هنگامی که سعی می کنیم ارتباطی برقرار کنیم، می خواهیم بفهمیم که آیا مثلاً فلان فناوری آزادی های ما را گسترش می دهد یا سبب گسترش عدالت می شود و یا نه. اما برخلاف فلسفه اخلاق، فلسفه فناوری بر خلاف انتظار یک بحث کاملاً جدیدی است و حتی طول عمرش از یک قرن یا یک قرن و نیم بیشتر نمی گذرد با اینکه امروز به نحوی فلسفه فناوری و فلسفه علم در هم تداخل کردند و با هم پا به پا پیش می روند و ارتباطشان مشهودتر و مشهوتر شده است ولی به طریقی در دوره باستان آن اهمیتی که برای معرفت نظری یا علمی قائل می شدند برای جسم یا معرفت عملی قائل نشدند و این بی اعتنایی روی هم رفته دوام پیدا کرد. تا عصر معاصر که به دلایل مختلفی که در ارتباط با فناوری بشر با موقعیت های معینی مواجه شد، فناوری از حالت پس زمینه خارج شد و با بیگانه کردن نسبت به متن اجتماعی مان که فناوری درش درج شده بود، توانستیم از فناوری پدیده ای بسازند که ارزش فکر کردن داشته باشد و بتوانیم در موردش مطالبی بگوییم که از آن جنبه مادی فناوری آن طور که تداعی می شود فراتر برود. اکنون سعی می کنیم به نحوی به ماهیت فناوری اطلاعاتی یا ارتباطی نزدیک شویم. برای این منظور این سؤال مطرح می شود که آیا مصنوعات سیاست دارند؟
این پرسش ساده ای است که مطرح می شود. در درجه اول هم خیلی بیگانه به مفروضات روزمره زندگی ما است.
از جمله چیزهایی را که اهل سیاست می دانیم لااقل فکر نمی کنیم که مصنوعات چنین خصوصیتی دارند و مقاله سعی می کند که یک همچنین خصلتی را به فناوری نسبت دهد. برای اینکه نشان داده باشد که فناوری را یک امر ساده به معنی خنثی کلمه تلقی نکنیم که می تواند اختراع شود و در زندگی ما درج گردد و کنار ما قرار بگیرد و زندگی ما همانطور به سیر خودش با افزوده شدن این عنصر جدید ادامه دهد، جنبه انسانی که مطرح می شود این است که عملاً ورود هر فناوری به نحوی موقعیت زیست ـ جهانی ما را تغییر می دهد و تأثیرات خودش را دارد و معمولاً هم عناصر فناوری که وارد عرصه زیست ـ جهان ما می شوند اگر دوامی داشته باشند این دوام نسبتاً پایدار است و در موردشان کار چندانی هم نمی شود کرد. اگر کاری هم بشود کرد در همان ابتدا است ولی به مجردی که ما از آن مراحل ابتدایی گذشتیم دیگر عملاً جزو لاینفک کل زندگی ما می شوند. با هر مقصودی هم که در ابتدا اختراع شده باشند فرق چندانی نمی کند. بعد از اینکه مصادیقی که در مورد مسأله فناوری ارائه کند در امریکا به خصوص در ارتباط با یک معمار مشهور نیویورکی که انواع و اقسام مصنوعات جدیدی را به شهر نیویورک اضافه کرد از بزرگراه گرفته تا جاهای تفریحی تا ساختمان های استثنایی سپس نظرش را در مورد فناوری ارائه می دهد و در اینجا نتیجه گیری های او را یک جا ارائه می کنیم «چیزهایی را که ما فناوری می خوانیم شیوه های گوناگون ایجاد نظم در جهان مان هستند بسیاری از وسایل و دستگاه هایی که برای زندگی روزمره مهم اند و به درد انواع و اقسام روش های نظم بخشیدن به فعالیت انسان ها می خورند در بطن خود امکان های مختلفی دارند.
