شاید نخستین و اصلیترین کار در دایره نحو، تشخیص جملات و کشف مرز بین آنها است. در کنار این مهم، وظیفه دیگر نحو، شناخت نقش هر کلمه در ساختار کلام است. در واقع، مسیرِ هدفمند آن است که ابتدا محدوده هر جمله مشخص شده و سپس به کشف نقش هر یک از کلمات داخل آن پرداخته شود. در این بین، گاهی نیز راهی میانه پیدا میشود.
در زبان عربی برخی ترکیبها خودشان جملهسازند؛ به این معنا که اگر نقششان معلوم شود، تا حد زیادی محدوده جملهای که بر پایه این کلمات بنا شده است، مشخص میشود. بررسی این دسته از ترکیبها، سرعت پیشرفت کار را دو چندان میکند و حتی در برخی موارد تکیهگاهی برای تحقیقی دیگر در باب جملهیابی میشوند. ترکیب «إنّ» به همراه اسم و خبرش، یکی از این ترکیبها است. این ترکیب که از خانواده نواسخ(3) نامیده میشود، یکی از مهمترین و پرکاربردترین استعمالات را دارد؛ به صورتی که اگر قرآن را به عنوان یکی از متون فصیح عربی مد نظر قرار دهیم، واژه «إنّ» بیش از 834 بار در آن به کار رفته است. این آمار در مورد واژه «کان» (دیگر عضو پرکاربرد از مجموعه نواسخ) 408 مورد است. نکته دیگر اینکه پرداختن به این دسته، نه فقط گره از «إنّ» و اسم و خبرش باز میکند، بلکه با اندک تفاوتی در قوانین میتوان اسم و خبر حروف شبیه به «إنّ» (أنّ، کأن، لیت و لعل)، اسم و خبر کان و افعال شبیه به آن (لیس، صار، اصبح، امضی، اضحی، امسی، ظل، بات، مادام، مابال، مابرح، ماانفک، مافتی) و حتی مبتدا و خبر را شناسایی کرد و این، یعنی گامی بزرگ در راهاندازی موتور برچسبگذار نحوی و غنیسازی مراحل متنکاوی در لایه نحو.
پیشفرض ما در قانوننگاری
در متنکاوی، سه روش کلی برای کشف نقش کلمات پیگرفته شده است:
1.رویکرد مبتنی بر قانون(4): این دیدگاه مبتنی است بر پیدا کردن نقشها با تکیه بر قوانینی که محققان از لابهلای کتابهای نحوی و از میان عبارات عربی به دست آوردهاند. این روش به سبب کار پژوهشی سنگین و زمانبر، هزینه سنگینتری نسبت به روشهای دیگر دارد. اما از سوی دیگر، دقت و ظرافت این روش از اطمینان خوبی برخوردار است و در صورت بروز هر خطا و اشتباهی در قوانین، تصحیح و به روزرسانی آنها ساده مینماید. البته باید توجه داشت که این روش، موارد استثنا در قوانین زبانی را پوشش نمیدهد. بنابراین، تنها در کلیت قوانین میتوان به آن اطمینان کرد.
2.رویکرد مبتنی بر آمار(5): این دیدگاه بر پایه دستیابی به نقش هر کلمه از راه آمارِ رخداد کلمات و بسامد باهمآیی کلمات، بنا نهاده شده است. برای این روش، به حجم قابل توجهی از دادهها نیاز است که به صورت دستی نقش هر کلمه در آن مشخص شده باشد. هرچه حجم این پیکره بیشتر باشد، ضریب دقت برنامه بیشتر خواهد بود.
3.رویکرد ترکیبی(6): صاحبان این روش، تلفیقی از دو راه قبل را میپسندند. این رویکرد، از مزایای هر دو روش قبل بهره میگیرد.
این مقاله بر پایه تشخیص نقش هر کلمه با تکیه بر قوانین، یعنی رویکرد نخست بنا شده است.
آنچه در اینجا آمد، آشنایی اجمالی بود با روشهای متعدد کشف نقش کلمات در زبان عربی، که توضیح آن فرصتی بیشتر و مجالی دیگر میخواهد که از حوصله این نوشتار بیرون است.
