چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم».
جملهیابی کامل در یک متن، متوقّف بر شناخت تمام جملات اصلی و فرعی است. شناسایی جملات ساده در بیشتر موارد، با بررسی قوانین ابتدا و انتها انجام مییابد؛ امّا یافتن جملههای مرکب علاوه بر قوانین، نیازمند سیستمهای مشابهیاب (یادگیری ماشین) است.
معیار شناسایی محدوده یک جمله
برای تشکیل هر جملهای، وجود ارکان (مسند و مسندالیه) ضروری است. گاهی این ارکان ذکر میشوند و گاهی نیز به دلیل وجود قرینه حذف میشوند. (قرینه، آن است که به سبب وجود آن، قسمتی از اجزای یک جمله را حذف میکنند و وظیفه آن این است که قسمتهای حذف شده را به مخاطب میفهماند.
آنچه که حدود جمله را به صورت کامل مشخّص مینماید، کشف رابطه عامل و معمولی اجزای آن است. بنابراین، هر کلمهای که در اعراب کلمه یا جمله دیگری اثرگذار باشد و معمول، وابستگی معنایی به آن داشته باشد، آن کلمه داخل در جمله عاملش خواهد بود؛(14) به طور مثال، در جملههای شرطیّه از آنجایی که حرف شرط جازم، نسبت به فعل شرط عاملیت جزم داشته، و همچنین ارتباط معنایی با جمله شرط دارد، جزء جمله شرط محسوب میگردد. اگرچه حرف شرط به فعل جواب شرط نیز جزم میدهد، اما علاوه بر این، رابطه عامل و معمولی به این دلیل که با جواب شرط رابطه معنایی ندارد، جزء جمله جواب شرط محسوب نمیشود.(15)
ابتداء جمله اسمیّه
پیشنیاز قوانین تشخیص جمله اسمیّه، شناخت مبتدا، خبر همراه با معمولهایشان و شناخت نوع ادات و حروف خاصّ میباشد. شروع در جملات اسمیّه به دو گونه میباشد:
1. اسم:
گاهی جمله اسمیّه با کلمهای که از ادات اسمی نیست، شروع میشود. در این صورت، نقش اولین اسم جمله، مبتداء، خبر، یا معمول آن دو خواهد بود. ادات، اسمهای خاصاند که دارای معانی ویژهای هستند، نظیر: معنای پرسشی در اسمهای استفهام، معنای شرطی در ادات شرط و... .
«و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست.»
نکته: شناخت ابتداء جمله اسمیّه، در بیشتر موارد با شناخت مبتدا و خبر ابتداء آن همراه است. بنابراین، قوانین تشخیص اسم اوّل جمله، همان شناسایی مبتدا یا خبر خواهد بود و بررسی این دو نقش نیز از عهده این مقاله و بحث خارج است. به همین سبب، نقش اسم ابتداء جمله باید شناخته شده باشد. البته شناسایی جملههای اسمیهای که با مبتدا یا خبر شروع شدهاند، با سیستمهای مشابهیاب و یادگیری ماشین و در بعضی موارد مانند اسمهای اشاره و ضمیر فصل که غالباً ابتداء جمله اسمیه هستند، با قوانین امکانپذیر است.
2. ادات و حروف:
ادات و حروف ابتداء جمله، دو گونهاند:
2 ـ 1. ادات و حروف جزء جمله: تعداد این حروف در مجموع به چهل حرف میرسد که نیمی از آنها نیازمند تشخیص نوع برای شناسایی ابتداء جمله هستند و نیمی دیگر نیز بدون شناسایی، در هر صورت، ابتداء جمله واقع میشوند. در ذیل به چند نمونه از این حروف اشاره شده است:
ـ أ/ هل استفهامیّه + اسم غیر منصوب/ ادات ابتداء جمله اسمیّه/ ظرف/ حرف جرّ و مجرور
ابتداء جمله اسمیّه
توضیح: اگر همزه یا «هل» استفهامیّه ابتداء یکی از موارد بالا ذکر شود، شروع جمله اسمیّه از آنها خواهد بود.
