ضرورت رویکرد حوزه به توسعه ابزاری
منطقی که نتیجه ظهور هر فنّاوری جدید باشد، باعث می شود محیط آدمی را که به آن عادت کرده بود، به محیطی نامطلوب، قدیمی و کم بها مبدّل نماید و به رویکردهای جدیدی ملزوم سازد. در حال حاضر، رشد سریع فنّاوری اطلاعات و ارتباطات، زندگی فردی و اجتماعی بشر را دگرگون ساخته به گونه ای که علاوه بر امور پیچیده علمی و فنی حتی در امور ساده و روزمرّه زندگی بشری نیز فنّاوری اطلاعات و ارتباطات نقش مهمی را ایفا می کند. به وضوح آشکار است که تولید فکر و اندیشه توسط نظریه پردازان بدون دسترسی به اطلاعات علمی ممکن نمی باشد. آگاهی مدیران فعّال در تمامی عرصه های تولید از آخرین اخبار و اطلاعات فنی و علمی آنان را توانمند می سازد تا بتوانند کیفیت و کمیت محصولاتشان را خصوصاً در عرصه علمی و فرهنگی بهبود بخشند.
سیاست گذاران و مدیران کلان حوزوی با دستیابی به آخرین اخبار و اطلاعات است که می توانند به حلّ معضلات درونی همچون اداره طلاّب و کارکنان تحت پوشش، برنامه ریزی آموزشی و مشکلات برونی همچون حضور علمی و تبلیغی در عرصه بین المللی بپردازند. در شرایط حسّاس، تصمیمات درست و بجا بگیرند و اثرات سوء و مخرب را به نتایج مفید و مطلوب تبدیل کنند.
فنّاوری اطلاعات و ارتباطات شامل مجموعه ای از ابزارها، تجهیزات، علوم و مهارت هاست که اطلاعات را جمع آوری، ذخیره، پردازش و بازیابی می کند و باعث می شود که جوامع گوناگونی را در سطح جهانی به صورت اعجاب آوری به یکدیگر متصل کند. ضمن اینکه با کنار زدن قالب های عملیاتی سنتی، افزایش سرعت، سهولت دسترسی اطلاعات، سقوط هزینه کردها، کاهش ضریب خطا در تصمیمات جزئی و کلی، ارتقاء دیدگاه سیاست گذاران و در نهایت، بالا بردن کیفیت محصولات فکری و انسانی را به ارمغان می آورد. بنابراین، لازمه بقاء در میدان رقابت جهانی بین کانون های مختلف علمی، فرهنگی و مذهبی برخورداری از چنین فنّاوری با پشتوانه شناخت و اندیشه پاک صورت می گیرد و بدون لحاظ آن، امکان حیات اجتماعی مدرن غیر قابل تصوّر است.
بجاست حوزه های علوم اسلامی به جای به کارگیری شیوه های سنتی و قدیمی که شاید در برخی مراتب لازم باشد، ولی به طور یقین کافی نیست، به ابزار روز از جمله ICT مجهز شوند تا با حفظ مبانی و اصول علماء سلف و درک متقابل مخاطبان جهانی، پاسخگوی نیاز جوامع به نحوی شایسته باشند.
فنّاوری اطلاعات و ارتباطات (1) (ICT)
«فنّاوری» به تنهایی به مدیریت ورودی و خروجی های یک سیستم گویند؛ مدیریتی که با استفاده از روش ها، سخت افزار، نرم افزار و عملیات پردازش همچون محاسبات ریاضی، قیاسات منطقی، کنترل، تصمیم گیری و غیره، یک مجموعه نظام مند را اداره می کند که رایانه ایفا کننده چنین نقشی است. اصطلاح «اطلاعات» نیز شامل دیتا، اطلاعات پردازش شده، دانسته ها، فرضیه های اثبات شده، مقالات، کتب و به طور کلی، مواد اوّلیه رایانه و شبکه های رایانه ای می باشد و «ارتباطات» هم به پیوندهای دو یا چند طرفه بین مجموعه ای از نهادهای حقیقی و یا مجازی و یا بین افراد جامعه توسط ابزار مخابراتی، رادیویی و تلویزیونی در قالب ها و انواع گوناگون خدمات رسانی گفته می شود.