4.روش و الگوریتم ما برای کشف اسم و خبر إنّ: روش کار برای استخراج قوانین، روش استقرایی بوده است؛ به این معنا که قوانین به دست آمده، نه از دل کتابهای نحوی، که با توجه به تعداد قابل توجهی از استعمالات عربی تهیه شده است. آنچه نگارنده را بر آن داشت تا چنین روشی را انتخاب کند، چند مورد است:
- آنچه در کتب نحوی آمده، در اغلب موارد، کلی است و این کلیت در همه جا صحیح نیست.
- در بسیاری از موارد، قوانین کتب نحوی مبتنی بر فهم و شعور انسانی هستند.
- جنس قوانین کتب نحوی، قابل تحلیل توسط ماشین نیست.
- قوانین بسیاری که از راه استقراء به دست میآید، در هیچ کتابی ذکر نشدهاند.
اگرچه نوع نگاه ما برای کشف قوانین، استقرایی بوده است، اما هیچ زمانی احساس بینیازی کامل نسبت به کتب نحوی نشده است و در کنار کار همواره از آن آثار ارزشمند استفاده شده است.
متن مورد تحلیل این ماشین، بدون اعراب بوده و در نتیجه، برای تشخیص کلمات بعد از «إنّ» نمیتوان بر حرکت اعرابی اسامی پس از «إنّ» تکیه کرد. اگر متن ورودی ماشین اعراب خورده بود، جنس قوانینی که برای تشخیص اسم و خبر «إنّ» تحقیق میشد، متفاوت میبود؛ به این معنا که محور قوانین، حرکت اعرابی کلمات بعد از «إنّ» قرار میگرفت و اولین اسم منصوب پس از آن به عنوان اسم «إنّ» و اولین اسم مرفوع به عنوان خبر «إنّ» شناخته میشد. اما وقتی متن و داده ورودی خالی از اعراب باشد، دست ما از این مسیر کوتاه است. در نتیجه، برای قانوننویسی سیر دیگری باید انتخاب شود. بهترین راه و کمخطاترین مسیری که برای این مهم به دست آمد، کشف این اسم و خبر، با استفاده از نوع چینش کلمات پس از «إنّ» بود. نگارنده معتقد است که تنها با تهیه چند پیشنیاز و با توجه به ترتیب قرار گرفتن کلمات پس از «إنّ» میتوان اسم و خبر آن را مشخص کرد.
پیشنیازهای این قوانین را میتوان چنین برشمرد:
- شناخت «إنّ» از «انْ».
- شناخت اسامی عامل از غیر عامل.
- تفکیک ضمایر به حسب مرفوعی و منصوبی(7).
- تشخیص متعلق جار و مجرور.
- شناخت مضاف و مضاف الیه.
- شناخت صفت و موصوف.
در تشخیص اسم و خبر «إنّ»، محور ثابت قوانین، لفظ «إنّ» است. در این دسته از قوانین، ما به هر آنچه پیش از «إنّ» هست، کاری نداریم و نقطه آغاز هر قانون را لفظ «إنّ» در نظر میگیریم و پس از آن به کلماتی که بعد از «إنّ» آمده میپردازیم. تمام فروضی که میتوان برای بعد از «إنّ» تصور کرد، در«جدول شماره 1» گردآوری شده است.
در این جدول، ستون عمودی مجموعه احتمالاتی است که بلافاصله پس از «إنّ» میآیند و ستون افقی احتمالاتی را شامل میشود که پس از موارد ستون عمودی و متعلقات آنها میآیند. در بیشتر موارد، احتمالات ستون عمودی اسم «إنّ»، و احتمالات ستون افقی خبر «إنّ» هستند.
آنچه این جدول را مورد اطمینان میسازد، آن است که هیچ فرضی خارج از آن امکان تحقق ندارد. توضیح آنکه: دانشمندان ادبیات عرب، کلمه را در زبان عربی چنین دسته تقسیم میکنند: «فعل، اسم و حرف. فعل، کلمهای است که بر معنای مستقلی دلالت کند و زمان آن را نیز برساند، مانند: حَسُنَ، یَذْهَبُ، اِذْهَبْ. اسم، کلمهای است که بر معنای مستقلی دلالت کند؛ بدون دلالت بر اقتران آن معنا به زمان، مانند: عِلْم و مال. حرف، کلمهای است که معنای آن مستقل نیست و ربط بین کلمات دیگر است، مانند: فِی، در جمله دَخَلْتُ فِی المَدرسَه.»(8) پس از آن، در تقسیم فعل چنین میگویند: «فعل بر سه قسم است: ماضی، مضارع و امر. فعل ماضی، فعلی است که بر وقوع کار یا حالتی در زمان گذشته دلالت کند، مانند: ضَرَب و حَسُنَ. فعل مضارع، فعلی است که بر وقوع کار یا حالتی در زمان حال یا آینده دلالت کند، مانند: یَضْرِبُ و یَحْسُنُ. فعل امر، فعلی است که بر طلب ایجاد کار یا حالتی دلالت نماید، مانند: اِضْرِبْ و اُحْسُنْ.»(9) اسم را نیز میتوان با توجه به چگونگی ساخته شدنش به دو دسته تقسیم کرد: اسم جامد و اسم مشتق. «اسم جامد، اسمی است که از کلمه دیگری گرفته نشده باشد. در مقابل، مشتق اسمی است که از کلمه دیگری گرفته شده باشد، مانند: عالم، معلوم و علیم که از کلمه عِلم گرفته شدهاند.»(10) اسم، تقسیمبندیهای دیگری نیز دارد؛ اما از آنجا که تنها همین یک تقسیمبندی اسم در نحو به کار میآید، از ذکر دیگر تقسیمها خودداری میکنیم. دلیل مؤثر بودن این تقسیمبندی در نحو آن است که اسامی مشتق میتوانند مانند فعل بر کلمات پس از خود اثر بگذارند. حروف را نیز میتوان به دو دسته تقسیم کرد: «یک دسته از حروف را عامل میگویند؛ چرا که کلمه پس از خود را مجرور یا منصوب یا مجزوم میسازند و یک دسته را حروف مُهمل مینامند؛ چرا که در کلمه پس از خود هیچ یک از تأثیرهایی را که گفته شد ندارد، مانند بعضی از حروف استفهام یا جواب.»(11)
این تقسیمبندی کلمه در «شکل شماره 1» نمایش داده شده است:
پس آنچه بعد از «انّ» قرار میگیرد، بیشک، خارج از «جدول شماره 1» نیست.
در اینجا به بررسی این نمودار و تطبیق آن با جدول شماره 1 میپردازیم. شایان توجه است از آنجا که توضیح چگونگی قرار گرفتن هر یک از گزینههای ستون عمودی در جدول شماره 1، در کنار تمام گزینههای ستون افقی این جدول بسیار طولانی خواهد شد، تنها به توضیح ستون عمودی و تطبیق آن با نمودار میپردازیم (شکل شماره 2- جدول شماره 2).مثال و توضیح چگونگی قرار گرفتن احتمالات ستون عمودی در کنار موارد ستون افقی، در قسمتی دیگر از همین نوشتار تقدیم حضورتان میگردد:
اولین گزینه از انواع کلمات در شکل شماره 2، اسم جامد است. در زبان عربی، جامد به اسمی گفته میشود که هیچگاه عامل واقع نشود و کلمات پس از خودش را منصوب یا مرفوع نکند. به جهت همین ویژگی است که در این تقسیمبندی از اسم مشتق جدا شده است.
در جدول شماره 2، همان طور که پیش از این سخن رفت، ستون عمودی، احتمالهایی هستند که بلافاصله بعد از «انّ» میآیند و ستون افقی مواردی هستند که بعد از احتمالات ستون عمودی میآیند. جایگاه اسم جامد در جدول شماره 2 نشان داده شده است.
ستون شماره یک در جدول شماره 3، یعنی گزینه «ضمیر» در هیچ یک از موارد شکل شماره 1 وجود ندارد. عالمان ادبیات عرب، ضمیر را یک دسته از انواع اسامی جامد میدانند. در واقع، ضمیر زیرمجموعه اسامی جامد است؛ اما به دلیل رابطه تنگاتنگاش با «انّ» و اینکه اتصالش به «انّ» شرایط خاصی را برای این کلمه به وجود میآورد، آن را از دیگر انواع اسم جامد جدا کرده و در ستونی جدا مورد بررسی قرار خواهیم داد.
همان طور که گفته شد، اسامی مشتق یک تفاوت اساسی با اسامی جامد دارند و آن هم توانایی این دسته از اسامی در تحت تأثیر قرار دادن کلمه بعد از خود است. در واقع، گفته میشود که اسامی مشتق میتوانند عامل باشند. این ویژگی اسامی مشتق، باعث شده است تا قوانینی جداگانه برایشان نوشته شود که متفاوت از قوانین اسامی جامد است. جایگاه اسامی مشتق در شکل و جدول شماره 3 نشان داده شده است:
حروف در زبان عربی به دو دسته تقسیم میشوند که در نمودار مشخص شده است. حروف عامل، حروفی هستند که کلمه پس از خود را تحت تأثیر قرار میدهند. حروف جر، از این دسته است. حروف غیر عامل، هیچ تأثیری در کلمات پس از خود ندارند و تنها فایدهشان اضافه کردن بار معنایی به کلمات است، مانند «ال» که برای معرفه کردن کلمه اضافه میشود. از آنجایی که دسته دوم، تأثیر لفظی در کلام ندارند، در بحث نحو مورد توجه قرار نمیگیرند. بنابراین، تنها حروفی که در نحو به آنها توجه میشود، حروف عامل هستند. تقریباً تنها دستهای از حروف عامل که به کار ما میآید و در این بحث نقش مفیدی ایفا میکند، حروف جر هستند. به همین دلیل، در جدول شماره 4، گزینهای تحت عنوان «جار و مجرور» در نظر گرفته شده است. از آنجا که حروف جر با کلمه بعدشان رابطه محکمی دارند، در اینجا حروف جر را با مجرورش مد نظر قرار دادهایم. شکل و جدول شماره 4 به بحث حروف میپردازد:
احتمال شماره 5 در جدول شماره 5، به جمله میپردازد. منظور از جمله، فعل است. از آنجا که فعل هیچگاه تنها نیست و همیشه آغاز یک جمله است، در این جدول به عنوان جمله ذکر شده است. طبق نموداری که گذشت، فعل به سه دسته تقسیم میشود: ماضی، مضارع و امر. این سه دسته، هیچ تفاوتی با هم در نوع قرارگیری پس از «انّ» ندارند و از سوی دیگر، تأثیر متفاوتی نیز بر کلمات پس از خودشان نمیگذارند؛ به عبارت دیگر، در نوع قرارگیری پس از «انّ» و شکل اثر یکسان هستند. به همین دلیل، هر سه مورد را تحت عنوان «جمله» بررسی میکنیم:
از آنچه گذشت، دانسته میشود که اسم و خبر «إنّ» را باید در احتمالات جدول شماره 1 جستجو کرد؛ یعنی برای قانوننویسی، مثلاً باید فرض کرد: اگر بعد از «انّ» ضمیر آمد و بعد از آن ضمیر هم ضمیر دیگری، کدام یک اسم «انّ» است و کدام یک خبر آن (احتمال 1 ـ 1)، و یا اگر بعد از «انّ» جار و مجرور آمد و بعدش هم یک اسم جامد، اسم و خبر «انّ» را چطور میشود تشخیص داد (احتمال 4 – 2).
طبق این روش، هر یک از احتمالات جدول شماره 1، با همه فرضهای جانبیاش، بررسی و با متون روایی و فقهی تطبیق داده شد و در نهایت، هر ضرب به یک یا چند قانون منتهی شد.
در مرحله بعد، این قوانین از ظاهر خشک و تخصصیشان به زبانی قابل فهم برای ماشین تغییر پیدا کرد و در نهایت، آزمایشهای تجربی مورد نیاز پیادهسازی شد. برای نزدیکتر شدن هر قانون به ذهن و درک بهتر از کارایی و صحت هر قانون، برای هر یک از قوانین مثالی از کتب فقهی، روایی و یا قرآن کریم تهیه شده است.
در ادامه، به چند نمونه از قوانین تحقیقشده در موضوع تشخیص اسم و خبر «إنّ» با توضیح کامل آن اشاره میکنیم:
در این مثال، به اولین احتمال موجود در این جدول میپردازیم که در آن پس از «إنّ»، ضمیر و پس از آن هم ضمیری دیگر بیاید. جایگاه این احتمال، در جدول شماره 6 نشان داده شده است:
برای این احتمال، نسبت به تنوع ضمایر، 16 حالت متصور است (ضرب 4 حالت متصور برای ضمیر اول در 4 حالت متصور برای ضمیر دوم). این حالات، در جدول شماره 7 نشان داده شده است:
ضمایر به جهت حالت اعرابی شکل مجرور ندارند و وقتی عامل جر بر سرشان بیاید، به همان شکل منصوبی ظاهر میشوند و اعرابشان محلاً مجرور میشود. در واقع، ظاهر ضمیر در دو شکل منصوبی و مجروری با هم تفاوت ندارند. به همین جهت، در جدول شماره 7 تنها دو شکل مرفوعی و منصوبی ذکر شده است.
- ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و منصوب.
- ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و مرفوع.
- ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و منصوب.
- ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و مرفوع.
- ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و منصوب.
- ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و مرفوع.
- ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و منصوب.
- ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و مرفوع.
- ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و منصوب.
- ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و مرفوع.
- ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و منصوب.
- ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و مرفوع.
- ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و منصوب.
- ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و مرفوع.
- ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و منصوب.
- ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و مرفوع.
این 16 حالت، تمام حالات متصور برای قرار گرفتن دو ضمیر در کنار هم هستند. از این بین، برخی اصلاً امکان تحقق در زبان عربی را ندارد. برخی دیگر امکان دارد، اما ربطی به اسم و خبر «انّ» ندارد و بعضی دیگر، هم واقع میشوند و هم به عنوان اسم و خبر «انّ» نقش میپذیرند. در ادامه، هر یک از این 16 حالت بررسی شده و برای مواردی که ضمیر نقش اسم و خبری برای «انّ» میگیرد، قانون نیز نوشته شده است:
1. ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و منصوب:
انّ + ه + ه (مصداق ندارد)
این احتمال، مردود است؛ چرا که دو ضمیر متصل نمیتوانند پشت سر هم قرار بگیرند و به هم بچسبند. در واقع، اتصال دو ضمیر متصل به هم، اولاً از جهت نحوی و ساختاری و ثانیاً از جهت معنایی نابجا و غیر ممکن است.
2. ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و مرفوع:
انّ + ه + ؟ (مصداق ندارد)
این فرض، امکان تحقق ندارد؛ چرا که ضمیر متصل مرفوعی فقط در پایان افعال ظاهر میشود و هیچگاه به اسم نمیچسبد. این احتمال نیز مانند احتمال بالا، مردود است. همان دلیل، اینجا هم صادق است.
3. ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و منصوب:
انّ + ک + ایاک (انّک ایاک ...)
مصداق زیادی ندارد؛ اما اگر باشد، ضمیر دوم تأکید برای ضمیر اول است. ضمیر دوم هیچگاه نمیتواند خبر باشد؛ چرا که خبر «انّ» همیشه مرفوع است.
4. ضمیر اول متصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و مرفوع:
انّ + ک + انت (انّک انت العلیم الحکیم)
در این حالت، ضمیر متصل که منصوب است، اسم «انّ» و ضمیر دوم که منفصل و مرفوع است، خبر «انّ» تشخیص داده میشود. حالت دیگری برای این فرض متصور نیست؛ چرا که اسم «انّ» باید منصوب و خبرش مرفوع باشد.
5. ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و منصوب:
انّ + ؟ + ه (مصداق ندارد)
همان دلایلی که برای شمارههای 1 و 2 جاری بود، اینجا نیز جریان دارد.
6. ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و مرفوع:
انّ+ ؟ + ؟ (مصداق ندارد)
این حالت نیز همان اشکال شمارههای 1 و 2 را دارد.
7. ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و منصوب:
انّ + ؟ + ایاک (مصداق ندارد)
این مورد نیز نمیتواند درست باشد؛ چرا که مرفوع بودن ضمیر اول، یعنی تقدم خبر «انّ» بر اسم آن. این بدان معنا است که پیش از وارد شدن «انّ» بر جمله، ضمیر اول خبر بوده باشد. این احتمال نادرست است؛ چرا که اولاً خبر قرار گرفتن ضمیر، بسیار بعید است و از سوی دیگر، برای مقدم شدن بر مبتدا دلیل لازم دارد که اینجا هیچکدام از ادله تقدم خبر بر مبتدا وجود ندارد.
از سوی دیگر، اشکال وارد بر شماره 2 نیز اینجا صادق است.
8. ضمیر اول متصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و مرفوع:
انّ + ؟ + هو (انه هو اضحک و ابکی)
در این مورد نیز اشکال وارد بر احتمال شماره 2، مطرح میشود.
9. ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و منصوب:
انّ + ایاک + ه (مصداق ندارد)
این گزینه نیز امکان تحقق ندارد؛ چرا که چسبیدن یک ضمیر متصل به یک ضمیر منفصل بیمعنا است و هیچگاه این دو نوع ضمیر به هم متصل نمیشوند. در واقع، دو ضمیر به هم نمیچسبند. چه به لحاظ نحوی و چه به جهت معنایی، اتصال دو ضمیر به هم ناصحیح خواهد بود.
10. ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم متصل و مرفوع:
انّ + ایاک + ؟ (مصداق ندارد)
این مورد نیز مانند احتمال شماره 9 ممکن نیست. همان دلیل، اینجا نیز جاری است. از سوی دیگر، اشکالی که در مورد شماره 2 آورده شد، در این مورد نیز صادق است.
11. ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و منصوب:
ان + ایاک + ایاک (مصداق ندارد و اگر هم اتفاق بیفتد، ضمیر دوم تأکیدی است)
از یک سو، استفاده از ضمیر منفصل بعد از «انّ» باید دلیلی داشته باشد؛ وگرنه ضمیر به صورت منفصل به «انّ» میچسبد. اینجا هم هیچ دلیلی وجود ندارد. از سوی دیگر، این نوع استعمال در کتب نیز یافت نمیشود. اگر هم چنین مثالی اتفاق بیفتد، قطعاً هیچکدام از ضمایر نمیتوانند خبر برای «انّ» باشند؛ چرا که خبر باید مرفوع باشد. در نتیجه، اگر چنین مثالی دیده شود، نقش ضمیر اول اسم «انّ» و نقش ضمیر دوم، تأکید برای ضمیر اول است. خبر «انّ» را باید در بعد از ضمیر دوم جستجو کرد.
12. ضمیر اول منفصل و منصوب، ضمیر دوم منفصل و مرفوع:
انّ + ایاک + انت(مصداق ندارد)
استفاده از ضمیر منفصل بعد از «انّ» باید دلیلی داشته باشد؛ وگرنه ضمیر به صورت منفصل به «انّ» میچسبد. اینجا هم هیچ دلیلی وجود ندارد. از سوی دیگر، این نوع استعمال در کتب نیز یافت نمیشود.
13. ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و منصوب:
انّ + هو + ه (مصداق ندارد)
این احتمال نیز همان اشکال احتمال شماره 9 را دارد.
14. ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم متصل و مرفوع:
انّ + هو + ؟ (مصداق ندارد)
این مورد نیز همانند احتمال شماره 9 امکان ندارد. اشکال جاری در شماره 2 نیز اینجا جریان دارد.
15. ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و منصوب:
انّ + هو + ایاک (مصداق ندارد)
این احتمال به سبب همان ایرادی که به احتمال شماره 7 وارد بود، ناصحیح است.
16. ضمیر اول منفصل و مرفوع، ضمیر دوم منفصل و مرفوع:
انّ + هو + هو
ضمیر منفصل مرفوعی پس از «انّ» نمیآید؛ بلکه به طور وسیع بعد از «انْ» واقع میشود و اصلاً این خود یکی از راههای شناخت «انّ» از «انْ» به حساب میآید. از سوی دیگر، اگر هم به فرض چنین احتمالی وجود داشته باشد، ضمیر دوم تأکید برای ضمیر اول است و هیچکدام اسم «انّ» نیستند.
طبق آنچه گذشت، از همه 16 حالت متصور در مورد قرار گرفتن دو ضمیر پس از هم، 2 مورد مصداق داشت و نقش اسم و خبر را برای «انّ» میپذیرفت. بنابراین، در قانوننویسی برای فرض شماره 1 از جدول شماره 1، تنها دو قانون نوشته میشود.
سایر فرضهای جدول شماره 1 نیز به شکلی که در مورد ضمیر گذشت، مورد بررسی قرار میگیرد و مواردی که فرض صحیحی برای نقشپذیری داشته باشد، به عنوان قانون جدا شده و در مرحله پیادهسازی موتور برچسبگذار نحوی مورد استفاده قرار میگیرد.
خاتمه
آنچه گفته شد، تنها بخشی از قوانین تحقیق شده برای کشف اسم و خبر «انّ» بود. قوانین بسیار دیگری نیز با توجه به همین اصول تهیه شده که اندکی مجال و کوتاهی وقت اجازه ارائه آنها را نمیدهد. بیتردید، قوانینی که برای کشف هر نقش نحوی بیان میشود، دور از استثنا نیست. این قوانین تنها ناظر به استعمال غالب و متداول کلمات در زبان عربی است. از همین رو، ممکن است چند تبصره تکمیلی برای برخی از قوانین نیاز باشد که در طول زمان استفاده از قوانین و سنجش آنها در عرصه عمل، به این مجموعه اضافه خواهد شد.
پی نوشت ها:
1. التصریف: «علم بإصول تعرف بها أحوال أبنیة الکلم ألتی لیست بإعراب.» (شرح شافیة إبن الحاجب، الشیخ رضی الدین محمد بن الحسن ألاستراباذی النحوی، ج 1، ص 1، انتشارات دارالکتب العلمیة)2. النحو: «هو علم إعراب کلام العرب بما یعرض لها فی حال ترکیبها من رفع، او نصب، او جرّ، او جزم او بناء، أی: لزومها حالة واحدة فی کل حالات إلاعراب.» (المعجم المفصل فی النحو العربی، الدکترة عزیزة فوّال بابستی، ج 2، ص 1096، انتشارات دارالکتب العلمیة)
3. النواسخ: «هی الأدوات التی تدخل علی المبتدأ و الخبر فتنسخ أی: فتغیّر حرکتهما و إعرابهما و مکان المبتدأ.» (المعجم المفصل فی النحو العربی، الدکترة عزیزة فوّال بابستی، ج 2، ص 1133، انتشارات دارالکتب العلمیة)4. Rule based approach.
5. Statistical.
6. Hybrid.7. در ظاهر ضمایر، تفاوتی میان ضمایر منصوبی و مجروری نیست. به همین جهت، تنها به ذکر ضمایر منصوبی بسنده شده است.
8. صرف ساده، ص 18.
9. همان، ص25.
10. «الجامد ما لم یاخذ من غیره نحو: رجل و درهم، و المشتق ما اخذ من کلمه اخری نحو: عالم و معلوم و علیم المأخوذه من العلم. ثم الجامد لا یختص بحکم و اما المشتق فهو علی ثمانیة اقسام هی: اسم الفاعل، اسم المفعول، الصفه المشبهه، اسم التفضیل، اسم المبالغه، اسم المکان، اسم الزمان و اسم الاله.» (صرف ساده، ص 215)
11. «الحروف نوعان: نوع یسمی العامل لانه یعمل الجر او النصب او الجزم، و نوع آخر یسمی المهمل لانه لا یعمل شیئاً مما سبق، مثل بعض ادوات الاستفهام و الجواب.» (النحو الوافی، ج1، ص66)