منظور از اسم غیر منصوب، اسمهایی هستند که اعرابشان مرفوع است (اعراب لفظی یا تقدیری).
مثال: «هل جزاءُ الاحسان إلّا الاحسان»؛(17) «آیا جزای نیکی، جز نیکی است.»
مبتدا (اسم مرفوع)
ـ حروف مشبّه به لیس(18) + اسم غیر منصوب/ ادات ابتداء جمله اسمیّه/ ظرف/ حرف جرّ و مجرور
ابتداء جمله اسمیّه
در صورتی که حروف مشبّه به لیس، قبل از موارد بالا ذکر شود، این ادات شروع جمله اسمیّه بوده و تفاوتی در عاملیت حروف و یا عدم آن نمیباشد.
مثال: «ما هذا بشراً إن هذا إلّا ملکٌ کریمٌ»؛(19) «این بشر نیست، این یک فرشته بزرگوار است».
مبتدا (اسم مرفوع)
2ـ2. ادات و حروف خارج جمله: در تحقیقات به دست آمده تعداد این حروف به بیست حرف میرسد که تعدادی از آنها بدون نیاز به تشخیص نوع، نشان دهنده ابتداء جمله هستند. در این صورت، ابتداء جمله بعد از این ادات خواهد بود. به چند نمونه قوانین ذیل توجه نمایید:
ـ حروف عطف (واو، فاء، ثُمّ، حتّی، أَم، بَل، لا، لکن، أو) + موارد شروع جمله اسمیّه
در صورتی که این حروف، ابتداء یکی از حروف یا اسمهای جزء جمله بیایند، خارج از محدوده جمله خواهند بود.
مثال: «خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلىَ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم»؛(20)
جمله اسمیّه
«خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهاى افکنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنها است».
در این مثال، حرف عطف واو بر سر حرف جری آمده است که خود جزء جمله میباشد. بنابراین، ابتداء جمله، بعد از حرف عاطفه خواهد بود.
استثناء: اگر جمله قبل از حرف عطف و بعد از آن، تحت عنوان جمله بزرگتری قرار بگیرد، حرف عطف جزء جمله خواهد بود. مثل: جملههای جواب شرط.
ـ حروف اضراب (بل، أم منقطعه، أو به معنای اضراب) + موارد ابتداء جمله اسمیّه
این حروف، معنای اضراب دارد. بنابراین، اگر بعد از آن موارد ابتداء جمله اسمیّه باشد، این حروف جزء جمله محسوب میشوند.
مثال: «ما أنا انتجَیتُه بل الله انتجاه»؛(21) «من با او (حضرت علی (ع)) نجوا نکردم؛ بلکه خداوند با او نجوا نمود».
جمله اسمیّه
از آنجایی که شروع اکثر جملات اسمیه، خالی از ادات شناسای ابتداء جمله است، تشخیص جملههای اسمیه، تنها با قوانین جملهیابی امکانپذیر نیست.
ابتداء جمله فعلیّه
جمله فعلیّه، با یکی از سه کلمه زیر شروع میشود:
1. فعل:
شروع بیشتر جملات فعلیّه، با فعل است. بنابراین، با تشخیص افعال در متون عربی، راه برای شناخت ابتداء جمله فعلیّه در بیشتر موارد آسان است.
مثال: «یَأَیهُّا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا»؛(22)
جمله فعلیّه
«اى مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد و نور آشکارى به سوى شما نازل کردیم».
نکته: گاهی افعال، به واسطه حروف تبدیل به مصدر میشود و اضافه به فاعلش میشود.
مثال: «عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ».(23)
در این جمله، فعل تبدیل به مصدر و اضافه به فاعلش میشود. بنابراین، بهتنهایی جملهای را تشکیل نمیدهد.
