بعد که سال 64 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شدم، با دانشجویان ورودی 63 هم مرتبط بودیم، مانند آقای مهندس طالبپور که فقط چند سال از ما بزرگتر بود. موقعی که ایشان از دبیرستان فارغ التحصیل شدند، با انقلاب فرهنگی مصادف شد که دانشگاهها تعطیل گردید. به همین جهت، ایشان به قم آمد و طلبه شد. از سال 62 که دوباره دانشگاهها باز شد، اولین سری دانشجویان بعد از انقلاب به دانشگاه راه پیدا کردند. سال62 آقای طالبپور با وجود فاصلهای که از زمان گرفتن دیپلم و طلبه شدن ایشان افتاده بود، در قم کنکور شرکت کرد و سال 63 به دانشکده فنی دانشگاه تهران راه یافت و در رشته مهندسی برق و الکترونیک قبول شد. آنجا با هم آشنایی پیدا کردیم و بنده علاقهمند بودم که در کنار دانشگاه حوزه هم بخوانم. این امر نفع فراوانی برای بنده داشت که آقای طالبپور طلبه قم بود و دروس حوزه را خوانده بود. ظهرها در همان دانشگاه با هم قرار داشتیم و ایشان برای ما ادبیات ابتدایی حوزه را میگفت. این قضیه باعث شد که ارتباط ما با آقای طالبپور صمیمیتر شود. تابستان هم که دانشگاهها تعطیل بود، به منزل ایشان میرفتیم. حدود یکسال طول کشید تا ادبیات ابتدایی حوزه را خدمت آقای طالبپور خواندیم و در یکی از این کلاسها ایشان برای ما سیوطی تدریس میکرد.
پس از اینکه آقای طالبپور در شرف گرفتن مدرک مهندسیاش بود، به قم آمد و سال آخر دانشگاه بنده ایشان دیگر در کلاسها شرکت نمی کرد و فقط برای امتحان دادن میآمد. وقتی به قم آمد به همراه برخی رفقای دیگر مثل آقای مهندس دهقان که ایشان از دوران راهنمایی و دبیرستان و تا دانشگاه در همان رشته برق با آقای طالب پور همکلاس بود، و نیز به همراه آقای سمیعی کار مربوط به کامپیوتری کردن احادیث را راهاندازی کردند. بنده در این زمینه با ایشان همکاری نداشتم و فقط مطلع بودم که فعالیتهایی را شروع کردهاند. بعد از آنکه مدرک مهندسی را گرفتم، به قم آمدم و طلبه شدم. آقای طالبپور خواستند که با آنها همکاری کنم؛ ولی آن زمان چون فرصتم کم بود و بیشتر به دروس حوزوی اشتغال داشتم، در حد تدریس در آموزشگاه نور که تازه راه افتاده بود، با ایشان همکاری میکردم. آقای سمیعی مسؤول آموزشگاه بود و بنده هم آنجا درسی را تدریس میکردم و همکاری پروژهای هم با مرکز داشتم؛ ولی فرصت همکاری به عنوان عضو مرکز را نداشتم.
♦ چطور عضویت در مرکز را پذیرفتید و مرکز چگونه زیر نظر دفتر مقام معظم رهبری قرار گرفت؟
◊ موقعی که خدمت حضرت آیت الله خامنهای رسیدیم، ایشان از بنده خواستند که همکاریام را با مرکز بیشتر کنم. آن موقع مرکز داشت زیر نظر مقام معظم رهبری میرفت. شناخت معظمله از بنده و نیز رفاقت و دوستی میان ما و آقای طالبپور باعث شد که در سال68-69 قدری ارتباطم را با مرکز بیشتر کنم. یک بار آقای طالبپور به حجره ما آمد و به سبب مشکلاتی که در خصوص مرکز پیش آمده بود، گفت: چون ارتباطت با مقام معظم رهبری بیشتر است، فرصتی بگیر که من بیایم و با آقا صحبت کنم. چند روز بعد که در تهران بودم، خدمت آیت الله خامنهای ـ مد ظله ـ این مسأله را مطرح کردم، فرمودند که آقای طالبپور به همراه برخی دیگر از آقایان این کار را آوردند و بنده هم خیلی استقبال کردم و گفتم که حمایتتان میکنم. وقتی هم که بنده در مرکز مسؤولیت داشتم، با یک تیم چند نفری خدمت رهبر معظم انقلاب رفتیم و محصولات اولیه را ارائه دادیم.
در همان گامهای اولیه که آقای طالبپور با هزینه و سرمایه خودش به همراه آقایان: سمیعی، سلطانپور و دهقان کار را شروع کردند، از طرف رهبری پشتیبانی شدند و این گونه بود که قدمهای اولیه برداشته شد و کار شکل قویتری به خود گرفت. بعد از آقای طالبپور آقای دکتر هاشمی به عنوان مدیر مرکز انتخاب گردید. همان وقت بود که بنده به مرکز آمدم و سال 71ـ72 بود که مسؤولیت معاونت فنی را عهدهدار شدم و بعد از آن نیز مدتی عضو هیأت مدیره مرکز بودم.
در واقع، سابقه ارتباطات بنده و حضور تشکیلاتیام در مرکز به این شکل بود که عرض کردم. زمانی که دکتر هاشمی به تهران آمدند، من در تهران مسؤولیت گروه معارف رادیو را نیز بر عهده داشتم. ایشان در زمان آقای محمد هاشمی به دفتر بنده در میدان ارک آمد و از بنده دعوت کردند که مسؤولیت معاونت فنی را بپذیرم.
♦ قدری درباره اولین فعالیتهایتان در مرکز بگویید.
◊ آن زمان کارهای مرکز خیلی اوج نداشت. وقتی اولین سمینار نرمافزار علوم اسلامی برگزار شد، کمیسیونهای مختلفی تشکیل شد که جناب آقای مظلومی و دیگران در کمیسیون تحقیقات حضور داشتند. سخنران افتتاحیهاش آیت الله جوادی آملی بود که انصافاً نکات خیلی زیبا، محوری و قابل استفادهای را بیان کردند؛ هرچند تلقی رفقا این بود که سخنرانی آقای جوادی آملی چندان مشوق آقایان نبود. به هر حال، اولین مجموعهای که آماده شد، در قالب دیسکت بود که ما به همراه آقایان دکتر هاشمی و دکتر حسن شبیری آن را خدمت آقای خامنهای بردیم و ارائه دادیم. در این دیدار بود که رهبر راهکارهایی را برای اینکه فرهنگ کامپیوتر در حوزه نهادینه شود واستقرار پیدا کند، ارائه دادند تا احتمالاً مخالفتهایی که در این باره در ذهن افراد وجود دارد، از بین برود. ایشان فرمودند مرکز باید خودش کامپیوتر تهیه کند و آن را در دفتر مراجع قرار بدهد و کار را نشان آقایان بدهد و به مراجع که در اوج کارهای حوزه هستند، نشان داده شود که کار با کامپیوتر چقدر مفید است. فرمایشات رهبری باعث شد که دیدگاههای منفی که در حوزه نسبت به کارهای کامپیوتری و تکنولوژی جدید وجود داشت، از بین برود. هیأت امنایی که از جانب رهبر تعیین شدند، کسانی بودند که خودشان هم حوزوی بودند. البته ممکن بود که با این حرکت طبیعتاً مقداری مخالفتهایی صورت بگیرد که خیلی در جریان جزئیات این مسائل نبودم و به هر حال با این زمینهای که به وجود آمد، باعث شد که اگر مخالفتی هم هست، اوج نگیرد و بزرگ نشود.
♦ ظاهراً در آغاز کار بیشتر نیروهای مرکز جوان بودند. در این باره چه توضیحی دارید؟
◊ یکی از خصلتهای حضرت امام این بود که سعی میکردند به جوانها بها بدهند و خیلی جاها اعتماد کردن امام به جوانها در اوج بود. بعد از انقلاب، برخی از فرماندهان سپاه، جوان 26 ساله بودند که خود اوج اعتماد به جوانان را نشان میدهد و یا برخی مسؤولان و وزرای آن زمان سنشان خیلی کم بود. رییس جمهورمان آیت الله خامنهای 40-42 ساله بودند. اینها همگی نشانه رویه امام در اعتماد به جوانان بود. این خصلت در وجود آیت الله خامنهای مدظله نیز هست. زمانی که مسؤولیت رادیوی معارف را که یک رادیوی ملی بود بر عهده داشتم، یک جوان 26-27 ساله بودم و مقداری هم وحشت داشتم از اینکه بخواهم این کار بزرگ را انجام دهم. بنابراین، یک شورای سیاست گذاری تعیین کردیم و بزرگان حوزه مانند: آیت الله امینی، آیت الله سیدکاظم حائری، آیت الله خرمآبادی، آیت الله سید محمود شاهرودی، آیت الله لاریجانی و آیت الله استادی را دعوت کردیم. خودم از اینکه وارد میدان شوم، وحشت داشتم؛ اما رهبر معظم انقلاب به بنده فرمودند شما یک رادیوی موفق و بدون موسیقی را راه بیندازید و الگو بدهید. این امر برای بنده خیلی عجیب بود که ایشان به یک جوان 26 ساله این طور اعتماد میکنند که این کار بزرگ را انجام بدهد.
در خصوص کار با کامپیوتر هم به نظرم ایشان وقتی دیدند عدهای جوان خودجوش مثل آقای طالبپور با هزینه شخصی خودشان این کار بزرگ را راه انداختند و قطعاً مفید هم بوده و ایشان نتیجه کارشان را دیده بودند، طبیعی است که با روحیهای که ایشان دارند، به جوانها اعتماد کنند و از کارشان استقبال نمایند و در عین حال، دقت داشتند که حتی الامکان جلوی خطاهای احتمالی گرفته شود. از این رو، ایشان هیأت امنای مورد قبول و اعتماد خودشان را تعیین کردند تا بر کارها نظارت داشته باشند؛ یعنی هر دو جنبه مورد نظر ایشان بوده است.
♦ چرا مرکز کارش را از کامپیوتری کردن قرآن و روایات شروع کرد؟
◊ اینکه شما ابتدا روی قرآن و حدیث متمرکز شدید، برای این است که منابع اصلی دین اسلام، قرآن و حدیث است و بقیه منابع جزء منابع دسته دوم به شمار میرود؛ یعنی کارهای فقها، متکلمان و فلاسفه از این حیث جزء منابع دوم است. در این میان، دستهاولترین منبع، قرآن و بعد حدیث است و به طور طبیعی باید کار اسلامی از منابع دسته اول آغاز شود و این نشانه یک مرکز موفق همچون مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است.
اگر بخواهیم نظر واقعبینانه به قضیه داشته باشیم، باید بگوییم که در این کار ریشه و انگیزه خدایی وجود داشت و هیچ نفع مادی مورد نظر دوستان نبود. خود بنده مدتی از نزدیک با رفقا بودم و از نزدیک با هم کار میکردیم. در ابتدا کار آنقدر گسترش پیدا نکرده بود و چندان هم بهره جانبی نداشت و تا حالا هم که با مرکز ارتباط داریم، کارشان غیر انتفاعی به تمام معنای کلمه است و هیچ نفعی برای افراد ندارد. هر شرکت کامپیوتری که راه میافتد، طبیعتاً متولیان و مسؤولانشان به نفع مادی خود فکر میکنند؛ اما چون این مرکز این گونه نبوده، خیلی از موفقیتهایش را مدیون همین روحیه است.
♦ تفاوت کار مرکز با دیگر شرکتها و مراکز کامپیوتری در چیست؟
◊ زمانی که بنده عضو هیأت مدیره و معاون فنی بودم، این صحبت مطرح شد که آقای شریعتمدار که در دوران آقای خاتمی وزیر بازرگانی شد و آن وقت مسؤول معاون مالی دفتر رهبری هم بود، این نظر را مطرح کرد و گفت به مدت پنج سال بودجه و هزینه مرکز کامپیوتر را به طور کامل تأمین میکنیم. بعد که روی پای خودتان ایستادید، دیگر از ما بودجه نخواهید. استدلالشان هم این بود که خیلی مراکز کامپیوتری روی پای خودشان ایستادهاند و از جایی تغذیه نمیشوند. شما هم 5 سال هر چه بخواهید برایتان فراهم میکنیم؛ ولی پس از آن، دیگر از ما بودجه نخواهید. آقای دکتر هاشمی در جلسه هیأت مدیره نظر آقای شریعتمدار را مطرح کردند. بنده در آن جلسه استدلالم این بود که اگر تا صد سال دیگر هم ما رو تجهیز کنند، ما نمیتوانیم روی پای خودمان بایستیم؛ زیرا مراکز کامپیوتری که خودگردان هستند، بازاری کار میکنند و محصولاتشان هم بازارپسند است؛ اما مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی این طوری نیست. مخاطبان و مشتریان این مرکز کسانیاند که محققاند و نمیتوان توقع داشت که کار چنین مرکزی، سودآور باشد. طبیعی است که مرکز برای اینکه مخاطبان و مشتریان محصولاتش بتوانند تولیدات آن را تهیه کنند، مجبور است تا جایی که امکان دارد، قیمت نرمافزارهایش را کم کند و ارزانتر در اختیار مشتریان خود که محقق هستند، قرار دهد. در اینجا جو بازارپسند حاکم نیست تا مشتری فراوانی داشته باشد. یا باید از اهداف مرکز دست برداریم و سراغ منابع تحقیقاتی سنگین که چندان بازارپسند هم نیست، نرویم و یا باید به سراغ محصولاتی برویم که در بازار جذب مشتری کند و سودآور باشد که طبیعتاً، این امر با اهداف مرکز مخالف است و اگر بخواهیم در همین مسیری که برای مرکز ترسیم شده پیش برویم، هیچ وقت بازار سودآور و بزرگی نخواهیم داشت. البته آن زمان بحث ارائه تولیدات نور برای مشتریان خارج از کشور مطرح شد و کارهای ابتدایی خیلی بهسختی صورت گرفت. از جمله، سفری که خود ما به لبنان داشتیم، خیلی مورد استقبال واقع شد و مقداری که تولیدات ما در خارج کشور بازار پیدا کرد، تا حدودی باعث سودآوری شد. بنده اخیراً با رفقای مرکز ارتباطی نداشتم؛ اما تلقیام این است که مرکز در داخل کشور نمیتواند فروش داشته باشد و در خارج از کشور میتواند محصولاتش را به فروش برساند.
به هر حال، اینکه مرکز سودآوری ندارد، باعث میشود در افراد خلوص ایجاد شود و این امر مقداری به خلوص نیتشان کمک میکند. به آقای آسیابانی هم گفتم که قدر مرکز و روابط سالمی را که در آن وجود دارد، بدانید. وقتی از مرکز بیرون آمدم و وارد صدا و سیما شدم و یا در مراکز دیگر مشغول به کار شدم، دیدم که روابط ناسالمی وجود دارد. انشاءالله هنوز هم این روحیه و روابط سالم در مرکز وجود داشته باشد و قدرش را بدانید؛ چون این روحیه خیلی ارزشمند است و به پیشرفت کار کمک میکند. در مراکز، بحث ساعات کاری چندان تعیین کننده نیست؛ بلکه افرادی که عاشقانه روز جمعه و غیر جمعه یا شب و روز کار میکنند، تعیین کننده هستند. خاطرم هست که وقتی آقای آسیابانی کامپیوتر را به منزلشان برد، از شب تا صبح مینشست و کار میکرد و سعی مینمود که نکات جدیدی را به دست بیاورد تا به درد مرکز بخورد و مورد استفاده قرار بگیرد. به نظر بنده این نوع انگیزهها است که کار مرکز را رونق داده است.
♦ کار بیست ساله مرکز را چگونه ارزیابی میکنید؟
◊ بنده امیدوارم که این مرکز با همان سبک و سیاقی که کارش را آغاز کرد و با همان خلوص نیتی که کار را تا به اینجا ادامه داده است، انشاءالله کارش را به پیش ببرد. الآن که ما در جاهای مختلف دانشگاهی و حوزوی هستیم، کاملاً لمس میکنیم که چقدر تولیدات مرکز نیازهای افراد محقق را پاسخگو است.
به خاطر دارم که در آن زمان چند تا مرکز بود که با هم کار کامپیوتری علوم اسلامی رو آغاز کرده بودند و یکی از آنها مرکز ما بود، یکی دارالحدیث بود و دیگری هم در تهران و زیر نظر آیت الله زنجانی فعالیت میکرد. یک بار در هیأت مدیره صحبت شد برای اینکه دوباره کاری به حداقل برسد، بیاییم و بین این مراکز تقسیم کاری کنیم. آقای دکتر هاشمی جلساتی را با مسؤولان دار الحدیث و مجموعهای که زیر نظر آیت الله زنجانی کار میکردند، برگزار کردند و تقسیم کاری صورت گرفت. قرار بر این شد که مرکز ما روی احادیث شیعی متمرکز شود، دار الحدیث روی احادیث اهل سنت و مجموعه آیت الله زنجانی روی مباحث فقهی کار کند. بعد از چند سال دیدیم که مرکز ما کار را بهخوبی پیش برده و آن دو مرکز به حدی که توقع بود، کار را انجام ندادند. دلیل این امر به جوان بودن و انگیزه داشتن نیروهای مرکز برمیگردد.
به هر حال، مرکز کامپیوتر آن طور که بنده از دور و نزدیک با آن ارتباط دارم، به سبب همان انگیزههای الهی توفیقات فراوانی داشته و محصولاتشان هم حقیقتاً قابل استفاده است. بنده برای تهیه رساله دکترای خودم کمتر به کتابخانهها نیاز داشتم؛ چون عمده مطالبی که میخواستم، در محصولات مرکز وجود داشت و خیلی وقتها در منزل با آرامش خاطر پای کامپیوتر مینشستم و کارم را انجام میدادم. مرکز خدمت بسیار بزرگی به محققان، گسترش کارهای پژوهشی و در اختیار گذاشتن منابع اسلامی انجام داده است. متأسفانه به دلیل اینکه فرصتم کم بوده، بهتازگی از محصولات جدید کمتر استفاده کردهام؛ ولی به هر حال نشریه رهآورد نور میتواند در این زمینه خیلی مورد استفاده قرار گیرد و برای محققان مفید واقع گردد. إن شاء الله این روند به برکت فعالیتهایی که آغاز شده، بیشتر شود.
به یاد دارم آخرین سالی که به نمایشگاه کتاب رفتم، آنجا بخشی برای معرفی کارهای انفورماتیک و نشر الکترونیک بود. سالن بزرگی بود که غرفههای شرکتهای مختلف در آن وجود داشت و یک روز کامل طول کشید تا به همه آنها سرکشی کنم. اغلب آن شرکتها رفقایی بودند که با مرکز هم ارتباط داشتند و بنده آنها را میشناختم و شاید بهجرأت بتوان گفت که بالای 70 درصد محصولات آن غرفهها، در حوزه مباحث اسلامی بود. این حرکت مبارک از آنجا شروع شد که آقای طالبپور سالها پیش مطالب و علوم اسلامی را وارد کامپیوتر کرد و این ابزارها را در خدمت و اختیار منابع اسلامی قرار داد و همین امر باعث شد که امروزه بیش از 70 درصد کارهای کامپیوتری به موضوعات اسلامی اختصاص یابد؛ یعنی فرهنگ کامپیوتر با فرهنگ دینی جامعه همسو شود و این به نوبه خود خدمت بزرگی بود. شاید اگر آن وقتها که سینما میخواست وارد ایران شود، چنین زیرکی و همتی صورت میگرفت و سینما با فرهنگ دینی وارد جامعه میشد، دیگر خیلی از مشکلات بعدی را نداشتیم. سایر مقولات نیز به همین منوال است. در هر صورت، این مرکز فناوری کامپیوتر را به همراه یک فرهنگ دینی وارد جامعه کرد و این خود خدمت بزرگی بود که صورت گرفت. خداوند برکات این کار را زیاد کند.