از آنجایی که هر دو مقوله اطلاعات و ارتباطات لازم و ملزوم یکدیگر می باشند، هر دو را به عنوان یک فنّاوری معرفی می نمایند و در پاره ای از مواقع نیز لفظITیا فنّاوری اطلاعات گفته می شود؛ ولی از آن اراده ICT یا فنّاوری اطلاعات و ارتباطات می کنند. بنابراین، می توان گفت که ICT به کاربرد فنّاوری رایانه و ابزار مخابراتی در سیستم اطلاعاتی مدیریت یا MISکه همان مدیریت اطلاعاتی است، گویند؛ فنّاوری ای که موجب شتاب سیر نوآوری، توسعه و خلاقیت می باشد. در حال حاضر به وسیلهICTجهان به صورت مجموعه ای واحد مبدل شده و هرچه ساختار و نظم آن کامل تر باشد، میزان و گستره اطلاعات نیز مطلوب تر شده، ارتباطات و شناخت جوامع نیز از یکدیگر عمیق تر و فاصله ها کمتر می گردد.
فرهنگ ICT
مهم تر از بعد سخت افزاری، مقوله اندیشه و فرهنگ توسعه ICT می باشد که بجاست آن را فرهنگ تولید، حفظ و ارائه اطلاعات و در یک کلام «فرهنگ»ICT نامید. بدون توجه به فرهنگ تولیدی و خدماتی اطلاعات، توان ادامه حیات نداشته و همچون برخی از سازمان های ناموفق در امر توسعه IT ، با پشتیبانی هزینه های گزاف در سخت افزار و نرم افزار به مجموعه ای ناکارآمد و عقیم تبدیل شده اند. تا جایی که در برخی از سطوح فقط شکل صوری معضلات قبلی تغییر کرده و اصل مشکلات به قوّت خود باقی مانده است. عدم رویکرد به فرهنگ ICT ، کندی و یا توقف در توسعه ICT را به بار می آورد و با توجه به نوع جدید رویارویی در عرصه های بین المللی، رشد سریع کمّی و کیفی تبادل اطلاعات و نیز حضور قوی و چشمگیر معاندان مکتب اهل بیت(ع) و انقلاب شود که باعث می شود که زبان غیر قابل فهم تر و متعاقبا به علت رسوخ اندیشه های مخالفان در اعماق اندیشه ها و عقاید، بیان ما برای آنان غیر قابل پذیرش تر شود.
بنابر این، آنچه در توسعه ICT بسیار حائز اهمیت است، تفکر اطلاعات گراست. فنّاوری IC با پشتوانه مجموعه ای از خردهای مطلوب توسط ابزارهای در خدمت گرفته به وجود می آید و توسط فرهنگ ICT است که می توان به فوایدی همچون: ارزانی، سهولت کار و سرعت دسترسی پیدا نمود و فرایندهای پیچیده درون سازمانی را ساده کرد و سطح افق دید مدیران را بالاتر و اهدافشان را بلندمدت ساخت. در فرهنگ ICT باید به مقوله هایی همچون: تمرکز، یکپارچه و شبکه سازی اطلاعات، فرهنگ جمع آوری اطلاعات، فرهنگ تولید اطلاعات، اولویت بندی، خلاصه سازی و تحلیل اطلاعات، تخصص و پژوهش نگری به اطلاعات، فرهنگ حفظ و نگهداری اطلاعات، و نیز به فرهنگ خدمات رسانی اطلاعات توجه جدّی شود و سازمان هایی همچون حوزه علمیه باید شرایط و قالب های جدید علمی، فرهنگی در عرصه اطلاعات و ارتباطات را پذیرا باشند تا بتوانند به آن اهداف دسترسی پیدا کنند.
نقش ICT در توسعه منابع انسانی حوزه
در راستای توفیق سازمان ها و نهادهای گوناگون در عرصه های مختلف رقابت، نیاز به رشد و توسعه منابع انسانی است. توان انسانی سازمان ها باید به حدّی برسد که بتواند سازمان را در رسیدن به اهداف مترقی یاری کند و نقش ابزار انسانی بودن را احیا نماید. عدم توسعه منابع انسانی نیروهایی همچون وزنه های کوچک و بزرگ آویزان بر گرده سازمان، باعث رکود فکری و عملی می شود و در روند رو به رشد حوزه اختلال ایجاد می کند. از طریق توسعه منابع انسانی، هر نهاد و یا سازمانی همچون حوزه می تواند در مصادیقی همچون: اصلاح و رشد کیفیت عملکرد، به روزرسانی اطلاعات، ارتقاء توانمندی ها، ایجاد خلاقیت، تصمیم گیری صحیح و به موقع، رشد هماهنگ سازی، ارتقاء سطح علمی، ارتقاء تسلّط بر کار، پیش بینی و جلوگیری از مشکلات، رفع عمیق و سریع معایب موجود و سایر موارد مشابه، رشد و ارتقاء یابد.