2. اسم فعل:
اسم فعلها، احکام جمله فعلیّه را دارند؛(24) زیرا اسم فعلها معنای فعلی داشته و مانند فعل معمول گرفته و به مفعول نصب میدهند و فاعل آن طبق عقیده بعضی، ضمیر مقدر در اندرون آن است.
مثال: کلمه «فقط» جمله محسوب میشود. بنابراین، قط اسم فعل، فائش زائده و ضمیر درون قط به قبل از خود بر میگردد.(25)
3. معمولهای مقدّم بر جمله فعلیّه:
کلمهای که قبل از فعل درون جمله فعلیّه ذکر شده و معمول جمله فعلیه محسوب شود، به دو صورت ممکن است ذکر شود:
3ـ1. معمول مقدّم از ادات اسمی است: ادات، همان اسمهای خاصی هستند که نمونه آن در بخش ابتداء جمله اسمیه بیان شد. توضیح بیشتر این ادات، در قسمت حروف خاص میآید.
مثال: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلی عَلَیْکُمْ ءَایَاتُ الله»؛(26)
حال (ابتداء جمله فعلیّه)
«چگونه ممکن است شما کافر شوید، با اینکه (در دامان وحى قرار گرفتهاید و) آیات خدا بر شما خوانده میشود».
در این مثال، «کیف» اسم استفهام بوده، نقش آن، حال، و ذوالحال آن، ضمیر «واو» در «تکفرون» است. بنابراین، شروع جمله فعلیه از «کیف» خواهد بود.
«فأین تذهبون»؛(27) «پس به کجا می روید؟»
ابتداء جمله فعلیه (ظرف)
در مثال فوق، نقش «أین» ظرف بوده که متعلّق به فعل «تذهبون» است. در نتیجه، شروع جمله از «أین» خواهد بود.
3ـ2. معمول مقدّم، غیر از ادات اسمی خاص باشد: در ذیل به بررسی این نوع معمولها میپردازیم:
ـ حرف جر و مجرور + فعل: در صورتی که ظرف و حرف جر، متعلق به فعل بعد از خود باشند.
«آنچه را (از وعدههاى عذاب) استهزاء مى کردند، بر آنان وارد شد».
در این مثال، حرف جر و مجرور «به» متعلّق به فعل «یستهزئون» است. بنابراین، شروع جمله فعلیه، از این حرف جرّ و مجرور خواهد بود.
ـ اسمهای منصوبی که بر عامل خود مقدّم شدهاند، مانند: حال و مفعول به(29).
مثل: «خشّعاً ابصارُهم یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ»؛(30)
حال (ابتداء جمله فعلیّه)
«آنان در حالى که چشمهایشان از شدّت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهاى پراکنده از قبرها خارج مى شوند».
« فریقاً کَذَّبوا و فریقاً یَقتُلُونَ »؛(31) «عدهاى را تکذیب مى کردند و عدّهاى را مى کشتند».
مفعول به (ابتداء جمله فعلیّه)
در دو مثال ذکر شده، مشاهده میکنید که دو معمول جمله فعلیّه بر عامل خود مقدّم شده و شروع جمله فعلیّه هستند.
4. ادات خاص:
ابتداء جمله فعلیّه، حروف و یا ادات به دو گونه: «جزء جمله» و یا «خارج از جمله» میآیند:
4ـ1. حروف جزء جمله:
ـ ادات شرط + فعل شرط
ابتداء جمله فعلیه
ادات شرط همیشه ابتداء جمله فعلیه ذکر میشود و داخل در محدوده جمله است.
«و اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کردهایم، شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید».
ـ ادات مشبّه بالفعل + ما + فعل
ابتداء جمله فعلیه
در صورتی که «ما» به حروف «مشبّهه بالفعل» ملحق شود، این حروف می توانند بر سر جمله اسمیه و فعلیه بیایند. بنابراین مقصود از ادات خاص بودن این حروف، اختصاص داشتن آن به جمله فعلیه نیست. بلکه اشارهای است بر این که در صورت وقوع این حروف در ابتداء جمله فعلیه جزو محدوده جمله محسوب میگردند.
مثال: « إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ »؛(33) «او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان می دهد».
ابتداء جمله فعلیه
2-4. حروف خارج از جمله:
گاهی ابتداء جمله فعلیه، حروفی می آید که داخل در محدوده جمله نیست، مثل حرف«أم» منقطعه در آیه زیر:
« تنزیل الکتاب لاریب فیه من ربّ العالمین أم یقولون افتراه »؛ (سجده /2و3)
حرف خارج از جمله محدوده جمله فعلیه
«این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده و شک و تردیدی در آن نیست. * آیا آنها میگویند : او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟!»
توجه: گفتنی است که بخشی از قوانین آماری هم در تحقیقات به دست آمده است؛ اما به دلیل وسعت دامنه این نوع قوانین، از بیان آنها خودداری میکنیم. قوانین ابتدا و انتهای جملههای شرطیه، جملههای معطوف و ... از این نمونهاند.
جملات مرکب
یکی از مشکلترین بخشها در جملهیابی، شناسایی جملههای تو در تو یا مرکب است. در این قسمت، تلاش بسیاری نمودیم که متون مختلف عربی را مورد مطالعه قرار داده و به انواع استعمالات این نوع جملهها دست پیدا کنیم. در انتها، به این نتیجه رسیدیم که تشخیص بیشتر این جملهها با استفاده از قوانین ممکن نیست و سیستمهای آماری، بهترین گزینه برای انجام این کار است. بنابراین، برای شروع به کار این سیستم، انواع جملههای مرکب را به دست آوردیم که در ذیل ارائه میگردد.
جملههای مرکب، به دو قسم تقسیم میشوند: جملههایی که نقش نحوی میگیرند و جملههایی که چنین نقشی نمیگیرند.
الف. جملههایی که نقش نحوی میگیرند:
جمله داخل در محدوده جمله دیگر که دارای نقش نحوی است، یکی از نقشهای ذیل را دارا است، مثل: فاعل، مفعول، خبر و...:
1.جملات مفعولی: جملاتی که مفعول واقع شدهاند. این جملهها، معمول کلمهای در جملهای بزرگتر هستند.
«(ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده خدایم، او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است».
در این مثال، سه جملهای که زیر آن خط کشیده شده (دو جمله فعلیه و یک جمله اسمیه) مفعول فعل «قال»اند.
«سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب کرده اند».
در این آیه، فعل «نعلم» منصوب به «أن» مصدریّهای است که در تقدیر گرفته شده است. بنابراین، خود این فعل جملهای تشکیل نمیدهد.
نکته: جمله مفعول گاهی نائب فاعل میشود. در این صورت، جمله محلاً مرفوع خواهد بود.
«بعد به آنها گفته مى شود: «این همان چیزى است که آن را انکار میکردید!»
2. جملات مضافالیه: جملههایی که پس از حروف دائمالاضافه ذکر شده و داخل در محدوده جمله حاوی «مضاف» هستند. این جملهها محلاً مجرور و معمول حروف دائمالاضافه هستند.
«خداوند او را یارى کرد (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالى که دوّمین نفر بود».
در این مثال، کلمه «اذ» معمول فعل «نصر» (متعلق به «نصر») بوده از اجزاء جمله اصلی است. همچنین جمله مضافالیه «اذ» که معمول «اذ» قرار گرفته جزو محدوده جمله اصلی می باشد.
3. جملات حالیه: گاهی جمله، حال برای ذوالحالی که در جملهای بزرگتر از خود قرار دارد، میشود. در این صورت، جزء محدوده جمله قبل از خود خواهد بود.
«در حال مستى به نماز نزدیک نشوید».
4. جملات تابع مفرد: نقش جمله واقع در محدوده جمله دیگر، گاه تبعیت از نقش یکی از مفردات جملهای است که درون آن قرار دارد. در ذیل، به چند نمونه از این مورد اشاره میشود:
4ـ1. جملات وصفیّه: جمله ای که بعد از نکره محض آمده و صفت آن نکره باشد. این جمله، داخل در جمله موصوف است.(39)
«و حذر کنید از آن روزى که هیچ کس به کار دیگرى نیاید».
4ـ2. جمله معطوف به حرف: اگر جملهای به واسطه یکی از حروف عطف بر مفردی در جمله دیگر عطف شد، داخل در محدوده جمله معطوفعلیه خواهد بود.
«آیا به پرندگانى که بالاى سرشان است و گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع میکنند، نگاه نکردند؟»
5. جملات خبر: گاهی خبر در جایگاه اعراب رفع قرار میگیرد، مانند موردی که جمله، خبر مبتدا یا خبر حروف مشبه بالفعل واقع میشود.
«اما لباس پرهیزگارى بهتر است».
«مسلّماً کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد!»
در این مثال، جمله «من احسن عملا» جزء محدوده جمله فعلیه «لانضیع» بوده و کلمه «آمنوا» و «عملوا الصالحات» نیز، دو جمله زیرمجموعه اسم «إنّ» میباشند.
توجه: گاهی برای یک مبتدا خبرهای متعددی میآید. در این صورت، انتهای جمله اسمیه، آخرین خبر خواهد بود.
جمله اسمیه
مثال: « هو الغفورُ الودود * ذو العرش المجید * فعالٌ لما یرید ».(44)
مبتدا خبر اول خبر دوم خبر سوم خبر چهارم
«او است آمرزنده دوستدار، صاحب عرش ارجمند و آنچه را بخواهد، کننده است».
ب ـ جملههایی که نقش نحوی نمیگیرند:
جمله صله طبق نظر ابن هشام در مغنی اللبیب نقش نمیگیرد؛ اما با این حال، به نظر میرسد در محدوده جملهای که موصول در آن است، جمله صله هم داخل باشد. چنانچه در مثال «الذی یأتینی فله درهم»، اگر بگوییم صله «الذی» یعنی «یأتینی» داخل در محدوده جمله نیست، باید وسط جمله را قطع کنیم و بگوییم جمله صله، میان اجزای جمله فاصله انداخته است و این کلام صحیح نیست.
نتیجهگیری
تشخیص محدوده جملات و عبارات در یک متن، به درک معنا و مفهوم آن کمک بسیاری میکند. تشخیص حد جمله، یکی از اهدافی است که میتوان آن را مقدّمه بسیاری از پروژههای دادهکاوی دانست. این کار، یکی از فرایندهایی است که به دلیل بار معنایی جملات و قوانین پیچیده و حالات و استثنائات فراوان، اندکی مشکل به نظر میرسد؛ اما با استخراج قوانین فراوان از استعمال زبانی روزمره اعراب و تحلیلهای نحوی و سیستمهای آماری، میتوان تا حد زیادی به فرآیند ماشینی کردن تشخیص آن امیدوار بود.
با توضیحاتی که در این مقاله ارائه شد، روشن میشود که بخشی از کار شناسایی محدوده جملات، با قوانین قابل انجام است؛ اما از آنجا که استعمال جملههای تو در تو بسیار گسترده و مختلف است، نمیتوان برای آنها قوانین ایستا و ثابتی معین نمود. در نتیجه، دستیابی به بخش دیگر شناخت محدوده جملهها، از طریق سیستمهای یادگیری ماشین محقق خواهد شد.
کاربردهای تشخیص محدوده جملات در متون اسلامی، بسیار فراوان بوده که به عنوان مثال میتوان به استخراج نمایههای ماشینی از متن و موضوعبرداری ماشینی اشاره نمود. همچنین یکی از کاربردهای مهم تشخیص محدوده جملات را میتوان در درک مفهوم صحیح از روایات و تعیین دامنه قول معصوم دانست. شناخت کاربردهای ماشینی محدوده مفهومی جملات، از عناوینی است که جهت بررسی کامل آن، نیاز به نوشتاری مستقل بوده و از حیطه این مقاله خارج است. در پایان، امید است این مطالب در راستای نشر معارف الهی مورد رضایت حضرت حق قرار گیرد.
پی نوشت ها:
1. جملات از حیث معنایی، به دو دسته تقسیم میشوند: الف ـ جملهای که بدون نگاه به جملههای قبل یا بعد آن، به خودی خود بار معنایی دارد. مثال: جمله اسمیّه ثبوت، و جمله فعلیّه حدوث را میفهماند. ب ـ جملهای که با نگاه به جملات دیگر و ارتباطش با آنها معنایی را میرساند، مثل: جمله معطوف که میفهماند ادامه کلام سابق بوده است و با آنها جمع میشود.2. ر.ک: مغنی الادیب، الجزء الثانی، بدائة النحو، ص329.
3. بقره/20.
4. ترجمهی آیت الله مکارم (تذکّر: تمامی ترجمههای آیات در مقاله، برگرفته از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی است.)
5. بقره/23.
6. نحل/75.
7. شبه مبتدا و خبر: همان ترکیب اسم فاعل با فاعلش و ترکیب اسم مفعول با نائب فاعلش است. مثل: «أقائم الزیدان». این جمله ترکیب شده از اسم فاعلی است که در جایگاه مبتدا میباشد و فاعلش بعد از آن و در جایگاه خبر ذکر شده است. مجموع اسم فاعل و فاعلش را یک جمله کامل مینامند.
8. ر.ک: المعجم المفصّل فی النحو العربی، ج 1، ص 419؛ مغنی الادیب، باب الثانی، ص3.
9. انعام/19.
10. در ادامه مباحث این نوشتار، بحث مفصلی راجع به حروف ابتدا و انتهای جملهها مطرح خواهیم نمود.
11. «کم» اسم إنّ، و جمله «لتشهدون ...» خبر إنّ میباشد.
12. بقره /10.
13. اعراف/4.
14. مغنی الادیب، باب اول، ص 25: «و المعمول داخل فی جملة عاملی».
15. میان جمله شرط و جواب، ارتباط معنایی به نحو علی و معلولی هست. حرف شرط نیز از این طریق با جواب شرط مرتبط است؛ اما منظور از ارتباط معنایی که میان حرف شرط و جمله شرط برقرار است، ارتباط معنوی ویژهای است که در اجزای یک جمله وجود دارد.
16. بقره/261.
17. الرحمن/60.
18. ما، لا، لات، إن نافیه.
19. یوسف/31.
20. بقره/7.
21. مناقب ابن مغازلی، ص117.
22. نساء/174.
23. بقره/216.
24. موسوعه صرف و نحو و اعراب، ص71.
25. موسوعه صرف و نحو و اعراب، ص 479، در مبحث فاء زائده.
26. آل عمران/101.
27. تکویر/26.
28. نحل/34.
29. مفعول به، گاهی به صورت اسم مخصوص، مغریبه و محذّر منه میآید. (ر.ک: بدائه النحو، ص 161 ـ 164)
30. القمر/7
31. مائده/70.
32. بقره/23.
33. بقره/169.
34. مریم/30.
35. کهف/12.
36. مطففین/17.
37. توبه/40.
38. نساء/43.
39. ر.ک: النحو الوافی، ج 1، ص 192.
40. بقره/48.
41. ملک/19.
42. اعراف/26.
43. کهف/30.
44. بروج/14- 16