چه آگاه و چه ناخودآگاه چه عمداً و چه سهواً. جوامع انسانی برای فناوری ها ساختارهایی را انتخاب کردند که بر نحوه کارکردن مردم بر نحوه ارتباط برقرار کردنشان و بر نحوه مصرف کردنشان برای مدت های مدید تأثیر می گذارد در طول فرآیند تصمیم گیری در مورد این ساختارها افراد مختلف در موقعیت های متفاوتی قرار دارند و نه یکسان صاحب قدرت اند و نه یکسان به این امر وقوف دارند. بیشترین دامنه انتخاب فقط زمانی وجود دارد که یک ابزار خاص یا یک دستگاه معین یا یک دستگاه مشخص برای نخستین بار مورد بهره برداری قرار می گیرد. چون بعد از هر انتخاب همین گزینش ها به تدریج در قالب ابزار مادی سرمایه گذاری اقتصادی و عادت اجتماعی شکل بسیار ثابتی به خود گیرد به بیان دیگر با تصمیم گیری های ابتدایی عملاً تمام انعطاف پذیری اولیه از بین می رود.
از نظر نوآوری های فناورگونه مشابه مصوبات قانونی یا پایه گذاری نهادهای سیاسی هستند [و این مهم است که فرآورده فناوریک را یا فرآورده جدید فناوریک را با یک لایحه و قانون مقایسه می کند] که کارشان در واقع تأمین چارچوبی است برای نظم عمومی. که معمولاً برای مدت چند نسل دوام می آورد. به همین دلیل همانطور که در مورد قواعد نقش ها و رابطه های لازم در سیاست همیشه وقتی استثنایی برای مطالعه اختصاصی آنها صرف می کنیم همین وقت را نیز باید در مورد ساختن برنامه راه های ایجاد شبکه های تلویزیونی و اضافه کردن خصوصیات به ظاهر ناچیز به ماشین ها و دستگاه های جدید اختصاص دهیم. مسائلی که مردم جامعه را در برابر هم یا در کنار هم قرار می دهد فقط از طریق نهادها و روش های سیاست به معنای محدود کلمه حل نمی شود بلکه افزون بر آن، گرچه این مطلب بسیار دور از ذهن است،به آرایش ملموس آهن و بتن، ترانزیستور و پیچ و مهره نیاز است. «این یک مفهوم جامع و عمومی است که این مقاله مطرح می کند و به طور ضمنی، ضمن اینکه می گوید این فرآورده فناوریک ما می تواند به صورت پلاستیک عمل کند در عین حال می گوید که ممکن است نسل ها دوام بیاورد و ما کاری از عهده مان برنیاید و نمونه ای که اینجا به خصوص مطرح می شود، استفاده از انرژی هسته ای است برای تولید برق و مشکلاتی که یک نیروگاه می تواند در یک موقعیت اجتماعی فراهم کند. و اینکه یک همچون نیروگاهی متضمن چه نظام اجتماعی است که با خودش می آورد. حالا به صورت مجرد چه میتوانیم بگوییم یعنی فرض را بر این بگیریم که شما با یک فناوری سروکار دارید این فناوری که استفاده اش مد نظرتان هست به ترتیبی در این زیست ـ جهان شما درج می شود. فرض کنید که این زیست ـ جهان مرکب است از جهانی که مقابل شما قرار دارد و جهانی که یک عنصرش فناوری، و یک عنصرش خود انسان است.
جهان ، فناوری ، انسان
اگر این سه عامل اصلی را در نظر بگیرید موقعیتی که معمولاً پیش می آید این است که با نوعی شفافیت روبرو می شویم خود واقعیت امور را چنان به ما عرضه می کند که در حقیقت ما اصلاً از عهده دیدن خود این مسأله فناوریک بر نمی آییم.
معمولاً مثالی که در این زمینه آورده می شود مثال چکش است. وقتی که می خواهید با چکش میخی را بکوبید، عملاً وقتی را که سرگرم این کار می شوید این چکش بعد از مدتی جزو وجود شما می شود و دیگر حس نمی کنید عنصری است بیگانه و کارتان را به کمک آن انجام می دهید. در تمام مدتی که آن کار را انجام می دهید در خدمت شماست. یا اگر کامپیوتر را در نظر بگیرید تا زمانی که تایپ می کنید و وقتتان پیش می رود. در حقیقت صفحه کلید و مانیتور در اختیار شماست و به نوعی تقویت کننده توانایی های شما به حساب می آید و عملاً هیچ توجه خاصی جز توجه به کار خودتان ندارید. چه موقع پیش می آید که شما متوجه می شوید که یک وجودی سوای وجود شما در کار در آن حالت است که یک دفعه چکش به جای اینکه جزو وجود شما باشد در برابر وجود شما قرار می گیرد. آن موقع است که به وجود شیءای که تا حالا به صورت وجودی داشتید از آن استفاده می کردید و دنیای شما را نظم می داد و کارتان را پیش می برد، پی می برد. این نسبتی را که برقرار می شود نسبت تجسمی embodiment relation می گویند.
به این معنی که به نحوی شیءای که با آن سرو کار دارید به عنوان وسیله کاری در جسم شما ادغام می شود. در هنگام اجرای کار با رایانه هم آن وسیله محو می شود و شما کارتان را ادامه می دهید و به این عتبار این در توان زبانی شما ادغام شده و موجود مستقلی از خود ندارد. بنابراین در این شکل اساسی است که فناوری ها یا مصنوعات با وجود انسانی ارتباط برقرار می کنند و در هنگام کار یا جریان زندگی جزو لانیفک وجود آن می شوند.
اکنون نحوه پی بردن ما به این موجودات فناوری یا مصنوعات چگونه است و چه زمانی به وجود این مصنوعات پی می بریم ؛ مثلاً وقتی در هنگام کار کردن با کامپیوتر ناگهانی برق می رود یا وقتی که سر چکش از دسته آن جدا می شود) حال اگر این دید را تعمیمی دهیم یعنی کار با یک ابزار یا Technology in/use را ادامه دهیم به کجا می رسیم: چگونه ضمن اینکه در مورد نحوه ادغام فناوری های مختلف در زندگیمان تأمل می کنیم به یک مسأله اخلاق هدایت می شویم؟
وقتی این حالت in-use را با non-use مقایسه کنیم (یعنی اینکه یک فناوری in-use در این حالت مصنوع خودش را پس می کشد و محو می شود در وجود ما و یا در حالت non-use قرار گیرد یعنی از کار بیفتد.) حال اگر این مسأله را با چشم انداز تاریخی نگاه کنید در مورد فناوری چه می توانیم بگوییم؟
آیا می توانیم به نحوه دیگری به وجود فناوری پی ببریم؟ و آیا می تواند ما را هدایت کند به موقعیت دیگر؟ در دوره جدید شاهد این بودیم که چگونه فناوری علمی امکان این embodiment یا تجسم بخشی را بیشتر کرده است و ما از قلمروای به قلمرو دیگر رفته ایم و موقعیت قدرت خودمان را تقویت کرده ایم، در واقع چه اتفاقی افتاده است؟ اتفاقی که افتاده این است که ما به قدری در این قدرتمان اصرار داشتیم که به قدری در این سلطه مان توفیق داشته ایم که از قرن بیستم به بعد با یک موقعیت استثنایی روبرو شده ایم. که این حالت in-use و کاربردپذیری از بین می رود. این مطلب به این معنا است که عملاً دنیایی را که چنین فرضی را در مورد آن می کنیم یک دنیای لایزال است. تصور هادیگر از این لایزال این است که هر چقدر ما از آن استفاد کنیم انگار انتهایی برای استفاده بشری وجود ندارد. و نتیجه گیری می کند که ما اکنون به موقعیتی رسیده ایم که این جهان لایزال در مقابل ما قیام کرده و ما متوجه شدیم که اینطور نیست.
و جهان ما جهانی است متناهی با منابع محدود در نتیجه اگر شما در آن جهان لایزال توانستید فرض را بر این چنین بی اخلاقی بگذارید که هر چقدر خواستید از آن استفاده کنید. لااقل در این موقعیت جدید دیگر نمی توانید با محدود بودن این منابع در آن موقعیت قرار بگیرد که استفاده لایزالی بکنید. منظور از دخالت فلسفه اخلاق یا مسائل و اصول اخلاقی به این نحو است. حال در این گونه جهان ما قرار است چه نظمی ببخشم که بتوانیم از این جهانی که به آن تعرض کردیم استفاده معقول کنیم. در پرتو چنین موقعیت است که باید به رشد روزافزون فناوری اطلاعات نگریست و اینکه آیا می تواند نقشی در تقویت مسئولیت پذیری جهانی ایفا کند یا آنکه درست به دلیل حذف وجود جسم در کاربرد متعارف آن، تماس ما را با واقعیت حذف کرده و موقعیت خطیر موجود را خطرناک تر می کند.
حال اگر بخواهیم در مورد ماهیت فناوری اطلاعات، مشابه آن چیزی که در مورد مصنوعات صحبت کردیم، صحبت کنیم چه می توانیم بگوییم؟ آیا مصنوعاتی که در اینجا درج می شوند و ما استفاده می کنیم مشابه همان حالت مصنوعات به طور کلی هستند؟
برای اینکه به نمونه های فناوری های اطلاعاتی بپردازیم می توان با نمونه های مختلف کار کرد ولی مهم این است که با در نظر گرفتن مصادیق آن، ببینید با چه عناصری روبرو هستید؟ مصادیقی که ما می توانیم برای فناوری اطلاعاتی بگوییم انواع و اقسام چیزهاست. از ساعت گرفته تا image processing systems یا انواع و اقسام موضوعاتی که سروکارشان با ساختن است حال وقتی وارد این عرصه می شویم اگر بخواهیم قرینه نسبت تجسمی یا (embodiment relation) را پیدا کنیم به چه صورت است؟ فرض کنیم که با یک پدیده واحد سروکار دارید و این را می خواهید از یک طرف با فناوری ابزاری بررسی کنید و از یک طرف هم با یک فناوری ارتباطی یا اطلاعاتی. فرض کنید پدیده ای که در نظر می گیریم پدیده اندازه گیری دما باشد شما از یک طرف دماسنج را دارید. و اگر بخواهید به صورت ابزاری این کار را انجام دهید می توانید یک میله فلزی را در نظر بگیرید که یک سر آن در محیط مورد نظر برای اندازه گیری قرار گیرد مثلاً در هوای آزاد بیرون از خانه. هر دوی این ها اطلاعاتی در مورد دما به ما می دهند ولی فرق دماسنج با میله فلزی چیست؟
دماسنج وسیله ای مدرج شده است و عملاً باید آنرا قرائت کنید یعنی عملاً نوعی متن است. اگر از زاویه متن و قرائت نگاه کنید آن موقع می توان گفت که ماهیت فناوری اطلاعاتی یا فناوری اطلاعات عملاً در خصلت تفسیری بودن آن ها خلاصه می شود. در نتیجه وقتی اینجا از فناوری زبانی یا متنی صحبت می کنیم به این معناست که اساساً شما با موقعیتی مواجه می شوید که متنی تولید شده که باید طبق قواعدی قرائت شود اگر از این زاویه زبانی نگاه کنیم یک اختلاف اساسی بین فناوری های زبانی در قیاس با فناوری های ابزاری هست، اگر آنها خیلی معطوف به طبیعت بودند اینها خیلی معطوف به فرهنگ هستند. به معنای فرهنگ در برابر طبیعت، بنابراین نحوه درج آنها در یک فرهنگ خیلی می تواند تعیین کننده باشد. حال چه مشکلات و مسائل اخلاقی می تواند یک چنین ماهیتی برای ما به وجود آورد؟ در سال های هفتاد هنوز برنامه های کامپیوتری از عهده پردازش ها و شبیه سازی های زبانی زیاد خوب بر نمی آمدند. یکی از دانشمندان سعی کرده بود برنامه ایی بنویسد که این کار را انجام دهد. این برنامه تا حدی می توانست با نحوه زبان بازی کند و یک مقدار هم در معنی شناسی زبان متعارف دخالت کند. برنامه ایی تحت عنوان الیزا نوشته بود که مقصود از نوشتن برنامه این بود که رفتار یک روانشناس را شبیه سازی کند. به طوری که با این برنامه روانشناس کامپیوتری بتواند با مریضش ارتباط برقرار کند و پابه پای هم پیش بروند اما اتفاقی که می افتد این است که (به دلیل کنجکاوی یا فضولی) به طور اتفاقی منشی این پروفسور با برنامه ارتباط برقرا می کند. سپس این پروفسور می بیند که منشی تا چه حد تحت تأثیر این برنامه قرار گرفته است. در واقع این برنامه توانسته بود اعتماد کاملی را به فرد تلقین کند و باعث شده بود که آن فرد موقعیت خیلی ساده به ماشین نسبت هایی را بدهید که واقعیت امر آن را تأیید نمی کند. در نتیجه یک بحران اخلاقی برای فرد پیش می اید که چطور ما در هنگام استفاده از ماشین می توانیم تسلیم آن شویم یا خود باخته آن گردیم.
مسئله اساسی این است که شما وقتی با هر فناوری سرو کار داشته باشید این فناوری در موقعیت های مختلف می تواند از خودش رفتارهای مختلفی را نشان دهد بنابراین ما هیچوقت با چیز ثابتی روبرو نیستیم.
بلکه با چیزی روبرو هستیم که در کاربرد تعریف می شود نه مقدم بر کاربرد. در واقع با هر فناوری که سروکار پیدا می کنید از چنان درجه ای از ابهام برخوردار است که نمی توانید آنرا تعریف کنید. در یک چارچوب معین ابهام یک خاصیت فطری هر فناوری است. حالا در مورد فناوری اطلاعاتی این را می توانید به خاطر خصلت زبانی آن فناوری جنبه ی مضاعف هم بدهید. در کاربرد هست که یک فناوری، یا یک مصنوع، خصلت خودش را تعریف می کند و می تواند چارچوبی باشد برای اینکه ما در کنارش مسائل اخلاقی را تعریف کنیم. اینکه شما بتوانید شهروند جهان باشید شاید جنبه ای است که می تواند از نظر اخلاقی اهمیت چشم گیری داشته باشد اما به هر صورت آنچه که می توانیم ادعا کنیم این است که با این فناوری های ( science based) که بر علم استوارند و دائم رو به گسترش بوده اند در بعضی از قلمروها به نحو بنیادی باید در اخلاق متعارفمان تجدید نظر کنیم.
بارزترین مثالش در مورد فناوری های تولد یا مرگ (brith and death tech) است که شما عملاً با امکانات پزشکی که فراهم شده است می توانید زمان تولد یا مرگ را تعیین کنید یا بنابر ملاحظات اخلاقی، اطرافیان شما این کار را بکنند.
بنابراین این قدرت تصمیم گیری شما در پرتو این تکنولوی ها فوق العاده زیاد شده است. از این نظر با انواع و اقسام بحران های اخلاقی روبرو هستید. که قسم بقراط یکی از آنهاست. و یا اینکه فناوری آنقدر برای شما امکانات زیستی فراهم می کند که روان شما اجازه دوام آوردن پا به پا با آن را ندارد. به اعتبار چنین موقعیت هایی، اکنون فرهنگ هم از فناوری اشباع شده است. پیامدهای این موقعیت در قالب فرهنگ اینترنتی همچنان قدم های اولیه را بر می دارد. در ایام قدیم علیرغم وجود فناوری نازل (low technology) فرهنگ والا (high culture) امری محال نبوده است. امروزه بیشتر شاهد آن بودیم که علیرغم وجود فناوری پیشرفته (high technology) بیشتر شاهد فرهنگی نازل بودیم باید دید که آیا فناوری عالی مغایر با فرهنگ والا است یا خیر.
منابع: