کلیدواژگان: رسمالخط، مصحف عثمانی، توحید مصاحف، رسم املایی، کتابت، قرائت، عثمانطه.
ضرورت و اهمّیّت
زیبایی خطّ و خصوصیات منحصربهفرد قرآن با رسمالخطۀ عثمانطه موجب شده است امروزه این نسخه به عنوان نسخه رایج نزد مسلمانان مطرح باشد؛ بهطوریکه هر ساله در کشور عربستان سعودی و دیگر کشورهای اسلامی، قرآن عثمانطه با تیراژ فراوان به چاپ میرسد.(1)
از جمله ویژگیهای قرآن عثمانطه این است که: 1. هر صفحه، با اوّل یک آیه آغاز شده و به آخر یک آیه ختم میشود؛ 2. هر صفحه ـ غیر از صفحه اوّل و دوم ـ دارای پانزده سطر است؛ 3. هر جزء از قرآن کریم ـ غیر از جزء یکم و سیام ـ در بیست صفحه تنظیم شده است؛ 4. دارای اعرابگذاری و علائم نگارشی دقیق و کامل است؛ 5. این قرآن، بنا بر روایت حفص از عاصم و طبق رسمالمصحف (رسم عثمانی) در ششصدوچهار صفحه کتابت شده است.
تصویر مصحف عثمانی
با وجود همه مزایایی که قرآن عثمانطه دارد، متأسّفانه این نسخه از نظر صحّت املائی، دارای کاستیهایی است که تنها منشأ آن، نگارش بر طبق قواعد رسم مصحف عثمانی است.(2) مسلّماً وجود این اِشکالها و کاستیها، موجب صعوبت هرچه بیشتر در قرائت و احیاناً غلط خوانده شدن آیات وحی، بهخصوص برای نوآموزان و غیرعربزبانان و بهطورکلّی برای کسانی که با زبان عربی آشنایی کافی ندارند، میگردد. بنابراین، وجود اغلاط املائی و ناهماهنگی و تفاوت در نگارش کلمات در این نسخه، ضرورت طبع و نشر یک نسخه استاندارد و صحیح املائی در جامعه بزرگ اسلامی را ایجاب میکند.
تصویر نسخه املائی
اهتمام و تعصّب بر رسم عثمانی، خوف از تغییر و دستکاری در نگارش به جهت حفظ از تحریف و اعتقاد به توقیفی بودن رسمالخطّ قرآن ـ به نظر برخی از دانشمندان اسلامی ـ همگی باعث شده است تاکنون در نشر قرآنی با ملاکهای صحیح املائی، دقیق و روان، کوتاهی و قصور شده باشد؛ به عبارت دیگر، واقعیت این است که ما مسلمانان در اصول و فنّ کتابت قرآن، با همان امکانات و بضاعت دوران صدر اسلام ماندهایم و این، بدان معناست که جامعه اسلامی از نتیجه تکامل و پیشرفت خطّ که همانا صحّت، دقّت و سلاست در قرائت قرآن کریم است، محروم مانده است. بهراستی چه کسی مسئول آن است؟
نشر قرآن بر اساس نگارش استاندارد، مطالبهای عمومی است؛ بهویژه از سوی جامعه ایران اسلامی. و البته این مهم، جز با حمایت قطعی و جدّی علماء محترم اسلامی محقّق نخواهد شد و صرفاً با اظهار تأسّف و شِکوه کردن، کاری از پیش نمیرود. بدون تردید، این کار، شدنی است. بههرحال، با آرزوی تحقّق چنین آرزوی مهمّی، در این مقاله سعی شده است که به صورت جامع و کامل، به انواع و اقسام کاستیها و اشتباهات رسمالخط این قرآن پرداخته شود.
تصویر شماره 1: مصحف شریف به خط کوفی(3)
تصویر شماره 2: مصحف شریف به خط کوفی(4)
تصویر شماره 3: مصحف شریف به خط کوفی(5)
تصویر شماره 4: مصحف شریف به خط کوفی(6)
تاریخچه نگارش مصحف
1. معرفی رسمالخط مصحف عثمانی
مراد از مصحف عثمانی، مصحفی است که به امر عثمانبنعفان (درگذشته: 35ق) کتابت و جمعآوری شد. آن را از این حیث که کتابت مصاحف طبق رسمالخطّ آن انجام میشد، مصحف امام مینامیدند (کردی، 1429: 13).
رسمالخطّ مصحف عثمانی، همان رسمی است که زیدبنثابت (درگذشته: 56ق) حروف و کلمات قرآن را در جمیع مراحل جمع قرآن بر اساس آن نوشته است (ابوداوود، 1421، ج1: 133)؛ رسمالخطّی که خالی و عاری از نقطه، اعراب و هر نوع علامت نگارشی بوده است.
رسم مصحف عثمانی را ـ از آن جهت که در نوشتن مصاحف واجب است از آن تبعیت شود(7) ـ «رسم متّبع» نامیدهاند (عبدالسمیع الشافعی، 1422: 185). در عین حال، این رسمالخطّ با قواعد املائی مخالفت دارد. بنابراین، نه چیزی با آن قیاس میشود و نه خود با چیزی قیاس میشود. گفته شده: «خطّان لا یقاس علیهما؛ خطّ المصحف و خطّ العروض!»
مخالفت رسمالخطّ مصحف عثمانی با رسم معیار (استاندارد)، در شش قاعده است. این قواعد، عبارتاند از: 1. حذف؛ 2. زیادت؛ 3. همزه؛ 4. ابدال؛ 5. وصل و فصل؛ 6. آنکه دارای دو قرائت است و بر طبق یکی از دو قرائت نوشته شده است (ابوداوود، 1421، ج1: 134).
شیخ محمد طاهر کردی ـ در عبارتی کوتاه ـ وضعیت رسم مصحف عثمانی را چنین ترسیم میکند: «والحقُّ یُقالُ: إن فی رسم مصحف العثمانی یقف الفکر حائراً والذهن تائهاً، إذ إنه فی نفسه لا قاعدة له؛ در حقیقت، چنین است که فکر در رسم مصحف عثمانی سرگشته و ذهن گمگشته میماند؛ زیرا در ذات خود، قاعدهای ندارد» (کردی، 1429: 15).
2. توحید یا یکسانسازی مصاحف
پیشنهاد توحید مصاحف، توسط «حذیفةبنیمان» به خلیفه (عثمانبنعفان) داده شد. وی در سفری که در فتح ارمنستان و آذربایجان داشت، شاهد اختلاف مردم در قرائت قرآن شده بود. به همین سبب، در بازگشت از سفر در شهر کوفه با صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در خصوص رفع این مشکل مشورت کرد و نظر خود او این بود که از خلیفه خواسته شود تا اقدام به توحید مصاحف نماید. همگی جز عبداللهبنمسعود، موافق نظر وی بودند. سپس، وی به مدینه رفت و با تشریح اوضاعِ پیشآمده پیشنهاد خود را بر خلیفه عرضه کرد. پیشنهاد منطقی و آگاهانه جناب حذیفه نیز مورد استقبال خلیفه واقع شد. در نتیجه، خلیفه کمیتهای چهار نفره مرکب از: «زیدبنثابت»، «سعیدبنعاص»، «عبداللهبنزبیر» و «عبدالرحمنبنحارثبنهشام» را مأمور به جمع و کتابت قرآن نمود. این افراد، اعضاء اوّلیه کمیته توحید مصاحف بودند و ریاست این هیئت نیز با «زیدبنثابت» بود.
کمیته مذکور در ادامه، قادر به انجام مأموریت خطیر خود نبود. به همین سبب، خلیفه از افراد دیگری همچون: ابیبنکعب، عبداللهبنعباس و انسبنمالک درخواست کمک و همکاری کرد. در این مرحله، ریاست هیئت با ابیبنکعب بود (معرفت، 1386ش، ج1: 338). البته بنا بر روایتی از «انسبنمالک»، انجام توحید مصاحف به کمیته اوّلیه منسوب شده است و گویا افراد دیگر صرفاً مشورت دادهاند و دخالت چندانی در انجام مأموریت نداشتهاند و کمیته دومی، اصولاً شکل نگرفته است (بخاری، 1422، ج16: 468).
در نتیجه، قرآنی واحد از روی دیگر مصاحف و منابع موجود جمع و کتابت شد. با کتابت این قرآن و از بین بردن دیگر مصاحف، عملاً توحید مصاحف توسط حکومت انجام گرفت. بدون شک، این اقدام پسندیده، موجب جلوگیری از خطر فتنهای بزرگ در جامعه اسلامی شد.
مبتکر اندیشه توحید مصاحف، جناب «حذیفه» است و نام وی ـ در تاریخ ـ یادآور این پیشنهاد شایسته و بجاست. با یکسانسازی و توحید مصاحف، نسخهای از قرآن (موسوم به مصحف امام) تهیه شد و سپس، نسخههای دیگری از روی آن نوشته شد و هرکدام از این نسخ، در مناطق و شهرهای اصلی همچون: مکه، دمشق، بصره، کوفه، مصر، یمن و بحرین توزیع گردید. شایان ذکر است که در تعداد این نسخ و مناطقی که به آنها در آن زمان نسخه مصحف ارسال شده، اختلاف است (حبش، 1419: 88)؛ امّا نسخه امام ـ به عنوان نسخه مرجع و اصلی ـ در مدینه توسط عثمان نگهداری میشد که از آن، به نسخه مدینه نیز تعبیر میشود.
3. بهکارگیری انواع خط در کتابت مصحف (کوفی، ثلث و نسخ)
کتابت مصاحف مذکور، به خطّ کوفی قدیم انجام شد. مصاحف بعدی، تا قرن چهارم (یا پنجم) با همین خطّ کتابت میشدند. سپس، خط ثلث که دارای وضوح و دقت بیشتری بود، جایگزین آن شد. کتابت مصاحف تا قرن هشتم و نهم، با خط ثلث انجام میشد و بعد از آن، خط زیبای نسخ جایگزین خط ثلث شد که تاکنون نیز ادامه دارد (کردی، 1429: 232؛ أشقیر، 1408: 322). البته طبق گزارشی دیگر، مصاحف از ابتداء تا قرن چهارم، به خطّ کوفی کتابت میشدند و بعد از آن تا به امروز، به خط نسخ کتابت میشوند. در این قول، اشارهای به خطّ ثلث نشده است (حبش، 1419: 88).
4. توقیفی یا اجتهادی بودن رسم مصحف عثمانی
میان دانشمندان اسلامی در توقیفی و یا اجتهادی بودن رسم مصحف عثمانی، اختلاف است. برخی آن را توقیفی، و بعضی اجتهادی میدانند. طرفداران توقیفی بودن، اتّباع و التزام به آن را واجب دانستهاند. در مقابل، طرفداران قول دوم، اتّباع از مصحف عثمانی را لازم ندانستهاند و قائلاند که قرآن را به هرنوع رسم سهل و آسانی میتوان کتابت کرد. به اعتقاد ما نیز رسم مصحف عثمانی، اجتهادی است؛ نه توقیفی. بنابراین، نه تنها تبعیت از آن لازم نیست، بلکه اصلاح اغلاط آن نیز لازم و واجب است.
شیخ محمد طاهر کردی (درگذشته: 1400ق) در ردّ توقیفی بودن رسم مصحف چنین استدلال میکند: «امر اوّل: از معجزات پیامبر(صلی الله علیه وآله) این است که او اُمّی بوده است؛ نه مینوشت و نه میخواند؛ چنانکه خداوند تعالی فرموده است: «وما کنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بیمینک اذًا لارتاب المبطلون»(عنکبوت: 48). پس، چگونه او برای زیدبنثابت طبق قواعد کتابت و املاء مانند زیادت و نقص و وصل و فصل، املاء میکرده است؟... اگر املاء پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای کاتب وحی با این ویژگی و صفت بوده است، پس، رسم مصحف بدون جدال [و قطعاً] توقیفی است؛ ولی ما نقلی را ندیدهایم مبنی بر اینکه پیامبر بر کاتب وحی با این صفت و کیفیت املاء میکرده است. اگر چنین میبود، از پیامبر به تواتر نقل میشد و بر کسی پنهان نمیماند و همچنین، اگر چنین میبود، پیامبر میبایست آشنای به اصول کتابت و قواعد املاء میبود و این چگونه است؛ درحالیکه او، پیامبر اُمّی است.
امر دوم: آنگاه که زیدبنثابت و همراهان او در نوشتن کلمه «التابوت» با هم اختلاف نظر پیدا کردند که آیا با «تاء» بنویسند و یا با «هاء»؟ موضوع را به نزد عثمان بردند و او دستور داد که با «تاء» بنویسند. اگر رسم مصحف، توقیفی و با کیفیتی که ذکر کردیم، به املاء پیامبر میبود، حتماً زید به آنان میگفت که پیامبر مرا دستور داده که آن را با «تاء» بنویسم و عثمان نیز به زید (کاتب وحی) میگفت آن را به کیفیتی که پیامبر برای تو املاء کرده است، بنویس.
امر سوم: اگر رسم توقیفی میبود، رسمالخطّ ـ در مصاحفی که عثمان به شهرها فرستاد ـ مختلف نمیبود.
امر چهارم: اگر رسم توقیفی میبود، امام مالک[بنانس] به آن تصریح میکرد و نوشتن مصحف و الواح برای خردسالان تعلیمگیرنده به غیررسم مصحف عثمانی را تجویز نمیکرد و حتماً همه ائمه نیز به آن تصریح مینمودند.
امر پنجم: اگر رسم توقیفی میبود، آن را به «رسم توقیفی» و یا «رسم نبوی» توصیف میکردند؛ نه به «رسم عثمانی» که به عثمانبنعفان نسبت داده شود. پس، استدلال آنان که زیدبنثابت در سوره بقره «اخشونی» را به اثبات «یاء» نوشته است، ولی در سوره مائده به حذف «یاء» نوشته است، سخنی بیجاست؛ زیرا که ثبوت «یاء» و حذف آن، از وقوف قاری بر کلمه دانسته میشود. پس، اگر [قاری] ـ در اخشونی ـ با سکون بر نون وقف کرد، فقط نون نوشته میشود و اگر بر «یاء» وقف کرد، «یاء» نوشته میشود» (کردی، 1429: 132).
بههرحال، کلّیت طرفداری وجوب و عدم وجوب اتّباع و التزام به رسم عثمانی ـ در سه قول ـ به شرح ذیل است:
الف: التزام و وجوب اتّباع از رسم مصحف عثمانی: افرادی همچون: «احمدبنحنبل»، «مالکبنانس»، «بغوی»، «بیهقی» و «قاضی عیاض»، قائل به این قول هستند. به گفته جعبری و دیگران، ائمه اربعه(8) بر وجوب اتّباع رسم مصحف عثمانی اجماع کردهاند (ابوداوود، 1421، ج1: 210-211؛ دانی، 1978م: 19و36؛ بغوی، 1420، ج1: 54).
فراء (درگذشته: 207ق) نیز میگوید: «پیروی از مصحف تا آنگاه که وجهی از کلام عرب و قرائت قاریان برای آن یافت شود، برای من دوستداشتنیتر از غیر آن است» (فراء، 1980م، ج2: 293).
ب: جواز مخالفت با رسم مصحف عثمانی: دانشمندانی همچون «ابن خلدون» (732-808ق) و «باقلانی» (درگذشته: 403ق)، طرفداران این قول هستند (ابنخلدون، 1408، ج1: 526؛ باقلانی، 1422، ج2: 547).
ج: جواز مخالفت با رسم عثمانی و وجوب کتابت مصحف با رسم املائی (رأی «عزّبنعبدالسلام»). عزبنعبدالسلام (درگذشته: 660ق) گفته است: «کتابت مصحف در حال کنونی، بر طبق رسوم اوّلیه ـ در اصطلاح پیشوایان فنّ ـ جایز نیست؛ تا مبادا از سوی نادانان دچار تغییر شود» (ابوداوود، 1421، ج1: 205).
زرکشی (درگذشته: 794ق)، رأی احمدبنحنبل و موافقان او در تحریم، مخالفت با خطّ مصحف عثمانی را نقد میکند و بر ضرورت کتابت مصحف به رسمالخطّهای رایج تاکید کرده است (زرکشی، 1410، ج2: 14).
دکتر صبحی صالح (درگذشته: 1406ق) نیز به تبعیت از عزّبنعبدالسلام قائل به وجوب کتابت مصحف طبق رسمالخطّهای جدید است (صبحی صالح، 1372ش: 280).
احمد مصطفی مراغی (درگذشته: 1371ق) نیز در عباراتی، از رأی عزبنعبدالسلام حمایت و استقبال کرده است (مراغی، 1365، ج1: 15).
5. رابطه رسمالخط با اختلاف قرائات
بدون شک، اختلاف مصاحف شهرها مهمترین عامل اختلاف قرائت است؛ بهطوریکه هر شهر، ملتزم به قرائت قرآن طبق مصحف خود بود و بر شیوه مقرئ خاص خود قرائت میکرد؛ بهعنوان مثال، ابن عامر (مقرئ شام) اینچنین قرائت میکرد: «جاء بالبینات و بالزبر.» (قرائت «بالزبر» به «باء»)؛ زیرا مصحف شام اینچنین بود و البته بقیه بدون «باء» قرائت میکردند. علاوه بر آن، «ابتدائی بودن خط»، «خالی بودن کلمات از نقطه»، «مجرد بودن از اَشکال و علامات» و «افتادن الفها»، از جمله عواملی بودند که بر اختلاف قرائت کمک میکرد.
خطّ در صدر اسلام و در نزد عرب، در مرحله ابتدائی خود بود و از این حیث، اصول آن تا حدّ بسیاری، محکم و متقن نشده بود و عرب با نحوه کتابت صحیح و اصول و فنون آن آشنایی چندانی نداشت. به همین سبب، در بسیاری از موارد، کلمه را برخلاف تلفّظ و قرائت نگارش میکرد. آنان طوری کلمه را مینوشتند که در آن، تشابه و احتمال وجوه بود؛ بهصورتیکه مثلاً شکل «نون» آخر کلمه، با حرف «راء» تفاوتی نداشت و همینطور، تفاوتی بین «واو» و «یاء» نبود. نیز «میم» آخر را به شکل «واو» مینوشتند و «دال» به صورت «کاف» کوفی، و «عین» وسط مانند «هاء» بود. گاهی تنوین را در کلمه به صورت «نون» رسم میکردند؛ همانطورکه «نون» را در بسیاری از مواضع، به صورت «الف» مینوشتند؛ از جمله آن، «لنسفعاً بالناصیة» (علق: 15) و «لیکوناً من الصاغرین» (یوسف: 32) است. این دو «نون»، نون تأکید خفیفه هستند که آن را به الف تنوین مینوشتند و در آیه «و إذاً لأتیناهم من لدنّا أجرا عظیما» (نساء: 67)، «اذاً» را به جای «إذَن» مینوشتند و همینطور، «واوها» و «یاءها» را بدون دلیل و سبب حذف میکردند و این خود، از مهمّترین عوامل ابهام و اِشکال در قرائت و بلکه تفسیر قرآن میشد. الف را از «عاداً الأولی» حذف میکردند (به این صورت: «عاد الأولی») که این موجب میشد بر برخی امر مشتبه شود؛ آیا این کلمه، فعل است یا اسم است و همینطور، الفی را در «جاءنا» میافزودند (به این صورت: «جاءانا») این کار، موجب میشد انسانِ ناآگاه این کلمه مفرد را مثنی بپندارد. همچنین، در بعد از بسیاری از واوها، الفی را رسم میکردند، به گمان اینکه اینها واو جمع هستند و گاهی هم برعکس؛ بسیاری از الفهای واو جمع را حذف میکردند. از نوع اول، مانند: «انّما اشکوا و بثّی»، «فلا یربوا»، «نبلوا أخبارکم» و «ما تتلوا الشیاطین». و از نوع دوم، مانند: «فاؤ»، «جاؤ»، «فباؤ»، «تبوؤ الدار»، «سعو» و «عتو».
امّا به جهت، خالی بودن از نقطه، برخی حروف هیچ تفاوتی در نگارش با همدیگر نداشتند که عبارتاند از: «سین» و «شین»، «عین» و «غین»، «راء» و «زای»، «باء» و «تاء» و «تاء» و «ثاء»، «فاء» و «قاف»، «جیم» و «حاء» و «خاء»، «دال» و «ذال»، «صاد» و «ضاد»، و «طاء» و «ظاء». بنابراین، باید خود قاری به حسب قرائت موجود، آنها را از هم تمییز میداد. به همین سبب (نبودن نقطه)، قرائت کسائی «إن جاءکم فاسق بنبأ فتثبّتوا» است و باقی «فتبیّنوا» خواندهاند. همینطور، ابن عامر و کوفیون، «ننشزها» خواندهاند و بقیه به صورت «ننشرها»، و نیز ابن عامر و حفص «و یکفِّر عنکم» خواندهاند و بقیه به صورت «نکفِّر» و... .
و امّا عاری بودن کلمات از شکلها و علامات، موجب قرائت یک کلمه به وجوه مختلف میشد؛ مثلاً معلوم نبود کلمه «اعلم» امر است یا فعل مضارع متکلم است. به همین سبب، حمزه و کسائی در آیه «قال اعلم أنّ الله علی کل شیء قدیر» به صورت صیغه امر خواندهاند و بقیه به صیغه متلکم خواندهاند و همچنین، نافع در آیه «لا تسأل عن أصحاب الجحیم» به صیغه نهی قرائت کرده است و بقیه به صیغه مضارع مجهول.
افتادن «الف»؛ خطّ کوفی نشئتگرفته از خط سریانی بود و آنان الفهای بلند را در میان کلمات نمینوشتند و قرآن نیز به همین خطّ (یعنی خطّ کوفی) ـ با اسقاط الفهای وسط کلمات ـ نوشته شد. این امر، موجب وقوع اشتباه در بسیاری از کلمات شد. بنابراین، «نافع»، «ابوعمرو» و «ابن کثیر» آیه 9 سوره بقره را این چنین خواندهاند: «و ما یخادعون إلّا أنفسهم.» ازآنجاکه در صدر آیه، «یخادعون» بدون الف نوشته شده، آنان گمان میکردند که هردو، از یک باب هستند؛ درحالیکه در صدر آیه (یخادعون)، از باب مفاعله است؛ ولی در ذیل آیه (یَخدعون)، ثلاثی مجرد است به این شکل: «یخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یشْعُرُونَ.» و همینطور، کتابت «حرام» در آیه «و حرام علی قریة أهلکناها...»، بدون الف و به صورت «حرم» بوده است. بنابراین، حمزه و کسائی و شعبه آن را به کسر حاء و سکون راء قرائت کردهاند و همچنین، کوفیون در آیه «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً»، به جای مهادا، مهدا خواندهاند؛ زیرا در مصحف، بدون الف نوشته شده بود (معرفت، 1386ش، ج2: 13–17).
توجیهات برخی «حروف زائد» و یا «حذف حروف» در رسم مصحف عثمانی
برخی متعصّبانه از رسم مصحف عثمانی دفاع میکنند. آنان حتّی برای حروف زائدی که به علّت بیتوجّهی کاتبان صورت گرفته است، اسرار و رموزی را تراشیده و توجیهاتی را اقامه کردهاند. باید گفت: این توجیهات، نه تنها مبناء درستی ندارد، بلکه در حقیقت، تلاش برای توجیه اغلاط مصحف عثمانی است.
به گفته زرقانی (درگذشته: 1368ق)، حروف زائد گاهی دلالت بر معنای ظریف و پنهانی دارند. بنابراین، مثلاً ـ بر اساس قاعده مشهور «زیادة المبنی تدلّ علی زیادة المعنی» ـ در آیه «وَ السَّماءَ بَنَیناها بِأَیدٍ» (ذاریات: 47)، علت زیادت یاء در کلمه «اید» را ـ که به صورت «ایید» نوشته شده ـ ، اشاره به تعظیم و بزرگداشت قدرت خداوند در افراشته ساختن آسمان دانستهاند! و همینطور، حذف واو در آیات: «وَ یدْعُ الْإِنْسانُ»، «وَ یمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ»، «یوْمَ یدْعُ الدَّاعِ» و «سَنَدْعُ الزَّبانِیةَ» را چنین توجیه کردهاند که: حذف در «وَ یدْعُ الْإِنْسانُ»، بیانگر آن است که انسان همانگونهکه به امر خیر شتاب میکند، در امر شرّ نیز تعجیل مینماید؛ بلکه ذاتاً به امر شرّ، بیش از خیر گرایش دارد. در «وَ یمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ» حذف «واو» را اشاره به سرعت از میان رفتن و فروپاشى باطل دانستهاند. همچنین، حذف «واو» در «یوْمَ یدْعُ الدَّاعِ» را اشاره به سرعت دعا و اجابت دعاکنندگان گفتهاند. رمز حذف «واو» در «سَنَدْعُ الزَّبانِیةَ» را نیز سرعت فعل و پذیرش آتش و نهایت قهر و سختگیرى معنا کردهاند. مطالب فوق، در سخن ابوالعباس مراکشى (درگذشته: 721ق) چنین آمده است: راز حذف «واو» در این چهار آیه، سرعت وقوع فعل، سهولت آن براى فاعل و شدّت پذیرش منفعلى است که از فاعل در وجود خود تأثیر پذیرفته است (زرقانی، بیتا، ج1: 367).
توجیهات اینچنینی، مخالفانی هم دارد که از جمله آنان، «ابنخلدون» است. وی خطاهای موجود در رسم مصحف را ناشی از ابتدائی بودن و غیرمتقن بودن خطّ در عصر اوّل اسلام دانسته و توجیهات نادرست برخی از بیخبران در اغلاط نوشتاری در قرآن را صرفاً به جهت منزّه کردن صحابه از ضعف و عدم مهارت آنان در خطّ دانسته است (ابنخلدون، 1408، ج1: 526). آلوسی (درگذشته: 1270ق) نیز دلیل وجود برخی حروف زائد در مصحف را نامعلوم دانسته است (آلوسی، ج10: 179).
رسم نادرست برخی کلمات در رسمالخطّ عربی معاصر
با تعجّب باید گفت: با وجود پیشرفت و تکامل خطّ، هنوز هم آثاری از غلط نوشتن در رسم خطّ عربی امروزی باقیمانده است. استاد برجسته علوم قرآنی معاصر، مرحوم آیتالله معرفت (درگذشته: 1427ق) در این باره میگوید: در موارد بسیاری، کلمه، برخلاف تلفّظ آن نوشته میشد. هنوز هم در رسمالخطّ کنونی مقداری از آن باقی مانده است (معرفت، 1386ش، ج2: 15).
امروزه، شکل نگارشی کلماتی مانند: «ذالک»، «لاکن»، «اللذی» و «أُلآئک»، اینچنین است: «ذَلِک»، «لَکِن»، «الذی» و «أولئک»؛ بهطوریکه به غلط نوشتنِ آنها عادت شده؛ گویا که صحیح هستند! این در حالی است که در «ذالک» و «لاکن»، الف نادیده گرفته شده و «اللذی» نیز با حذف یکی از دو لام، نگارش شده است؛ امّا در «أُلآئک»، علاوه بر حذف الف، یک واو زائد نیز به کلمه افزوده شده است!
در نسخه الکترونیکی قرآن املائیِ تولیدشده در گروه قرآن معاونت پژوهش مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بر پایه رعایت قاعده «تطابق کتابت با قرائت» شکل صحیح و دقیقِ این گونه کلمات ارائه شده است.
نمونههایی از کلمات غیراستاندارد مصحف
بررسی مصداقی رسم مصحف عثمانی
در این مقاله، بررسی و تحلیل رسم مصحف عثمانی بر پایه منابع مختلف علوم قرآنی و کُتبِ نوشتهشده در رسمالخطّ مصحف صورت گرفته است. از جمله مهمترین و معتبرترین آنها، کتاب المقنع فی رسم مصاحف الأمصار نوشته «ابوعمرو دانی» (درگذشته: 444ق)، و مختصر التبیین لهجاء التنزیل نوشته «ابوداوودبنسلیمانبننجاح» (درگذشته: 496ق) میباشد.
1. رسم همزه آخر کلمه
نگارش همزه آخر کلمه در مصاحف ـ از جمله نسخه عثمانطه ـ به تبعیت از رسم عثمانی، گاهی فاقد اصول استاندارد نگارشی است. این اشکالات، عبارتاند از:
الف. همزه با پایه واو
1. «قالَ یا أَیهَا الْمَلَؤُا أَیکم» (نمل: 38) ناهماهنگ با «یا أَیهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی» (یوسف: 43)؛
2. «وَمَا دُعَـٰٓؤُاْ ٱلۡکٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٍ» (غافر: 50) ناهماهنگ با «وَمَا دُعَآءُ ٱلۡکٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٍ» (رعد: 14).
ب. همزه با پایه یاء
1. «مِن وَرَآیِٕ حِجَابٍ» (شوری: 51)؛
2. «وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ» (نحل: 90) ناهماهنگ با «وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکوٰةِ» (نور: 37).
ج. همزه با پایه الف
همزه آخر کلمه که ماقبل آن حرف واو ساکن باشد، در قرآن کریم، تنها دو مورد «لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ» (قصص:76) و «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوٓأً بِإِثْمِی» (مائده: 29) میباشد. در این دو کلمه، همزه بر روی الف رسم شده است و این، برخلاف نگارش استاندارد است.
2. چسبیدگی غلط
در مصحف، گاهی کلمات برخلاف اصول نگارشی، به همدیگر متّصل شدهاند. این کار، علاوه بر اینکه به صورت ناهماهنگ صورت پذیرفته است، در مواردی نیز ممکن است موجب ابهام در ذهن تلاوتکننده قرآن کریم بشود؛ به عنوان مثال، در آیه «إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ»، در نگاه اوّل چنین به نظر میرسد که «إنّما» حصریه است؛ درحالیکه «ما» موصوله است و نباید با «إنّ» ترکیب بشود و یا اینکه در آیه «وَلَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْمًا أَمَّا ذا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ»، دو کلمه «أم» و «ماذا» به صورتی غیردقیق و عجیب نگارش شده است؛ «ما» از «ماذا» جدا شده و سپس، میم آن با میم «ام» منقطعه اضرابیه در ماقبل خود ادغام شده است.
مثالهای دیگر:
- «وَی کأنّ، وَی کأنّه» در آیه «یقُولُونَ وَیۡکأَنَّ ٱللَّهَ یبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ... وَیۡکأَنَّهُۥ لَا یفۡلِحُ ٱلۡکٰفِرُونَ» (قصص:82) وَى، کلمه تعجّب است و باید جدا نوشته شود (جوهری، 1404، ج6: 2532؛ زمخشری، 1407، ج3: 434)؛
- «قَالَ یبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ» (طه: 94) ناهماهنگ با «قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی» (اعراف: 150)؛
- «إنْ ما» در آیه «وَ إِمَّا نُرِینَّک بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ» (یونس: 46) ناهماهنگ با «وَ إِنْ ما نُرِینَّک بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ» (رعد: 40)؛
- «لِکیْ لَا» در آیه «لِکیلا یعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیۡـًٔا» (حج: 5) ناهماهنگ با «لِکی لا یعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیۡـًٔا» (نحل: 70).
3. تفکیک غلط
در مصحف، گاهی کلمات برخلاف اصول نگارشی از همدیگر تفکیک شدهاند. نمونههایی از این نوع اِشکال، به قرار ذیل است:
1. «لِهذَا» در آیه «مَالِ هَٰذَا ٱلۡکتَٰبِ» (کهف: 49) ناهماهنگ با «وَقَالَ ٱلَّذِینَ کفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ» (فصلت: 26)؛
2. «إلیاسین» در آیه «سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یاسِینَ» (صافات: 130).
ما موصوله، به حروف «عن، من، فی» متصل میشود و به صورت «عمّا، ممّا و فیما» نگارش میشود (إمیل بدیع یعقوب، 2006م، ج8: 21).
در رسم مصحف عثمانی، برخی آیات چنین هستند:
1. «فَلَمَّا عَتَوۡاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنۡهُ قُلۡنَا لَهُمۡ کونُواْ قِرَدَةً خَٰسِـِٔینَ» (اعراف: 166) ناهماهنگ با «وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ» (بقره: 74)؛
2. «وَأَنفِقُواْ مِن مَّا رَزَقۡنَٰکم مِّن قَبۡلِ أَن یأۡتِی أَحَدَکمُ ٱلۡمَوۡتُ» (منافقون: 10) ناهماهنگ با «یـٰٓأَیهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰکم مِّن قَبۡلِ» (بقره: 254).
مای مصدریه، به این کلمات متصل میشود: «حین»، «حیث»، «مثل»، «قبلَ» و همچنین «کلَّ» منصوبه، بنا بر ظرف بودن (موسوعة علوم اللغة العربیة، ج8: 21)؛ ولی در آیه «ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا کلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کذَّبُوهُ» (مؤمنون: 44) ناهماهنگ با «یکادُ الْبَرْقُ یخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کلَّما أَضاءَ لَهُمْ» (بقره: 20) کتابت شده است.
«ما»ی زائده غیرکافه، بـه أدوات شرط: «إن»، «أین»، «حیث» و «کیف» متصل میشود (موسوعة علوم اللغة العربیة، ج8: 22).
در رسم مصحف عثمانی، برخی آیات چنین هستند:
1. «أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللَّهُ جَمِیعاً» (بقره: 148) ناهماهنگ با «أَینَما تَکونُوا یدْرِککمُ الْمَوْتُ» (نساء: 78)؛
2. «وَ حَیثُ ما کنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکمْ شَطْرَهُ» (بقره: 144).
4. تاء گرد (مربوطه)
گاهی «تاء» گرد، در برخی کلمات به صورت «تاء» کشیده (مبسوطه) نگارش شده است. این کلمات، عبارتاند از: مرضات، نعمت، فطرت، سنّت، رحمت، لعنت، کلمة، شجرة، بقیت، جمالت، قرّت، بیّنت، جنّت، معصیت، غیابت، ابنت و إمرات؛ مانند:
1. وَ اذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکم (بقره: 231) ناهماهنگ با «وَ اذْکرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیکم» (مائده: 7)؛
2. لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ (غافر: 84) ناهماهنگ با «سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْل» (احزاب: 62)؛
3. یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه (بقره: 218) ناهماهنگ با «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» (زمر: 53).
5. حروف زائد
در نگارش برخی از کلمات، حرف زائد «الف»، «واو» و «یاء» آمده است. در شکل استاندارد، این حروف باید حذف شوند؛ مانند:
1. «وَجِـ [اْ]یٓءَ» (فجر: 23)؛
2. «إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِ[یـ]هِۦ» (مؤمنون: 46)؛
3. « لِشَاْ[یۡ]ءٍ» (کهف: 23)، ناهماهنگ با « لِشَیءٍ» (نحل: 40)؛
4. «بُرَءَـٰٓؤُ[اْ]» (ممتحنه: 4)؛
5. «وَلَا تَـ[اْ] یۡـَٔسُواْ» (یوسف: 87)؛
6. «لَأَ[اْ]ذۡبَحَنَّهُۥٓ» (نمل: 21)؛
7. «نَبَإِ[ی] ٱلۡمُرۡسَلِینَ» (انعام: 34)؛
8. «أَفَإِ[یـ]ن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ» (آلعمران: 144).
نکته: در برخی از مصاحف، کلمه «لأوضعوا» در آیه 47 سوره توبه (وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَکمۡ») با الف زائد (= لأ[ا]وضعوا) کتابت شده است (ابوعمرو دانی، 1978م: 98) و همینطور در برخی از مصاحف، کلمه «اللؤلؤ» در دو آیه «یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (رحمن: 22) و «کأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکنُونِ» (واقعه: 23)، با الف زائد کتابت شده است (= اللؤلؤ[ا]) (حمیری، 1435: 2887–2890). البته در نسخه عثمانطه، هردو کلمه، بدون الف زائد میباشد.
6. حرف صاد و سین
در دو جای مصحف، کلمه «بصطة» و «یبصط» با صاد کتابت شده است. قرائت حفص در این دو، به «سین» است. (غمری، 1425، ج1: 227).
1. «وَزَادَکمۡ فِی ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةً» (اعراف: 69)، ناهماهنگ با «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم» (بقره: 247)؛
2. «وَٱللَّهُ یقۡبِضُ وَیبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ» (بقره: 245) ناهماهنگ با «اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِر» (رعد: 26).
در مصحف، مجموعاً 9 مورد «یبسط»، یک مورد «فیبسطه» و دو مورد نیز «یبسطوا» آمده است و تنها در یک موضع (بقره: 245)، به صاد است.
نکته: در آیات «لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ» (غاشیه: 22)(9) و «أَمْ هُمُ الْمُصَیطِرُون» (طور: 37) و «ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ» (الفاتحه: 6)، شکل نگارشی سه کلمه: «مصیطر»، «المصیطرون» و «الصراط» در مصحف، به صاد است که موافق با قرائت حفص هستند و صحیح میباشد. در «بمصیطر»، قرائت جمهور و حفص، به صاد است. در «المصیطرون»، قرائت حفص، به صاد و سین است. در «الصراط»، قرائت جمهور و حفص، به صاد است (غمری، 1425، ج1: 227؛ نشار، 1422: 407؛ إمیل بدیع یعقوب، 2006م، ج5: 45؛ زمخشری، 1407، ج1: 15؛ شوکانی، 1414، ج1: 27).
7. ابدال الف به واو
در برخی از کلمات، «الف» به صورت «واو» نگارش شده است؛ مانند:
1. «النجاة» در آیه «أَدۡعُوکمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ» (غافر: 41)؛
2. «بالغداة» در آیه «بِٱلۡغَدَوٰةِ» (انعام: 52، کهف: 28)؛
3. «کمشکاة» در آیه «کمِشۡکوٰةٍ فِیهَا» (نور: 35).
8. شکل نگارشی الف آخر
در زبان عربی، الف آخر در برخی اسماء و افعال به صورت الف بلند، و در برخی به شکل الف یائی نگارش میشود؛ به عنوان مثال، در اسماء، کلمه «العصا» همیشه به الف بلند، و کلمه «موسی» همیشه به الف یائی نوشته میشود. در افعال، مواردی مانند: «عَسَی، عَصَی، سَعَی، هَدَی، بَغَی، مَضَی، سَقَی، قَلَی، کَفَی، غَوَی، نَهَی، قَضَی، هَوَی، رَمَی، أَرَی، أَبَی، أَتَی، أَوَی و صَلَّی» به «الف یائی»، و مواردی مانند: «عَلَا، خَلَا، عَفَا، دَعَا، دَنَا، بَدَا و نَجا» به «الف بلند» نوشته میشود.(10)
در مصاحف، مواردی برخلاف معمول نگارش شده است؛ مانند:
1. «تتری» در آیه «ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا کلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کذَّبُوهُ» (مؤمنون: 44)؛
2. «لدی» در آیه «وَ أَلْفَیا سَیدَها لَدَا الْباب» (یوسف: 25) ناهماهنگ با «إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ» (غافر: 18)؛
3. «الأقصی و أقصی» در آیات: «سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلًا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا» (اسراء: 1)، «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعى» (یس: 20) و «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ یسْعى» (قصص: 20).
در شکل استاندارد، هرگاه الف به مابعد بچسبد، به صورت الف بلند نوشته میشود؛ ولی در مصاحف، به صورت الف یائی نوشته شده است؛ مانند: «ذِکۡرَىٰهُمۡ» (محمد: 18)، «مَآ أَدۡرَىٰک» (قارعه: 10)، «مَوۡلَىٰکمۡ» (انفال: 40) و «مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَا» (هود: 41).
نکته: کلمه «سیما» در مصحف، به سه شکل نوشته شده است:
- - یکجا الف بلند است: «سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم» (فتح: 29)؛
- - در سه موضع، الف حذف شده است: «بِسِیمَٰهُمۡ» (بقره: 273؛ محمد: 30؛ رحمن: 41)؛
- - در دو موضع، به صورت الف یائی است: «بِسِیمَىٰهُمۡ» (اعراف: 46و47).
شکل استاندارد در هر سه صورت، نگارش با الف بلند است.
در کلماتی که به الف ختم میشوند و قبل از الف، یاء وجود دارد، الف ـ به جهت پرهیز از اجتماع دو صورت «یاء» ـ فقط به صورت الف بلند نوشته میشود و نه الف یائی. این قاعده، در مصاحف، در کلمه «یحۡیىٰ» (فعل مضارع) رعایت نشده است: «یحۡیىٰ» (انفال: 42؛ طه: 74؛ اعلی: 13) ناهماهنگ با «نَحۡیا» (مؤمنون: 37؛ جاثیه: 24).
گفتنی است که «یحۡیىٰ» (اسم علم)، به دلیل تمییز با فعل مضارع (یَحیا)، با الف مقصوره نوشته میشود.(11) در مصاحف نیز به همین صورت میباشد.
پینوشتها:
* مدیر گروه قرآن، اخلاق و دعا مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.** پژوهشگر گروه قرآن، اخلاق و دعا.
1. عثمان حسینطه، مشهور به عثمانطه، متولّد سال 1934 میلادی در شهر حلب است. نخستینبار، قرآنی با خطّ این کاتب و خوشنویس سوری در سال 1400 هجری در دمشق انتشار یافت.
2. در صدر اسلام، خط نزد عرب در مرحله ابتدائی خود بوده و از این جهت، اصول آن محکم و متقن نشده بود. به همین سبب، کلمات در بسیاری از موارد، همانطورکه قرائت میشدهاند، کتابت نمیشد.
3. برگی از قرآن مربوط به سده ۸ ـ ۹ میلادی، به خطّ کوفی جوهر و رنگ و طلاکاری، عرض ۲۳٫۷ و طول ۳۳٫۶ سانتیمتر.
4. برگی از قرآن منسوب به امام موسی کاظم(علیه السلام)، نگهداریشده در موزه قرآن آستان قدس رضوی؛ شامل آیات 1 تا 3 سوره آلعمران.
5. برگی از قرآن منسوب به خطّ امام رضا(علیه السلام)، نگهداریشده در موزه آستان قدس رضوی؛ آیات 40 تا 47 سوره قصص.
6. آیات 27 و 28 از سوره فتح به خطّ کوفی، مربوط به قرن هشتم و نهم میلادی.
7. شایان ذکر است که وجوب و یا عدم وجوب کتابت قرآن بر اساس رسم مصحف عثمانی، متفرّع بر بحث توقیفی یا اجتهادی بودن رسم مصحف عثمانی است. هرکدام از دو قول، طرفدارانی دارد.
8. محمّدبنادریس شافعی، مالکبنانس، احمدبنحنبل و ابوحنیفه.
9. «مسیطر»، اسم فاعل از مصدر «سیطرة» و از ریشه «سطر» میباشد.
10. «الف» زمانی که اصل آن واو باشد، به صورت الف بلند نوشته میشود؛ مانند: عفا. زمانی که اصل آن یاء باشد، به شکل الف یایی نوشته میشود؛ مانند رمی و قضی؛ امّا کلمه سه حرفی، زمانی که بیشتر از سه حرف شد (اسم باشد یا فعل)، الف آن که در اصل واو بوده، به یاء برگردانده میشود؛ مانند أعطَی (معجم الرسم العثمانی، الجزء الخامس، ص2422).
11. موسوعة علوم اللغة العربیة، ج3، ص32.
منابع:
1. قرآن کریم.2. آلوسی، محمودبنعبدالله. 1415ق. روح المعانی. بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل.
3. إبن جوزی، عبدالرحمنبنعلی. 1422ق. فنون الأفنان فی عجائب علوم القرآن. بیروت: مؤسّسة الکتب الثقافیة، چاپ اوّل.
4. إبن خالویه، حسینبناحمد. 1421ق. الحجة فى القراءات السبع. بیروت: مؤسّسة الرسالة، چاپ اوّل.
5. إبن خلدون، عبدالرحمن. 1408ق. المقدّمة. بیروت: دار الفکر، چاپ دوم.
6. إبن عجیبه، احمدبنمحمد. 1419ق. البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید. قاهره: دکتر حسن عباس زکی، چاپ اوّل.
7. أبوداوود، سلیمانبننجاح. 1421ق. مختصر التبیین لهجاء التنزیل. مدینه منوره: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، چاپ اوّل.
8. أبیاری، ابراهیم. 1405ق. الموسوعة القرآنیة. قاهره: مؤسّسة سجل العرب، چاپ اوّل.
9. أشقیر، محمدعلی. 1408ق. لمحات من تأریخ القرآن. بیروت: مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل.
10. إمیل بدیع یعقوب. 2006م. موسوعة علوم اللغة العربیة. بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل.
11. باقلانی، محمّدبنطیب. 1422ق. الإنتصار للقرآن. بیروت: دارالفتح، چاپ اوّل.
12. بخاری، محمدبناسماعیل ابوعبدالله. 1422ق. صحیح البخاری. بیروت: دار طوق النجاة، چاپ اوّل.
13. بغوی، حسینبنمسعود. 1420ق. معالم التنزیل. بیروت: دار إحیاء تراث العربی، چاپ اوّل.
14. بیضاوی، عبداللهبنعمر. 1418ق. أنوار التنزیل وأسرار التأویل. بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اوّل.
15. ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق احمدبنابراهیم. 1422ق. الکشف والبیان عن تفسیر القران. بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اوّل.
16. حبش، محمّد. 1419ق. القراءات المتواترة وأثرها فی الرسم القرآنی والأحکام الشرعیة. دمشق: دار الفکر، چاپ اوّل.
17. دانی، ابوعمرو عثمانبنسعید. 1978م. المقنع فی رسم مصاحف الأمصار. قاهره: مکتبة الکلیات الأهزیة، چاپ اوّل.
18. زرقانی، محمّدعبدالعظیم. بیتا. مناهل العرفان فى علوم القرآن. بیروت: دار الإحیاء التراث العربی، چاپ اوّل.
19. زرکشی، محمّدبنعبدالله. 1410ق. البرهان فی علوم القرآن. بیروت: دار المعرفة، چاپ اوّل.
20. شافعی، أحمد محمود عبدالسمیع. 1422ق. أشهر المصطلحات فی فن الأداء وعلم القراءات. بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل.
21. صبحی صالح. 1372ش. مباحث فی علوم القرآن. قم: منشورات الرضی، چاپ پنجم.
22. غمری، نبیل هاشمبنعبدالله. 1425ق. تقریب النفع وتیسیر الجمع بین القراءات. بیروت: دار البشائر الإسلامیة، چاپ اوّل.
23. فراء، یحییبنزیاد. 1980م. معانی القرآن. قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم.
24. کردی، محمّدطاهربنعبدالقادر. 1429ق. تاریخ القرآن وغرائب رسمه وحکمه. قاهره: دار الکتب المصریة، چاپ اوّل.
25. مراغی، احمد مصطفی. 1365ق. تفسیر مراغی. بیروت: دار الفکر، چاپ اوّل.
26. معرفت، محمّدهادی. 1386ش. التمهید فی علوم القرآن. قم: مؤسّسة التمهید، چاپ اوّل.
27. نشار، عمربنقاسم. 1422ق. المکرر فیما تواتر من القراءات السبع وتحرر. بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل.
28. نوری، حسینبنمحمّدتقی. 1408ق. مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل. قم: مؤسّسه آلالبیت(علیهم السلام)، چاپ اوّل.