کلیدواژگان: رسمالخط، مصحف عثمانی، قرآن املایی، کتابت، قرائت، عثمانطه.
نگارش نون به شکل الف
در رسم املائی ضرورت دارد حرف «نون» در سه کلمه: «لنفسعاً، لیکوناً و إذَاً»، نگارش شود و از پیروی رسمالخط قدیم که به شکل الف نوشته شده، دست برداشته شود.
- لیکونَنْ (لیکونَ + نْ تأکید خفیفه) ← در آیه «وَلَئِن لَّمۡ یفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَیسۡجَنَنَّ وَلَیکونًا مِّنَ ٱلصَّـٰغِرِینَ» (یوسف: 32)؛
- لنسفَعنْ (لنسفع + نْ تأکید خفیفه) ← در آیه «لَئِن لَّمۡ ینتَهِ لَنَسۡفَعَۢا بِٱلنَّاصِیةِ» (علق: 15)؛ (معرفت، 1386ش، ج2: 15؛ کردی، 1429ق: 205)؛
- «إِذَنْ»: این کلمه در مصحف، 31 مرتبه ذکر شده است و در همه جا، نون ـ به جهت تشبیه به تنوین منصوب ـ به صورت الف ثبت شده است؛ مانند: «اِنَّک إِذًا لَّمِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ» (بقره: 145)؛ (معرفت، 1386ش، ج2: 15؛ إمیل بدیع یعقوب، 2006م، ج1: 349؛ حمیری، 1435ق، جزء1: 649).
حروف مقطعه
این حروف، در ابتداء بیستونه سوره آمده است که عبارتاند از: «الم، المص، المر، الر، طس، طسم، حم، حمعسق، کهیعص، طه، یس، ص، ن، ق». شکل املائی این کلمات، به این صورت است: «الف لام میم»، «الف لام میم صاد»، «الف لام راء» و... .
حذف حروف
حذف حروف در زبان عربی ـ به جهت تخفیف و سهولت در تلفّظ کلمات ـ امری مرسوم، قانونمند و تابع اصول و قواعد است. این اتّفاق، در مصحف عثمانی نیز واقع شده است. در اینجا بهتفصیل این نکته را بررسی میکنیم.
شایان ذکر است؛ از آنجا که عدّهای قائل به توقیفی بودن رسم مصحف عثمانی هستند ـ یعنی کیفیت کتابت مصحف را منسوب به پیامبر(صلی الله علیه وآله) میدانند ـ هرگونه دخل و تصرّف در رسمالخط مصحف را جایز نمیدانند. طبق این دیدگاه، ما حقّ هیچگونه تصرّفی در حروف حذفشده در قرآن کریم را نداریم. در مقابل، کسانی هستند که قائلاند رسم مصحف، حاصل اجتهاد جمعی از صحابه(رضوان الله تعالی علیهم) بوده است.
به اعتقاد اکثر مسلمانان، الفاظ قرآن کریم بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده و آن حضرت آیات الهی را بر کاتبان وحی املاء میکرده است. قرآن کریم توسط کاتبان کتابت شده و سپس، در دورهای که توسط خلیفه سوم توحید مصاحف رخ داده، قرآنی کتابت و جمع شد و به عنوان نسخه رسمی حکومت اسلامی ارائه شد. این نسخه از قرآن کریم که به مصحف عثمانی معروف است، از همان زمان تاکنون نسخه معمول در دست مسلمانان است.
با توجّه به اعتقاد ما، مبنی بر اجتهادی بودن رسم مصحف عثمانی ـ و نه توقیفی بودن آن و نه مقدّس بودن نفس این رسمالخط ـ برگرداندن حروف حذفشده از رسم مصحف عثمانی تا آن حدّ که در قالب اصول زبان عربی باشد، اشکال ندارد. گفتنی است، حذف حروفی که بر اساس اصول زبان عربی رخ داده است، به هیچ عنوان تحریف کلام الهی نبوده است؛ همانطورکه این اتّفاق در مصحف عثمانی افتاده و کسی آن را تحریف قرآن کریم ندانسته است؛ امّا متأسفانه قاعده حذف، در رسم مصحف عثمانی در موارد بسیاری به صورت غیر اصولی، ناصحیح و ناهمگون صورت گرفته است.
تصویر شماره 1: مصحف شریف به خط کوفی (1)
بنابراین، آنچه در مصحف عثمانی حذف شده، به شرح ذیل است:
حذف همزه (نوع اوّل)
در مصحف کنونی در این نوع، علامت همزه بر روی کلمه ترسیم شده است! این علامت در مصحف عثمانی و مصاحف بعدی (استنساخ شده از روی آن) وجود نداشته است و در واقع کلمات، بدون همزه کتابت میشدهاند. که بعدها در کتابت برخی مصاحف - به جهت تسهیل در قرائت - به این شکل درآمدهاند؛ به عنوان مثال، کلمه «الصابئین» در مصحف عثمانی و مصاحف بعد آن، به شکل «الصبین» بوده و «یستأخرون»، به صورت «یستخرون» بوده و «یؤوسا»، به صورت «یوسا» بوده و همچنین است کلمات دیگر، مانند:
- - «لِیسُٓــُٔواْ وُجُوهَکمۡ» (اسراء: 7) (شکل استاندارد: «لیسوؤوا»)؛
- - «یضَٰهِـُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کفَرُواْ» (توبه: 30) (شکل استاندارد: «یضاهئون»)؛
- - «فَمَالِـُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ» (صافات: 66) (شکل استاندارد: «فمالئون»)؛
- - «فَکلُوهُ هَنِیٓـًٔا مَّرِیٓـًٔا» (نساء: 4) (شکل استاندارد: «هنیئا مریئا»)؛
- - «لَا یسۡـَٔمُ ٱلۡإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلۡخَیۡرِ» (فصلت: 49)، (شکل استاندارد: «یسأم»)؛
- - «وَٱلَّـٰٓـِٔی یئِسۡنَ مِنَ ٱلۡمَحِیضِ» (طلاق: 4) (شکل استاندارد: «اللَّآئی»)؛
- - «وَفَصِیلَتِهِ ٱلَّتِی تُـٔۡوِیهِ» (معارج: 13)، (شکل استاندارد: «تؤویه»).
معروف این است که همزه را خلیل بن احمد فراهیدی (متوفای سال 170ق) اختراع کرده است (کردی، 1429ق: 189). سیوطی (درگذشته 911ق) گفته است: اوّل کسی که همزه و تشدید و روم و إشمام را وضع کرد، خلیل بود (سیوطی، 1421ق، ج2: 418).
حذف همزه (نوع دوم)
در مصاحف کنونی، این نوع همزه ـ برخلاف نوع اوّل که علامت همزه بر روی کلمه رسم شده است ـ به عنوان یک حرف مستقل کتابت شده است؛ ولی فاقد پایه میباشد. همان طور که ذکر شد، در رسم مصحف عثمانی و مصاحف بعدی، به صورت کلّی، برای کلمات همزهای وجود نداشته است؛ بلکه بعدها در برخی مصاحف ـ آن هم به جهت آسانسازی قرائت ـ همزهای آورده شده است؛ برای مثال، شکل کلمه «مستهزِئون» در مصحف عثمانی و مصاحف بعد آن، به صورت «مستهزون» بوده و همین طور، کلمه «یدرؤون» و «یقرؤون»، به صورت «یدرون» و «یقرون» بودهاند و همچنین است برخی کلمات دیگر، مانند:
- - «وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ» (تکویر: 8) (شکل استاندارد: «الموؤودة»)؛
- - «وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِباد» (بقره: 207) (شکل استاندارد: «رؤوف»)؛
- - «إِنْ تُبْتُمْ فَلَکمْ رُءُوسُ أَمْوالِکم» (بقره: 279) (شکل استاندارد: «رؤوس»).
حذف یکی از دو همزه (همزه استفهام و همزه اصلی)
در مصاحف، هنگام تلاقی همزه استفهام و همزه اصلی ـ به جهت کراهت اجتماع دو صورت همگون ـ به نگارش یک همزه اکتفاء میشده است (دانی، 1978م: 32). در نسخه عثمانطه، هر دو همزه کتابت شده است؛ به این صورت که گاهی همزه استفهام مانند «ءَ أَسْلَمْتُم»، و گاهی همزه اصلی مانند «أَ ءُلْقِی»، به صورت یک همزه بدون پایه است. شکل استاندارد کتابت این کلمات، رسم هر دو همزه بر روی الف است؛ مانند: أ أعجمی، أ أسلمتم، أ ألقی، أ أُنبئکم، أ أنتم، أ إنّک.
نکته
هرگاه همزه ساکن و یا الف مدّ بعد از همزه مفتوحهای که بر پایه الف نوشته شده است بیاید، آن دو به مدّ قلب می-شوند و در رسمالخط املایی کنونی، به شکل «آ» رسم میشود. در رسمالخط عثمانطه، این قاعده رعایت نشده است؛ مانند:
- - «أَزِفَتِ ٱلۡأَزِفَةُ» (نجم: 57)؛
- - «إِنَّآ إِذًا لَّمِنَ ٱلۡأَثِمِینَ» (مائده: 106)؛
- - «فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلۡأَفِلِینَ» (انعام: 76).
«الآزفة»، «الآثمین»، «الآفلین» و «الآمرون»، اسم فاعل هستند. ممکن است قاری ناآشنای به زبان عربی ـ به سبب عدم وجود علامت مدّ در رسمالخط ـ نتواند آنها را بر وزن اسم فاعل قرائت کند.
حذف الف در میان کلمات
در خط کوفی قدیم، رسم این بود کلمات را ـ مانند خطّ سریانی ـ بدون الف مینوشتند. در رسم مصاحف نیز به تبعیت از رسم مصحف عثمانی، چنین عمل شده است. حذف الف در کلمات، موجب صعوبت و اضطراب در قرائت آنها میشود و چه بسا در مواردی نیز قاری را دچار اشتباه و تردید میکند؛ به عنوان مثال، آیا در سوره حمد «مَلِک» قرائت کند یا «مَالِک»؟ گرچه در برخی مصاحف از جمله نسخه عثمانطه ـ به جهت تسهیل در قرائت ـ الف کوتاهی روی کلمه ترسیم شده است، ولی عملاً به تبعیت از رسم عثمانی، الف ممدود ترسیم نشده است.
در گذشته نیز بیان کردیم که حذف الف، از جمله عواملی است که در اختلاف قرائات سهم دارد. علاوه بر آن، ناهماهنگی و تفاوت در حذف و اثبات نیز وجود دارد. این امر، زیبنده مصحف شریف نیست. بدون هیچ ملاحظهای، اثبات الف، در کتابت کلمات قرآنی، امری ضروری است. بیشترین آمار اغلاط مصحف، مربوط به این مورد است؛ مانند:
- - «ٱللَّهُ خَٰلِقُ کلِّ شَیۡءٍ» (زمر: 62)؛
- - «ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّـٰرُ» (ص: 66)؛
- - «وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّـٰمٍ لِّلۡعَبِیدِ» (حج: 10)؛ ناهماهنگ با ← «وَ أَنَّ اللَّهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ» (آل عمران: 182).
حذف حرف در «لأتخذت»، «الأیکة» و «إسألْ»
در کلمه «لأتخذت»، همزه وصل حذف شده: «قالَ لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَیهِ أَجْرًا» (کهف: 77)؛ ناهماهنگ با ← «وَ إِذاً لَاتَّخَذُوک خَلِیلًا» (اسراء: 73).
در «الأیکة» در دو موضع، الف ـ در الف و لام کلمه ـ حذف شده است: «کذَّبَ أَصۡحَٰبُ لۡـَٔیۡکةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ» (شعراء: 176) و «وَقَوۡمُ لُوطٍ وَأَصۡحَٰبُ لۡـَٔیۡکةِ أُوْلَـٰٓئِک» (ص: 13)؛ ناهماهنگ با ← «وَإِن کانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکةِ لَظَٰلِمِینَ» (حجر: 78).
و در «إسألْ» نیز همزه وصل حذف شده است: «وَ سْـَٔلِ الْقَرْیةَ الَّتِی کنَّا فِیها» (یوسف: 82).
حذف حرف الف بعد از واو جمع
طبق قاعده، بعد از واو جمع، الف زینت افزوده میشود. در مصحف، این قاعده در مواردی رعایت نشده است؛ مانند:
- - «وَ الَّذِینَ سَعَوْ فِی آیاتِنا» (سبأ: 5)؛ ناهماهنگ با ← «وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا» (حج: 51)؛
- - «وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ» (حشر: 9)؛
- - «وَجَآءُو عَلَىٰ قَمِیصِهِ» (یوسف: 18).
حذف حرف الف اصلی در آخر کلمه
در کلمه «أیها»، الف ـ در سه موضع ـ حذف شده است»
- - «سَنَفْرُغُ لَکمْ أَیهَ الثَّقَلانِ» (رحمن: 31)؛
- - «أَیهَ الْمُؤْمِنُون» (نور: 31)؛
- - «یـٰٓأَیهَ ٱلسَّاحِرُ» (زخرف: 49)؛ ناهماهنگ با ← «یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکم» (بقره: 21).
حذف نون در آخر کلمه
در آخر برخی کلمات مشتق از ریشه «کون»، به صورت ناهماهنگ، نون حذف شده است؛ مانند:
- - «وَ لَمْ أَک بَغِیا (مریم: 20)؛ ناهماهنگ با ← «وَ لَمْ أَکنْ بِدُعائِک رَبِّ شَقِیا» (مریم: 4)؛
- - «قالُوا لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَک نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (مدثر: 43و44)؛ ناهماهنگ با ← « قالُوا أَ لَمْ نَکنْ مَعَکم» (نساء: 141)؛
- - «وَ لَمْ یک شَیئاً» (مریم: 67)؛ ناهماهنگ با ← «لَمْ یکنْ شَیئاً مَذْکورا» (انسان: 1).
حذف یکی از دو حرف مشابه در مصحف عثمانی
در مصحف عثمانی، یکی از دو حرف همانند هم، در یک کلمه حذف شده است؛ مانند: دو «واو» و دو «یاء» و دو «نون»، و همچنین است «واو و همزه» و «یاء و همزه». (بناء، 1422ق: 19و20). البته در برخی از مصاحف، از جمله نسخه عثمانطه، از علامت کوچک واو برای نشان دادن واو محذوف، و همچنین از علامتی خاصّ، روی کلمه برای نشان دادن یاء محذوف استفاده شده است؛ مانند:
- - «الغاوون» (شعراء: 94)؛
- - «لِیسُٓــُٔواْ وُجُوهَکمۡ» (اسراء: 7)؛
- - «إِنَّ وَلِـِّۧیَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی» (اعراف: 196 )؛
- - «قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیمَ لِلۡحَوَارِیـۧنَ» (صف: 14)؛
- - «فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡکهۡفِ» (کهف: 16).
و همچنین در «وَکذَٰلِک نُـۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ» (الأنبیاء: 88)، یک نون کوچک برای نشان دادن نون حذفشده، روی کلمه قرار داده شده است.
تصویر شماره 2: مصحف شریف به خط کوفی (2)
نکته
در این موارد نیز ـ که برخلاف موارد قبلی، دو حرف مشابه در یک کلمه وجود ندارد، بلکه تنها یک حرف است که در رسم مصحف عثمانی حذف شده است ـ از آن علامت مخصوص برای نشان دادن یاء محذوف استفاده شده است:
- - «إِۦلَٰفِهِمۡ رِحۡلَةَ ٱلشِّتَآءِ وَٱلصَّیۡفِ» (قریش: 2)؛ ناهماهنگ با ← «لِإِیلَٰفِ قُرَیۡشٍ» (قریش: 1)؛
- - «وَ إِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِـۧمَ رَبُّهُۥ بِکلِمَٰتٍ» (بقره: 124)؛ ناهماهنگ با ← «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناما» (انعام: 74).
حذف واو جمع
در برخی کلمات، واو جمع حذف شده است؛ نمونههایی از این نوع اشکال، عبارت است از:
- - «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه» (بقره: 61)؛
- - «فَإِنْ فاؤُ» (بقره: 226)؛
- - «جاؤُ» (آل عمران: 184)؛
- - و... .
حذف «واو» و «یاء» اصلی کلمه هنگام التقاء ساکنین
هرگاه «واو» و «یاء» به الف و لام برسند، به جهت التقاء ساکنین، خوانده نمیشوند. گفته شده که جایز است نوشته بشوند؛ به دلیل اصل، و همچنین جایز است نوشته نشوند؛ به جهت تخفیف (أندرابی، بیتا: 144). در رسم مصحف عثمانی، به طور ناهماهنگ و متفاوت، گاهی نوشته شده و گاهی نیز حذف شدهاند! شکل استاندارد در همه موارد (کلمات قرآن)، به ثبت و نگارش «واو» و «یاء» است؛ نه حذف. ضمن اینکه به جهت رفع ناهماهنگی و تفاوت نگارشی، ثبت «واو» و «یاء» در همه جا لازم است؛ نمونههایی از این نوع اشکال، عبارت است از:
- - «وَ یمْحُ اللَّهُ الْباطِل» (شوری: 24)؛ ناهماهنگ با ← «یمْحُوا اللَّهُ ما یشاء» (رعد: 39)؛
- - «فَما تُغْنِ النُّذُرُ» (قمر: 54)؛ ناهماهنگ با ← «وَ مَا تُغۡنِی ٱلۡأَیٰتُ» (یونس: 101)؛
- - «وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ» (روم: 53)؛ ناهماهنگ با ← «وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِی ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ» (نمل: 81)؛
- - «وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَئَات» (رحمن: 24)؛
- - «وَ یدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ» (اسراء: 11).
حذف یاء آخر کلمه (نوع اوّل)
در مصحف، به قرینه وجود کسره، «یاء» در آخر برخی کلمات ـ به صورت ناهماهنگ ـ حذف شده است؛ مانند:
- - «فهو الْمُهْتَدِ» (اسراء: 97)؛ ناهماهنگ با ← «مَنْ یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی» (اعراف: 178)؛
- - «وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ» (ابراهیم: 40)؛
- - «وَ جِفانٍ کالْجَوابِ» (سبأ: 13)؛
- - «وَإِلَیۡهِ مَـَٔابِ» (رعد: 36)؛
- - «عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الْکبِیرُ الْمُتَعالِ» (رعد: 9).
نکته
در «یا أَبَتِ» (یوسف: 4) زمخشری میگوید: تاء، بدل از یاء است؛ به این صورت که در اصل، «یا أبی» بوده و سپس، یاء حذف شده و به جای آن، تاء آمده است. بنابراین، «یا أبتی» گفته نمیشود تا بین عوض و معوضعنه جمع نشود. به گفته وی، کسره تاء، همان کسره یاء است (زمخشری، 1407ق، ج3: 18).
در مقابل، گفته شده «یا أبتِ» در اصل، «یا أبتی» بوده که یاء حذف شده و کسره، دال بر وجود آن است. به هر حال، «یا أبتِ»، استاندارد و مقبول است و در مصحف شریف نیز به همین صورت نگارش شده است.
حذف یاء آخر کلمه (نوع دوم)
تفاوت این نوع با نوع اوّل، صرفاً به جهت وجود «نون» قبل از یاء در این نوع است. این نون، در همه موارد نون وقایه است؛ جز در «لکم دینکم ولی دینِ» که نون اصلی است.
در نوع دوم نیز حذف «یاء»، به صورت ناهماهنگ انجام گرفته است؛ مانند:
- - «لِیعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)؛
- - «لَکمْ دِینُکمْ وَ لِیَ دِینِ» (کافرون: 6)؛
- - «فَلا تَسْئَلْنِ» (هود: 46)؛ ناهماهنگ با ← «قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلا تَسْئَلْنِی عَنْ شَیءٍ» (کهف: 70)؛
- - «وَ اخْشَوْنِ» (مائده: 3و44)؛ ناهماهنگ با ← «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی» (بقره: 150)؛
- - «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ» (اسراء: 62)؛ ناهماهنگ با ← «فَیقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلى أَجَلٍ» (منافقون: 10)؛
- - «وَ مَنِ اتَّبَعَنِ» (آلعمران: 20)؛ ناهماهنگ با ← «عَلى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» (یوسف: 108).
قاعده حذف و اثبات «یاء» به سبب تخفیف
به صورت کلّی، نوشتن و یا حذف تمامی این یاءها، در مصحف جایز است؛ چه آن کلمه مختوم به نون باشد، مانند: «لِیعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)، و یا نباشد، مانند: «فهو الْمُهْتَدِ» (اسراء: 97). احمد بن ابی عمر اندرابی، پس از برشمردن انواع کلماتی که یاء در آنها حذف شده، میگوید: اصل در همه آنها، یکی است و آن، این است که به یاء نوشته شوند و اگر همه اینها به غیر یاء نیز نوشته بشوند، جایز است (اندرابی، بیتا: 152ـ153).
به عقیده شیخ محمدطاهر کردی، حذف و اثبات «یاء»، از وقوف قاری بر کلمه دانسته میشود؛ نه اینکه زید بن ثابت در یک موضع آن را ثبت کرده و در موضع دیگر، آن را حذف کرده باشد؛ به عنوان مثال، در «و اخشونی» اگر قاری بر نون وقف کند، بدون یاء نوشته میشود و اگر بر یاء وقف کند، با یاء نوشته میشود (کردی، 1429ق: 132). از آنجا که در مصحف موجود، در ثبت و حذف این «یاءها»، تفاوت و ناهماهنگی وجود دارد، لازم است که در رسم استاندارد، همه آنها ذکر شوند.
حذف یاء اضافه در اسم منادا
هر اسم منادایی که متکلّم آن را به خودش اضافه کند، حرف «یاء» (مضافالیه) در آن ساقط میشود (ابن جوزی، 1422ق: 177)؛ مانند:
- - «یٰقَوۡمِ إِنَّکمۡ» (بقره: 54)؛
- - «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی...» (فرقان: 30).
در مصاحف، در آیه «قل یٰعبادِ الَّذین ءامنوا» (زمر: 10)، «یاء اضافه» حذف شده است؛ ولی در «یٰعبادی الَّذین...» (عنکبوت: 56 و زمر: 53)، به اثبات یاء است و این «یاء»، به دلیل التقاء ساکنین، مفتوح شده است؛ مانند: «ءَاتىٰنِیَ الکتٰب» (مریم: 30).
در مصحف املائی، به جهت رفع تفاوت و ناهماهنگی، در آیه 10 سوره زمر نیز اثبات «یاء» لازم است. بدین صورت، حذف «یاء اضافه» در اسم منادا، صرفاً در جایی است که حرف بعد از یاء، ساکن نباشد؛ مانند: «یٰعبادِ لَا خوف علیکم» (زخرف: 68)، «یٰقومِ إِنّکم» (بقره: 54)» و در صورت ساکن بودن حرف بعد از یاء، حرف یاء حذف نمیشود؛ بلکه به صورت یاء مفتوحه نوشته میشود؛ مانند «یٰعبادی الَّذین...» (عنکبوت: 56 و زمر: 53).
حذف همزه در«ابن»
هرگاه کلمه «ابن» و «ابنة» در اوّل سطر قرار نگرفته باشد و بین دو عَلَم واقع شود، همزه در آن حذف میشود؛ ولی اگر برای عَلَم ماقبل خود نعت نباشد، همزه آن حذف نمیشود؛ مانند آیه «و قالت الیهود عزیر ابن الله» (إمیل بدیع یعقوب، 2006م، ج1: 138). در مصاحف، در همه جا به اثبات الف است. بنابراین، این قاعده در مواردی که «ابن» و «ابنة» بین دو عَلَم به عنوان نعت واقع شده، رعایت نشده است (دانی، 1978م: 37؛ حمیری، 1435ق: 1009)؛ مانند:
- - «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ اذْکرْ نِعْمَتِی عَلَیک» (مائده: 110)؛
- - «مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلَّا رَسُولٌ» (مائده: 75)؛
- - «وَمَرۡیمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ» (تحریم: 12).
تصویر شماره 3: مصحف شریف به خط کوفی (3)
نگارش برخی کلمات قرآنی بر اساس رسمالخط املائی کنونی
حذف الف وصل در بسملة
حذف الف وصل در «بسملة»، به سبب کثرت استعمال است و این، فقط مربوط به بسملة است و در جاهای دیگر قرآن، الف در کلمه «إسم» حذف نشده است و همین طور در «باسم الرحمن»، «باسم القاهر» و امثال آن، با الف کتابت میشود (فراء، 1980م: 15؛ اندرابی، بیتا: 135). در ابتداء، این حذف در مصحف عثمانی رخ داده است و به ـ عنوان یک عبارت کثیرالإستعمال در میان مردم ـ هم در فواتح سور، و هم در لابهلای کتب و سرآغاز نامهها ـ به همین صورت نگارش میشده است (کردی، 1429ق: 201).
حذف لام در برخی کلمات
گفته شده در مصاحف، در کلمات: «الّیل، الّذی، الّذِینَ، الّذانِ، الّذَینِ، الّتی، الّاتی، الّائی»، یکی از دو لام ـ به سبب کثرت استعمال و کراهت اجتماع دو صورت همگون ـ حذف شده است (دانی، 1978م: 72)؛ امّا به گفته احمد بن ابیعمر اندرابی، در مصاحف دو کلمه «الَّذِی» و «الَّذِینَ»، با یک لام آمده است؛ ولی «اللَّذانِ» و «اللَّذَینِ»، با دو لام کتابت شدهاند. اصل در این حروف، این است که به دو لام نوشته شوند (اندرابی، بیتا: 153).
در رسمالخط عربی کنونی، «اللَّیل»، «اللَّذَانِ»، «اللَّذَینِ»، «اللَّاتی» و «اللَّآئِی»، با دو لام نوشته میشود؛ ولی «الّذی»، «الَّتی» و «الَّذینَ»، با یک لام است.
الف زائد در کلمه «مئة»
در کتابت این کلمه، یک «الف» ناخوانا وجود دارد:
- - «أَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ» (بقرة: 259)؛
- - «فَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یغْلِبُوا مِائَتَینِ» (الأنفال: 66)؛ ناهماهنگ با کلمه «فِئَة» ← «کمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کثِیرَةً» (البقرة: 249)؛
- - «قَدْ کانَ لَکمْ ءَایةٌ فِی فِئَتَینِ الْتَقَتا فِئَةٌ» (آلعمران: 13).
حذف الف در برخی کلمات خاصّ
شکل نوشتاری «لکن»، «ذلک»، «هذا»، «إله» و امثال آن، در مصاحف بر حذف الف بوده است (دانی، 1978م: 25). امروزه این کلمات نیز به همین گونه نگارش میشوند.
واو زائد در برخی کلمات خاصّ
در نگارش این کلمات، یک «واو» ناخوانا وجود دارد: أُوْلَـٰٓئِک، أُوْلَآءِ، أُوْلَٰتِ، أُوْلُواْ، أُوْلِی. امروزه این کلمات نیز به همین گونه نگارش میشوند.
کتابت «أُوْلَـٰٓئِک» در زبان عربی، به شکلی منحصربهفرد و نادر است. در آن، حرفی است که نوشته میشود؛ ولی خوانده نمیشود و آن حرف، واو است و حرف دیگری دارد که خوانده میشود، ولی نوشته نمیشود و آن حرف، الف است. نگارش فونوتیکی این کلمه «اولائک» است. به همین جهت، در هنگام قرائت آن، تنبه و دقت لازم است؛ بدین صورت که باید با ضم همزه بدون مدّ، و با فتح لام با مدّ قرائت کنیم (إمیل بدیع یعقوب، 2006م، ج3: 433).
در قدیم که کلمات خالی از نقطه و اِعراب و اَشکال و علائم نگارشی بودند، برای اشتباه نشدن آنها با همدیگر، در برخی از آنها حروفی را میافزودند؛ مثلاً در کلمه «عَمرو» به جهت اشتباه نشدن با «عُمَر»، واو زائد را به آخر آن میافزودند و همین طور در «مائة» برای اشتباه نشدن با «منه»، یک الف زائد را در آن مینوشتند. همچنین، در «أولئک» برای مشتبه نشدن با «إلیک»، و در «أولی» برای مشتبه نشدن با «إلی»، واو زائدی را در آن میافزودند. به طور طبیعی، با پیشرفت و ترقّی خطّ، مشتبه شدن کلمات با همدیگر، در اکثر این کلمات موضوعیت نداشته و این کلمات بایستی مطابق با قرائت آنها کتابت میشد؛ ولی این اتّفاق نیفتاده است و این حروف زائد، همچنان نوشته میشوند؛ بدون اینکه نیازی به آنها باشد.
لازم به توجّه است که وقتی در «اولئک» واو را اضافه کردند، در بقیه موارد مشابه، یعنی در: «أولئکم»، «أولاء»، «أولات» نیز به جهت همشکل شدن آنها با «أولئک»، واو را افزودند و همین طور در «أُولو»، واو زائدی را افزودند تا با «أولی» همشکل شود (دانی، 1978م: 59؛ غانم قدوری الحمد، 1402ق: 69).
موارد استثناشده
مواردی وجود دارد که شکل نوشتاری آنها در قرآن املائی، به همان شکل موجود در مصاحف خواهد بود؛ آن موارد به شرح ذیل هستند:
* تفکیک یا ادغام برخی حروف مشابه
در مصحف، گاهی برخی حروف مشابه در یک کلمه با هم ادغام شده و گاهی نیز با تفکیک نگارش شدهاند. به جهت تبعیت از قرائت حفص ـ با وجود ناهماهنگی در کتابت ـ بهتر این است که تغییری در رسمالخطّ این کلمات صورت نپذیرد؛ مانند:
- - «وَ مَنْ یشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَه» (انفال: 13)؛
- - «وَ مَنْ یشاقِقِ الرَّسُول» (نساء: 115) ناهماهنگ با ← «وَ مَنْ یشَاقِّ اللَّهَ» (حشر: 4)؛
- - «الَّذِینَ کنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ» (نحل: 27).
* نون وقایه
در مصحف، گاهی «إنّی»، «إنّنی»، «إنّا»، «إنّنا»، «أنّا» و «أنّنا» با نون وقایه ضبط شده است؛ البته «أنِّی» ـ به فتح همزه ـ در همهجا بدون نون وقایه است. به طور کلّی، مواردی از این دست که دارای نون وقایه هستند، تعداد کمتری میباشند.
* تاء در باب «تفعّل»
در مصحف، گاهی «تَذَکَّرُونَ» و گاهی «تَتَذَکَّرُونَ» آمده است؛ ولی بیشتر، به شکل اوّل است. همین طور در آیه 103 سوره آلعمران، «لَا تَفَرَّقُوا» است؛ ولی در آیه 13 سوره شوری، «لَا تَتَفَرَّقُوا» میباشد.
* «یومئذ» و «حینئذ»
شکل نگارش «یَومئذٍ» و «حَینئذٍ» در مصحف، مطابق استاندارد میباشد (إمیل بدیع یعقوب، 2006م، ج1: 337).
موارد مطابق قاعده
* حذف الف در «ما»ی استفهامیه
طبق قاعده، «ما»ی استفهامیه، به حروف جر وصل میشود و سپس، «الف» در آن نیز حذف میشود (إمیل بدیع یعقوب، 2006 م، ج8: 21؛ ابیاری، 1405ق، ج4: 492). در مصاحف، در همه مواضع، این قاعده رعایت شده است؛ مانند:
- - «عَمَّ یتَساءَلُونَ» (نبأ: 1)؛
- - «عَفَا اللَّهُ عَنْک لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» (توبه: 43)؛
- - «فَناظِرَةٌ بِمَ یرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ» (نمل: 35).
* حذف همزه وصل هنگام تلاقی با همزه استفهام
هرگاه همزه استفهام با همزه مکسوره فعل (همزه وصل) تلاقی پیدا کند، همزه فعل به جهت تخفیف و بینیازی از آن، ساقط میگردد. در قرآن کریم در مجموع، هفت مورد این چنین است که عبارتاند از: «أفتری، أصطفی، أتخذناهم، أتخذتم، أطلع، أستکبرت و أستغفرت».
این حذف، قابل دفاع و صحیح میباشد؛ زیرا اوّلاً، همزه استفهام همیشه مفتوح است؛ ولی همزه حذفشده (همزه وصل)، مکسور بوده است و این، بهراحتی قابل تشخیص میباشد. ثانیاً، به جهت دستیابی به سهولت در قرائت، از یک جهت، و به سبب بینیازی کامل از همزه وصل، از جهت دیگر، حذف همزه وصل پسندیده، معقول، اصولی و مطابق با قواعد حذف حروف در زبان عربی است.
* حذف تاء در آخر کلمه
در مصحف، کلمه «إقامة» به حذف «تاء» کتابت شده است: «وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکوٰةِ» (انبیاء: 73). إقام، در اصل «إقامة» بوده است که تاء به سبب إضافه حذف شده است (زجاج، 1408ق، ج4: 46؛ فراء، 1980م، ج2: 254). کتابت و قرائت به این صورت، صحیح و موجه است.
* الحاق هاء سکت و الف زائد در سر آیات
اضافه شدن «هاء سکت» و «الف زائد» در پایان برخی آیات، به جهت حفظ وزن آیات ـ در حالت وقف ـ موافق با قواعد زبان عربی بوده و استاندارد است؛ مانند:
- - «ٱقۡرَءُواْ کتَٰبِیهۡ» (حاقه: 19)؛
- - «یٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کتَٰبِیهۡ» (حاقه: 25)؛
- - «تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» (احزاب: 10)؛
- - «یا لَیتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا» (احزاب: 66).
البته هاء سکت در دو آیه «فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ» (انعام: 90) و «فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِک وَشَرَابِک لَمۡ یتَسَنَّهۡ..» (بقره: 259)، در رأس آیه واقع نشده است.
تصویر شماره 4: مصحف شریف به خط کوفی (4)
مواردی که مربوط به قرائت میشود؛ نه رسمالخط
* جبریل
این کلمه، به چند صورت قرائت شده است؛ «جِبرِیل، جَبریل، جَبرئیل، جَبرئِل، جَبرائیل» و... .
قرائت حفص، «جِبریل» میباشد (ابیاری، 1405ق، ج5: 74). در مصاحف نیز به همین شکل کتابت شده است. واژه «جبریل» در مجموع، سه مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است (بقره: 97و98/ تحریم: 4).
* میکال
این کلمه، به چند صورت قرائت شده است؛ «میکال، میکائل، میکائیل» و... .
قرائت حفص، «میکال» میباشد (ابیاری، 1405ق، ج5: 74). در مصاحف نیز به همین شکل کتابت شده است. واژه «میکال»، تنها یک مرتبه در قرآن کریم ذکر شده است (بقره: 98).
* ابراهیم
این کلمه، به چند صورت قرائت شده است؛ «إبراهیم، إبراهام، إبراهَم، إبراهِم، إبرَهَم، إبراهوم». (ابنخالویه، 1421ق: 89؛ جوهری، 1404ق، ج5: 1871). مشهورترین و شایعترین این وجوه، «إبراهیم» است و جمهور به این صورت قرائت کرده است (سیوطی، 1421ق، ج2: 290). در قرآن کریم این واژه، 69 مرتبه ذکر شده است. در مصاحف، به صورت «إبرٰهیم» (مشهورترین اقوال) کتابت شده است. البته گاهی به شکل «إبرٰهیم» (مانند آیه74 سوره انعام) و گاهی به صورت «إِبۡرَٰهِـۧمَ»(5) (مانند آیه24 سوره بقره) آمده است.
* ضمه در «علیهُ» و «أنسانیهُ»
در قرائت حفص، در دو جای قرآن (آیه «وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللَّهَ فَسَیؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً» (فتح: 10) و آیه «وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ» (کهف: 63)، هاء، مضموم است (قلانسی، 1428ق: 320و246).
* «هزوا» و «کفوا»
این دو کلمه، در قرائت حفص به واو نگارش شدهاند؛ نه به همزه (زمخشری، 1407ق، ج1: 148).
* «إسْألْ» و «سَلْ»
در قرآن کریم ـ قرائت حفص ـ هر دو شکل فعل امر وجود دارد:
- «وَ سْـَٔلِ الْقَرْیةَ الَّتِی کنَّا فِیها» (یوسف: 82)؛ «وَ سْـَٔلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رُسُلِنا» (زخرف: 45)؛ «وَ سْـَٔلْهُمْ عَنِ الْقَرْیةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ» (اعراف: 163).
- «سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ» (بقره: 211)؛ «سَلْهُمْ أَیهُمْ بِذلِک زَعِیمٌ» (قلم: 40).
هر دو صیغه در زبان عربی، صحیح میباشد؛ زیرا «سَأل یَسأل»، گاهی به تخفیف همزه نیز خوانده میشود (به این شکل: سَال یَسَال). فعل امر «إسْألْ»، از «سَأل یَسأل» ساخته میشود و فعل امر «سَلْ»، از «سَال یَسَال» میباشد (جوهری، 1404ق، ج5: 1723).
* «بطونه» و «بطونها»
در دو آیه مشابه، ضمیر یک بار مذکّر آمده و یک بار هم مؤنّث ذکر شده است: «وَ إِنَّ لَکمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةً نُّسۡقِیکم مِّمَّا فِی بُطُونِهِۦ» (نحل: 66)؛ «وَ إِنَّ لَکمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةً نُّسۡقِیکم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا» (مؤمنون: 21).
با توجّه به اینکه «أنعام» جمع مکسّر است، بازگشت ضمیر مذکّر به آن، چه توجیهی دارد؟ به این سؤال، از چند منظر پاسخ داده شده است: از جمله اینکه گفته شده: مراد از «مما فی بطونه»، «بطون ما ذکرناه» است. این قول کسائی است که فراء آن را صواب میداند. همچنین گفته شده: عرب از «انعام» به خبر واحد خبر میدهد (قول سیبویه). و یا گفته شده: چون لفظ جمع، تذکیر و تأنیث میشود، پس هم «هو الأنعام» و هم «هی الأنعام»، هر دو گفته میشود. بنابراین، بازگشت ضمیر به تذکیر، جایز است (قول زجاج). (فراء، 1980م، ج2: 109؛ شوکانی، 1414ق، ج3: 209).
سخن پایانی
بر مبنای آنچه گذشت و با توجّه به ضرورت چاپ قرآنی با رسمالخطّ املایی، گروه قرآن معاونت پژوهش مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، با تدوین و ارائه نسخه الکترونیکی قرآن استاندارد، زمینه را برای طبع و نشر قرآن بدون غلط املائی در ایران اسلامی و جهان اسلام، بهویژه کشورهای اسلامی فراهم نموده است؛ البته گامهایی برای تدوین قرآن با رسم املائی، توسط برخی از مؤسّسات و مراکز قرآنی صورت گرفته است که به برخی از آنها اشاره میشود؛ به عنوان نمونه، میتوان به: قرآن با رسم املائی مرکز طبع و چاپ قرآن کریم جمهوری اسلامی با خط غلامرضا صفا مهدوی، پایگاه قرآن الکترونیک دانشگاه ملک سعود فیصل(6)، و مصحف شریف به خط حافظ عثمان مشهور به قایشزاده با تصحیح هیئت تحقیق مصاحف در آنکارا، وابسته به ریاست امور دینی جمهوری ترکیه، در چاپخانه سازمان دیانت ترکیه اشاره کرد.
پینوشتها:
* مدیر گروه قرآن، اخلاق و دعا - مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی** پژوهشگر گروه قرآن، اخلاق و دعا - مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
1. برگی از قرآن مربوط به سده ۸-۹ میلادی، به خط کوفی جوهر و رنگ و طلاکاری، عرض: ۲۳٫۷ طول: ۳۳٫۶ سانتیمتر.
2. برگی از قرآن منسوب به امام موسی کاظم(علیه السلام)، نگهداریشده در موزه قرآن آستان قدس رضوی (سوره آلعمران: 1-3).
3. برگی از قرآن منسوب به خط امام رضا(علیه السلام)، نگهداریشده در موزه آستان قدس رضوی، آیات 40 تا 47 سوره قصص.
4. آیات 27 و 28 از سوره فتح به خط کوفی، مربوط به قرن هشتم و نهم میلادی.
5. در این حالت، در برخی از مصاحف، علامتی خاصّ به جای «یاء» در بالای کلمه ترسیم شده است.6. http://quran.ksu.edu.sa
منابع:
1. قرآن کریم.2. إمیل بدیع یعقوب، موسوعة علوم اللغة العربیة، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 2006م.
3. أندرابی، احمد بن ابیعمر، الإیضاح فی القرائات، موجود در نرمافزار المکتبة الشاملة.
4. بناء، احمد بن محمد، إتحاف فضلاء البشر فی القراءات الأربعة عشر، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 1422ق.
5. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ دوم، 1404ق.
6. حمیری، بشیر بن حسن، معجم الرسم العثمانی، ریاض: چاپ اول، 1435ق.
7. دانی، ابو عمرو عثمان بن سعید، المقنع فی رسم مصاحف الأمصار، قاهرة: مکتبة الکلیات الأهزیة، چاپ اوّل، 1978م.
8. زجاج، ابواسحاق ابراهیم بن السری، معانی القرآن و اعرابه، بیروت: دار الکتب، چاپ اوّل، 1408ق.
9. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
10. سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، الإتقان فى علوم القرآن، بیروت: دار الکتب العربی، چاپ دوم، 1421ق.
11. شوکانی، محمد، فتح القدیر، دمشق: دار ابن کثیر، چاپ اوّل، 1414ق.
12. شیبانی، محمدحسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، قم: نشر الهادی، چاپ اوّل، 1413ق.
13. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم: فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1406ق.
14. غانم قدوری الحمد، رسم المصحف، اردن/عمان: دار عمار للنشر و التوزیع، چاپ اوّل، 1402ق.
15. فراء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1980م.
16. قلانسی، محمد بن حسین، ارشاد المبتدی و تذکرة المنتهی فى القراءات العشر، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 1428ق.
17. کردی، محمد طاهر بن عبدالقادر، تاریخ القرآن و غرائب رسمه و حکمه، قاهره: دار الکتب المصریة، چاپ اوّل، 1429ق.
18. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم: مؤسّسة التمهید، چاپ اوّل، 1386ش.