اولین کاری که انجام دادیم، روی 10 جلد از بحارالانوار و رجال و تهذیب بود؛ یعنی پروژه موضوعی. پروژه رجال در حقیقت اولین کار انجام شده در سال 67 بود که نتیجه کار در نمایشگاهی در مدرسه دار الشفاء در معرض دید عموم قرار گرفت. در آن زمان مراجعی چون حضرات آیات عظام آقایان مرعشی نجفی(ره) و گلپایگانی(ره) از کار ما بازدید کردند. یادم هست که آیت الله گلپایگانی خیلی از کارهای انجام شده تعریف کردند و تأکید داشتند که باید این کار ادامه پیدا کند. بزرگواران دیگری هم مثل: شیخ محمد حکیم، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سبحانی و حاج آقای شبیری ضمن بازدید از کار، راهنماییمان نیز نمودند.
سال 68 بود که به دیدن آیت الله خامنهای رفتیم. ایشان ضمن ابراز خرسندی از کارهای انجام شده، فرمودند که کار را از جهت مالی پشتیبانی میکنند. در پرتو حمایتهای مالی ایشان بود که توانستیم فضای بزرگتری را برای مرکز در ابتدای کوچه ممتاز در صفاییه تهیه کنیم که فکر میکنم مقابل نشریه بعثت بود. جای نسبتاً آبرومندی بود. در آنجا حدود10 الی 15 کامپیوتر اکس پی و یک کامپیوتر ای تی خریداری شد تا بتوانیم کارهای سنگین برنامههایمان را با آن انجام بدهیم. هارد آن کامپیوترها حدود40 مگابایت و حافظه رم آنها هم در حد یک مگابایت بود که میتوانستیم بعضی کارها را با آن انجام دهیم؛ اما هنوز هم برنامههای ما با زبان اسمبلی و فاکس تهیه میشد.
یک سالی گذشت و ما بعضی برنامهها را تولید کردیم و در نمایشگاهی به نمایش گذاشتیم و فکر میکنم بعد از یک سال ثمرات کار را پیش مقام معظم رهبری بردیم. از آن زمان بود که یک نهضتی در داخل مرکز شروع شد. حتی یک بار هم ساختمان جابجا شد. در آنجا حروفچینهایمان متمرکزتر شدند و تعدادی محقق کار موضوعبرداری و فیشبرداری از کتاب بحارالانوار را شروع کردند. فیشبرداری متن بحار کار بسیار سنگینی بود و خود من هم در ابتدا که وارد شدم، بیشتر وقتم روی موضوعبرداری از کتاب بحار صرف میشد. حدود ده جلد بحار را من خودم موضوعبرداری کردم. جلدهای 90 تا 99 که مربوط به ادعیه و نمازهای مستحبی بود و ما روی آن متمرکز بودیم. البته فکر میکنم سه سالی طول کشید تا موضوعات بحار آماده شد. یادم میآید در این حین بود که آقای آسیابانی به ما پیوست و به همراه آقایان سید جواد، سید علی و سید حسن شبیری یک تیم برنامهنویسی تشکیل دادیم. مشکلی که در ابتدا وجود داشت، قفلدار بودن برخی از برنامهها بود. مثل فارسیساز پانیز که مشکلاتی در کار بوجود می آورد.
البته قبل از آن، آقای دهقان که از دوستان قدیم مرکز بودند یک مطالعهای را شروع کردند که آیا متون را OCR بکنیم یا تایپ بکنیم که مطالعات ایشان نشان میداد کهOCR نزدیک 8 – 9 درصد خطا دارد. حتی در بعضی متون بالای 10 درصد هم خطا دیده میشد. در حالی که متون ما متون تفسیر و حدیث و قرآن بود و به جهت اهمیت فراوانی که داشت و میخواستیم کمغلط باشد، تایپ را انتخاب کردیم. در اول تایپ ما تایپ مقابلهای نبود، بلکه تایپ خواندنی بود. یک نفر متن را میخواند و یک نفر هم تایپ میکرد. بعد از آن دو نفر مینشستند یکی متن را از روی کتاب میخواند و یک نفر هم کامپیوتر را نگاه میکرد. این کار بسیار طاقت فرسا بود که ما بعد از سه یا چهار سال به این فکر افتادیم که تایپ متون را به صورت دیگری انجام دهیم. چون هرچه متون تخصصیتر میشد، افرادی که متون را میخواندند و مقابله میکردند، میبایست متخصصتر میبودند؛ یعنی هزینههایشان برای مرکز گرانتر تمام میشد.
چندی بعد مجدداً ساختمان ما عوض شد و به زیرزمین خانه آقای طالبپور در سالاریه رفتیم. فکر میکنم الآن تبیان قم در آنجا مستقر است. آن زیرزمین محل برنامهنویسی ما بود.
خلاصه به جهت اینکه OCR خطا داشت، تایپ را انتخاب کردیم که با همان تایپ کمودور انجام میشد که میخواستیم منتقل بشود به کامپیوترهای اکس پی و کامپیوترهای آی. بی. ام یک بردی طراحی شد که تقریباً آنبرد کار انتقال از آن سختافزار به یک سختافزار با تبدیل فرمت بود؛ یعنی تبدیل فرمت کمودور به آی. بی. ام. اطلاعات از طریق یک کابل منتقل میشد به اینجا و بعد فرمتها عوض میشد. الحمد لله هم آقای طالبپور و هم آقای دهقان خودشان از تکنو سختافزار تهران بودند و به کارشان وارد بودند. ما هم که تقریباً سال سوم چهارم کارمان بود، مخفیانه رفتیم زبان سی را پیش آقای دهقان فراگرفتیم. طی یک سال ما توانستیم زبان سی را یاد بگیریم، آن هم سی ریچی که زبان اصل سی توسط آنها درست شده بود؛ اما ما نمیتوانستیم این را در مرکز عملیاتی بکنیم؛ با این حال، تمرینهای کتاب سی ریچی را کاملاً پیاده کردیم.
در همین ایام بود که آقای آسیابانی تصادف کردند و به جهت شکستگی پا یک دو ماهی نمیتوانستند به مرکز بیایند. ایشان با استفاده از این فرصت، مخفیانه زبان سی را روی نرمافزار«کتب اربعه» پیاده کردند؛ یعنی کتب اربعه که ما دیتایش را وارد کرده بودیم در کامپیوتر خانهشان بود و با یکی از کتابهای سی که داشتند، آن برنامه را روی «کتب اربعه» پیاده کردند. الحمد لله برنامه «کتب اربعه» به شکل خوب و با سرعت بسیار قابل قبولی به زبان سی نوشته شد و در مقابل آن برنامههای قبلی مرکز که به زبان فاکس مطرح میشد، عرضه گشت. از آن به بعد تصمیم گرفته بودیم کم کم کارهایمان را با زبان سی انجام دهیم. این موضوع همزمان شد با رفتن آقای طالبپور و آمدن آقای دکتر طه هاشمی به مرکز. در آن زمان، مدیریت مرکز در قسمت فنی با آقای سید علی شبیری بود.
بعد از عرضه نرمافزار «کتب اربعه» ما زبان سی را در نرمافزار «وسائل الشیعه» هم پیاده کردیم. بعد از آن سه مجموعه وسائل الشیعه، کتب اربعه و بحارالانوار را در یک سی دی که با رنگآمیزی نسبتاً خوبی آماده شده بود، عرضه کردیم که حدود یک سال و نیم طول کشید. قبل از آمدن سی دی به بازار، برنامههای مرکز سال 70 تا 73 روی دیسکت عرضه میشد؛ مثلا بحارالانوار را که بیست مگابایت بود روی 15 دیسکت فشرده کردیم. برنامه وسائل الشیعه روی 5 دیسکت 44/1 عرضه شد. یک جعبههایی بود که کل این دیسکتها داخلش تعبیه میشد.
♦ برنامههای مرکز را چگونه در خارج از کشور عرضه کردید؟
◊ پس از چندی به ما گفته شد که میخواهیم در نمایشگاه جی تکس در دبی شرکت کنیم. ما برنامه را آماده کردیم که شامل: وسائل الشیعه، کتب اربعه و بحارالانوار میشد و تماماً احادیث شیعه بود. اما آنجا یک محیطی است که نمیشود فقط برنامه شیعه را عرضه کرد؛ بنابر این، من با آقای آسیابانی با کمک همدیگر همان برنامهسازی که با سی صورت گرفته بود، روی قرآن پیاده کردیم. حدوداً نزدیک یک ماه طول کشید. برای اینکه بتوانیم به نمایشگاه برسیم، مقداری از برنامهنویسی به خود دبی منتقل شد. اولین حضور مرکز در نمایشگاه جی تکس در امارات متحده فکر میکنم سال 72 بود.
♦ یکی از فناوریهایی که آن زمان مرکز در آن تقریباً منحصر به فرد بود، فشردهسازی اطلاعات بود. اگر کار فشردهسازی بر روی نرمافزار «کتب اربعه» صورت نمیگرفت، چیزی در حدود 50 دیسکت برای این نرمافزار نیاز بود. یا برای وسائل الشیعه به حدود30 دیسکت نیاز داشتیم تا بتوانیم آن را عرضه کنیم.
◊ آن زمان امکاناتمان خیلی کم بود. یادم هست نرمافزار بحار را زمانی تولید کردیم که هارد دیسکهای پرظرفیت به بازار آمد. البته آن زمان کار بر روی موضوعات بحارالانوار هنوز هماهنگ نشده بود. باید هماهنگیهای لازم صورت میگرفت. کار موضوعی بر روی بحار الانوار از آن سال شروع شد. فکر کنم دوازده سال طول کشید؛ چون باید توسط یک نفر این موضوعات بحار هماهنگسازی میشد. آقای نجمآبادی آن روز رئیس تحقیقات بود و آقای مظلومی به عنوان مسئول پروژه تا چندین سال روی این پروژه کار میکرد.
خلاصه ما در اولین حضورمان در نمایشگاه جی تکس سعی کردیم قرآن کریم همراه با ترجمه و تفسیر المیزان را در یک دیسکت عرضه کنیم و همین کار هم انجام شد. ما توانستیم با آن روش فشردهسازی که داشتیم، قرآن و تفسیر المیزان را در یک دیسکت 44/1 بگنجانیم. البته یک مؤسسه مصری هم قرآن را روی سختافزار ارائه کرده بود و میتوانست قرآن را نشان بدهد؛ اما کار ما یک کار بسیار بدیعی بود؛ چرا که ما توانسته بودیم قرآن را در یک دیسکت 44/1 عرضه کنیم. آن روز تصمیم بر آن شد که قرآن را به صورت رایگان در اختیار شرکتها قرار بدهیم؛ از این رو، کلمه نور با برچسب روی دیسکتها چسبانده شد و مردم میآمدند، صف میبستند که این قرآن را از ما بگیرند. یادم هست که چون ما هم باید دیسکها را کپی میکردیم، حتی دو شب در دبی نخوابیدیم تا بتوانیم آنها را آماده کنیم.
♦ آقای دکتر، گویا همزمان با شروع به کار مرکز در کنار تشویقهایی که برخی از مراجع معظم نظیر: آیت الله مرعشی(ره) و آیت الله گلپایگانی(ره) از اقدامات مرکز داشتند، مخالفتهایی نیز با آن شده بود در این رابطه توضیح بفرمایید.
◊ من خیلی خاطرم نیست، اما در استفاده از کامپیوتر و برنامهها مقاومتهایی بود. حتی مثلا آقای تبریزی(ره) من یادم هست خیلی اعتنایی نمیکرد؛ چون بالاخره در استفاده از هر رسانه جدیدی ممکن است یک مقاومت هایی ایجاد بشود؛ اما بعد از اینکه آقایان به کاراییهای این ابزار جدید آگاهی مییافتند یا مثلا محصولاتشان به صورت چاپ شده در اختیارشان قرار میگرفت، مخالفتشان کمتر میشد. اگر مخالفتی هم میشد، از این حیث بود.
♦ با توجه به اینکه مرکز گامهایی در عرصه انفورماتیک در آن زمان برداشته بود، وضعیت جامعه دانشگاهی در خصوص استفاده از رایانه به چه صورت بود؟
◊ زمانی که من در محافل دانشگاهی بودم، در خیلی از دانشگاه هایی که حتی کامپیوتر تدریس میکردند، یک کامپیوتر PC وجود نداشت. بعضی جاها هم که بود از آن کامپیوترهای مینی بود که به صورت پانچ، اطلاعات را وارد میکردند. یادم هست وقتی میخواستیم از مقطع لیسانس فارغ التحصیل بشویم، یک بار حتی با پاسکال یا با سی نتوانسته بودیم برنامه خودمان را مستقیماً روی PC اجرا کنیم. اصلاً آن زمان PC یک چیز مجهولی بود. مرکز از جمله اولین پژوهشگاه های تحقیقاتی بود که این PCها را خرید و در اختیار گرفت؛ حتی قبل از اینکه اکس پی بیاید، روی کمودور پیادهسازی میکردیم. شروع کار ما سال 67 بود، 22 سال پیش؛ اما این کامپیوترها فکر میکنم در دانشگاه ها بعد از سال 71 – 72 وارد شدند و تعدادی از دانشگاه ها توانستند به صورت محدود یک لابراتوار ایجاد کنند.
اما در کارهای مرکز یک امر بسیار مشهود بود؛ یعنی فشردهسازی اطلاعات و به اصطلاح پک کردن اطلاعات به شکل خیلی زیاد که یک روشی برای خودش دارد و این کاملا با شیوههای دیگر که در جاهای دیگری بود فرق داشت که سالها بعد از آن من دیدم شبیه این را گوگل استفاده میکند.
در کل جایگاه ما آن وقت از جامعه دانشگاهی جلوتر بود و البته فکر میکنم ما نسبت به مصریها عقبتر بودیم. آنها زودتر از ما به سیستم عامل ویندوز وارد شدند؛ یعنی آن زمان که ما اولین نسخه از نرمافزار قرآن را تولید کردیم، جلوتر بودیم؛ اما آنها از همان زمان قرآن را روی سیستم عامل ویندوز پیاده کردند؛ ولی ما تازه داشتیم روی ویندوز1/3 کار میکردیم و اغلب کار ما هنوز روی داس (DOS) بود. شاید دو سه سال ما نسبت به انتقال و مهاجرت به ویندوز مشکل داشتیم.
♦ تحولات برنامه نویسی در مرکز از چه زمانی شروع شد؟
◊ تقریباً سال 74 بود که شیءگرایی در برنامههایمان پیدا شد. تقریباً نزدیک چهار ماه برنامهنویسی را فقط به مطالعه بر روی شیءگرایی متمرکز کردیم که شیءگرایی چیست. تا آن زمان در برنامههایمان از موس استفاده نمیکریم؛ اما از آن به بعد تحولی در برنامههایمان رخ داد. در همان ایام بود که اینترنت به صورت یک شرکت دیتا وارد کشور شد. آن سال فکر میکنم ما شیءگرایی را که خواندیم، توانستیم از محیط توربو سی (TURBO C) به توربو سی پلاس پلاس (TURBO C++) منتقل شویم و مستقیماً به یک محیط دیگری به نام توربوویژن (TURBO VISION) منتقل شدیم. توربوویژن قابلیتهای موس را به شکل قوی در محیط داس وارد می کرد. در محیط داس ما توانستیم از تمام قابلیتهای موس و همه لوازم جانبی استفاده کنیم. یک برنامه ای بود که چارچوب این را آماده کرده بود که خیلی از این قابلیتها وابزار در اختیار قرار میگرفت. برنامهای بود که به بازار عرضه نشده بود. ما روی توربوویژن پیادهاش کردیم و با قابلیت بسیار خوبی در دو سطح پیشرفته عرضه کردیم که بدایه الحکمه و نهایه الحکمه اولین برنامههای موضوعی ما در حالت جدید بود که به بازار عرضه شد؛ یعنی با توربوویژن نوشته شد. حدود دو سال در این محیطها برنامههایمان را تولید میکردیم.
با آمدن آقای دکتر شهریاری به مرکز در سال 75 ایشان با بنده صحبت کردند که من مسئولیت فنی را به عهده بگیرم. قبل از آن آقای سید حسن شبیری مسئول بودند. من شرط کردم که اگر بخواهم این مسئولیت را بپذیرم، باید همه برنامهها تحت ویندوز باشند و از این به بعد در سیستم عامل داس برنامه تولید نکنیم. در نهایت محیط بورلند سی پلاس پلاس را که در محیط شانزده بیتی در محیط ویندوز است برای کار خودمان انتخاب کردیم. ما زبان برنامه نویسی دلفی را هم مطالعه کرده بودیم. دلفی بیشتر چون مبتنی بر پاسکال بود خیلی دوست نداشتیم کار بکنیم. در این قسمت ما همه کارهایمان را با بورلند سی انجام میدادیم.
♦ اولین برنامههایی که تولید کردید، چه بود؟
◊ اولین برنامههایی را که تولید کردیم، پروگرم فایل1(Program File1)بود شامل: یک صوت قرآن همراه با تفسیر المیزان و دو ترجمه از قرآن، یک ترجمه انگلیسی و یک ترجمه فارسی.
یکی از برنامههای قوی مرکز که در محیط بورلند سی پلاس تحت ویندوز طراحی شد، برنامه «نور السیره 1» بود که متکفل آن خود آقای شهریاری بودند. در آن پروژه آقای شهریاری خودشان به میدان آمدند و به همراهی ایشان توانستیم تاریخ اسلام را به شکل بسیار زیبایی به جامعه پژوهشگر عرضه کنیم. نزدیک به 400 مگابایت اطلاعات را بر روی سی دی نور السیره عرضه کردیم که با شرکت در نمایشگاه آلمان، بسیاری از تاریخدانان یا مستشرقان، کسانی که حتی مسلمان نبودند، از این کار استقبال کردند. یادم میآید که یکی از آنان به آقای مظلومی میگفت که تا قبل از این منبع ما برای شناخت اسلام الازهر بود ولی الان قم و مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی میتواند به عنوان یک منبع و یک مأخذ برای شناخت اسلام و معارف اسلامی باشد و اگر بخواهیم مطالعات اسلامی داشته باشیم، باید از مرکز شما استفاده کنیم.
♦ شما از شاگردان ممتاز آیت الله شبیری زنجانی هم بودهاید. چه شد که از حوزه به سمت دانشگاه و کامپیوتر و آمریکا و هوش مصنوعی کشیده شدید؟
◊ اصلاً ورود ما به طلبگی به خاطر عشق به قرآن و مفاهیم بلند آن بود. من کاشان که بودم اصلا دوست نداشتم به دنیای طلبگی وارد بشوم؛ اما قم که آمدم، دیدیم قم دریایی است از معارف. ورود من به طلبگی در سال 59 تقریباً همزمان شد با انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ها. قبل از آن من از فرصت استفاده کرده بودم و جامع المقدمات و سیوطی را در تابستان خوانده بودم. بعد از آن هم معالم و مطول را در همان کاشان خواندم. قم که آمدم با لمعه شروع کردم. فکر میکنم که با آقای هادوی و دو نفر دیگر از دوستان همبحث بودیم. بعد از رسائل و مکاسب و کفایه، در درسهای خارج فقه آقای شبیری و آقا سید کاظم حائری شرکت کردیم و یک مقدار هم از درس آیت الله وحید خراسانی و آیت الله تبریزی استفاده کردیم. این ها همزمان شد با کاری که ما در حوزه برای بازیابی علوم اسلامی از طریق کامپیوتر و آمدن طیفی از دانشگاه به سوی حوزه شروع کردیم، مثل: آقای طالبپور و دیگران که دانشگاهی بودند و کامپیوتر را فرا گرفته بودند. خود من هم همزمان با این کارم دانشگاه را نیز شروع کردم. تقریباً من و دوستان آقای طالبپور و بعد هم دوستان طلبه مثل: آقای آسیابانی و آقای شبیری که آمدند، هسته فنی مرکز تشکیل شد. تقریباً 4 سال هسته فنی پروگرمینگ (Programming) مرکز ما بودیم. بعد از چهار سال که دیگر وارد زبان شیء گرایی شدیم، دیگر ما خودمان تحلیلگر بودیم؛ یعنی من خودم دوازده سال در بخش فنی بودم. چهار سال پروگرمر (Programmer)، چهار سال تحلیلگر و در حقیقت مدیر پروژه و بعد از آن مدیر تمام فنی که از سال 75 تا 79 که آقای شهریاری آمده بودند، مدیریت نرمافزار مرکز دست بنده بود. مدیریت ما هم به این شکل بود که من اصلاً اتاق خاصی نداشتم و در همان وسط جمع بچهها یک میز داشتم. من خودم قبل از همه به سر کار میآمدم. مثلاً اگر همکاران ساعت هفت میآمدند، من خودم ساعت شش و نیم سر کار بودم و بعد از همه حدود ساعت10 شب به منزل میرفتم. یعنی یک تمرکز خیلی سنگین روی کار بود برای اینکه با اشراف کامل برنامههای مرکز تولید شود. بعد تیم فنی هم الحمد لله به ما ملحق شدند. آقای پورصدری، آقای حیاتبخش و آقای مهندس مجد که وقتی از دانشگاه فردوسی مشهد فارغ التحصیل شد، بلافاصله وارد مرکز شد. یکی دو سال جلو رفتیم، دیدیم محیطهای ویندوز در حال انتقال از حالت شانزده بیتی به سی و دو بیتی است؛ یعنی ویندوز 95 که آمد، ما استارت مهاجرت به آن را زدیم و با اولین ویژوال سی پلاس پلاس بود که میخواستیم با آن روی ویندوز 95 برنامه تولید کنیم. اولین برنامه تولید شده با این برنامه «نور الانوار 2» بود که با تولید آن نسل جدیدی از برنامهها تولید شد. برنامه جامع الاحادیث (نور 2) نیز در همین محیط تولید شد. وقتی که این دو نرمافزار وارد نمایشگاه جی تکس دبی و جهان اسلام شد، واقعاً یک تحول عجیبی را ایجاد کرد؛ چون نحوه کاربری کامپیوتر را برای تحقیقات علوم اسلامی با داشتن یک محیط مالتیمدیا تحت تأثیر قرار داده بود. در آن نمایشگاه، شرکت مصری که برنامه صخر را تولید کرده بودند- که البته بعد تبدیل شد به شرکت حرف - با دیدن برنامههای زیبای ما مثل نور الانوار، بهتشان زده بود وایستاده بودند و نیم ساعت نگاه میکردند و میگفتند: چقدر شیرینه! واقعاً هر کس که میدید تحت تأثیر قرار میگرفت.
♦ برای انتقال برنامه های مرکز تحت وب و اینترنت چگونه عمل کردید؟
◊ یکی از ضعفهای مرکز در بردن برنامههایش تحت اینترنت بود که البته در سال 78 وقتی این را احساس کردیم، مطالعه در این زمینه را شروع نمودیم که چگونه میتوانیم برنامههای خودمان را در سرور بنشانیم و بعد سرور بیاید به کاربرهای متعدد پاسخگو باشد. آن زمان هم حتی با یک ابزاری به نام اکتیوایکس این امر را اجرا کردیم و توانستیم برنامهها را تحت وب اجرا کنیم. حتی برنامههای «نورالانوار»، ««نور 2» و «جامع الاحادیث» را در سال 79 قبل از اینکه من به امریکا بروم به صورت تحت وب آماده کردیم؛ اما اوسی ایکس (OCX)هایی که نسخه اصلیاش را میخواستیم، باید از شرکتهای امریکا خریداری میشد که مایکروسافت گفته بود که هر کس که بخواهد از اکتیو اوسی ایکسهاش استفاده کند باید نسخه های اصلی آن را خریداری کند آن روزها هم اینترنت از ایکس پروشن 1 یا 2 بود و همینطور بروزر (Browser)هایی مثل نت اسکیپ معروف بود و ما میخواستیم تحت آنها برنامه ها را عرضه کنیم؛ اما نسخه اصلی این نرمافزار را به ایران نمیفروختند. چند بار هم مکاتبه کردیم اما فایدهای نداشت. آنها میگفتند حتی یک مورد از این فنآوری های پیشرفته نباید به ایران فروخته بشود و جزو تحریمهایی بود که علیه ایران داشتند. یک دلیل دیگر هم این بود که بعضی از مدیران مرکز احساس کردند که اگر اطلاعاتمان در وب و شبکه اینترنت باشد، راحت میتوانند بگیرند و جای دیگر استفاده کنند؛ به همین دلیل برنامههای ما تحت وب ارائه نشد؛ در صورتی که ما برنامه تحت وب را از سال 79 آماده کرده بودیم. البته تکنولوژی ما بعد از دو سه سال قدیمی شد و فکر میکنم سال 80 بود که تکنولوژی صوت به بازار آمد و در محیط دات نت توانست در دنیای وب یک حرف تازهای را برای ارتباط بین سرور و کلاینت سریع برقرار بکند. ما در این زمینه تقریباً تازهوارد بودیم؛ یعنی در دنیای نوشتن برنامه با ASP و ASP.NET تازهوارد بودیم.
اینترنت مرکز در آن زمان یک ساختمان دیگری در خیابان باجک داشت که با ما در ارتباط بود. سه پایگاه حوزه نت (hawzah.net)، نورسافت دات اورگ (noorsoft.org) و نور نت دات نت (Noornet.net)اولین پایگاههای زیر نظر مرکز بود و حوزه نت به عنوان یک منبع غنی از اطلاعات، درختواره مفهومی خیلی سنگینی از مفاهیم اسلامی بود که شاید دو سه سال طول کشید تا همه محورهایش پر بشود؛ اما پایهریزی قوی ای داشت. ولی همانطور که گفتم، ما یک مقدار عقب هستیم؛ چرا که غیر از کتابخانه دیجیتال روی وب که امسال رونمایی شد، ما برنامههای اصلی خودمان را روی وب ارائه نداده بودیم یا مثلا نورمگز (noormags) آمده و الان یک تحول عجیبی ایجاد کرده است که از سال 83 و 84 مطرح شد و یک عرضه جدیدی از سیر کارهای مرکز است که میتواند حرف غنی برای گفتن داشته باشد که پایگاه مجلات تخصصی اسلامی در حوزه قرآن و فلسفه است و با غنی شدن این اطلاعات تقاضا برای اشتراک در آن زیاد شده و اخیراً حتی میبینیم که دانشگاه های خارجی هم خواستار عضویت درآن هستند. اما لازم است که ان شاء الله برنامهنویسیمان را هم تقویت بکنیم.
نکته دیگر اینکه انشاءالله ما باید به سمتی برویم که برنامههایمان را باز بکنیم. الان برنامههایمان همه بسته است، دیگر کسی نمیتواند ویرایش بکند، کسی نمیتواند اضافه بکند. البته جاهایی که نباید تغییر بکند، مثل: محیطهای تفسیری و یا اصل آن چیزهایی که نویسندهها نوشتهاند، باید بماند؛ همچنین شرایطی فراهم کنیم که کاربران حرفهای با یک مدیریتی نظراتشان را در یک پایگاه جمع کنیم و این نیازمند نوشتن یک برنامهای تحت وب است که بتواند نظرات مختلف را از سراسر دنیا جمع کند و در یک بانک تجمیع نماید و دائماً کاربرهای حرفهای نظراتشان تجمیع بشود و با همدیگر یک تبادل اطلاعات داشته باشند. این موضوع در دستور کار هیئت علمی و فنی مرکز قرار دارد
♦ دستاورد تحصیلاتتان در حوزه چیست؟ چطور شد که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتید؟
◊ من در حوزه نزدیک به پانزده سال درس خواندم. البته شش هفت سال سطح و بقیه را در درس خارج از اساتید مختلف استفاده کردم. تفسیر را بیشتر نزد آیت الله جوادی آملی و خارج فقه را بیشتر خدمت آیت الله سید کاظم حائری بودم و نیز از محضر آیت الله وحید استفاده میکردم. همچنین درس رجال را خدمت آقای شبیری زنجانی، درس اصول را پیش آقای تبریزی و باز یک مقدار نزد آقا سید محمود هاشمی و آقا سید کاظم حائری استفاده کردم. البته من بیشتر از دروس آقای تبریزی و آقای سید کاظم حائری استفاده کردم. سال 65 بود که بعد از بازگشت از جبهه و همزمان با شروع درس خارج، بعد از اینکه استخاره کردم و خوب آمد، برای کنکور ثبتنام کردم. در رشته ریاضی کاربردی، کامپیوتر قبول شدم. سال 74 در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت در رشته نرمافزار قبول شدم و آخر سال 76 فارغ التحصیل شدم و سه سال بعد یعنی سال 79 به آمریکا رفتم. البته در این مدت یعنی مابین سالهای 74 تا 78 در مؤسسه پژوهشی امام خمینی در مقطع ارشد، رشته دینشناسی، کلام جدید را خواندم. کلام جدید مخلوطی است از فلسفه دین و فلسفه اخلاق که بعداً آقای دکتر شهریاری در همان فلسفه اخلاق کارشان را ادامه دادند؛ اما من در سال 79 در یک سهراهی ماندم. اول اینکه به دنبال اجتهاد حوزوی بروم، دوم اینکه دکترای تربیت مدرس در رشته کلام جدید را که تازه قبول شده بودم ادامه بدهم که این تشویق استاد پایاننامهام بود و سوم اینکه برای ادامه تحصیل به آمریکا بروم.
من در این سهراهی گیر کرده بودم که با مشورت دوستان بالاخره تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به امریکا بروم. حدود 5 سال آنجا بودم. در آنجا به جهت اینکه علاقه خود من هم به دادهکاوی بود در این رشته مشغول شدم. دادهکاوی هم تازه مفهومش مطرح شده بود و آن یک شاخه هایی از هوش مصنوعی بود که کارش استخراج الگوهاست در دادههای سنگینی که لزوماً استراتژی و ساختار خاصی بر آن حاکم نیست. دیتاهای مرکز هم از نوع متن بود. متنهای انبوهی که یک شاخهای از دادهکاوی که به نام تکست ماینینگ (Text Mining) و متنکاوی است.
♦ در خصوص پایان نامه تان که با موضوع شبیه سازی علم رجال در کامپیوتر است توضیح دهید؟
◊ بنده پایاننامهام را در دانشگاه علم و صنعت در سال 75 شروع کردم که تا آخر 76 هم طول کشید. البته آن پایاننامه ثمره هشت نه سال تلاش دوستان در گروه رجال بود. در آن پایاننامه میخواستیم علم رجال را در کامپیوتر شبیهسازی کنیم. از ابتدا هم که بعضی از دوستان کاری را در این زمینه شروع کرده بودند، دائماً بحث تعیین هویت راوی مطرح بود؛ یعنی اینکه راوی گاهی وقتها یک اسم مشترک بین پنج شش نفر است، مثلاً «احمد بن محمد» که ما پنج احمد بن محمد داریم. یا بعضی وقتها یک هویت، سه یا چهار اسم دارد، مثلاً «ابو حمزه ثمالی» و «ثابت بن دینار» اسامی مختلف یک نفر است؛ اما اینها در دنیای کامپیوتر افراد متفاوتی تلقی میشوند. یک برنامه باید نوشته میشد که این تعیین هویتها را انجام میداد. اگر افتادگی در سند دارد، بتواند تشخیص بدهد و مرجع ضمیر را پیدا بکند. در تحلیل اسناد رجال توسط کامپیوتر، هشت یا نه مشکل خیلی سنگین وجود داشت که باید حل میشد. ملاکهای توثیق و تضعیف روات را بگیریم و بعد با توثیق و تضعیف راویان تشخیص بدهیم حدیث این سلسله سند که آمده و به هم زنجیر شده و افراد از همدیگر سند را نقل میکنند تا به امام برسند، این را ما به نحوی تحلیل کردیم که کامپیوتر خودش میتوانست تشخیص دهد که آیا سند صحیح است یا موثق یا حسنه، یا نوع سند ضعیف است، و نوع سند با قوانین رجالی تشخیص داده میشد؛ به نحوی که اگر راویها را عوض میکردند، قانونها به صورت پویا و داینامیک تشخیص داده میشد.
سیستم خبره در علم رجال به عنوان پایگاه اطلاعاتی خبره علم رجال عنوان پایاننامهمان شد. یک سیستم بر پایه قوانین بود که به صورت زنجیره پیشرو میتوانست استنتاج بکند و در آن زمان که فکر میکنم سال 75 بود که آخرین سمینار علوم اسلامی و نرمافزارهای علوم اسلامی برگزار شد ما از اساتیدی که در هوش مصنوعی کار کرده بودند، دعوت کردیم که بیایند و صحبت بکنند و از دانشگاه تهران، دکتر وحید در مرکز مخابرات، دکتر بیکزاده و نیز دکتر کنگاوری و دکتر رحمانی در دانشگاه علم و صنعت و دکتر میرزایی و یک مخالف هم داشتیم به نام آقای دکتر وحید دستجردی که از مرکز تحقیقات فیزیک بودند. همه اینها در یک روز آمدند سخنرانی کردند و سخنرانیهایشان هم تبدیل به یک کتاب شد. آن روز استفاده از هوش مصنوعی در تحقیقات علوم اسلامی به عنوان یک مطالعه و تحقیقات انجام شده مطرح شد و نتیجه آن شد که میتوان از آن کمک گرفت که فقط کارها به صورت پردازش اطلاعات دیتا بیس نباشد؛ بلکه متودهای هوشمندی باشد که پردازش اطلاعات هم در کارها داشته باشیم. در نهایت مخالفان و موافقان را دیدیم و بالاخره تصمیم بر این شد که ما میتوانیم از متودهای هوش مصنوعی استفاده کنیم.
♦ چه برنامههایی از این روشهای هوشمندی که گفتید، بهره گرفت؟
◊ برنامه «درایه النور» اولین برنامهای بود که این متودهای هوشمند در آن مورد استفاده قرار گرفت و یک سیستم خبره مبتنی بر قانون را توانستیم به جامعه پژوهشگران عرضه کنیم که به اذعان همه کسانی که از این برنامه استفاده میکنند، پرمغزترین یا حرفهایترین برنامههای مرکز است که البته به جهت سنگینی و انبوهی تحقیقات چندین ساله آیت الله شبیری زنجانی و گروه رجال مرکز که از ابتداء تا به حال حضور داشتهاند، کاربران خاصّ خود را دارد.
در آن زمان از همه اساتید هوش ایران کمک خواستیم؛ اما نتوانستند کمک چندانی به ما بکنند؛ در نتیجه برای تکمیل دانشمان با دانشگاههای دیگر در خارج وارد مذاکره شدیم. فکر میکنم سهتا دانشگاه به ما پذیرش دادند. یکی از آنها دانشگاه میشیگان بود که من آنجا امتحان دادم و با نمره خوب قبول شدم و پذیرش آنجا را گرفتم.
من در پروژه ارشد خودم فصل اولش را به امکانسنجی پیاده سازی خبره فقه اختصاص داده بودم و فکر کنم دو مقاله هم در این زمینه به رهآورد نور داده بودم که آیا میشود کامپیوتر بیاید استنباط فقهی انجام بدهد یا نه؟ البته به دو معنا این را میشود گرفت که جایگزین فقیه بشود یا نه، به عنوان یک کمکیار فقیه یا اسیست (Assist) فقیه بشود؟ ما بیشتر این نظریه را با توجه به آن زیرسیستمهایی که دارای علم فقه هست حدود شش هفتتا زیر سیستمی که هست، در نظر گرفتیم که فقط زیرسیستم رجالش را که از همه ریاضیتر و کمحجمتر بود مطرح کردیم. در حقیقت این پایاننامه فصل اولش بیشتر همین امکانسنجی بود که ما با توجه به استدلالهایی که داشتیم، گفتیم میشود یک فقیهیار درست کرد و ضرورت و چرایی و چگونگیاش را بیان کردهایم. و ما تا الان با همه فقهایی که وارد صحبت شدیم، حتی از بعضی از آنها نوشته کتبی گرفتیم. مثلاً آیت الله مکارم گفتند که ما تا نبینیم باورمان نمیشود. که ایشان تا حدودی با برنامه رجال آشنا شدند. کسی مثل آقا سید کاظم حائری به ما گفت این برنامهای که شما میگویید باید طوری باشد که همانطور که اگر یک دلیلی در ادله وجود داشته باشد، ممکن است حکم خدا را برای شما عوض بکند، اگر آن فقیهی که دارد فحص میکند تا آن دلیل را نبیند نمیتواند حکم بدهد، شما هم باید یک ابزاری درست کنید که این ابزار بتواند مبانی اصولیش را دائماً به آن فقیه تذکر بدهد، آنجایی که فقهش با اصولش تعارض دارد، جاهایی که مثلاً یک حکم مبنایش عوض میشود تذکر بدهد مثلاً مرحوم خویی ماه آخر عمرش راجع به تفسیر علی بن ابراهیم میگفت راویهایش همه ثقه هستند یا مشایخ ابن قولویه را در کامل الزیارات ثقه میدانست این دوتا را رد کرد که آقای وحید میگفت: اگر کسی بخواهد بررسی کند که کجا مبانی آقای خویی عوض میشود و فتاوایش تغییر میکند، باید یک لجنه بنشینند چهار پنج سال بررسی کنند که این فتوا مبتنی بر کدام حدیث بوده است تا الان بتوان راجع به آن نظر داد. که به نظر ما اگر این سیستم خبره وجود میداشت، بلافاصله این تغییر مبانی را هم بهطور خودکار در مدت 7 ثانیه نشان میداد.
یکی دیگر از آقایان، مرحوم آیت الله معرفت بود که یک دستنوشته به من داد که کار شما کار بسیار ارزشمند و پرنعمتی است اگر انجام بدهید. آقای سید کاظم حائری و آقای سید محمود هاشمی نیز خیلی تأیید کردند پشتیبان ما بودند و ما هم شروع کردیم و مبحث فقه و رجال این امر را پیاده کردیم.
♦ شما در آمریکا غیر از درس خواندن به کار یا مطالعات دیگری هم مشغول بودید؟
◊ من در طول اقامت در امریکا فرصت چندانی برای کار نداشم. فقط درس میخواندم و در کنارش یک سری فعالیتهای مذهبی در ایالتهای مختلف داشتم. هم در شهر محل سکونتم مسلمانانی جمع شده بودند که بیشتر امریکاییها بودند که هر هفته برایشان تفسیر قرآن، نهج البلاغه و احادیث میگفتم. یک سری هم سؤال و جوابهای دانشجوهای ایرانی بود. آنجا هم که بودم به دوستان میگفتم که من یک دکتری در علوم اسلامی و فقه اسلامی دارم و آمدهام یک دکترای دیگری در علوم کامپیوتر بگیرم. همه هم با تعجب نگاه میکردند. ابایی هم نداشتم که بگویم من در حوزه قم بودهام، و متخصص در علوم اسلامی هستم من با خودم میگفتم که باید صادق باشیم آنچه را که میدانم به آنها بگویم؛ برای همین وقتی که انجمن دانشجویان دانشگاه از من دعوت کردند که شیعه را برای آنها (مسلمانان و غیر مسلمانان) معرفی کنم، تقریباً یک هفتهای نشستم با زبان خود اهل سنت معرفی مکتب اهل بیت را گفتم و با یک لسانی که خیلی قابل قبول بود، قرار بود چهل دقیقه صحبت کنم، با سؤال و جوابها یک ساعت و نیم طول کشید. بعد از آن هم خود شیعههای شهر محل سکونتم گفتند این را برای ما هم بگو، من هم بعداً در دانشگاههای استندفر دانشگاه برکلی و دانشگاه شیکاگو برای دانشجویان صحبت کردم. خوب، فعالیتهای مذهبی من در آنجا خیلی بیشتر از ایران بود. بنده حتی در ایام محرم به صورت معمّم در واشینگتن دیسی حضور پیدا میکردم و برنامه تبلیغ اسلامی داشتم. خیلی هم خواستار این بودند که در آنجا بمانم اما من نپذیرفتم.
♦ پس از بازگشت از آمریکا چه سالی دوباره به مرکز پیوستید چه مسئولیتی گرفتید و به چه کاری مشغول شدید؟
◊ از امریکا که برگشتم، آقای دکتر شهریاری معاونت فنی مرکز را دوباره پیشنهاد کردند که من گفتم اجازه بدهید بنده مسئولیت کارهای اجرایی را به عهده نگیرم و بیشتر کارهای تحقیقاتی را دنبال کنم. و در ادامه کاری که در پایاننامه ارشدم انجام داده بودم، بیشتر به دنبال بحث درک متن توسط ماشین باشم که اگر آن انجام بشود، خیلی استفادههای بیشتری میتوان از هوش در پردازش متن داشت. شروع کار مجدد من در مرکز ابتدای سال 84 بود که در آن زمان من تا یک ماه در راستای آشنایی به روند جاری پروژههای مرکز بود.
من هیچ کتاب اسلامی با خودم به امریکا نبرده بودم. فقط دوتا سیدی بیش از همه به کار من میآمد: یکی سیدی «نور الانوار» بود که تفاسیر را در اختیارم میگذاشت، یکی هم «جامع الاحادیث» بود این دوتا همه کار من را راه میانداخت. حتی در انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا که در دسامبر هر سال تشکیل میشد و از کل کانادا و امریکا میآمدند و حضور پیدا میکردند، دو سال متوالی یک بار در شیکاگو، یک بار هم در آتلانتای امریکا برنامههای مرکز را توضیح دادم که اصلاً مرکز از لحاظ فنی کارش چیست که توضیحات من واقعاً با استقبال زیادی از ناحیه آنها مواجه شد.
اما خوب کل توان مرکز در اینها پیاده نشده بود، توان مرکز بیش از آن چیزی بود که آن وقت آن هم پیاده شده بود.
در پروژه «نورالانوار 3» یک مأموریتی پیدا کردم که کل تفاسیر شیعه حتی آنهایی را که در برنامههای دیگر مثل «جامع التفاسیر» وجود داشت، در برنامه منعکس کنم. شروع کردیم به تهیه کردن همه کتابهایی که در دسترس بود از کتابخانههای قم و گرفتن کپی از آنها و یک مجموعه تفسیری حدوداً هزار و صد جلدی فراهم شد و در نرمافزار نور الانوار 3 وارد کردیم و چون بعد تفسیریاش خیلی قوی شده بود، «جامع تفاسیر نور» لقب گرفت و این برنامه با شش ماه کار شبانهروزی به ثمر رسید که من فکر میکنم اگر فداکاری و از خودگذشتگی یک عدهای از بچهها نبود، این برنامه به ثمر نمیرسید.
جامع التفاسیر یک گشایش خیلی عجیبی ایجاد کرد که برنامهها به شکل راحتتری با قابلیتهای جستجو و پژوهش بیشتر و کاملتر مورد استفاده قرار بگیرند. این نرمافزار با آن حجم عظیمی که از کتابهای تفسیری داشت، بحمدالله توانست در همان سال خادم القرآن هم بشود و جایزه ویژه نرمافزار را از آن خود کند. البته ناگفته نماند که مجری برنامه جناب آقای نعمتاللهی بودند که جداً زحمت کشیدند.
تنها مسئولیت اجرایی که بنده از زمان برگشتنم قبول کردم، همین کار جامع التفاسیر بود. بعد از آن در دانشگاه علم و صنعت شروع به تدریس درسهای مهندسی نرمافزار نمودم و ابتدای کارم تدریس هوش مصنوعی برای مقطع لیسانس و دادهکاوی و سیستمهای خبره برای مقطع فوق لیسانس بود. در مقطع ارشد بیشتر سعی میکردم دانشجویان روی تحقیقات متمرکز شوند. خیلی هم راضی بودم که کارم بیشتر دانشگاهی و تحقیقاتی و ثمره آن در راستای ارتقاء برنامههای مرکز باشد.
♦ در خارج از مرکز غیر از تدریس به چه کارهایی اشتغال دارید؟
◊ در اوایل سال 85 که آقای دکتر شهریاری به شورای عالی اطلاعرسانی منتقل شدند، بنده را به عنوان معاون فنی شورای عالی اطلاعرسانی معرفی کردند و و من این موضوع را از رادیو و تلویزیون شنیدم یا از روزنامهها خواندم که ایشان بنده را معرفی کردند. در ابتدا بنده مخالف بودم، اما در نهایت خردادماه 85 بود که ما به تیم آقای شهریاری پیوستیم.
در سال 86 که آقای دکتر شهریاری از طریق شورای عالی انقلاب فرهنگی و به عنایت رهبری جزء هیئت امنای بنیاد ملی بازیهای رایانهای قرار گرفته بودند، دغدغهای داشتند که بازیهای کامپیوتری که وارد ایران میشود یا در ایران ساخته میشود، مخاطب بسیار زیادی از جوانان و نوجوانان دارد، اما هیچ نظارت و کنترلی بر آنها نیست. خود ما به عنوان تولیدکننده از این رسانه راضی نبودیم ؛ چرا که از آن به عنوان یک محور بیانکننده ارزشهای اسلامی - ایرانی استفاده نشده بود. باید از نخبگان استفاده میشد تا بیایند برنامه و بازیهای رایانهای ایرانی تولیدکنند؛ لذا در شورای عالی انقلاب فرهنگی یک هیئت امنایی درست شد که یکی از آنها دبیر شورای عالی اطلاعرسانی، یعنی آقای دکتر شهریاری بودند. هنگامی که بحث تأسیس هیئت مدیره مطرح شد، بنده را به عنوان یکی از اعضای آنجا پیشنهاد کردند؛ گرچه من از همان سال 85 یک کارگروه سرگرمیها و بازیهای الکترونیکی در شورای عالی اطلاعرسانی ایجاد کرده بودم و در شورای عالی اطلاعرسانی نیز چند محور کاری را باید پیگیری میکردم. البته آن زمان کمتر در مرکز متمرکز بودم. فقط دو سه روز آخر هفته به اینجا میآمدم.
دبیرخانه هیئت علمی یک کارگروهی داشت به نام آموزش و علم الکترونیک جامعه اطلاعاتی. بحث خط و زبان فارسی که باید برای خط و زبان فارسی یک پیکرهای درست میشد، دادگان اساسی برایش درست میشد. پژوهشنامهای باید درباره وضعیت ایران تعریف میشد که اینجا کجاست، چقدر با خطی که در دنیا هست فاصله دارد، بحث خطایاب املایی و نیز بحث ترجمه ماشینی تبدیل گفتار به متن که به آن ای. اس. آر میگویند و همینطور تی. تی. اکس. یعنی تبدیل از متن به صوت اینها خلاءهایی بود که در ایران وجود داشت. برای رفع این خلاءها، اساتید دانشگاه را از دانشگاههای مختلف نظیر: شریف، علم و صنعت و تهران سر میز جمع کردیم تا در حوزه ترجمه، در حوزه خطایابی هم زبانشناسها و هم اساتید کامپیوتر که در این رشتهها کار کرده بودند و مجموع کار آنها به تدوین یک سری پژوهشنامههایی منجر شد که وضعیت جاریمان را شرح میداد و اینکه چه فاصلهای بین ما تا مقصد وجود دارد و چگونه میشود این فاصله را از بین برد که یک برنامه راهکار یا آر. اف. پی (RFP) برای چند پروژه تنظیم شده و برخی از اینها تبدیل به کتاب شده و چاپ شدهاند و برخی هم زیر چاپ هستند.
یک کارگروهی که ما آنجا داشتیم، کارگروه سرگرمیها و بازی بود که بیشتر دید فراملّی داشتیم. حتی قبل از اینکه بنیاد تشکیل بشود، ما با همدیگر شور و مشورتهایی در این زمینه داشتیم. همزمان هم در گروه بازی صنایع مرکز صنایع مبین بودم. در بحث صنایع هایتک نیز دکتر جلیلی از بنده دعوت کردند، آنجا که در بحث نرمافزار سه قسمت را آنها مأموریت خودشان میدانند: یکی مدیریت دانش، یکی بحث امنیت و یکی هم بحث بازی. میگفتند که در بحث بازی و گیم، ایران پتانسیل بیشتری از بقیه جاها دارد نسبت به بقیه صنایع هایتک که بتواند تولید کننده ثروت باشد. آنها بیشتر به کارآفرینی نگاه میکردند؛ اما دید ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز در شورای عالی اطلاعرسانی بیشتر دید فرهنگی بود و آثار فرهنگی که این گیمنتها میتوانند داشته باشند. به عنوان مثال ترویج بیبند و باری از این بازیها در جامعه که البته ما در همانجا و قبل از رفتن به بنیاد، یک نظام ردهبندی سنی بازیهای رایانهای را هم تدوین نمودیم.
وقتی در شهریور 86 هیئت مدیره بنیاد ایجاد شد، بنده را به اتفاق آراء به عنوان مدیرعامل انتخاب کردند. من زیر بار مدیرعاملی نمیرفتم. گفتم من نمیتوانم؛ چون دوتا مسئولیت دارم. به آقای شهریاری نیز گفتم که اگر من آنجا را قبول میکنم دیگر معاونت فنی را با اجاز شما استعفا بدهم که اتفاقاً ایشان هم قبول نمیکرد. در نهایت وزیر با ایشان صحبت کرد تا قانع شدند.
بنده وقتی حکم را گرفتم که در بنیاد ملی بازیها مشغول به کارشوم، آقای دکتر شهریاری هم گفت: نه، من هیچوقت اجازه نمیدهم که شما از مرکز جدا شوید. ما نیز در حقیقت ماندیم که یک مقدار هم شورای عالی اطلاعرسانی و هم بنیاد ملی بازیها را همراهی کنیم. البته حضورم در شورای عالی اطلاعرسانی کمرنگتر شد. فقط خط و زبان را که اهمیت داشت ادامه میدادم و یک مقداری از وقتم را در بعضی نیمروزهایی که میرفتم به تهران اختصاص میدادم و مابقی اوقات در بنیاد ملی بازیهای رایانهای بودم که بسیار هم حساس بود و جامعه بسیار پرمخاطبی هم داشت و واقعاً تکلیف خیلی سنگینی بر دوشم احساس میکردم.
البته خیلیها به من اعتراض کردند که بعد از این همه طلبگی، رفتن به دانشگاه امریکا و گرفتن دکتری چرا این مسئولیت را قبول کردی. پیشنهادهای زیادی از جاهای مختلف به من دادند که من به خاطر آن عرق فرهنگی که داشتم و آن بحث ضرورتی که در اینجا احساس میشد، دوست داشتم که اینجا یک ساماندهی انجام بشود که به شکر خدا طی این دو سالی که مشغول بودیم، با اینکه امکانات اصلاً نداشتیم وظیفه خودمان را انجام دادهایم.
کار ما هم یکی در حوزه نظارت بر بازیها است که باید روی بازیها یک نظارت قوی انجام بشود و یکی هم در بحث تولید و سرمایهگزاری در تولیدات ارزشی داخلی. ما پس از مطالعات و بررسیهای زیاد حدود 15 محور را به عنوان جاهایی که میشود به عنوان سیاستگذاری کلان تولید بازی در کشور باشد مطرح کردیم.
همچنین الان سه سال است که به طور متوالی قسمت بازیها را در جشنواره رسانههای دیجیتال اداره میکنیم و پربینندهترین، جذابترین و پرمخاطبترین قسمت رسانه دیجیتال هم همین قسمت است. شکر خدا تا حالا فکر میکنم روی 23 بازی سرمایهگذاری کردهایم که 5 یا 6 تا از آنها به بازار آمده است و بقیه آنها هم در سال 89 عرضه خواهد شد. بازیهایی مثل: «گرشاسب» که از لحاظ جذابیت حتی میتواند رقیب بازیهای خارجی باشد، بازی «لطفعلی خان زند»، بازی «شمشیر نادر» که یک بازی اکشن خوبی هست که تاریخ ایران را تبیین میکند و در طیف کودکان است.
مدتی است که یک مطالعات عمیقی را برای ترکیب بین آموزش و بازی برای کودکان بین 3 تا 8 سال شروع کردهایم. یکی دیگر از کارهای تحقیقاتی ما، کارگاههای تولید گیم یا ساخت گیم است که از اساتید خارجی دعوت کردیم که به ایران بیایند ساخت گیم را آموزش بدهند. در مورد بازیهای آنلاین و بازیهای موبایل هم فعالیتهایی داشتهایم که حدود 3 تا بازی موبایل تولید شده که اینها کم کم انشاءالله یک بنیان قویای خواهد شد که من فکر میکنم بعد از سه سال میتواند ثمرات بسیار خوبی داشته باشد. ما در بنیاد ملی بازیها اولین بار سال گذشته در نمایشگاه دبی شرکت کردیم و امسال نیز دومین حضور ما در دبی بود. ایران به عنوان بزرگترین تولید کننده منطقه (با 120 تولید کننده) جایزه را به خودش اختصاص داد. تیرماه امسال نیز در نمایشگاه آلمان شرکت کردیم که با تعجب دیگران همراه بود از اینکه ایران در این صنعت هایتک وارد شده است. انشاءالله اگر با اهتمام جدی مسئولان چالشهای فرارویمان حل بشود، ما خواهیم توانست برای تولیدات ارزندهتری را ارائه بدهیم.
♦ در خصوص دبیرخانه هیأت علمی هم توضیحاتی را بیان فرمایید.
◊ از سال 85 در اساسنامه مرکز یک بحثی مطرح بود به نام هیئت علمی مرکز که این هیئت علمی یک دبیرخانه برایش تشکیل شد. گرچه هنوز هیئت علمی مرکز تشکیل نشده، اما این دبیرخانه فعال شده و به عنوان یک جایگاهی که در مورد ارتقاء پژوهشی و فنی برنامههای مرکز مشغول فعالیت میباشد، تأسیس شده است و در حقیقت یک بازوی تحقیق و توسعه برای مدیریت مرکز است و مکمل تحقیقات و توسعهای است که در بخشهای فنی و پژوهش وجود دارد.
ما از ابتدای فعالیت، از همه بچههای مرکز و نیز از خارج از مرکز پیشنهادهایی را که راجع به اصلاح کار و بهبود آن بود، جمع کردیم. بعد از آن چندین کارگروه تأسیس کردیم. یک شورای راهبری تشکیل دادیم که این شورای راهبری بتواند تصمیمات کلان راجع به فعالیتهای مرکز بگیرد.
طبق نیازهایی که وجود داشت، برای برنامههای موضوعی یک کارگروه تشکیل شد که در طی چهل جلسه به یک ثمره خوبی رسید. این جلسات حدود دو سال طول کشید که در خلال این جلسات، برنامه موضوعی مرکز متوقف شده بود و در انتظار این تصمیمگیری بود که آیا ادامه پیدا بکند یا نه؟ چون مخاطبینش کم هستند، طراحیاش ضعیف است و اشکالاتی از این قبیل که الحمد لله نقاط ضعف آن مشخص شد و به هیئت امنا عرضه شد و بعد تصمیم جدی گرفته شد که برنامه موضوعی ادامه پیدا بکند. یک کارگروه برای موضوعات قرآنی بود، کارگروه دیگر راجع به تجمیع بین منابع اهل سنت و منابع شیعه که به نتایج خوبی رسید. کارگروه دیگری راجع به حداقل استانداردهایی که باید در برنامههای مرکز رعایت بشود. این موضوعات وجود داشت که بیش از یک سال روی آن کار شد که ان شاء الله طی هفتههای آینده نتیجهاش را ابلاغ میکنیم.
خوب، بیشتر همّ و غم ما نظارت علمی بر کارها بوده که هدف ما تأسیس چند پایگاه بوده که نظرات کاربران مرکز در برنامهمان منعکس بشود و بعداً بیاییم برای اصلاح کاربری برنامهها و ارتقای برنامهها بر طبق نیازهای حرفهای به مرکز منعکس بشود که کار انشاءالله ادامه پیدا میکند.
♦ بعد از گذشت 20 سال از تأسیس مرکز، فعالیتهای مرکز و راز پیشرفت آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
◊ سؤال خیلی خوبی است. ارزیابی من از کارهای مرکز خیلی مثبت است. مرکز واقعاً یک مؤسسه بسیار پیشرو، قوی، به روز و یک دست است. علت موفقیتش هم یک دست بودن، خلوص، دلسوزی و عشق بچهها به کارهایشان است. واقعاً اگر بخواهیم به میزان حقوقشان نگاه کنیم، شاید مراکز دیگر حقوق بیشتر به آنها بدهند. مهندسینی که در مرکز میمانند و و ادامه میدهند، واقعاً از سر دلسوزی کار میکنند. خود من هم در مدیریتم سعی کردهام به گونهای برنامهریزی کنم که همواره دانش بچهها به روز باشد؛ از جهت آن محور کاری که دارند؛ یعنی وقتی در نمایشگاههای متعدد خارج از کشور شرکت میکنند، سطح آی. تی آنها بالا باشد تا بتوانند به ارزش اطلاعات پی ببرند. البته ناگفته نماند که ثبات مدیریت خوب هم یکی از مهمترین عوامل موفقیتهای ماست. مؤسسهای که مدیرانش همواره تغییر میکنند و مدیران فعلی کار قبلیها را نفی میکنند، پیشرفت نمیکند. الحمدلله با توجه به اینکه اینجا زیر نظر دفتر مقام معظم رهبری بوده، از یک ثباتی برخوردار است.
♦ چه برنامههایی برای ارتقاء مرکز مد نظر دارید؟
◊ ما پژوهشکده متنکاوی نور را در حال تأسیس داریم که مجوز اصولیش را گرفتهایم که دنبال مجوز بالاترش هستیم تا در آنجا بحثهای مختلف پردازش متن را بتوانیم ادامه بدهیم و این علم و دانشی است که خیلی جاها هنوز هم آن را به دست نیاوردهاند. هدف اصلی ما ایجاد پیکرههای متنی نشانهگذاری شده صرفی- نحوی- معنایی است. در حوزه صرف انشاءالله در آینده نزدیک به نتیجه قطعی خواهیم رسید. در این کار اینگونه ارزیابی کردهایم که قرآن یک الگوی استاندارد دارد، در این صورت نشانهگذار خودکار، متنی در اختیار دارد که از نظر صرفی الگوها را کامل بیان میکند. اگر کار را در اینجا به حوزه غیر اعرابدار ببریم نیز میتوانیم تکگذاری خودکار داشته باشیم. اگر این طرح اعرابگذاری در حوزه نحو هم برود، ما خواهیم فهمید که در یک جمله فاعل و مفعول و مسند و مسند الیه کدام است؛ در نتیجه این طرح، بحثهای بسیاری برای ما حل خواهد شد. همچنین بسیاری از چکیدهنویسیها، موضوعبرداریها، اتصال متون به درختواره و نمایهزنی بر متن را میتوان توسط ماشین انجام داد.
خلاصه باید به جایی برسیم که از ماشین صرفاً به عنوان پردازش دادهیابی و ذخیره اطلاعات استفاده نکنیم؛ بلکه ماشین میتواند یک سری پردازشهای هوشمندی انجام دهد که این پردازش هوشمند خواهد توانست به 90 درصد کارهای تحقیقاتی که در پژوهش ما صورت میگیرد، سرعت بدهد و انشاءالله در آینده به بحث ترجمه ماشینی و تبدیل متن به گفتار یا برعکس گفتار به متن خواهیم پرداخت؛ اما ایجاد پیکره متنی در دستور کار پنج ساله ما قرار دارد.
♦ اگر خاطرهای در طول مدت همکاریتان با مرکز دارید، بیان نمایید.
◊ من فقط به چندتا از خاطرههایم دراین مدت اشاره میکنم:
در دومین حضور مرکز در نمایشگاه لبنان، یک روز مارتین مکدرموت که یک کشیش مسیحی است که مطالعات گسترده و عمیقی در مورد شخصیت شیخ مفید داشته است برای دیدن برنامههای ما به نمایشگاه آمد و شروع کرد به دیدن برنامه «بدایه الحکمه». من، آقای مظلومی و آقای آسیابانی به همراه دیگر دوستان آنجا بودیم. آقای مظلومی توضیحات نیمساعتهای داد، بعد ایشان خودش نشست پای کامپیوتر و شروع کرد به دیدن. روز بعد هم دوباره آمد و تا آخر وقت همین کار را انجام داد. روز بعد از آن دوباره صبح آمد، پنج شش ساعت با آن برنامه و نیز با برنامه بحارالانوار کار کرد. آن زمان هنوز موضوعات بحار الانوار بهطور کامل آماده نبود، مصادر بحار که میشود گفت همان «نور العتره» بود. در حقیقت ورژن اولیه جامع الاحادیث در محیط داس بود و ایشان وقتی نور العتره و کارهای موضوعی دیگر ما را دید، دائماً سرش را تکان میداد و میگفت: من تعجب میکنم شما چگونه در طی این مدت کوتاه توانستهاید کار به این عظمت را انجام بدهید.
خاطره دیگر اینکه در اولین کنگره ملاصدرا از کشورهای مختلفی از جمله امریکا شرکت کرده بودند. خیلیها از دیدن برنامههای ما تعجب میکردند. یادم هست یک دانشجوی دکتری آمده بود که تحقیقی در رابطه با اساس الاقتباس داشت. وقتی دید که موضوعات اساس الاقتباس را ما اینگونه و بدین زیبایی استخراج کردهایم، آنقدر خوشحال شد که سر از پا نمیشناخت. شاید اساس الاقتباس یا لمعات المشرقیین جزء کممصرفترین برنامهایهایی بودند که ما ساخته بودیم. شاید در قم دو سه نفر هم به آن مراجعه نکرده بودند؛ اما آن کسی که به صورت حرفهای مراجعه میکرد، میفهمید که این کار چقدر ارزشمند است.
یک بار هم در آلمان قصد داشتیم به دیدن آقای دکتر سید محمد باقر نجفی برویم. تلفنی که با ایشان صحبت کردیم، ایشان با اکراه وقت دادند. وقتی که نزد وی رفتیم، سی دی اولیه نور را نشانشان دادیم. ایشان هی نگاه میکرد و با تعجب میگفت که شما چقدر اطلاعات جمعآوری کردید! بعد هم گفت که یک دوره از سی دیها را به من بدهید، ما نیز یک دوره از سی دیها را به ایشان هدیه دادیم. سال بعد ایشان به محض اینکه فهمید ما آمدهایم، خودش از طریق رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در آلمان از ما دعوت کرد. ما برنامه «نور السیره 1» را برای ایشان بردیم. سال سوم «نور الانوار 2» هم آمد که برای ایشان بردیم. ناگفته نماند کتابی که ایشان در زمینه مدینه شناسی تألیف کرده، یک کتاب خیلی بزرگ و قطور است. مصحف ایران نیز از کارهای ایشان است. منظور اینکه وی با این که یک انسان محققی است، در ارجاعاتش به سیدیهای ما ارجاع داده؛ یعنی سیدیهای ما مرجع کارهای ایشان شد.
خاطرهای هم از حضور در دانشگاه برکلی امریکا دارم. هنگامی که در دانشگاه برکلی حضور پیدا کردم، وقتی برنامههای مرکز را برای مدیران آنجا توضیح دادم، یکی از آنها به من گفت که اسم نور شنیدهام ولی زیاد اهل کامپیوتر نیستم. الان هم مشغول تحقیق در رابطه با آیه 24 یوسف هستم. میخواهم ببینم که اهل بیت راجع به آن چه گفتهاند. گفتم که برنامه جامع الاحادیث ما را دیدهاید؟ شش سال است که آن را تولید کردهایم. گفت: نه. من نرمافزار جامع الاحادیث قسمت آیات در کتب را برایش آوردم و این آیه سوره یوسف را جستجو کردم. 12 مورد برایش پیدا کرد. گفت: من خودم یک مورد در بحار پیدا کرده بودم و ناگاه اشک از چشمانش سرازیر شد و دقایقی گریه کرد؛ یعنی میخواهم بگویم که اینقدر به شوق آمده بود.
خاطراهای هم از دیدار با مقام معظم رهبری دارم که برایتان نقل میکنم: هنگامی که اولین برنامه رجال که جزء برنامههای موضوعی بود برای ایشان بردیم، ایشان واقعاً بسیار تیزبین بودند که چه چیزهایی چقدر اهمیت دارد، قبلاً به ما گفته بودند که چرا رجال کار نکردید؟ آن روز هنوز به ذهن من که به دانشگاه رفته بودم نمیرسید که باید یک کار عمیق روی رجال انجام بشود. در این دیدار بود که ایشان گفتند: ببینید، نگاه نکنید به من و امثال من که از این برنامهها استفاده کنیم. من استفاده میکنم، اما احتیاج به کمک دارم؛ چون این کار هم یک رسانه جدیدی است. ایشان با خنده میگفتند: حالا من عادت کردم به این کتابها، این کتابهایی که حاشیه دارند، اینطور بالا و پایین کنم دستم قوی میشود؛ اما شما به فکر نسل بعد باشد. نسل بعد که میآید اگر از این برنامهها استفاده نکنند، آدمهای جاهلی خواهند بود. الان عالمان ما بدون این برنامهها عالماند؛ اما عالمان آینده بدون استفاده از این برنامهها جاهل خواهند بود. ایشان تعبیر خیلی زیبایی داشتند و میگفتند که الان دیگر لزومی ندارد فردی چهل بار شتر کتاب با خودش حمل کند، وقتی میخواهد به مسافرت برود، با یک نتبوک و یک سی دی روی نتبوک میتواند همه این چهل بار شتر کتاب را داشته باشد و این جملهای که ایشان فرمود، ثمرات کار مرکز بود از ابتدای کارش تا به امروز که علوم اسلامی را دیجیتالی کرده است. این فرمایشات آقا در حقیقت خستگی را از ما میزدود. واقعاً هم بچهها بیمهابا مشغول به کار بودند.
البته دیدار نیروهای مرکز با رهبری میتواند یک دلگرمی باشد که انشاءالله این منعکس شود و بچهها بتوانند یک دیدار اختصاصی با آقا داشته باشند. با چنین دیدارهایی آنها صد چندان قوت میگیرند. این را هم بدانید که تا یک خلوصی در کار نباشد، کار ماندگار نمیشود که الحمدالله این خلوص را نیروهای مرکز دارند.
♦ در پایان اگر نکته ناگفتهای مانده است، بفرمایید.
◊ یک نکته دیگر هم عرض کنم، آن هم در مورد قفلی است که روی برنامههای مرکز گذاشته میشود. به نظر من این قفل مانع پخش و عرضه جامع و کامل برنامههای مرکز است. من حرفم همیشه این بوده که اگر این قفل را بردارند و اطلاع رسانی قوی صورت بگیرد و از حقوق حمایتی استفاده شود لااقل هزارتا از کتابخانههای دانشگاههای معتبر آمریکا خواهان برنامههای ما هستند. آنهایی که در شرقشناسی کار میکنند، مخاطبان بسیار حرفهای ما هستند.
ما الان بازاریابی بینالمللی نداریم، اصلا بازاریابی خارج از کشورمان بسیار ضعیف است و در حد اینکه میرویم یک نمایشگاهی شرکت میکنیم و فکر میکنیم همه میآیند در این نمایشگاه. در صورتی که اینگونه نیست. ما باید نمایندههای بین المللی داشته باشیم که اینها متأسفانه وجود ندارد و در خارج از کشور شنا ختی نسبت به داخل نیست.
خلاصه اینکه ما رسانه جدیدی را دست گرفتیم که این رسانه دائماً ابعادش در حال پیشرفت است؛ یعنی شش ماه به شش ماه تمامش زیر و رو میشود. تحولاتش هم میتواند به دنیای فرهنگ، اقتصاد و سیاست ربط پیدا کند. میتواند توسعه بسیار عمیقی در صدور ارزشهای انقلاب و معارف اسلامی داشته باشد. اگر به صورت قوی به این رسانه مجهز نشویم، نخواهیم توانست این مسئولیتی را که اسلام و انقلاب و شهدا بر دوش ما گذاشتهاند به نحو احسن انجام بدهیم. این را باید با آخرین و قویترین متودها و تکنیکها و با سوز و عشق و اخلاص به انجام برسانیم.