از آنجایی که محور تمامی موارد توسعه منابع انسانی «اطلاعات» است، مقوله ICT می تواند در توسعه آن نقش کلیدی را ایفا کند که اهمّ آن چنین می باشد:
1. نهادینه شدن نوآوری ها
با دو عامل «اطلاعات مطلوب» و «قابلیت انسانی» می توان به اندیشه ها و نتایج جدید دسترسی پیدا کرد و آن را کانالیزه نمود. تلفیق فنّاوری اطلاعات که طیف عظیمی از اطلاعات مفید و لازم را قابل دسترسی می کند و توان آدمی که نتیجه، عطش اطلاعاتی است، خلاقیت، تغییر و نوآوری را به صورت آنالیز شده و مکانیزه به وجود می آورد. با بسترسازی و استفاده مستمر از ICT می توان آن را به صورت یک امر نهادینه شده تبدیل نمود. البته فنّاوری اطلاعات بدون پذیرش آدمی هیچ سودی ندارد؛ نه خلاقیتی و نه تغییری صورت می گیرد؛ بلکه تمام توان و نیروهای موجود صرفاً جهت حفظ آنچه که بوده است، به کار گرفته می شود. از سوی دیگر، تلاش آدمی هم بدون اطلاعات مفید و لازم که مورد اتم و اکمل آن ICT است، نمی تواند خلاقیت را گسترش دهد و در ورطه عمل همچون کشتی به گل نشسته عقیم مانده و باعث عقب ماندگی می شود.
از این رو، ICT می تواند به حوزه خلاّق و پیشرو تولید فکر و اندیشه در عرصه بین المللی که اوج آن شاید در قرون 4 و 5 هجری بوده است، به صورت مطمئن و مستمر کمک رسان باشد تا در صفوف اوّل علمی و فرهنگی جهانی جوابگوی مسائل مورد نیاز فردی و اجتماعی بشر باشد و همچنین توان ایجاد شده را با ضریب موفقیت بالا برای نسل های آینده حوزه به ارمغان بگذارد.
2. ارتقاء کیفیت برنامه ریزی در سطوح مختلف
بدون بهره گیری از اطلاعات، برنامه ریزی سازمانی، گروهی و یا فردی غیر ممکن می باشد. پشتوانه فکر هر مدیر و اساس هر طرح و برنامه ریزی، اطلاعات مفید و مطلوب است. بدون فنّاوری اطلاعات و ارتباطات نمی توان با سرعت و سهولت به همه اطلاعات مفید و موردنیاز با کمترین خطای اطلاعاتی دسترسی پیدا کرد. عدم دسترسی به طیف عظیمی از اطلاعات صحیح و تخصّصی و بهره گیری از اطلاعات کهنه و زمان خورده و نیز استفاده از افراد غیر متخصّص نتیجه ای به جز برنامه ها و طرحهایی ناکآرامد، ناقص و زیان بار به همراه نخواهد داشت. بنابراین، تصمیم گیرندگان و مدیران به واسطه ICT می توانند سریع ترین، راحت ترین، صحیح ترین و کامل ترین تصمیم، طرح و برنامه ممکن را پی ریزی کرده و با کمترین هزینه و نیرو به بهترین نتایج دسترسی پیدا کنند.
3. ظهور و تقویت استعدادها
فعالیت بدون اطلاعات به روز و تخصّصی، رشد و نموّ هر حرکت فردی، جمعی و یا سازمانی را کند و در نهایت، به بن بست می کشاند. محروم بودن از فنّاوری اطلاعات و ارتباطات، اثراتی همچون: تقلیل درک زبان و فکر متقابل در بین جوامع، کم اثر بودن و منتج نبودن فعالیت ها و برنامه ها و نیز عقب افتادگی نسبت به توقعات و انتظارات را به بار می آورد. در نتیجه، توان و مهارت ها هرز رفته و جای خود را به خستگی و افسردگی، تکراری بودن و واپس زدگی، بی اعتمادی و نا امیدی می دهد.
فنّاوری اطلاعات و ارتباطات به وسیله در دسترس قرار دادن اطلاعات نو و به روز فضای تازه ای را فراسوی افکار، استعدادها و قابلیت های درونی و پنهان نمایان می کند؛ همگان را به تحرک جدید وا می دارد و باعث کشف و ظهور مهارت ها، طرح ها و افکار جدید می شود. اضافه بر اینکه آدمی را وادار می سازد تا در توانمندی های قبلی خود بازنگری کرده و با نگاه جدید، کهنگی حاصل از برنامه ها و طرح های غلط را زدوده و آن را به نیرو و استعداد جدید و قوی تری تبدیل کند. در نهایت، این استعدادها و مهارت ها هستند که می توانند به وسیله ICTبه منصه ظهور برسند و انسان محدود را با ابزاری همچون ارتباط صوتی، کتبی و تصویری با پشتوانه بانک های بی کران اطلاعاتی، به انسانی توانمند و قدرتمند در تمامی عرصه ها مبدل نماید.
4. نهادینه سازی ارزیابی فردی
در راستای توسعه و بالندگی کمی و کیفی، ارزیابی شخصی یکی از اصول ویژه و مهم می باشد و به وسیله آن می توان ضعف ها و قوت ها را شناخت و در مسیر تقویت و یا رفع آنها قدم برداشت و به سطح مدیریت و رهبری درونی رسید. نهاد و یا سازمانی دارای مدیریت توانمند است که نیروهای آن نسبت به کار و فعالیت خود ارزیابی داشته باشند؛ عملکرد خود را محک زده و مورد بررسی قرار داده و با خودنظارتی نیروی انسانی جایگاه خویش را در سطوح موفقیت و پیشرفت تثبیت نماید.
فنّاوری اطلاعات و ارتباطات می تواند بستر مناسبی را جهت ارزیابی تامین کرده تا علاوه بر فراهم کردن اطلاعات مورد نیاز و ضروری برای ارزیابی، امکان مقایسه را نیز فراهم سازد تا از طریق مطابقت کردن، نسبت به کاستی ها و نامناسبات علم حاصل شود. گفتنی است که به خاطر همیشه به روز بودن اطلاعات در ICT، ارزیابی به صورت امری دائمی و مستمر صورت می گیرد و این راه حل روندی است که هر سازمانی می تواند از آن بهره مند شود.
مراکزی که از ICT کم بهره برده اند، از دسترسی سریع و به روز نسبت به اطلاعات تخصّصی مورد نیاز کارکنان خود محروم می شوند و متعاقباً نیروی انسانی به صورت انفعالی در آمده و در راستای ارتقاء کیفیت خود حتی در جزئیات هم منتظر برنامه ها و رهنمودهای صادره از سوی مدیران می شوند. در حالی که نقش مدیر سازمانی، سیاست گذاری و مدیریت کلان بر مسائل و کار سازمان است. وارد شدن مدیر در موارد جزئی و خُرد منجر به ضعف و غفلت از مدیریت کلان می شود و از طرف دیگر، نیرویی که مسئولیتی برای کیفیت کار خود قائل نباشد، کار را منحصر در صرف اجابت دستورالعمل های مدیران می داند؛ نه پنجره ای به عالم اطلاعات مفید و تخصّصی اش دارد و نه به فکر بهتر انجام دادن وظایف خود می افتد. در نهایت، به خاطر اختلاف سطح توقعات مدیران و نیروها از یکدیگر به اصل کار لطمه خورده و روز به روز از کیفیت آن کاسته می شود. ولی با رویکرد صحیح به عرصه ICT می توان نقش مفید و مؤثری را در راستای ارزیابی هر یک از افراد سازمان نسبت به خودشان ایفا نمود.
3. ایجاد و احیاء تحقیقات
پژوهش و تحقیقات یکی از پایه های توسعه در جوامع امروزی است. هر سازمانی با وجود چنین روحیه ای در بین نیروهای انسانی می تواند گام های بلند و مطمئن بردارد و به وسیله آن است که ارتقاء کیفیت خروجی ها و عملکرد سازمانی در بسیاری از موارد صورت می گیرد و باعث دستیابی به اهداف و سربلندی در میادین کاری می شود. در مجامع و مراکز علمی و فکری همچون حوزه که یکی از پایه های حیاتی آن بر اساس تحقیقات و پژوهش استوار است، ICT می تواند با در اختیار قرار دادن سهل و آسان طیف وسیعی از انواع گوناگون اطلاعات، نیروها را به جستجو و پژوهش ترغیب کند. زمانی که کاربری برای یک موضوع با محدوده عناوینی خاص به سراغ ICT رفته و خواستار جمع آوری اطلاعات می شود، با دنیایی از اطلاعات در سطوح مختلف علمی پیرامون مطالب مورد نظرش و بسیار فراتر از آنچه که به فکرش رسیده است، روبه رو می شود؛ ریز موضوعات و سرفصل های بسیاری به او ارائه می دهد و در نتیجه، او را به جمع آوری و دسته بندی اطلاعات و چند بار بازگشت و استفاده از ICT تشویق می کند و با این کار، ناخودآگاه اساس و پایه های تحقیق و پژوهش را به وجود می آورد و نسبت به کسانی که مدت ها با انگیزه هایی نسبتاً قوی به امر پژوهش پرداخته اند، ولی به خاطر عدم دسترسی به اطلاعات لازم و مفید دلسرد و خسته شده و به رکود پژوهشی منتهی شده اند، کمک می کند تا مجدداً چرخه تحقیقاتی به راه افتد و عملیات علمی بر زمین مانده سامان یابد.
پا نوشت: